به گزارش سرویس خبری
تفتان ما، مرگ اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی، فرصتی فراهم کرد تا دفتر فساد خاندان هزار فامیل بازخوانی دیگر باره شود. اشرف سومین دختر رضاخان و اسطورهی فساد این خاندان است. اگرچه شرح فسادهای هر یک از اعضای این خاندان ازجمله شخص محمدرضا، همسرش فرح دیبا و سایر اعضای خانوادهاش؛ هر یک حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است اما در این میان اشرف گوی سبقت را از سایرین ربوده است.
دختر دوم از همسر دوم رضاخان
اولین دختر رضاخان «همدم السلطنه» نام داشت و حاصل ازدواج وی با زنی به نام «صفیه» بود. «صفیه» از اهالی همدان بود که رضاخان در اوایل انتصاب به فرماندهی آتریاد قزاق همدان، وی را صیغه نمود و پس از یک سال طلاق داد.
دومین همسر رضاخان «تاج الملوک» نام داشت که شمس، محمدرضا شاه، اشرف و علیرضا فرزندان او بودند. وی فرزند یکی از فرماندهان ارشد قوای قزاق به نام تیمورخان آیرملو بود که در جریان انقلاب اکتبر 1917 روسیه به همراه خانواده اش به ایران مهاجرت کرده و در تهران اقامت گزیده بود.
آغازی بر یک عمر فساد
اشرف در مدرسه زرتشتیها تحصیل کرد. فسادهای اخلاقی او از همان دوران نوجوانی و بلوغ آغاز شد. اشرف در آن ایام با «مهرپور تیمورتاش» فرزند وزیر دربار رضاخان روابطی داشت اما پس از آن که تیمورتاش به اتهام جاسوسی برای شوروی مطرود رضاخان شد، این رابطه پایان یافت.
زندگی پر فراز و نشیب اشرف اما تنها به روابط ناسالم خصوصی او محدود نمیشد. پس از خروج رضاشاه از ایران، اشرف با حمایت عبدالحسین هژیر و حاجیعلی سهیلی؛ تصمیم گرفت حوزهی فعالیتهایش را به عالم سیاست گسترش دهد. مشوق وی برای ورود به فعالیتها و رقابتهای سیاسی، سهیلى بود. افراد نزدیک به خاندان پهلوی در خاطرات خود سهیلى را فردی معرفی میکنند که در قبال خواستهاى اعضاى خاندان سلطنت بسیار کوتاه مىآمد. از طرفی شاه هم در مقابل خواهر دوقلوی خود بسیار منفعل و بى دست و پا بود و در دههی اول سلطنتش او را تقریبا مبسوطالید گذاشته بود.
نخستوزیری که از آستین اشرف بیرون آمد
عبدالحسین هژیر از دیگر مقاماتی بود که در نتیجهی روابط با اشرف موفق شد راه صدساله را یک شبه طی کند. او که فرزند یکی از درباریان دونپایهی ناصرالدین شاه بود، بعد از شهریور 20 یکباره به مقامات بالای دولتی دست یافت و حتی با حمایت اشرف در 1327 صدراعظم ایران شد. هژیر در آن زمان و در محافل بالای کشور، «نخست وزیر پرمغز، کاردان و نوکر شاه» نامیده میشد.
«سازمان گدایان» فرصتی برای ساماندهی اراذل اجارهای
در ششم اردیبهشت سال 1326 اشرف به آرزوى همیشگى خود دست یافت و به نیابت سرپرست عالى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى نایل گشت و این سازمان به پایگاهى براى گسترش نفوذ، گردآورى موافقان و اختاپوس هفت سر براى بلع پول مبدل شد. این سازمان بسیار قدرتمند بود و به تدریج قدرت سیاسى نیز به دست آورد، زیرا یکى از دوایر این سازمان، کانون کار و آموزش، ویژه گردآورى و نگهدارى ولگردان و متکدیان شهر تهران بود و از بهمن ماه 1326 جمع آورى گدایان و سکونت دادن آنان را در کانون کار و آموزش آغاز کرد و این کانون بعدها افراد مورد نیاز براى تشکیل اجتماعات به نفع دربار یا حضور در پاى صندوقهاى انتخابات را گردآورى مىکرد.
معشوقی که به دلیل بیتوجهی به قتل رسید!
اشرف بدون اغراق مظهر فساد اخلاقی دربار بود. فردوست در رابطه با فساد اخلاقى و بى بند و بارى اشرف چنین مىگوید:
«پس از رفتن رضا شاه، اشرف روابط بى بند و بار و از نظر فساد کم مانندى را شروع کرد. اگر قرار شود لیست مردانى که در دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، علیرغم دشوارى و غیر ممکن بودن کار، چون حتى خود او نیز ممکن است همه را به یاد نیاورد، مسلما لیست طویلى خواهد شد، وى زمانى معشوقه تقى امامى بود، زمان دیگر عاشق دکتر غلامحسین جهانشاهى شد. [از افراد دیگر که مىتوان نام برد] پرویز راجى، فردى بنام پالانچیان (اشرف عاشق این فرد شده بود ولى وى به او توجهاى نداشت و جواب رد به او مىداد. همین موضوع باعث شد که اشرف با همدستى مامورین ساواک او را به قتل برسانند) بعضى از هنرمندان و هنرپیشگان از جمله بهروز وثوقى و ...». تاسفبار آنکه این فسادها درحالی صورت میگرفت که اشرف رسما متاهل بوده است. «البرتو بلیجی» یکی از روزنامهنگارانی که شرحی درباره زندگی اشرف نوشته، به وی لقب «امالفساد» داده است.
شاهزادهای که عاشق «مرد و پول» بود
در زمینه مالى نیز کارهاى عجیب اشرف دست کمى از مسائل اخلاقى او نداشت. او به هیچ چیز بیش از مرد و پول علاقه نداشت و در این راه تا بدانجا رفته بود که علنا سر برادرش (محمدرضا) کلاه مىگذاشت، اشرف رسما پول مىگرفت و شغل مىداد. از وکالت تا وزارت و سفارت. سپس دستور مىداد که در زمان اشتغال هر کارى مىخواهى بکن و این قدر به من بده!
کلاهی که بر سر محمدرضا میرفت
یکى از منابع مهم در آمد اشرف بلیتهاى بخت آزمایى بود که ماهیانه 4 ـ 5 میلیون تومان حق و حساب مىگرفت. اشرف یک قمارباز حرفهاى در حد اعلاء بود. وى قماربازهاى حرفهاى را جمع مىکرد و وارد محفل خصوصى محمدرضا مىنمود و یا محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت مىنمود و سپس او را تشویق و تحریک مىکرد که در پوکر از پس فلانى بر نمىآیى. محمدرضا هم از روى غرور لج مىکرد که من او را داغان مىکنم و ...
اشرف یا خودش بالاى سر محمدرضا مىایستاد و دستش را مىخواند و یا دخترى را بالاى سر محمدرضا که درحال بازى با افراد باند اشرف از جمله حاجبى و اسکندرى و دیگران بود مىگذاشت و خلاصه با تقلب و رد کردن ورق از زیر میز کلک محمدرضا را مىکندند. در این بازیها اشرف چنان محمدرضا را تحریک مىکرد که مبالغ بالاى 10 میلیون و 20 میلیون بازى مىکردند و در یک شب مثلاً اسکندرى 50 میلیون مىبرد (البته صحنه را به نحوى درست مىکردند که گاهى هم او ببرد) در پایان بازى، اشرف دسته چک محمدرضا را مىآورد و به دستش مىداد و او نیز چک مىکشید و امضا مىکرد. از این پول، اشرف قسمت عمده را خودش بر مىداشت و به حاجبى و اسکندرى هم چند میلیونى مىداد.
«امالفساد» در سمت نمایندگی برادرش!
وی در سیاستهای بینالمللی ایران هم دخالت داشت. به مسافرت های خارجی متعددی میرفت و از طرف برادرش، مذاکراتی با دولتهای متخاصم ایران انجام میداد. برای نمونه، اشرف در سالهای بعد یکی از چهرههای مهم در برقراری رابطه ایران با جمهوری خلق چین بود. او همچنین از سالهای دهه 1950 یکی از اعضای اصلی هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل محسوب میشد!
یکی از نخستین نقشههای او این بود که با استفاده از مطبوعات بتواند پایگاهی سیاسی برای محمدرضا پهلوی تدارک ببیند و برای این منظور با یافتن یک سردبیر مشتاق و با کمک مالی دربار، روزنامه اطلاعات را ارگان دربار کرد.
اشرف در مقام خواهرشوهر!
اشرف پهلوی در رأس هرم تصمیمگیریهای سیاسی در کشور قرار داشت و در زندگی خصوصی برادرش دخالت میکرد و تا آنجا پیش میرفت که میان شاه و ملکهاش آتش نفاق میانداخت و همچنین در مورد تصمیمگیریها خط اصلی را میداد و عقیدهاش را به برادرش تحمیل میکرد و قدرتش به حدّی بود که محمدرضا پهلوی نمیتوانست در مقابل وی مقاومت کند.
به هرحال اشرف با تمام فساد، بی بند و باری و زد و بند سیاسی که داشت سرانجام در 17 دیماه 94 و در سن 94 سالگی مرد تا طومار فساد یکی دیگر از ته ماندههای دربار پهلوی بسته شود.
انتهای پیام/ باشگاه خبرنگاران