۰

نهیلیست‌ها معتقدند زندگی در پوچی به پایان می‌‌رسد

قهرمانان داستان در آثار نویسنده‌های نهیلیست، اسیر چرخه‌های بی‌حاصل و عمقی هستند، از درون تحلیل می‌روند و فرومی‌پاشند.
نهیلیست‌ها معتقدند زندگی در پوچی به پایان می‌‌رسد
به گزارش سرویس مذهبي تفتان ما، نیهیلیسم یا نیست‌انگاری برگرفته از واژه لاتین Nihil به معنای هیچ است، این دیدگاه فلسفی ارتباط نزدیکی با شک گرایی و بدبینی عمیق دارد.
به لحاظ ریشه تاریخی گرگیاس، حکیم یونانی قرن پنجم قبل از میلاد را می‌توان نخستین اندیشمند نیهیلیست دانست اما یکی از مهمترین نیهیلیست‌ها فردریش ویلهلم نیچه، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم است.
نیچه نیهیلیسم را یک پدیده شایع در فرهنگ غرب دانست و معتقد بود پیامدهای نابودگر آن در همه حوزه‌های اخلاقی، مذهبی،‌ متافیزیکی و ... رسوخ کرده و بحران بزرگ تاریخ بشر را رقم خواهد زد.
 این مکتب در قرن نوزدهم در روسیه به عنوان یک جنبش سیاسی در سال 1860 دوران حکومت الکساندر دوم تا انقلاب اکتبر 1917 در صحنه بودند، آنها با اقتدار دوست،‌ کلیسا و خانواده را به چالش کشیدند و آزادی‌های فردی مهمترین هدف آنها بود. فعالان فرهنگی‌شان با همه اشکال زیبایی شناسی مخالفت کردند.
«ایوان تورگینف» در رمان معروف خود واژه نیهیلیسم را به شهرت عمومی رساند در نهایت نهیلیست‌ها به سمت خرابکاری و آشوب رفتند تا اینکه تا سال 1870 به عنوان تروریست و خرابکار شناخته شدند.
تفکر نهیلیست با تخریب‌های دو جنگ جهانی در اروپا نیز رشد کرد، یکی از مهمترین جریانات فعال این عرصه نیست انگاری اگزیستانسیال است که زندگی را بدون معنا و ارزش‌های اخلاقی درونی می‌داند. تفکر پوچ گرایی و اگزیستانس پس از جنگ‌های جهانی در اروپا، کشتار در ویتنام و ... افزایش روز افزونی پیدا کرد.
بسیاری از هنرمندان و فیلسوفان قرن بیستم به تخریب ارزش‌ها و بی معنایی دنیا همت گمارند و در آثارشان این امر را نمایش دادند، هر چند که در میانه قرن بیستم جنبش اگزیستانسیالیسم تلاش زیادی برای از بین بردن جنبه‌های مخرب انگاره‌های نهیلیستی کرد.
نهیلیست‌ها فرمی از پوزیتویسم و ماتریالیسم (مثبت گرایی و مادی گرایی) علیه نظم اجتماعی و مخالف منابع قدرت حکومت، کلیسا یا خانواده در بر داشتند. طرفداران این تفکر ارزشی برای ماهیت جسم و روح انسان قائل نبودند، هر چند با سکولارها نیز وارد دعوا می‌شدند.
*ادبیات یأس‌آلود نهیلیستی در آثار نویسندگان
نیچه تحت دو عنوان نیهیلیسم را مطرح می‌کند، نخست اخلاق مسیحی و دوم ارتباط با معرفت شناسی در پیوند با عقل است. وی مفاهیم متافیزیکی از جمله وحدت،‌حقیقت،‌ هدفمندی جهان و ... را با تأمل به چالش می‌کشد و معتقد این دنیا مورد تجزیه قرار می‌گیرد. وی در جایی به هگل نزدیک شده و ناممکن بودن معرفت شناسی را مطرح می‌کند.
ادبیات نهیلیستی در این دوره مأیوس‌کننده، بیمارگونه و وهم‌آلود است. رمان‌نویسانی نظیر کافکا، آلبر کامو، کوندرا، گابریل مارکز و دوراس این ادبیات یأس‌آلود را به همراه بحران عصر مدرن و پسامدرن نشان می‌دهند. محتوای این رمان‌ها گرفتار بی اعتقادی، بی‌هویتی و گرفتاری در تنهایی و نازل‌ترین مراتب حیوانیت را نشان می‌دهند.
قهرمانان داستان این نویسنده‌ها اسیر چرخه‌های بی‌حاصل و عمقی هستند، از درون تحلیل می‌روند و فرو می‌پاشند در این فضا گیجی،‌ ابهام و سردرگمی جامعه پسامدرن نیست‌انگار به خوبی توصیف شده است. بنابراین نیهیلیسم در قرون وسطی هنوز صورت پنهان داشته به مرحله اضطراب‌های شدید و شکاکیت اخلاقی نرسیده است، در این دوره افراد منکر ارزش‌های مطلق و حقیقی اخلاقی نیستند.
اندیشه‌های صادق هدایت نیز چنین نیهیلیسمی را نشان می‌دهد، فلسفه زندگی در پوچی و بی‌هدفی به پایان می‌‌رسد. هدایت با همین طرز فکر کتاب‌های زیادی تحریر می‌کند.
اما در عصر جدید نیهیلیسم ناظر بر مرجعیت شبیه‌سازی و آشکارگی امور است این دوره مالیخولیای بی‌تفاوتی و خنثی‌شدگی مضمون را شاهد هستیم، دراین عصر ظاهر و نمودها که آرزوهای بشر را زندانی کرده، رواج یافته است. بنابراین در این عصر دیگر نیهیلیسم چهره تیره قرن بیستم را که مرگ خدا و زوال و نیستی را به همراه داشت، ندارد. بلکه ناشی از اصالت یافتن ظواهر و آشکارگی است.
بنابراین در دوره نیچه لااقل اگر به تعبیرشان خدا مرده بود، هنوز نیچه‌ای بود که همه چیز را فریاد بزند اما امروز در این آشکارگی مجازی خدایی وجود ندارد که همین مجازی‌سازی را هم وقوف کند. بنابراین نیهیلیسم در این دوره نوعی نابود کردن بی‌هدف همه چیز است.
انتهای پیام/ فارس
دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۵۵
کد مطلب: 424055
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *