به گزارش سرویس وبلاگستان
تفتان ما، وبلاگ "
باید کاری کرد"نوشت:
ساعت ۶:30صبح: رضا با صدای آهنگ موبایلش برای نماز صبح از خواب بیدار میشود.
ساعت7:30 صبح: به سرعت لباسش را میپوشد تا به سمت برنامه ای برود که قرار بود اخبار آن مراسم رو پوشش دهد.
ساعت8:30 صبح: بالاخره به مراسم میرسد. دوان دوان خود را به سالن همایش میرساند و به سرعت دستگاه ظبط صوت را از کیفش درمیآورد و شروع به نوشتن متن سخنرانی میکند.
ساعت 9:40 صبح: خبری را که تنظیم کرد بود را پشت تلفن برای تایپیست میخواند.
ساعت9:51 صبح:از آنجایی که عکاس به این مراسم نرسیده بود رضا تصمیم میگیرد با دوربینش چند عکس خبری بگیرد.
یکی از عکس هایی که رضا گرفت از آشغال پفکی بود که از دست یک کودک در راهرو سالن همایش رها شده بود، رضا آن آشغال را برداشت و کمی آنطرف تر در میان جمعیت گذاشت تا عکس جذاب و جنجالی تر شود.
ساعت10صبح: رضا به دنبال سوژه ای برای عکس گرفتن بود که ناگهان مسئولی وارد سالن شد، آن مسول برای آنکه به روی صندلی های ردیف اول سالن برود، از راهرو کنار سالن در حال حرکت بود. رضا از حالتی عکس گرفت که آن مسئول از کنار یک خانم بدحجابی رد شد. به طوری که درون کادر تصویر، آن مسول بود و یک زن بد حجاب.
ساعت10:12 صبح: سومین عکسی که رضا گرفت، از خواب آلودگی و خمیازه یک مسول دیگری بود که در ردیف دوم نشسته بود.
ساعت 10:15 صبح: عکس گرفتن از صندلی های انتهایی سالن که تعداد کمی بر روی آن نشسته بودن، یکی دیگر از عکسهای خبری بود که رضا با دوربینش گرفت.
ساعت 11 صبح: رضا در حال خارج شدن از سالن همایش بود که چشمش به یک مسئول عالی رتبه افتاد، سریع خود را به او رساند و با هزار ترفند موفق شد مصاحبه ای 5 دقیقه ای با او بگیرد.
ساعت11:10صبح: در طول مصاحبه آن مسول از اتفاقی احتمالی در آینده خبر داد و به رضا گفت که این قسمت از صحبت هایش را در خبر نیاورد.او در خبری دیگر از فساد مالی و اخلاقی یک مسئول دیگر خبر میدهد و مدعی میشود که فلان شخص مشکل دار است.
ساعت12:20ظهر: رضا سریع خود را به دفتر خبرگزاری میرساند و عکس و خبرهایش را برای دبیرش ارسال می کند.
ساعت 13:14ظهر: صدای اذان میآید. رضا به نمازخانه می رود. در طول نماز رضا به این فکر میکند که خبر و عکس هایش چه بازتابی خواهد داشت و خبرش با جه تیتری کار بشود جنجالی تر خواهد شد.
بالافاصله بعد از اتمام نماز به تحریریه میرود تا خبرهای دیگرش را کار کند.
ساعت 13:5 ظهر: خبر و عکس های رضا بر روی خروجی خبرگزاری میرود.
ساعت14:06ظهر: بعد از یک ساعت بسیاری از سایت ها خبر رضا را در صفحه اصلی خود کار کرده اند.
ساعت 15:40ظهر: فرد مسئولی که مورد اتهام قرار گرفته بود با خبرگزاری تماس میگیرد و اسنادی را برای بی گناهی خود میآورد.
ساعت15:47ظهر:خبر در سایت اصلاح میشود؛ اما آبروی آن فرد ریخته شد.
ساعت16:58 ظهر: قرار بود رضا برای پوشش خبر به برنامه ای دیگر برود اما ترجیح میدهد خبر آن مراسم را با کمی تغییر از خبر گزاری دیگر کپی کند و به نام خود چاپ کند.
ساعت17:03: رضا به نمازخانه میرود و نیم ساعتی را در آنجا استراحت میکند.
ساعت17:4۰: رضا ساعت خروجش را میزند و از خبرگزاری خارج میشود.
ساعت17:54: از آنجایی که سر برج بود، رضا به عابر بانک میرود و حقوق این ماه خود را دریافت میکند.
ساعت18:15: رضا خوشحال به سمت منزل میرود؛ هنگام رد شدن از خیابان، تلفن همراه رضا زنگ میخورد؛ رضا یک لحظه حواسش به تلفن همراه پرت میشود.
ساعت18:16: رضا با یک موتور سیکلتی که خیابان را یک طرفه میآمد تصادف میکند.
ساعت18:35: رضا در بیمارستان است.
ساعت18:47: رضا میمیرد.
نکیر به منکر میگه: خوب این هم از پرونده رضا؛ پروندش تو دنیا به پایان رسید. باید دقیق حساب کنیم که ازثانیههایی که در طی این 102۰0 روزی که عمر کرد را حساب کنیم.
فقط در طی این 24 ساعت آخر،19 ساعت 15 دقیقه ده ثانیه ،کار بیهوده؛ 4 ساعت 45 دقیقه 50 ثانیه، کار شیطان پسند و فقط یک ساعت کار خدا پسندانه انجام داده است.
باید دقیق حساب کنیم که در طول خبرنگاری خود، چند خبر او باعث خشنودی خدا و چند خبر او باعث ریخته شدن آبروی افراد و خوشحالی شیطان شده است.
باید دقیق حساب کنیم که از حقوقی که در طول این مدت برای خود بدست آورده بود چقدر از آن حقوق روزی حلال و چقدر از آن مال حرام بوده است.
در هر ثانیه چندین جوان بر اثر اتفاق به تقدیر الهی از دنیا میروند...
چه تضمینی وجود دارد که ما نفر بعدی نباشیم...
فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره- و من مثقال ذرة شراً یره
پس هر کسبه سنگینى یک ذره عمل خیرى کرده باشد آن را مىبیند(7).
و هر کسبه سنگینى یک ذره عمل شرى کرده باشد آن را خواهد دید(8).
در سوره لقمان نیز، لقمان به فرزندش مىفرماید: اگر به اندازه وزن خردلى عمل نیک یا بد داشته باشى، در دل سنگ یا در اوج آسمان یا در زمین باشد، خداوند در قیامت براى حساب مىآورد. «یا بنىّ انّها اِن تک مثقال حبّة من خردل فتکن فى صخرة او فى السموات او فى الارض یأت بها اللّه»(113)
انتهای پیام/