۰

نگاه با صلابتت مرز حق و باطل را نمایان کرد

چشمان شهید آنچنان در عمق وجود داعشیان ترس به راه انداخته‌ بود که مرز حق و باطل بی‌شک در آن لحظه برای همگان نمایان بود، جوانی این چنین استوار که زمین و زمان را به حیرت واداشت.
نگاه با صلابتت مرز حق و باطل را نمایان کرد
به گزارش سرویس سيستان و بلوچستان تفتان ما،این روزها کربلای حسینی بار دیگر تاریخ را به بغض واداشته‌ است، یاوری دیگر که یزید صفتان زمان، شمشیرهای حقارت‌شان را به سمت او نشانه‌گرفتند اما خود بیشتر از هر زمانی در منجلاب پَستی‌شان فرو رفتند.
این روزها تاریخ، بار دیگر عاشورا را رقم می‌زند، اهریمنان از نو حقارت‌شان را فریاد می‌کنند و دشنه‌های خود را به سمت مظلومان نشانه می‌گیرند، غافل از اینکه تنها بطلان خود را به رخ جهانیان می‌کشند. شهید محسن حججی نیز از یاران بی‌سر حسینی است که به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امامش پاسخ گفت و در جمع 72 شهید کربلا، مهمان شده است.
شهید محسن حججی، جوانی که تنها 25 سال سن داشت اما بزرگ‌مردی بود در وجودش، مردی که صحنه‌های جنگ داعش را دگرگون کرد و حقارت این اهریمنان را بیش از پیش هویدا کرده است.
شهید برای حفظ مقام بانوی عاشورا، لباس ایستادگی به تن کرد و مدافع حرم شد، مدافعی که بعد از به اسارت گرفته‌شدن توسط نیروهای داعش، با بی‌رحمی سر بریده‌شد و به آسمان سفر کرد.
هنگام شهادت، آنقدر آرام بود و با صلابت که تمام قواعد جنگی را در هم ریخت، اهریمنان در چهره‌شان ترس و حقارت موج می‌زد اما شهید حججی همچنان برای وصال به معبودش آرامشی عمیق داشت.
شاید نظاره‌گر آغوش باز حسین زهرا (ع) بود که برای تبریک به یاری، که او را تنها نگذاشت، به استقبال او آمده‌ بود.
چشمان شهید آنچنان در عمق وجود داعشیان ترس به راه انداخته‌بود که مرز حق و باطل بی‌شک در آن لحظه برای همگان نمایان بود، جوانی این چنین استوار که زمین و زمان را به حیرت واداشت.
چه شد لحظه سر بریدن آنقدر آرام بودی؟ چه شد در آن لحظه، تمام متعلقات دنیایی از ذهنت رنگ باخته بود و زیر لب ندای لبیک به یاری حسینی سر دادی؟ چه شد در آن دم، وصال معبودت را به رخ شمشیر و حنجره بریده‌ات کشیدی؟
مردانگی‌ات فلک را به حیرت واداشته‌است، گرچه بسیار جوان بودی اما با این ایستادگی، غیرت مردانه‌ای را فریاد کردی که تنها برازنده تو و امثال توست.
ایستادگی در راه حق، رنگ زندگانی‌تان بود که این چنین همسرت استوار ایستاد و اشک ریختن را تنها برای دل زینب روا دانست.
بانویی جوانی که خبر شهادت همسرش را برایش سعادت می‌داند و به آن می‌بالد، بانویی که زینب گونه رفتار می‌کند بر داغی که بر دلش نهاده‌ شده است افتخار می‌کند...
مردانگی، رنگ ایثار دارد که پدر با تمام عشقی که برای بزرگ کردن فرزند دو ساله‌اش دارد، برای حفظ اسلام و نجات مسلمین، از تمام آرزوهایش می‌گذرد و اینچنین افتخار ایران زمین می‌شود.
مردی که آسمانی شد تا فرزندانی دیگر، طعم نداشتن پدر را حس نکنند و کنارش قد بکشند و بزرگ شوند، تا کودکانی دیگر حنجره‌شان به رنگ خون گلگون نشود، تا مادری ضجه مرگ فرزند، سر ندهد، تا حق و عدالت، جهان را عطرآگین کند.
مردی که پروازش تا عرش اینچنین جهانی را از خود بی‌خود کرد و در ذهن مردم، عاشورایی دیگر به راه انداخت.
این همان رسم یاران حسین است که به «هل من ناصر ینصرنی» امامشان پاسخ می‌گویند و لبیکشان، گوش فلک را کر می‌کند.
مردانی که بی‌شک ستارگان زمان هستند و بر فراز این کره خاکی می‌درخشند، مردانی که از همان ابتدا بر روی زمین، مهمان بودند و این زمین خاکی برایشان کم بود.
مردانی از جنس شهید محسن حججی که رنگ مردانگی‌شان، تمام رنگ‌های دنیا را بی‌رنگ کرده‌است.
یادداشت/ صائمه یوسفی گل‌افشانی
انتهای پیام/
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۴۹
کد مطلب: 440773
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *