به گزارش سرویس ورزشي
تفتان ما، دقیقه 86 بازی با صبا بود. اولین دیداری که پرسپولیس بدونِ نوروزی در آزادی بازی میکرد. همه منتظر هدیه برد به هانی بودند. برای شادی روح هادی. در فاصله چهار دقیقه مانده به پایان بازی، مهدی طارمی شادی کوچکی هدیه کرد. گل تساوی را به ثمر رساند. دیگر ورزشگاه سر و پا منتظر برد بودند. همه امیدوار به این که دومیها را خواهند زد. منتظر دستِ خدا بودند. ولی بزرگتر تیمشان پیشدستی کرد. علیرضا نورمحمدی در لحظاتی که سکوها و دوربینها روی دروازه تیمِ دایی زوم کرده بودند شروع به جنجال کرد. اول با مهاجم حریف درگیر شد. حالا هم برای تلافی به سراغ قاسم دهنوی رفته بود. برای تیم دایی، قاسم دهنوی یک نعمت بود. او توانسته بود بزرگتر پرسپولیس را وارد درگیری کند و آن همه امید را از روی سکوها تخلیه کند. ولی نورمحمدی این را متوجه نشد. خیلی خام رفت و اخراج شد. دعوا را آن قدر ادامه داد که همه فراموش کردند منتظر گل بودند. دیگر کسی به یاد هادی و هانی و هانا نبود.
پس از چند اشتباهِ مرگبار، بزرگ آقای تیم به نیمکت رفت. این بار نوبت به محسن بنگر رسید که توهم بزرگی داشته باشد. همان کسی که آن قدر خام بود که جواب خوشحالی گل به سپاهان را با انگشتانی سانسوری داد. تیتر یک کیوسکها انگشت سانسور شده او بود. حالا بازوبند را به دست میبندد، مشغول دعوا با کاپیتان حریف میشود، سینا عشوری را بچه خطاب میکند، نیازی به دلداری به بازیکن مصدوم را حس نمیکند، به میسکدزون میرود و کری میخواند. اتفاقاتی که هیچگاه نه از کاپیتانهای بزرگی مانند تونی و دلپیرو و نه از همین پرسپولیسیهای سابق در خاطر نداریم. از هادی نوروزی گرفته تا قبلیها. ولی حالا پرسپولیس یاغیهایی را بالای سر تیمش میبیند که به غیر از سنِ بیشتر، دلیل برای بستن بازوبند ندارند.
انتهای پیام/ راه دانا