به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما، رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم با پرفسور گئورگ اشتنگر رئیس انجمن بینالمللی میان فرهنگی هفته گذشته دیدار و گفتوگو کرد که جزئیات این دیدار امروز منتشر شده است.
در این دیدار اشتنگر با ابراز خوشحالی از دیدار دکتر داوری گفت: در فلسفه میان فرهنگی آنچه برای من اهمیت دارد، رسیدن به جایگاهی است که تکنولوژی و طبیعت و انسان در کنار هم قرار گیرند.
وی عنوان کرد که این فکر یک جهان بینی نیست اما فلسفه میان فرهنگی تجربه کردن دیگری به نحو خاص است که در این تجربه، دیگری را به عنوان دیگری بشناسیم.
در ادامه داوری اردکانی طی سخنانی گفت: دفتری از پرفسور اشتنگر خواندم که در آن از هرمونتیک و هرمتیک گفتهاند و روش خود را هرمتیک دانستهاند. من هم با ایشان موافق هستم، پیداست که هرمتیک در مقابل هرمونتیک نیست بلکه مکمل آن است. وقتی ما از فلسفه میان فرهنگی میگوییم اول باید فکر کنیم که با اروپا چه نسبتی داریم. اروپا کانون علم جدید و فلسفه و تفکر جدید است.
وی در ادامه افزود: ما اروپا را خوب نمیشناسیم یعنی به عمق تاریخ اروپا توجه نکردهایم. اما اروپا هم بیرون اروپا را خوب نمیشناسد. آقای هابرماس که به ایران آمد به ایشان گفتم آنقدر که ما اروپا را میشناسیم و البته شناسائیمان عمیق نیست. شما آسیا را نمیشناسید. در این مود تفاوت با شما این است که ما نیازمند شناخت شما هستیم و سطوحی از این نیاز را میشناسیم اما شما یک ساحت از زندگی ما را میشناسید و هنوز نمیدانید که در بطن آسیا و آفریقا چه میگذرد و چه دارد بر سر جهان توسعه نیافته میآید.
داوری اردکانی در ادامه یادآور شد: غرب با عینک شرق شناسی جهان بیرون خود را شناخته است و میشناسد. ما هم کم و بیش از همان طریق غرب را میشناسیم. اما اگر راهی را که مثلاً ماکس وبر گشوده بود ادامه مییافت، اروپا بهتر جهان غیر اروپایی را میشناخت. اکنون مهمان گرامی ما با طرح مسئله میان فرهنگی زمینهای مهیا کردهاند که میتواند تا حدودی به فرو ریزی این دیوار جدایی کمک کند.
وی با اشاره به اینکه از این بابت خوشحال است که چرا از 40 سال پیش مثل ایشان به این معنی فکر میکرده اظهار داشت: یکی از مسائلی که از 40 سال پیش برای من مطرح بوده این است که فلسفه در کشور ما چه شأن و جایگاهی دارد. چنانکه میدانید ما تنها قومی در بیرون اروپا بودیم که به فلسفه یونانی توجه کردیم. اینکه چطور یونان را فهمیدیم مسئلهای است که چندان به آن فکر نکردهایم و البته باید به آن بیندیشیم شرق شناسی به ما میگفت که شما سخن فلسفه یونانی را با فهم خودتان فهمیدید و بیان کردید.
داوری اردکانی همچنین افزود: گاهی هم گفتهاند که ملاحظات دینی و رعایت خاطر فقها و مردم باعث شده که فلسفه را با دین تطبیق دهند. البته چیزی که ما از یونان گرفتیم عین فهم ما بود اما اولاً این فهم را اگر متفاوت باشد ناچیز یا باطل نباید انگاشت و ثانیاً درست نیست که گفته شود صاحب نظران آگاهانه ملاحظات خاص فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را در تفسیر یا تحریف آراء یونانیان دخالت داده¬اند زیرا با رعایت ملاحظات فلسفه به وجود نمیآید و ابن سینا و سهروردی پیدا نمیشوند.
وی در خصوص فلسفه اسلامی و ورود فلسفه جدید به ایران اظهار داشت: ما استادی داشتیم که خود را همزبان و هم سخن مارتین هایدگر میدانست. نظر اجمالی او این بود که فلسفه اسلامی در حاشیه تاریخ اسلام قرار داشته است. من نمیگفتم که فلسفه در متن تاریخ اسلام وارد شده و آن را راه برده است اما میگفتم فیلسوفان جهان اسلام آراء افلاطون و ارسطو و افلوطین و فلسفه هلنیستیک را در هوای جهان دینی تفسیر کردهاند. فلسفهای که نام فلسفه اسلامی دارد، تفسیری از فلسفه است که در آن جایی هم برای خدای صانع و پیامبر و معاد وجود دارد.
وی همچنین گفت: متأسفانه طی 1000 سال تاریخ فلسفه اسلامی، نه ما با اروپا کاری داشتیم و نه اروپا چنانکه باید کاری با ما داشت. البته استادانی نظیر آلبرت کبیر ابن سینا را خواندند اما ما از آلبرت کبیر و سن توماس خبر نداشتیم. آثار دوره جدید فلسفه اروپایی را هم کسانی ترجمه کردند که چندان فلسفه نمیدانستند زیرا فلسفه دانهای ما به فلسفه اروپا اعتنا نمیکردند و اگر قولی از فیلسوفان اروپا را میشنیدند آنها را شبیه اقوال کلامی میخواندند و با بی اعتنایی از کنارش میگذشتند.
رئیس فرهنگستان علوم با تأکید بر اینکه ما از دویست سال پیش نیاز محسوس داشتهایم و داریم که علم اروپا را فرا گیریم اما هنوز از نیاز خود به فلسفه اروپا خبر نداریم، افزود: این اختلافی که میان جهان توسعه نیافته و توسعه یافته ذکر کردم در ظاهر کوچک است اما آن را میتوان یکی از زمینههای بحران کنونی جهان دانست. این اختلاف به فهم ما از جهان تجدد و جهان مدرن از جهان توسعه نیافته برمیگردد. ما جهانی داریم که جهان در حال توسعه است. معمولاً تلقی این است که جهان توسعه نیافته، دنباله رو جهان مدرن در امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی اما بازمانده از راه است.
وی دراین باره گفت: به نظر من توسعه نیافتگی گرچه بازماندگی از راه است آن را باید صورتی از فهم دانست زیرا مشکل جهان توسعه نیافته گرچه مشکل پول و اقتصاد و مشکل سیاسی است اما مشکلات اقتصادی و سیاسیاش یکسره به فهم توسعه نیافتگی بازمیگردد. مشکل، مشکل پدید آمدن دگرگونی در فهم مردم جهان توسعه یافته و نرسیدن به عمق فهمی است که برای رسیدن به مزایای تجدد ضرورت دارد. مانع آشنایی با تجدد و فلسفه جدید هم این است که فهم را مطلق میانگاریم و ملتفت نمیشویم که چگونه فهم کشورها و مردمان جهان خودمان در رفت و آمد میان فهم قدیم و فهم جدید و احیاناً در اشتباه میان آنهاست.
داوری با تأکید بر اینکه وقتی شما میگویید که در فلسفه میان فرهنگی به تفاوتها بپردازیم و تفاوتها را ببینیم باید از آن استقبال کرد ولی مهیا شدن برای درک تفاوتها آسان نیست، اظهار داشت: این فکری که در 40،30 سال اخیر در فلسفه پدید آمده است میتواند مایه تذکر باشد. بسیار خوشوقتم که شما را ملاقات کردم. امیدوارم این سعی برای شما تجربه خوبی در درک شرایط فلسفه میان فرهنگی باشد. ما هم در این تجربه شرکت میکنیم. هر چند که در 200 سال اخیر به این دلیل که فکر کردیم از ابتدا برای متجدد شدن باید تکنولوژی را بگیریم و تکنولوژی کافی است، از تجربه تاریخ و فرهنگ بازماندیم. البته همه اینها با حسن نیت انجام شد اما تاریخ عذر حسن نیت را نمیپذیرد.
رئیس فرهنگستان علوم درخصوص فلسفه در ایران گفت: ما اکنون در مدارس و دانشگاههایمان دو فلسفه داریم. یکی فلسفهای که بیشتر در دانشگاه تدریس میشود و دیگر فلسفه اسلامی که مرکز اصلی آن در حوزههای علمیه و مدارس دینی است. در حوزه فلسفهای تدریس میشود که در طی تقریباً ده قرن از یعقوب اسحاق کندی و فارابی شروع شده و به ملاصدرا و به شاگردان معاصرش ختم میشود.
وی همچنین افزود: کتابی درباره فلسفه اسلامی نوشته و در آن گفتهام که فلسفه اسلامی را مهم میدانم اما آن را جانشین کل فلسفه نمیتوان کرد. به این جهت شاید کتاب من با اینکه در آن مقام بزرگ فلسفه اسلامی تصدیق شده است، مقبول طبع همه دوستداران فلسفه اسلامی نباشد. البته روابط میان فلسفه دانشگاه و فلسفه حوزه خوب است اما هنوز میان این دو حوزه بحث و نظر، دیالوگی پدید نیامده است.
داوری در بخش دیگری از سخنانش گفت: نکته دیگر اینکه در 20 سال اخیر بسیاری از کتابهای فیلسوفان غربی ترجمه شده است اما فهم ترجمهها هنوز مشکل است. ما ناگزیریم صبر کنیم تا فلسفه جدید زبان خاص خود را پیدا کند. پس فلسفه دانشگاهی ما در این راه ناگزیر لنگ لنگان حرکت میکند اما فلسفه حوزه در خانه اطمینان و ثبات خود استقرار دارد. اکنون مطلب اصلی فلسفه ما چیزی است که میتواند در مجرای میان فرهنگی قرار گیرد.
رئیس فرهنگستان علوم با بیان اینکه ما به توسعه نیاز داریم و توسعه بدون علوم انسانی میسر نیست، افزود: آموزش عالی در کشور ما پیشرفت کرده است. ما نه فقط به اندازه کافی مهندس و پزشک داریم بلکه تعدادی از مهندسان و پزشکان ممتاز ما به اروپا و امریکا مهاجرت کردهاند و شاید عدد دانشمندان مهاجر دو برابر مهندسان و پزشکان مقیم کشور باشد. اما اینکه چرا علوم انسانی نتوانسته است جایی داشته باشد، شاید قضیه به فلسفه مربوط باشد. پیداست که نمیتوان علوم انسانی را نفی کرد و در عین حال از علوم انسانی انتظار کارسازی داشت. البته نقد علوم انسانی مطلب دیگری است. اگر هیدگر به وارستگی میاندیشید و میگفت بگذار چیزها چنانکه هستند باشند، ما در طریق مدرنیزاسیون خود لااقل باید به آنچه حاصل کردهایم نظمی بدهیم.
وی در ادامه گفت: این سخن در نظر من بسیار گرامی است پرفسور میگویند ما باید شأن و وظیفه تفکر را بپذیریم و آن را به عهده بگیریم، متأسفانه اکنون جهان توسعه نیافته بی آنکه راه توسعه را طی کرده باشد با اینکه حسرت اروپایی شدن را در دل و جان دارد، احساس میکند که اروپایی شدن دیگر مقصد نیست و نمیتواند اروپا بشود. این جهان اگرچه در نسبت با اروپا پدید آمده است اما امید به ساختن و اروپایی شدن ندارد.
داوری همچنین توضیح داد: اگر غرب ساختن و ویران کردن را توأم دارد اکنون جهان توسعه نیافته که از راه ساختن آمده است بیشتر به ویرانگری میپردازد. امروز بحث داعش و بوکوحرام مسئله سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه مسئله تاریخی است. داعش دمل که بر چهره جهان توسع نیافته است.
انتهای پیام/ فارس