به گزارش سرویس اقتصادي
تفتان ما، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی
سازمان بسیج کارگری کشور، شهید محمد افضلی ننیز، شهید شاخص سال 95 سازمان بسیج کارگری معرفی شد. زندگینامه و وصیت نامه این شهید بزرگوار به شرح زیر است:
شهید سرافراز محمد افضلی ننیز فرزند عباس به سال ۱۳۲۹ در شهرستان رابر کرمان چشم به جهان گشود. وی تحت تأثیر تعلیمات پدر که از روحانیون منطقه بود، با تفکرات مذهبی و مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی آشنا شد و در مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی، در زادگاهش نقش مؤثری داشت.
شهید محمد افضلی؛ به جرم نماز خواندن در آمریکا از نیروی هوایی اخراج شد
در سال ۱۳۵۰، شهید افضلی به عنوان دانشجوی خلبانی وارد نیروی هوایی شد و دو سال بعد برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفت و به دلیل گرایشهای مذهبی و به جرم نماز خواندن از نیروی هوایی اخراج شد و سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت.
وی که در سال ۱۳۵۷ به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران درآمد و در کارگزینی مجتمع مس سرچشمه مشغول به کار شد، با احساس وظیفه و برای ادای تکلیف الهی اواسط سال ۱۳۶۰ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرمان مأمور شد و بارها به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت، تا این که در تاریخ ۲ / ۱ /۶۱ در عملیات فتحالمبین و در منطقهٔ عملیاتی دشت عباس به خیل شهیدان گلگون کفن دفاع مقدس پیوست. از شهید محمد افضلی، دو فرزند به یادگار مانده است.
سردار حاج قاسم سلیمانی برای مادر شهید روایتگری کرد و گفت: خدا خواهش سه نفر از شهدای ما را همان طور که خواسته بودند، برآورده کرد یکی از آنها محمّد افضلی بود که در حالت روزه شهید شد و پیکر مطهّرش پس از سه روز در دشت عبّاس پیدا شد.
وصیتی پس از ده سال
متن زیر بخشی از نامهٔ شهید افضلی به دختر و پسرش است که بنا بر وصیتنامهٔ خودش، باید پس از ده سالگی، نامه را به آنها میدادند. دخترش موقع شهادت، چهارده روز و پسرش یکسالونیم داشت.
بسمه تعالی
نامهای در روزهای آخر عمر و نزدیک شدن به فتح و پیروزی، به فرزندان عزیزم عباس و منصوره.
سلام
فرزندان خوبم، خیلی مایل بودم شما را به دست خود بزرگ کنم و تربیت نمایم، اما کاری واجب و زمانی سرنوشتساز باعث شد از شما دل کندم و به راهی رفتم که بازگشت نداشت؛ شما را به خدا سپردم و به سوی خدا حرکت نمودم.
مواظب باشید استعمار از پنجره وارد نشود
اکنون که تو دختر و تو پسرم این نامه را میخوانی، حتی استخوانهای من از هم پاشیده و خاک شده است. تنها یک خواهش از شما دارم که هر یک به سهم خود و به نوبه خود، برای خدا و اسلام از جان خود دریغ نکنید. مواظب باشید استعماری که ما با مشت خالی از در بیرون کردیم، در آن زمان که شما زندگی میکنید، از پنجره وارد نشود. خدا را فراموش نکنید و آنچنان زندگی کنید که پس از مرگ نفرینتان نکند. از خدا بخواهید شهادت را برایتان هدیه نماید. حال که قرار است مرگ همه را به آغوش خود فرو برد شما خود آن را انتخاب کنید.
وصیت نامهٔ شهید محمد افضلی
گوشت و پوست و استخوان و همهٔ اعضا و روح و تک تک سلولهای بدنم گواهی میدهدکه خدایی نیست، جز الله و محمد بن عبدالله پیغمبر و فرستادهٔ اوست که ما را به راه راست هدایت فرمود تا از ظلمتهای جهل و نادانی به سوی نور و به طریق الله حرکت کنیم و گواهی میدهم که علی و یازده فرزندش جانشین پیغمبر و امام و راهنمای ما هستند و خدای را سپاسگزارم که به من افتخار این را داد که شیعهٔ علی و فرزندان گرامیاش و پویندهٔ راه آنها و معتقد به درستی راهشان هستم و خداوند را سپاس و شکر گزارم که با نعمتهای خودش به ما شرف و عزت بخشید و امام و رهبر و ولی امر ما را به ما شناساند و امام عصر و جانشین بر حقش امام خمینی را بر ما راهنما قرار داد و ما را از ذلت و فرمانبری طاغوت نجات داد.
از خداوند بزرگ مسألت مینمایم به امام زمان ولی عصر (عج) اجازهٔ ظهور هر چه زودتر بدهد تا این که عدل جهان را هر چه سریعتر در تمام جهان گسترش دهد.
حرفی دارم با مادرم. مادر جان! این چند کلمه که روی این کاغذ نوشتم، پس از شهادتم به دست شما خواهد رسید. دوست دارم در شب حمله روزه باشم یا تشنه بمیرم که مثل مولایم حسین با لب تشنه شهید شوم و پس از شهادتم سه روز بدنم در صحرا بماند که مثل مولایم غریب باشم. پس مادر جان، وصیت من به شما این است که در انظار دشمنان انقلاب گریه نکنی، شاید با گریهٔ تو خوشحال شوند، از خداوند برایتان صبر و استقامت آرزو میکنم.
همسرم، برای شما هم از خداوند صبر و استقامت آرزومندم. امیدوارم که صدای شیون و گریهٔ شما را نامحرم نشنود. با صدای بلند گریه نکن. آنچنان باش که گویی امانتی از خداوند در نزدت بوده و هم اکنون با کمال امانتداری همین که خدا خواست به او تحویل دادی. سعی کن امین باشی.
خواهرهای عزیزم، به شما به جز صبر و راضی بودن به رضای خدا چیز دیگری سفارش نمیکنم.
انتهای پیام/