به گزارش سرویس وبلاگستان
تفتان ما، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
هریک سال یا دوسال ، یک انتخابات در ایران برگزار میشود و گروه ها و جناح های سیاسی این فرصت طلایی را پیدا میکنند تا واضح ترین تصویر از چهره خود را در این آیینه بی زنگار مشاهده و نقاط ضعف و قوت خود را رؤیت نمایند . انتخابات یک وزن کشی سیاسی است تا هر جریان سیاسی به طور دقیق وزن خود ، موقعیت خود و سرمایه اجتماعی خود را دریابد و سپس حرکت خود را با توجه به واقعیت های عینی جامعه و نه تخیلات ذهنی سامان دهد .هنوز بشر ابزاری دقیقتر از انتخابات ، برای کشف گرایش ها و خواست های عمومی جامعه ، نیافته است . وقتی نتیجه انتخابات اعلان میشود ، دیگر سخن از احتمال نیست ، عدد و رقم ها دقیقاً نشانگر تک تک افراد جامعه و گرایش های سیاسی و اعتقادی آنها است . با کمال تعجب برخی گروه های سیاسی ، وقتی اعداد و ارقام انتخابات بر خلاف انتظارشان باشد یا با ادعای تقلب ، آیینه بی گناه را بر زمین می زنند و میشکنند و یا چشم خود را می بندند که چهره خود را در آیینه نبینند . آنها با چشم بستن به روی آیینه ، همان توهمات و تخیلات و آرزوهای خود را به صورت تحلیل سیاسی و نمودار و منحنی انتخاباتی ، به هواداران ارائه می دهند .آنها آنقدر به تحلیل سیاسی اجتماعی خود دل می بندند که وقتی واقعیت میدان ،خلاف آن را نشان میدهد به تحلیل خود شک نمیکنند ، به واقعیت عینی شک میکنند . اعداد و ارقام انتخابات اسفند ، به دوست و دشمن نشان داد که لیست سی نفره ائتلاف اصلاح طلبان و حامیان دولت ، رأی اکثریت را در تهران کسب کرده ولی در خبرگان تهران و خبرگان کشور و مجلس کشور اصولگرایان اکثریت را به دست آورده اند .این اطلاعات دقیق ، برای هر جریان سیاسی ، مثل یک سرمایه است که می تواند آن را مبنا قرار داده و حرکت آینده خود را بر اساس آن طراحی کند تا امکان موفقیت های بعدی فراهم شود .
اگر یک حزب سیاسی وقتی شکست می خورد چشم خود را ببندد و فریاد بزند ما پیروز شدیم ، شبیه راننده ایست که هنگام سفر وقتی آمپر بنزین نزدیک صفر است ، آن را پنهان کند و با خوشحالی و اطمینان به مسافرین بگوید باک پر است . این رفتار کودکانه نه تنها چیزی به بنزین اتومبیل اضافه نمیکند بلکه آنها را از بنزین زدن غافل کرده و درمیان بیابان متوقف و سرگردان میکند .این دروغگویی به خود سه خسارت سنگین را رقم می زند . اول این که ، مانع از شناخت واقع بینانه جامعه و محیط شده و نیروها را با توهم سرگرم و دلخوش میکند ، دوم این که مانع تحلیل صحیح و واقع بینانه از عملکرد خود واصلاح آن شده و به خود فریبی مبتلا می گردد و سوم این که توانایی برنامه ریزی صحیح و واقع بینانه برای آینده را از دست می دهد . چنین افراد و گروه ها با این خود فریبی ، به دست خود امکان موفقیت خود را از میان می برند .با کمال تعجب در روز های اخیر در حالی که برخی از اصلاح طلبان رسما اعلان کرده اند ما در سطح کشور شکست خورده ایم و شکست و دلایل آن را هم تحلیل کرده اند و در حالی که حتی بی بی سی هم شکست اصلاح طلبان در هر دو مجلس را تأیید کرده است ، رسانه های اصلاح طلب با تمام قوا فریاد می زنند ما در کشور پیروز شدیم و مردم انتخابات سال 92 را کامل کردند ! اگر کسی برای کسب منافع ، به دیگران دروغ بگوید عجیب نیست، ولی خیلی شگفت آور است که کسی به خودش دروغ بگوید.
برخی از کسانی که در تهران یا در کشور شکست خورده اند این واقع گرایی را داشته اند که شکست را بپذیرند ، ولی در شناخت علل شکست دچار توهم شده و از قبول دلایل واقعی فرار میکنند که این نوع فرار از واقعیت نیز، نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه آنها را با راه حل های تخیلی ، به شکست های بعدی مبتلا می سازد . یکی از اصلاح طلبان گفته است علت شکست ما در سطح کشور ،عقب افتادگی سیاسی شهرستانی ها است . یک اصولگرا هم گفته است علت شکست ما در تهران ، ضعف ایمان تهرانی ها است.
این قضاوت های سطحی و عجولانه که بیشتر مصرف دل خنک کردن بعد از شکست را دارد ، هیچ تطابقی با واقعیت های عینی انتخابات ندارد .اگر از روی عصبانیت ادعا کنیم شهرستانی ها عقب افتادگی سیاسی دارند باید پاسخ دهیم که رای دادن آنها به صد نفر اصلاح طلب و فرستادن آنها به مجلس ، ناشی از عقب افتادگی سیاسی آنها بوده است ؟ .کسی هم که ادعا میکند مردم تهران ضعف ایمانی دارند باید پاسخ دهد آیا رای دادن مردم تهران به آیت الله جنتی رئیس شورای نگهبان ، با وجود آن حجم عظیم تبلیغات منفی در داخل و خارج کشور ، نشان ضعف ایمان است ؟ آیا دو برابر شدن تعداد رای دهندگان به لیست اصولگراها نشان ضعف ایمان است؟
چه خوب است به جای تهمت زدن عجولانه به مردم خوب و شریف کشورمان ،
عیب ها و خطا های خودمان را که موجب شکست شده جستجو و شناسائی کنیم .
همه سئوال می کنند چرا انتخابات تهران و استان ها نتایج عکس یکدیگر داشته است.اگر کمی دقت کنیم و نتایج انتخابات های گذشته را نیزمورد بررسی قرار دهیم پاسخ این سئوال به دست خواهد آمد . در دولت سازندگی ، چون به زندگی و معیشت مردم بی توجهی شد و تورم به 49 در صد رسید ، در انتخابات بعدی ، پنج میلیون نفر از حامیان اولیه رئیس جمهور از او برگشتند و به آقای توکلی رای دادند و در انتخابات مجلس هم این آقای رئیس جمهور ، به زحمت نفر سی ام لیست شد و از عصبانیت استعفا داد و به مجلس نرفت . دولت اصلاحات هم از همان دور اول ، آب پاکی را روی دست مردم ریخت و رسما اعلان کرد هدفش توسعه سیاسی است نه توسعه اقتصاد و معیشت مردم ، مردم هم وقتی عملکرد به شدت سیاسی آن دولت را دیدند از او رویگردان شدند و تا شش دوره انتخابات های مختلف به اصلاح طلبان رای ندادند تا آنها ادب شوند . دولت آقای احمدی نژاد هم که در ابتدا بی سابقه ترین خدمات را به سوی ا قشار متوسط و ضعیف سرازیر کرد و محبوبیت بی نظیری به دست آورد ، چون در دوسال آخر دچار سیاسی کاری شد و اقتصاد و معیشت مردم را رها کرد ، از چشم مردم افتاد و تورم لجام گسیخته دوسال آخر مردم را از او رویگردان کرد و لیست شورای شهر او ، حتی در جنوب شهر هم رای نیاورد .متأسفانه دولت کنونی بدون عبرت گرفتن از خطاهای دولت های قبل ، اقتصاد داخلی و معیشت و اشتغال و مسکن جوانان را رها کرد و تمام توجه خود را معطوف به مسائل خارجی و برجام نافرجام کرد و کشور را با آنچنان رکودی روبهرو کرد که برای اولین بار درتاریخ انقلاب فریاد چهار وزیر اقتصادی کابینه به آسمان رفت و رسما و علنا آژیرخطر و بحران اقتصادی را به صدا در آورد .طبیعی است ،مردم کشور که با پوست و گوشت و استخوان خود ،فشار رکود و بحران اقتصادی را دارند لمس میکنند و می بینند برجام پر سر وصدا نه تنها اثری بر اقتصاد و معیشت آنها نداشته بلکه فریاد وزیر کشاورزی را هم در آورده که واردات بی رویه دلالان ،کمر کشاورزی کشور را شکسته است ، از دولت رویگردان شوند . مردم در سطح کشور به اصلاح طلبان اعتماد نکردند ولی از حزب اعتدال و توسعه که متعلق به آقای رئیس جمهور است با شدت بیشتری رویگردان شدند و این رویگردانی نتیجه ضرباتی است که رکود و بحران اقتصادی بر زندگی طبقه متوسط و ضعیف وارد کرده است . فرار از این واقعیت و عبرت نگرفتن از این شکست انتخاباتی و ادامه دادن به جشنهای دروغین و نمایشی ، نه تنها جایگاه دولت را بهبود نخواهد داد بلکه دولت را با شکستی سنگین تر در انتخابات بعدی روبهرو خواهد کرد .
اما علت استقبال اکثریت مردم تهران و به ویژه شمال شهر تهران از اصلاح طلبان و حامیان دولت را باید در شرایط اقتصادی این کلان شهر جستجو کرد .واقعیت این است که مردم ساکن تهران و به ویژه شمال تهران در مقایسه با مردم ساکن شهرستان ها و روستاها ، از رفاه و معیشت بالاتری برخوردارند ، خدمات شهری ، بهداشتی ، آموزشی و رفاهی بیشتری دارند ، در خانواده های شمال شهر تهران ، فقر ، کارگر بیکار و کشاورز بیکار وجود ندارد و هنوز هم جریان مهاجرت بیکاران از روستاها و شهرهای کوچک به تهران ادامه دارد . شرائط مساعد تر اقتصادی در تهران و به ویژه در شمال تهران سبب شده فشارهای رکود و بحران ، برای ساکنین این مناطق ، به شدت مناطق روستایی و شهرستانی محسوس نباشد . طبیعی است وقتی کسی درد فقر را بر گرده خود احساس نمی کند ، توجهش به سیاست خارجی و برجام و توسعه سیاسی جلب می شود و بدون آنکه آثار اقتصادی این پدیده ها در زندگی او لمس شود و نگرانی ایجاد کند ، به وعده های شیرین خارجی دلگرم می شود . این اولین بار نیست که رای مردم تهران و به ویژه شمال تهران با رای کل کشور تفاوت داشته . در انتخابات سال 88 هم عینا مثل امروز آقای موسوی در تهران و به ویژه در شمال تهران ، رای اول را داشت ولی در کل کشور که از خدمات آقای احمدی نژاد رضایت داشتند شکست خورد و دچار این توهم شد که شکست او ناشی از تقلب بوده است .
چه خوب است حالا چشم های خود را به روی واقعیت را باز کنیم . اصولگرایان ، اگر رای تهران را میخواهند باید در سیاست خارجی و روابط بین الملل و توسعه سیاسی که مورد توجه اقشار مختلف شهر تهران و به ویژه شمال تهران و اقشار فرهنگی و دانشگاهی تهران است سرمایه گذاری بیشتری کنند و اصلاح طلبان و حامیان دولت نیز اگر رای مردم کشور را می خواهند باید به اقتصاد مقاومتی ، تولید داخلی ، اشتغال و مسکن جوانان و معیشت و کسب و کار مردم بهای بیشتری دهند . زمان کمی باقی است. هیچ فرصتی برای خیال پردازی نیست. انتخابات بعدی نزدیک است.
سید مسعود شهیدی
انتهای پیام/ فارس