به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما، آیتالله علیاکبر رشاد رئیس شورای حوزههای علمیه تهران و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بخشی از کتاب «دین پژوهی معاصر» خود که در باب گفتمانهای سهگانه متجمد، متجدد و مجدد منتشر کرده است، درباره موانع نواندیشی و نظریه پردازی دینی مباحثی را بیان کرده که به اختصار به ذکر پارهای از آنها میپردازیم.
*موانع فرهنگی
موانع فرهنگی به انواع عوامل سلبی و ایجابی اطلاق میشود که به صورت عرفیات و عادات بومی، قومی یا صنفی در آمده و به جهت نهادینه شدن آن به طبیعت ثانوی و دابّ دایم طبقات نخبه یا توده جامعه بدل شده است مانند:
1-فقدان سنت تضارب آرا، یا دست کم عدم رونق و رواج تضارب علمی به نحوی که در فرهنگ ما مناظره میان دو صاحب نظر برجسته و نام آور، به ویژه همسو و همفکر، یک اتفاق نادر قلمداد میشود! به رغم اینکه فرهنگ دینی ما آکنده است از توصیههای اکید به بحث و تضارب آرا.
2-فقدان آداب و ادبیات نقد: اصولاً نسل ما چندان با معنا و منطق نقد آشنا نیست چنانکه اگر روزی هم اتفاق نادری رخ دهد، منتقد به جای نقد به نفی و عیب جویی میپردازد و شونده نیز نقد را توطئه و توهین به خود میپندارد.
3-سیطره شخصیت و ابهتزدگی: پیشینه فرهنگ علمی ما حاکی است که هرگاه یک قلّه علمی در قلمرو دانشی از دانشهای دینی سربرآورده است در دامنه تاریخی نظرات او دشتی فراخ و بی فراز از تقلید و تقدیس به چشم میخورد! شخصیت امثال شیخ طوسی در فقه، صاحب مجمع در تفسیر، خواجه طوسی در کلام و ملاصدرا در فلسفه از این حیث مثال زدنی است.
4- مشهورات زدگی: پارهای از مدعیات در دانشهای گوناگون در میان نخبگان، جزو مسلمات انگاشته شده و از دست رس اجتهاد مجدد بیرون نگه داشته شده است، این دست مدعیات چونان رسوبات مزاحم، موجب تنگناهایی در سیر و مسیر فعالیتهای علمی میشود و راه را بر اصلاح و تجدد فکری میبند، بازپژوهی و بازخوانی آنها یکی از راههای توسعه معرفت است.
5-فقدان تعامل علمی میان قلههای هم عصر: به نحوی که مثلاً دیدار دو مرجع معاصر مقیم یک شهر، در سنت دینی کنونی ما یک حادثه غریب قلمداد میشود تا چه رسد به برپایی جلسات متناوب مباحثه و مشاوره علمی و تا چه رسد به افتاء مشترک برآمده از مباحثه ممتد!
6- حجاب معاصرت: چنانکه در میان عوام معروف است «ما مرده پرستیم!» در فرهنگ نخبوی و تودهای ما پایان تشیع شخصیتها آغاز تکریم و تعظیم آنهاست! قدرشناسی به موقع، موجب شکوفایی علم و عالم میشود، هر شخصیتی فراخور حد خویش، به زبان وجود میکند که «سلونی قبل ان تفقدونی»
7-خصلت فرافکنی شخصی و صنفی: یکی از خصایل فرهنگی ما «خود تبرئه گری» است! همه فقط انتقاد میکنند و کاستیها و کژیها را برمیشمارند خود را طلبکار و اپزسیون میپندارند، کسی خود را بدهکار و پاسخ گو نمیانگارد، همه از مواجهه با نیازها و ضرورتها شانه خالی میکنند و کم تر کسی برای دفع کژیها در مقام نقد و نظریه پردازی میآیند.
8-افراط و تفریط: سیاه و سفید دین همه چیز، جزو طبیعت فرهنگی ما شده است در جامعه ما هر کسی یا هر فکری یا یک سره حق است بالمره باطل! به تعبیر عامیه نیمه پر لیوان را هرگز نمیّینیم.
9-اصولگرایی را با تحجر یکی انگاشتن و تصلب را با تقدس یکسان پنداشتن: در نتیجه نقادی و نوآوری را بی مبالاتی و لاقیدی قلمداد کردن از جمله بزرگترین موانع نقد و نواندیشی است.
10-عوام زدگی: ملاحظه ذایقه عوام و رعایت مذاق متشرعه،مذبح اجتهاد است.
*موانع اخلاقی
11-از جمله آفات و موانع نقد و نوآوری که میتواند و باید به صورت مستقل و مبسوط تبیین شود آفات اخلاقی است، و از قضا این مبحث در فرهنگ دینی و حوزوی ما از ادبیات بسیار غنی و عمیقی برخوردار است. روایات ما در این زمینه مشحون از نکاتی بدیع است و سلف ما نیز در کتب اخلاقی خود، بسیار بدان پرداختهاند.سهم رذایلی نظیر خوض در باطل (هرزه درایی)، عیب جویی، سخره، استهزا،کینه توزی، بخل، حسد، کبر،عجب، غرور، تکبر، ریا، لجاج و عناد، مراء و مجادله، خودخواهی،آوازه گری،دنیاگرایی، جاه طلبی،حب و بغض فی غیر الله،تعصب ناروا، و دهها آفت رذیلت دیگر در ممانعت از نقد یا سوءاستفاده از آن و نیز ایجاد رکد و فتور در معرفت و حکمت بی نیاز از توضیح است.
*موانع اجتماعی
12-از خود بیگانگی علمی و قبول و اقبال عام یافتن علوم و آرای وارداتی
13-سیاست زدگی: برخورد جناحی با نظرات علمی که نوعی مواجهه شبه ایدئولوژیک است، امروز نقش بازدارنده و ویران کننده را نسبت به اثربخشی نقدها و شکوفایی نظرات جدید ایفا میکند،هرگونه نقد و نظر از سوی هر کس به توطئه علیه یک جریان یا تئوریزه کردن مواضع جریان دیگر متهم میشود.
14-روی دیگر سکه تقلبی فوق، پسینی شدن نقد و نظرها است! سنت سیئهای که مارکسیستها آن را پی نهادند،هرچند کمابیش این افت از خصلتهای آدمی سرچشمه میگیرد اما دست کم آنان ایدئولوژیک سازی علم و علمی سازی ایدئولوژیک را تشدید کردند.
15-از جمله آفات نوظهور که متاسفانه پس از دانشگاهها، تدریجا دامنگیر نظام آموزشی حوزهها نیز میشود و به زودی منشأ رکود علمی مطالعات دینی خواهد شد، مدرکزدگی است.
16-عصری سازی افراطی که به صورت زمانه زدگی و تجدد طلبی در همه چیز جلوه گر شده است، از جمله موانع عمده نوآوری در روزگار ما است، هرچند این رفتار غلط انداز،گاه به غلط نواندیشی یا آزاداندیشی نیز نامیده میشود اما خود از بزرگترین عوامل رکود و رکون علمی بیشمار است.
17-آوازهگرایی و شهرتطلبی نیز از موانع و مهلکات نقد و نؤآوری است علم و اندیشه ذاتا با پروپاگاندا ناسازگار است و تیغ تبلیغ، قبل از هر چیز علم و تحقیق را ذبح میکند.
18-وجود جریانات متشابه و مشتبه موازی با جریان نواندیشی حقیقی نیز از جمله آفات نوآوری در دین شناسی معاصر است، زیرا این جریانها با طرح مدعیات بی منطق و مبنا، اذهان را مشوش، فضا را مغشوش و چهره جنبش اصیل نواندیشی را مخدوش میسازد.
19-امروز تقسیم کلیشهای دو قطبی تفکر به سنتی ـ مدرن ـمحدود و معدود ساختن گفتمانهای علمی فکری به این دو قالب،آفت دیگر نوآوری است.
20-آفت زدگی ادبیات دینی و اجتماعی معاصر نیز مانع دیگر نواندیشی است. کاربرد کلمان چند پهلو و عبارات ایهام آمیز، گزینش معادلهای غیر دقیق در ترجمه واژگان وارداتی، استعمال غلط و نابه جای اصطلاحات تصرف در معانی کلمات و جعل اصطلاح بی رویه، مجمل گویی و ... از شایع ترین آفات ادبیات جدید اجتماعی و دینی است.
انتهای پیام/ فارس