به گزارش
تفتان ما، با وجود دو ماه مانده تا انتخابات مجلس، طالبان صندلی سبز بهارستان و حامیانشان زودتر از موعد در مسیر تبلیغات گام نهاده اند و اين انتخابی که اسیر دست اسیران تعصب است و ملاکهای زیبایش زیر چکمه های تیره پرستی له می شود و شایسته سالاری تسلیم تبارپرستی می شود.
مجلس، این شاخص ترین روزنه خواستگاه افراد اين مناطق، که ملزم به افرادیست سبز اندیشه، افرادی با افکار بارور، دردمندانه از دست می رود با انتخابی که بر پایه جمود و تحجر پیش می رود و رهبران این مسیر نیز بیشتر افکاری هستند برخواسته از تعصباتی مدفون که همواره مسیر آرام و مستقیم قوم را متلاطم و منحرف ساخته اند وافکاری که موروث سالیان دور بوده و جامعه را از مسیر اصلی دور نگه داشته است و تحصیلات و اندیشه را زیر پتک تیره پرستی له می کند.
هرگاه شاخصه های واقعی مبحثی چون انتخابات فراموش شود و افکار دگم و نژادپرستانه جایگزین آن شود، فضای نقد و بررسی از اندیشه ها و تحصیلکردگانی که به منافع جمعی و آبادانی کلی، فکر می کنند سلب شده و آنان نیز بالاجبار زیر پرچم قدرتمند قومیت گرایی، خاموش می شوند و اینجاست که میدان برای مبارزان قشون متحجر انتخاباتی خالی شده و تراژدی ای آغاز می شود که مردم مختار را سلب می شود اختیار. زيرا تعصب قومیت گرایی را قدرتیست فراتر از منطق و تعصب و قوم گرایی ریشه دوانده است در تار و پود مردم منطقه و هرگاه که رو به زوال باشد سردمداران این تفکر، جانی دوباره به آن خواهند داد و اینجاست که انتخاب اندیشه به انتحار اندیشه ها مبدل می شود و واژه مقدس اتحاد از تقدس می افتد زيرا معطوف می شود به جدایی افکنی در مردمی که گرم بوده اند به نگاه همدیگر. اینجاست که دریچه انعکاس فریاد و داد مردمی که می رنجند از بیداد، مغمومانه، محصور گروهی از مردم می شود نه همگان.
قریب به اتفاق مردم طوایف این پهنه گسترده، طالب یک موضوعند، اینکه فردی از طایفه آنان یا طایفه هم قسم آنان، پیروز این کارزار شوند و معیار فقط همین باشد طایفه و طایفه و تمام و اینجاست که منتخب و ملاکهایش به باد فراموشی سپرده می شود و اصل بنای تفکر این باشد که منتخب طایفه انتخاب شود ولو تهی باشد از علم و عمل و حسرتا که چه جهدها که فدای این تدبیر کج می شود و چه شایستگانی که دفن می شوند در آوار این پیکار و هرچند وهمیست از سر درد، و رنجیست آویزان سینه ولی ای کاش پایان می یافت این سناریوی طولانی و غم انگیز .کاش ریشهای سفید بازیگر این میدان نمی شدند و اختیار از افراد مختار سلب نمی شد به جهت ساز ناکوک آنان، کاش افکار انتخاب می کردند نه اجبار. کاش پیروزی یک فرد پیروزی یک شهر بود نه پیروزی یک قشر و کاش شکست یک فرد سرافکندگی حامیانش تعبیر نمی شد .کاش انتخابات دریچه ای بود برای همدلی بیشتر، نه دشمنی اقوام با یکديگر. کاش اندیشه ها پیروز این بازی بودند و کاش خفقان نمی گرفتند به سبب طایفه قلیلشان یا جیب فقیرشان و هزاران کاش و افسوسی که زبان مجروح است از بیانشان و قلم را یارای ملموس ساختن نیست.
انتهاي پيام/