به گزارش سرویس ورزشي
تفتان ما، وقتی سروش رفیعی در فولاد خوزستان پا به توپ میشد و بازیکنان حریف را یکی پس از دیگری دریبل میزد اکثر کارشناسان فوتبال، روزهای روشنی برای او میدیدند. خیلیها اعتقاد داشتند حق سروش حضور و بازی در تیمهای خوب اروپایی است. این اتفاق هم داشت میافتاد. سروش رفیعی بعد از قهرمانی با فولاد خوزستان، با پیشنهادهای اروپایی خوبی مواجه شده بود و مقدمات کار داشت پیش میرفت که ناگهان یک اتفاق همه چیز را تغییر داد. آن هم چیزی نبود جز لو رفتن کارتهای جعلی خدمت سربازی تعدادی از بازیکنان.
با این اتفاق، سروش رفیعی که خیلیها اعتقاد دارند بیتقصیر است، پیگیر کارهایش شد تا ثابت کند کارت معافیت از خدمتش جعلی نیست و واقعا پدرش بیمار است. او مدارک زیادی را در دست گرفت و به جاهای مختلفی رفت تا خودش را ثابت کند اما جو چندان جالب نبود و همه چیز به ضررش رقم میخورد. در این مدت سروش به خاطر اینکه مشکلی برای کارش به وجود نیاید و زمان بیشتری برای پیگیری پروندهاش صرف کند، سکوت کرد و با رسانهها هیچ حرفی نزد اما پیگیریها دیگر جواب نداد و رفیعی مجبور شد به تراکتورسازی برود تا خدمت سربازیاش را آنجا بگذراند. سروش داشت با همه مسائل کنار میآمد که یکسری اتفاقات باعث شد تیم ملی را هم از دست بدهد. این مساله دلیل محکمی شد تا شماره 10 تراکتوریها سکوتش را ادامه دهد. سکوت سنگینی که حدود یک سال طول کشید اما سروش رفیعی بعد از بازی با پرسپولیس و زمانی که خبر رسید امکان دارد سربازها بار دیگر به تیم ملی دعوت شوند، سکوت خود را شکست و ناگفتههایش را در گفتوگو با ایران ورزشی بیان کرد. ناگفتههایی که جالب به نظر میرسد.
مدتها بود سکوت کرده بودی. در واقع از زمانی که بحث کارتهای جعلی معافیت از خدمت مطرح شد. نه در مورد کارتها و نه در مورد بازیهایت و نه هیچ چیز دیگر حرفی نزدی. این سکوت چه معنایی داشت؟ دلیل خاصی وجود داشت که سکوت کردی و چطور شد بعد از این همه مدت آن را بعد از بازی پرسپولیس شکستی؟
از وقتی بحث کارتهای پایان خدمت شروع شد یکسری اتفاقات افتاد که مرا شوکه کرد. اول فصل بود که یکسری کارتها باطل شد و تعدادی از بازیکنان نتوانستند برای تیمهایشان بازی کنند. بعد از آن در نیمفصل تعداد دیگری باطل شد که دیدم اسم من هم در بین آنهاست. اصلا نمیتوانستم این مساله را باور کنم چون از خودم مطمئن بودم و میدانستم نباید این اتفاق بیفتد. وقتی نامم اعلام شد شوکه شدم و آمدم تهران تا کارهایم را پیگیری کنم. خیلی سعی کردم آن چیزی که به من میگویند را انجام دهم تا ثابت کنم مشکلی ندارم و اشتباه شده. جالب اینکه برای همه روشن بود که در مورد من اشتباه صورت گرفته اما کارها خوب پیش نمیرفت...
چطور میتوانستی ثابت کنی اشتباه شده؟
ببینید من سال 88 مشمول شده بودم و ابتدای سال 89 کارتم را گرفتم. زمانی که کارتم را گرفتم هم یک فصل و نیم در فجر بازی کردم. در تیمی که متعلق به نیروهای مسلح است. جایی که اکثر بازیکنان آنجا خدمت میکنند. من در آنجا هم مبلغ ناچیزی میگرفتم. قرارداد من با فجر 7 میلیون بود که نمیدانم چقدر از آن را گرفتم. پس هیچ جایی برای جعل کردن و تقلب نبود. چرا من باید با این شرایط کارت جعلی میگرفتم؟ وقتی که هم در یکی از تیمهای نیروهای مسلح بازی میکردم و هم مبلغ ناچیزی میگرفتم؟ حالا یکی میرود کارت میگیرد و مثلا 2 فصل 2 قرارداد 500 میلیون تومانی میبندد. من که کارتم را گرفته بودم و جایی هم نرفتم. مبلغ قراردادم هم ناچیز بود. ضمن اینکه اگر کارت نمیدادند میتوانستم کنار خانوادهام خدمت کنم. با توجه به این مستندات خیلی سعی کردم ثابت کنم مشکلی نبود. حتی خود مسوولان نظام وظیفه به این نتیجه رسیدند که من تقصیری نداشتم اما یکسری ایراد میگرفتند که به من برنمیگشت. اتفاقاتی که برای من افتاد، دقیقا مثل یک دانشجو و دانشآموزی میماند که چندین سال درس میخواند و میرسد به مقطع دکترا. در آن مقطع ناگهان میآیند میگویند پی بردیم یک تعداد از دانشجویان دیپلمشان تقلبی بوده، مال شما هم جزو آنها است اما ما نمیگوییم برای شما تقلبی بوده. مشکل شما این است که معلمت کمی در دادن نمره ارفاق کرده و با این نمره قبول شدی و توانستی دیپلم بگیری. بعد باید دکترا را رها کنیم و برویم دیپلم بخوانیم. من در لیگ برتر چند سال تلاش کردم. همان نیمفصل که گفتند کارت من جعلی است، آقای گل لیگ بودم. در تیم ملی هم جایگاه خوبی پیدا کردم اما دقیقا قبل از جام ملتها این اتفاقات افتاد.
فکر میکنی اگر در فولاد خوزستان نبودی، باز هم این اتفاقات برایت میافتاد؟
شاید درصد بالایی از این اتفاق به حضورم در فولاد خوزستان برمیگشت چون بازیکنان زیادی از فولاد درگیر این مساله بودند. البته من در جایگاهی نیستم که این مسائل را قضاوت کنم و بگویم مشکل چه بوده و هر کسی محصول کار خودش را برداشت میکند اما شاید اگر فولاد نبودم این اتفاق برایم نمیافتاد چون کارت پایان خدمت من جعلی نبود و فقط به خاطر اینکه روی فولاد زوم کردند به کارت من حساس شدند و این اتفاقات افتاد. علاوه بر بحث فولاد، بحث تیم ملی هم بود که در این مساله هم یک اتفاق، همه چیز را به ضرر من رقم زد.
یک اتفاق یا یک بازیکن؟
شاید یک بازیکن. مهرداد پولادی دوست من است و ما در تیم ملی با هم بودیم اما در این مورد کارش را تایید نمیکنم. مساله مهرداد باعث شد برای ما مشکلات زیادی به وجود بیاید. نیامدن او باعث شد خیلیها روی ما زوم کنند و اجازه کار به ما ندهند. من نمیتوانم مهرداد پولادی را قضاوت کنم و شاید اگر من هم جای او بودم نمیتوانستم تصمیمی جز این بگیرم اما نیامدن او در به وجود آمدن یکسری مشکلات دخیل بود و باعث شد کار من بیشتر گره بخورد. مثلا وقتی بحث سربازها و تیم ملی میشد همه از من و مهرداد نام میبردند. به خاطر همین هم من یک سال با هیچ رسانهای صحبت نکردم. این در حالی بود که قبل از آن من با خبرنگاران زیادی صحبت میکردم و همیشه با آنها ارتباط خوبی داشتم. در آن مقطع حساس جام ملتها، متاسفانه خبرها جوری انعکاس پیدا میکرد که ما را گناهکاران بزرگی جلوه میدادند. در حالی که من خودم پروندهام را در دست گرفتم و به دیوان عدالت اداری، نظام وظیفه، مجلس، دادستانی، ستاد کل نیروهای مسلح، فدراسیون فوتبال و هر جایی که احساس میکردم لازم است میرفتم چون گناهی نکردم اما همه مینوشتند آقای کیروش از سرباز فراریها دفاع نکن. مگر میشود کسی گناه کند بعد خودش پرونده دست بگیرد و دنبال کارهایش برود؟ برود که بگوید گناه کردم؟ چرا به این مسائل فکر نمیکردند، نمیدانم. این مسائل خیلی اذیتم کرد و باعث شد حتی خانوادهام روزهای سختی را بگذرانند. همه میگفتند اینها با کارتهای جعلی به اینجا رسیدند. میگفتند بروید خجالت بکشید.
پس روزهای سختی را پشت سر گذاشتی...
خیلی سختی کشیدم. من چندین بار به صراحت گفتم حاضرم نه یک سال، نه 21 ماه، نه 2 سال، بلکه 10 سال خدمت کنم اما نه اینطور. نظام وظیفه بیاید بگوید کارت من مشکل نداشته اما حق نداری فوتبال بازی کنی و باید 10 سال لب مرز خدمت کنی، میگویم چشم و با دیده منت میپذیرم چون خدمت به کشورم برای من افتخار است اما وقتی گناهی نکردم و گفتند کارت جعلی گرفتم خیلی اذیت شدم. این مساله به لحاظ شخصیتی و آبرو خیلی به من و خانوادهام لطمه زد. مثلا یکی از آشنایانمان که بعد از دعوت من به تیم ملی و حضور در بازی کره کلی تعریف و تمجید کرد و به خانه ما آمد و تبریک گفت و شادی کرد، 2 هفته بعد با پوزخند و تمسخر با پدر و مادر من صحبت میکرد. تحمل این اتفاقات برای من خیلی سخت بود. به خاطر همین هم بیشتر تلاش کردم تا ثابت کنم گناهی نکردم. حتی شواهد و مدارک زیادی جمع کردم که نشان دهم گناهی ندارم. میتوانید بروید از غلامحسین پیروانی و سرهنگ جعفری در مورد من و خانوادهام بپرسید. من کارم را از مدرسه فوتبال غلامحسین پیروانی شروع کردم. ایشان و سرهنگ جعفری مدیرعامل باشگاه فجر میدانستند شرایط من چه جوری است. میدانستند وضعیت جسمانی پدرم به چه صورت است و اوضاع مالیمان چطور. مگر میشود با 500 هزار تومان کارت جعلی گرفت؟ من در سالی که کارت معافیت گرفتم قراردادم با فجر تنها 7 میلیون تومان بوده. شرایط زندگیام اینطور نبوده که بگویم کارت میگیرم و میروم جای دیگر قرارداد چند صد میلیونی میبندم. من در فجر ماندم و آنجا کارم را ادامه دادم اما متاسفانه اشتباهات یکسری دیگر باعث شد من هم با دیگران بسوزم.
ظاهرا از مهرداد پولادی خیلی ضربه خوردی...
شاید یکی از مهمترین عواملی که باعث شد موضوع سربازهای تیم ملی کش پیدا کند و درست نشود، مهرداد پولادی بود. نیامدن او باعث شد ذهنیت مردم و مسوولان به سربازهای تیم ملی بد شود. البته در این مساله رسانهها هم نقش پررنگی داشتند. آنها باعث شدند مردم نگاه منفی به ما پیدا کنند. مردم نمیدانستند من چه کار کردم و میگفتند پولادی فرار کرده و نیامده ایران خدمت کند. اینطور جو خراب شد و مسوولان هم به وظیفه خود در قبال مردم عمل کردند. سردار کمالی معاون منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح که مسوول پروندههای ما بود، خیلی سعی کرد به کسانی که گناهی ندارند کمک کند اما وقتی جو خراب شد، ما هم باید میرفتیم خدمت چون خواسته مردم این بود که با بازیکنان سرباز برخورد شود. اینطور شد که باید با من هم برخورد میکردند. در حالی که من گناهکار نبودم و فقط خواسته جو این بود که به هیچکس کمک نشود.
البته در مقطعی که به دیوان عدالت اداری رفتی و رای به نفعت داده شد، جو جور دیگر تغییر کرد و ظاهرا به ضررت شد.
من اگر رفتم دیوان عدالت اداری راهی جز این نداشتم چون میخواستم بگویم قضیه این است و گناهی ندارم. آنها هم رای دادند و گفتند مشکلی نیست و میتوانم بازیام را ادامه دهم اما انجام نشد. در واقع شاید اگر نمیرفتم آنجا و بحث دیوان عدالت اداری پیش نمیآمد شرایط بهتر پیش میرفت چون با این اتفاق فکر میکنم نظام وظیفه اینطور برداشت کرد که من دارم جلویشان میایستم. به هر حال این اتفاقات گذشت و تا آخرین روزهایی که مساله سربازها بود، تلاش میکردم بگویم گناهی نکردم تا بتوانم بازیهایم را ادامه دهم اما نشد. قبل از جام ملتها من در 3 بازی لیگ نبودم و حتی اجازه نمیدادند با تیم ملی تمرین کنم. البته دکتر فیروزآبادی لطف کردند و اجازه دادند برویم جام ملتها اما در آنجا به خاطر اینکه 30، 40 روز با تیم ملی نبودم و در 10 روز باقیمانده به جای کارهای تاکتیکی، باید تمرین بدنی انجام میدادم، نتوانستم آنطور که باید و شاید برای تیم ملی بازی کنم. دقایق کمی به من رسید و تنها در یک بازی به صورت ثابت بودم. به هر حال فکر میکردم بعد از این اتفاق مثبت، کارم درست میشود اما متاسفانه نشد. خیلی پیگیر بودم اما این بار جو خیلی خرابتر از قبل شد چون ذهن مردم منفیتر شد. اصلا دوست ندارم بگویم مهرداد پولادی مقصر بود اما نیامدن او تاثیر زیادی داشت. ما نیمفصل دوم میتوانستیم بازی کنیم اما جو منفی اجازه نداد. درست است کارتها جعلی بود و یکسری بازیکن اشتباه کردند اما به هر حال آدم که نکشتیم. قتل که نکردیم. یک اشتباه بود که با توجه به اینکه فوتبالیست بودیم و به خانوادههایمان کمک میکردیم میتوانستند با ما مهربانتر باشند اما آن اتفاقات اجازه نداد. بیشتر از این نمیتوانم از آن اتفاقات صحبت کنم اما یک روز به همه ثابت میکنم من مشکلی نداشتم و کارتم جعلی نبوده.
ظاهرا از اینکه تیم ملی را از دست دادی، ضربه روحی بزرگی خوردی.
ببینید قبل از اولین بازیهای تیم ملی در مرحله مقدماتی جام جهانی، بازیکنانی که کارتشان باطل شد رفتند خودشان را معرفی کردند. آن زمان اعزام من هم خورده بود که خبر رسید آنهایی که خودشان را معرفی کردند میتوانند با تیم ملی باشند، آنهایی که نیامدند خط میخورند. من هم خیلی زود رفتم کارهایم را انجام دادم و قرار شد در تراکتور بازی کنم. با این صحبتها خیلی امیدوار بودم در تیم ملی بازیهایم را ادامه میدهم اما متاسفانه نشد.
این بار هم ظاهرا مهرداد پولادی مقصر بود.
بله، باز هم مهرداد مقصر بود. مخصوصا قبل از جام ملتها. مهرداد هم از طریق خودش و هم از طریق فدراسیون فوتبال قول داده بود بعد از جام ملتها برمیگردد اما این کار را نکرد. وقتی مهرداد برنگشت آن اعتماد هم از بین رفت. ما هر اشتباهی کردیم- البته باز هم میگویم من اشتباهی نکردم- رفتیم خدمتمان را انجام دادیم. هر چیزی که دستور داده میشد گفتیم چشم. تیم ملی برای من و فرد خاصی نیست برای همه مملکت است و ما میتوانستیم در آنجا خدمت کنیم. فرقی نمیکند کجا خدمت کنیم و مهم این است که در خدمت کشورمان باشیم اما آن اعتماد از بین رفت. شاید اگر اعتماد لازم از بین نمیرفت باز هم سرلشکر فیروزآبادی لطف میکرد و مشکل حل میشد اما به خاطر اینکه دید بدی نسبت به فوتبال و کارتهای جعلی به وجود آمده بود یک دفعه همه چیز تغییر کرد. در این مقطع من در رسانهها زیاد میخواندم چرا مهرداد پولادی که رفته عشق و حال میکند باید برود تیم ملی بازی کند؟
اینها حرفها را یعنی دیگر بازیکنان سرباز میزدند؟
نه، مردم میگفتند. این در حالی است که همه میدانند کارتهای جعلی فقط در فوتبال نیست. در رشتههای دیگر هم هست اما فقط در مورد فوتبالیها میگفتند اشد مجازات.
خب مساله این است که بحث کارتهای جعلی در فوتبال لو رفت. شاید اگر در رشتههای دیگر هم صحبت میشد با آنها هم برخورد جدی صورت میگرفت.
به هر حال قانون است. باید برخورد شود اما ذهن مردم فقط نسبت به فوتبال منفی شد. جالب این است که آنها خواستار اشد مجازات هستند اما اگر دور و بر خودشان را نگاه کنند بدون شک هستند نفراتی که چنین مشکلی دارند. بعد از آن همه صحبت آمدند و گفتند آنهایی که 8 سال غیبت دارند میتوانند خدمت سربازیشان را بخرند. آن وقت یکی نیست بگوید منی که مثلا کارت جعلی دارم با آن کسی که 8 سال غیبت کرده، چه فرقی دارم. من مثلا کارت جعل کردم و نرفتم خدمت، یکی دیگر به جای من رفته لب مرز خدمت کرده. آن کسی هم که غیبت کرده دقیقا همین شرایط را به وجود آورده. آن وقت چرا شرایط ما یک جور نبود؟ شاید آن کسی که غیبت داشته، رفته در کار و بیزینس و میلیونر شده و الان دادن 10 میلیون تومان برای کارت پایان خدمت برایش ارزشی ندارد. اینها من را خیلی اذیت میکند. منی که هیچ گناهی نداشتم.
پس به خاطر این بوده که این همه مدت سکوت کردی.
بعضی وقتها واقعا به جایی رسیدم که بدترین روزهای زندگیام را تجربه کردم. فقط منتظر بودم این روزها بگذرد اما نمیگذشت. انگار همین دیروز بود که در تبریز با فولاد قهرمان شدیم اما الان این فصل برایم مثل 10 سال گذشته. دیگر به جایی رسیده بودم که نمیخواستم به هیچچیز اهمیت بدهم. میگفتم بازیام دادند بازی میکنم اگر نه، تمرینم را ادامه میدهم. کلا انگیزهام را از دست داده بودم. باز هم به صراحت میگویم میشد با من بهتر برخورد شود اما نشد. البته این را بگویم باید از ستاد کل تشکر کرد چون با وجود اینکه جو علیه ما به وجود آمده بود باز هم اجازه بازی به ما دادند که باید خدا را شکر کنیم. الان چند بازیکنمان خدمتشان تمام شده، چند نفر دیگر آخر فصل تمام میشود اما شاید یکی از کسانی که اصلا گناه نداشت من بودم و باید بیشتر از همه خدمت کنم. من از مسوولان فدراسیون انتظار داشتم برای ما ملیپوشان تلاش بیشتری میکردند یا مثلا بزرگانی مثل علی پروین که برای همه قابل احترام هستند صحبت میکردند، مثل دادکان. صحبتهای دادکان در آن برنامه تلویزیونی واقعا خوب بود. او گفت که اگر یک فوتبالیست کارت جعلی گرفته رفته بازی کرده و درآمد کسب کرده. گفته اشتباه رخ داده و مگر نبودند کسانی که اشتباه کردند. در کنار اینها، چیز دیگری که اذیتم میکند معیاربندی است. مثلا شرایط مایی که آمدیم و رفتیم خدمت کردیم و همه چیز را قبول کردیم و گفتیم چشم با مهرداد پولادی که نیامد، یکی است؟
این در حالی است که شما هم در آن مقطع پیشنهادهای خارجی خوبی داشتی و میتوانستی مثل پولادی رفتار کنی...
دقیقا. من در آن مقطع 2 پیشنهاد خیلی خوب اروپایی و 2، 3 پیشنهاد خیلی خوب مالی از تیمهای عربی داشتم. حتی در ایران هم با پیشنهادهای خوبی مواجه شده بودم اما ماندم تا تکلیفم مشخص شود. ماندم که هم بیگناهیام را ثابت کنم و هم اینکه بگویم من همیشه برای کشورم خدمتگزار هستم. شاید اگر مهرداد آنطور رفتار نمیکرد و اعتمادها از بین نمیرفت، الان تعداد بازیهای ملی من میتوانست 2 رقمی شود. شاید شرایط خیلی بهتر از این بود. نه تنها برای من، بلکه برای خیلی دیگر از بازیکنان. من با وجود اینکه 30، 40 روز در تمرینات تیم ملی نبودم اما باز هم کیروش به من اعتماد کرد و در جام ملتها بازیام داد. پس میتوانستم پیشرفت کنم اما جلوی آن گرفته شد. جالب اینکه فرقی نبود بین ما که آمدیم و قبول کردیم رفتیم سر خدمت و الان ماهی 150 هزار تومان میگیریم، با بقیه.
واقعا ماهی 150 هزار تومان میگیرید؟
واقعا همین است. البته آن را هم هنوز کامل نگرفتیم. به سربازها یک کارت بانک انصار میدهند و به آن پول واریز میکنند اما به ما همان کارت را هم ندادند.
بیمه هم برایتان رد میشود؟
نمیدانم. تا الان نه چیزی دادند و نه چیزی گرفتیم. در این فصل که در تراکتور هستم شاید 2، 3 بار هم پاداش گرفتیم که آن هم میلیونی نبوده. اوجش یک سکه بوده. این در حالی بود که ما سن و سالمان طوری بود که تازه اول راه قرار گرفتیم. تازه قراردادهایمان داشت خوب میشد ولی این اتفاقات افتاد. عامل اصلی اینکه این حرفها را الان زدم این است که 2 بازی از دور مقدماتی جام ملتها مانده که هر 2 بازی در ایران است. البته ما با تراکتور هم به عنوان بازیکن سرباز به خارج از کشور رفتیم و بازی کردیم، اینجا که دیگر بحث ملی است. پس اگر مسوولان کمک کنند که بتوانیم در خدمت تیم ملی باشیم، آن هم در این مقطع که جو حساسی در مورد تیمهای عربی به وجود آمده، تمام تلاشمان را میکنیم تا به بهترین شکل ممکن به تیم ملی خدمت کنیم.
ظاهرا در این مورد صحبتهایی هم شده که به نظر مثبت میآید...
بله، من خودم با سردار کمالی صحبت کردم و میدانم ایشان دوست دارند کمک کنند. البته با رعایت قوانین و دستورات.
به هر حال دیگر جو و ذهنیتها هم درست شده...
الان ذهنیتها بهتر شده اما میتوانست بهتر از این هم شود. باز هم میگویم یکسری بزرگان میتوانستند پا پیش بگذارند و کمک کنند. ما جوان بودیم اما بزرگترها میتوانستند کمک کنند. ما رفتیم خدمت کردیم و خدا را شکر که توانستیم فوتبال بازی کنیم. برای یک فوتبالیست، بازی نکردن بدترین اتفاق است. واقعا سخت است و غیر قابل تحمل. من 10، 11 ماه بازی نکردم آن هم در اوج آمادگی و زمانی که میتوانستم در خدمت تیم ملی باشم. زمانی که میتوانستم پول خوب بگیرم. آدم که نکشتیم قصاص شویم. ما سربازهایی بودیم که میتوانستیم خدمت کنیم و این کار را کردیم. من باز هم خواهش میکنم و امیدوارم سرلشکر فیروزآبادی با ما مهربانتر باشند و لطفشان را کم نکنند. هر کدام دعوت شویم تیم ملی، قول میدهیم بهترین بازیهایمان را انجام دهیم. این اتفاق میتواند انگیزه خوبی برای فوتبال و آیندهمان باشد. ما که پول نمیگیریم اما حداقل مسوولان کمک کنند بتوانیم در تیم ملی خدمت کنیم.
انتهای پیام/ راه دانا