از طلبگی تا شهادت با فقر و تنگدستی/ سخنان پایانی شهید صدر به شاگردانش در کلاس درس

17 فروردين 1395 ساعت 11:23

شهید صدر از آغاز طلبگی دچار فقر و تنگدستی بود. حتی هنگامی هم که ازدواج کرد، تمکن مالی چندانی نداشت. خودش می‌گوید: در روزگار تحصیل، در فقر شدید زندگی می‌کردم. با این حال، صبح که از خواب بر می‌خاستم، چنان مشغول تحصیل و مطالعه می‌شدم که همه چیز را از یاد می‌بردم.


به گزارش سرویس مذهبي تفتان ما، سیدمحمدباقر صدر مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و صفاتی را دارا است که در کمتر شخصیتی اعم از شخصیت‌های فکری و حتی عالمان دینی مشاهده می‌شود.
به مناسبت سالروز شهادت آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر و خواهر فاضله‌اش بنت الهدی، توسط حکومت بعث عراق در سال 1357 مروری بر زندگی، شخصیت و آرای آیت‌الله صدر بدین شرح خواهیم داشت:
*شخصیت اخلاقی: حبّ الهی
مهم‌ترین ویژگی شخصیت اخلاقی صدر را باید حب او به خدا و گریز از دنیاپرستی دانست. صدر در آخرین جلسه درس تفسیر خود که مصادف با آخرین ماه‌های حیات او بود، از حب خداوند و ذم دنیا سخن می‌گوید. اما این سخنان تنها یک بحث فکری و اخلاقی نیست، بلکه نشانگر حالات و روحیات صدر است و اینکه زیست روحی عالمان دینی چگونه باید باشد.
این بحث که مدرس والامقام است، پس از آنکه ساعتی به طرح مباحث فکری پرداخته و گویی می‌داند که دیگر درسی نخواهد داشت و به شاگردانش آخرین سخنان خود را می‌گوید، سخنانی که در عمق وجود او جای گرفته و از ژرفای حیات او بر زبان جاری می‌شود.
در آغاز به شاگردان خود می‌گوید که بیایید از عالم درون و از ریشه به ساحت وجدان و دل رو کنیم، وقتی با دل سخن بگوییم و قلب‌های خود را به جای اندیشه‌هایمان بر قرآن عرضه کنیم، خواهیم دید چه کسی که بر دل و جان ما فرمان می‌راند و در واقع دوستی و حبّ چه کسی بر دل‌های ما حاکم است.
از نظر صدر هر مهر و محبتی که بر دل بنشیند از دو حالت خارج نیست: دوستی‌های معمولی که محور همه خواسته‌ها و آرزوهای انسان قرار می‌گیرد. دوستی‌ها و محبت‌هایی که تمام وجود انسان را در بر می‌گیرد و هیچ چیز موجب فراموشی آن نمی‌شود و در واقع این حب، اساس همه فعالیت‌ها و حتی نگاه او به امور مختلف است.
از نظر صدر، دنیاطلبی منشأ همه گناهان است. حبّ دنیا نماز انسان را بی‌روح و روزه و سایر عبادات را از معنویت تهی می‌سازد. آنچه در بحث از حب خداوند مطرح است اینکه دنیا برای صدر اهمیت بیشتری دارد، زیست طلبگی است و اینکه عالمان دینی باید به پرهیز از دنیاطلبی توجه بیشتری داشته باشند، چرا که آن‌ها راهنمایان مردمان به سوی آخرت و در جایگاه هدایت خلق قرار گرفته‌اند.
ز نظر صدر، دنیا طلبی منشأ همه گناهان است. حبّ دنیا نماز انسان را بی روح و روزه و سایر عبادات را از معنویت تهی می‌سازد
برای صدر حیات و ممات علی(ع) الگویی تمام عیار است، چرا که آن امام همام عمری را با رنج‌های گوناگون سپری کرد و سال‌ها برای حفظ اسلام خانه نشین شد و اگر هم به هنگام مرگ فریاد بر آورد که «فزت و رب الکعبه» به این دلیل بود که عمری برای خدا کار کرد و لحظه مرگ خود را لحظه تعالی الهی به شمار آورد.
از نظر صدر، این دنیا مجموعه‌ای از اوهام است و دنیای یک طلبه نباید بخش کوچکی از این خیال و  وهم باشد.
*زهد و ساده زیستی
صدر از آغاز طلبگی دچار فقر و تنگدستی بود. حتی هنگامی هم که ازدواج کرد، تمکن مالی چندانی نداشت. خودش می‌گوید: «در روزگار تحصیل، در فقر شدید زندگی می‌کردم. با این حال، صبح که از خواب بر می‌خاستم، چنان مشغول تحصیل و مطالعه می‌شدم که همه چیز را از یاد می‌بردم، آنگاه که خانواده غذا درخواست می‌کردند، تازه سرگردان می‌شدم که چه کنم.»
هر چند با مرجعیت صدر، امکانات مالی نیز در اختیار او قرار گرفت، اما هرگز زندگی خود را از سطح یک طلبه معمولی بالاتر نبرد، در خورد و خوراک بر خود سخت می‌گرفت، گاه با خوردن نان خشکی خود را سیر می‌کرد، در اکثر اوقات از خوردن میوه هم خودداری می‌کرد. حتی برای مهمانان خود نیز میوه تهیه نمی‌کرد و همواره می‌گفت باید منتظر روزی بود که همه مردم توان خرید میوه را داشته باشند.
همسر شهید صدر درباره زهد و ساده زیستی او چنین می‌گوید: پس از ازدواج متوجه شدم که همه لباس‌های وی عبارت است از یک عبا، یک قبا و یک دشداشه سفید. پرسیدم باقی لباس‌هایتان کجاست؟ مادرشان با خنده گفتند: نگفتم همسرت از بی لباسی‌ات تعجب خواهد کرد، به ندرت لباس تهیه می‌کرد و به کم‌ترین اکتفا می‌کرد و می‌گفت مگر من چند جسم دارم که چندین لباس بدوزم و بخرم؟
*نماز و مراقبه
صدر توجه خاصی به عبادات خود داشت و برخی از عبادات خود را پنهانی انجام می‌داد تا کسی متوجه نشود، نماز خود را با حضور قلب می‌خواند و هنگامی برای نماز به پا می‌خاست که حضور قلب داشته باشد.
روزی به سیدکاظم حائری می‌گوید: وقتی فلسفتنا را نگاشتم، خواستم آن را به جماعة العلماء چاپ کنم، ولی به این دلیل که آنان نظراتی در جهت اصلاح و تعدیل کتاب داشتند که از دید من پذیرفته نبود، ناگزیر به نام خودم به چاپ رساندم. اکنون که چاپ شده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفته و نویسنده آن در همه جا مشهور شده و بلند آوازه،‌ گاهی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم اگر پیش از چاپ، از این شهرت و پذیرش آگاه بودم، آیا باز هم حاضر می شدم که کتاب را به نام جماعة العلماء چاپ کنم و از یاد نام خود بر روی کتاب خودداری کنم؟ این تردید در آمادگی نفس بر انجام کار، مرا به شدت ناراحت می‌کند!
صدر همیشه با وضو بود، از خواب هم که بیدار می‌شد تجدید وضو می‌کرد. سیدجعفر درباره نحوه نیایش پدرش صدر چنین می‌گوید: ایشان دعا را در حال نشسته بر سجاده‌شان می‌خواند و عادت داشتند به هنگام نماز، سر را با عرقچین، دستمال یا چفیه سبز رنگی می‌پوشاند و مفاتیح الجنان مخصوص خود را در دست می‌گرفتند. ایشان سر نماز صبح با صدای بلند مثل باران بهاری می‌گریستند و اگر می‌خواستم در آن حال بر ایشان وارد شوم، شدت توجه و انقطاع ایشان در نماز، مرا از این کار باز می‌داشت.
صدر همیشه با وضو بود از خواب هم که بیدار می‌شد تجدید وضو می‌کرد
*ارادت به اهل بیت
صدر به ائمه اطهار ارادت خاصی داشت. مادرش می‌گوید که در آغاز طلبگی هر روز به حرم امیرمؤمنان علی(ع) می‌رفت و پس از خواندن زیارت و نماز می‌نشست و به مسائل فکری و علمی می‌اندیشید و برای حل آن‌ها از آن مدینه علم یاری می‌طلبید، خودش می‌گفت که من در حرم آن حضرت در باب هیچ مسأله‌ای نیاندیشیده‌ام مگر آنکه آن مسأله برایم حل شد.
ارادت او به ائمه آن گونه بود که شب‌های جمعه به زیارت امام حسین(ع) می‌رفت. زمانی که زیارت عاشورا را می‌خواند چشمانش پر از اشک می‌شد. گاه که در حرم حسین بن علی(ع) به استغاثه می‌پرداخت، حالی پیدا می‌کرد که زائران پشت سر او می‌ایستادند و همراه او می‌گریستند.
*تواضع
رفتارهای صدر در سراسر زندگی پربارش آکنده از تواضع بود، همسرش می‌گوید هر‌ کس و در هر سطحی که بود وقتی به او رجوع و از او سؤال می‌کرد به دقت به پرسش او گوش فرا می‌داد تا پاسخ او را بدهد، فرقی نمی‌کرد که وی یک فرد کم سواد بود یا یک کاسب، یا یک طلبه سطح بالا.
سیدعبدالعزیز حکیم خاطره زیر را درباره او نقل می‌کند: «یادم هست در یازده سالگی کتاب بسیار کوچکی را درباره آموزش نماز نوشتم که بیشتر از 10 صفحه نمی‌شد، در عالم کودکی فکر کردم بهترین کسی که می‌تواند کتاب مرا تصحیح کند، آقای صدر است. روزی که نزد ایشان رفتم داشت درس خارج می‌داد، با آنکه مرتبه‌ام بسیار پایین بود ایشان بسیار محترمانه از من استقبال کرد و کتابم را گرفت و بعد از چند روز با تصحیحاتی که بر آن نوشته بود به من برگرداند  گفت: اگر پدرت این کتاب را چاپ نکرد، من حاضرم چاپ کنم، کسی را ندیدم که با یک کودک این طور رفتار کند.
 
انتهای پیام/ فارس


کد مطلب: 430112

آدرس مطلب: https://www.taftanema.ir/news/430112/طلبگی-شهادت-فقر-تنگدستی-سخنان-پایانی-شهید-صدر-شاگردانش-کلاس-درس

تفتان ما
  https://www.taftanema.ir