۰
تفتان ما از ايثار و از خودگذشتگي معلم خاشي گزارش مي دهد؛

معلم فداكار خاشي که خودش زیر آوار ماند تا ۳ دانش آموز جان بگیرند/ شجاعت و فداكاري مهمترين درس زندگي معلم خاشي

معلم فداكار خاشي که خودش زیر آوار ماند تا 3 دانش آموز جان بگیرند و توانست درس ايثار و از خوگذشتگي را به همگان بياموزد.
معلم  فداكار خاشي که خودش زیر آوار ماند تا ۳ دانش آموز جان بگیرند/  شجاعت و فداكاري مهمترين درس زندگي معلم خاشي
به گزارش تفتان ما، معلمی عشق می خواهد، عشق به انسان، عشق به فداکاری و ایثار. معلمی حس زندگی است و نفس...
 
معلمی عاشقی با فرزندان این آب و خاک است تا ایرانمان همچنان پابرجا بماند برای اینکه کودکان آینده بخندند و بازی کنند و شادی کنان طبیعت میهن را ببویند و مراقبت کنند تا میراث دار خوبی برای نیاکانمان باشند.
مهربانی و فداکاری دو واژه ژرف و پرمعنا است که این روزها گاهی به دست فراموشی سپرده می‌شود و گویا خداوند انسان‌هایی را در میان این همه فراموشی برگزیده تا درس فداکاری را دیگر بار مشق کنند و دیکته این دو واژه را با قلب‌ها آشناتر سازند.
 
 
فداکاری، مهربانی، گذشت، خدمت، انسان دوستی، مادری مهربان و معلمی فداکار، اینها کمترین و ناچیزترین واژه‌ها در برابر ایثار معلم خطه سیستان و بلوچستان است که با نثار جانش جان دانش آموزان خاشی را نجات داد.
 
عصر یکشنبه اتفاقی تلخ رقم خورد و روزگار خوش، لطافت هوا و شادی دانش آموزان دبستانی نوکجو روتک خاش را به خاطره ای سیاه در اذهان این آینده سازان ایران اسلامی تبدیل ساخت که حسب یقین سال ها از ذهن ۵۳ دانش آموز این مدرسه پاک نخواهد شد.
 
«حمیدرضا گنگوزهی» قهرمان قصه تلخ ما و معلم فداكار مدرسه شهید رحیمی در نقطه صفر مرزی کشورمان در منطقه روستای نوكجو شهرستان خاش با ایثار جان خود، سه دانش آموز مدرسه را از ماندن در زیر آوار و مرگ حتمی نجات داد.
 
طبق گفته‌های مسئولین استان سیستان و بلوچستان، در روستای «نوکجو» از توابع خاش در منطقه محروم صفر مرزی، گردباد نزدیک می‌شده و به همین سبب دیواری مخروبه که بچه‌ها برای بازی در زنگ تفریح از آن استفاده می‌کرده‌اند در حال ریزش بوده است؛ سه کودک دبستانی کنار دیوار دل به بازی سپرده بودند و هرچه معلمان فریاد می‌زنند تا آنها را متوجه خطر کنند اما بچه‌ها، غرق در خوشی و هیاهوی بازیگوشی، بودند. دو تن از معلم‌ها برای نجات کودکان شتابان خود را به دیوار می‌رسانند تا با هدایت بچه‌ها آنها را از خطر دور کنند اما پایان این سکانس شبیه فیلم‌های سینمایی نیست؛ دیوار فرو می‌ریزد و قهرمان‌های قصه زیر آوار مدفون می شوند. یکی از معلم‌ها را با جراحتی در ناحیه پا نجات می‌دهند اما «حمید گنگوزهی» 28 ساله و پدر دو دختر جان خود را از دست می‌دهد.
 
* به همچين فرزندي افتخار ميكنم
پدر معلم فداكار «حميدرضا گنگوزهي» كه اشك در چشمانش جمع شده بود، به خبرنگار تفتان ما گفت: من به همچين فرزندي افتخار ميكنم كه توانست جانش را فداي دانش آموزانش بكند.

پسند گنگوزهي افزود: اصلا نميتوانم از دست دادن حميدرضا را باور كنم و اين برايم خيلي سخت است كه حميدرضا براي هميشه از پيش ما رفته است.
 
* پسرم با مرگ خود درس ايثار و ازخودگذشتگي را به دانش آموزان ياد داد
پدر «حميدرضا گنگوزهي» با بيان اينكه حميدرضا هميشه در زندگي خود ايثار و فداكاري را سرمشق و الگو خود قرار داده بود، افزود: پسرم با مرگ خود درس ايثار و ازخودگذشتگي را به دانش آموزان ياد داد.
وي خاطرنشان كرد: وقتي در سال گذشته با حميدرضا تماس گرفتند و براي تدريس در منطقه محروم از او دعوت كردند، فوري قبول كرد.

وي اذعان كرد: حميدرضا تازه از دانشگاه فارغ‌التحصيل شده بود و براي اينكه خرج خانواده‌اش را بدهد، هر شنبه به روستاي روتك مي‌رفت و تاآخر هفته همانجا مي‌ماند و پنجشنبه و جمعه، به خاش و نزد همسر و فرزندان و خانواده‌اش برمي‌گشت.
 
* بسيار خوشحالم فرزندم در راه كمك به دانش آموزان جان خود را نثار كرده
مادر «حميدرضا گنگوزهي» به خبرنگار ما گفت: بسيار خوشحالم فرزندم در راه كمك به دانش آموزان جان خود را نثار كرده و به درجه رفيع شهادت نايل آمده است.

وي با بيان اينكه از فرزند خودم بسيار راضي هستم، گفت: حميدرضا همواره احترام من و پدرش را داشت و با خواهر و برادرانش و نيز همسايگان با رفتاري نيكو برخورد مي كرد.
 
* همسرم، همه دانش آموزان را مانند فرزندان خود مي دانست
«طیبه شهنوازی»، همسر معلم فداکار« حمیدرضا گنگوزهی» نيز با حالتي غمگين و ناراحت با بيان اينكه حميدرضا معلمي نمونه و الگو بود، اظهار كرد: همه دانش آموزان را مانند فرزندان خود مي دانست و براي آموزش و تدريس به آنها شبانه روزي تلاش مي كرد.
وي با بيان اينكه حميدرضا مانند گلي بود، افزود: همسرم لياقت زيستن در كنارش را از من گرفت.
 
* فرزند دخترم به بيماري سندروم دان مبتلاست
شهنوازي با بيان اينكه هيچ چيز نميتواند جاي خالي حميدرضا را برايمان پر كند، گفت: فرزند دختر كوچكم يك سال و سه ماه سن دارد و به بيماري سندروم دان مبتلاست و داغ از دست دادن همسرم خيلي برايم سنگين است و بزرگ كردن اين «فاطمه» و «عسل» كودك  يك سال و سه ماه و 4 ساله سنگين تر است.


* در منزل اجاره اي سكونت داريم
وي با بيان اينكه در منزل اجاره اي سكونت داريم، خاطرنشان كرد: براي پرداخت مخارج توان بخشي و گفتار درماني فرزند دختر يك سال و سه ماه ام هيچگونه هزينه و پولي ندارم.

شهنوازي اظهار كرد:‌ از علي اصغر فاني وزیر آموزش و پرورش و مدیرکل آموزش و پرورش استان تقاضا دارم تا بخشی از مخارج فرزندان ما را متقبل شوند. 16 واحد دیگر باقی مانده است که مدرک لیسانس بگیرم و اگر خانه دار باشم و در هیچ ارگانی مشغول به کار نباشم از عهده خرج و مخارج خانواده بر نخواهم آمد.
 
* حميدرضا به دليل تعلیم و تربیت و سوادآموزی شغل معلمي را انتخاب كرد
برادر حميدرضا نيز در گفت و گو با خبرنگار ما با بيان اينكه برادرم 6 ماه بود که به جای سربازی به صورت معلم در منطقه مرزي روتك مشغول تدریس شده بود، اظهار كرد: حميدرضا هميشه ميگفت من  به دليل تعلیم و تربیت و سوادآموزی شغل معلمي رو انتخاب كرده ام و حضرت‌علی‌(ع) می‌گوید «هرکس به من کلمه‌ای بیاموزد مرا بنده خود کرده».
عبدالصمد گنگوزهي افزود: همان روز که این اتفاق افتاد معلمان دیگری که در آن مدرسه بودند در مسیر به خانه ما آمده بودند، اما چون من میرجاوه بودم تلفنی از موضوع باخبر شدم و وقتی رسیدم متأسفانه حدود یک ساعت بود که برادرم فوت شده بود.

وي گفت: من و خانواده از این لحاظ که برادرمان را از دست دادیم ناراحت بودیم، اما از این لحاظ که جانش را برای نجات جان یک نفر دیگر داده، خوشحال هستیم.
گنگوزهي با اشاره به خاطره اي از برادرش، اذعان كرد: حدود سه سال پيش كه باران سيل آسايي آمده بود و آب در رودخانه اي جمع شده بود و من به همراه برادرم براي تماشايي اين رودخانه رفته بوديم كه در آنجا  بچه هاي كوچك نيز مشغول بازي بودند كه ناگهان يكي از بچه ها در آب افتاد كه حميدرضا فوراً با لباس خود را در آب انداخت و آن پسر بچه را از مرگ نجات داد.
 
* حميدرضا فردي فداكار و پايبند به مسائل ديني بود
مدیر مجتمع مرزي روتک نيز به خبرنگار ما با بيان اينكه حميدرضا گنگوزهي از معلمان خريد خدمت اين مجتمع بوده است، اظهار كرد: حميدرضا فردي فداكار و پايبند به مسائل ديني بوده و خودش را وقف تربیت دانش آموزان کرد و همواره شهادت را سرلوحه زندگي خود قرار داده است.
وي افزود: حميدرضا گنگوزهي براي قشر فرهنگي و معلمان واقعاً الگو و نمونه بودند.

وي ضمن تشكر از مسئولان منطقه مرزي روتك بابت امدادرساني به آسيب ديدگان اين حادثه، گفت: در همان دقایق ابتدایی که حمید رضا گنگو زهی مصدوم شد او را سوار بر خودرو کردند و به سمت بیمارستان بردند اما جای تاسف دارد که در مسیر 400 کیلومتری حتی یک اورژانس هم وجود نداشت که او را به صورت موقتی مداوا کند.  اگر در این مسیر یک اورژانس بود شاید امروز حمیدرضا در کنار دیگر همکار مصدومش بود و پس از مداوا و مرخصی از بیمارستان دوباره به مدرسه باز می گشت.
 
* حميدرضا عاشق نظام و خدمت به مردم بود
داماد و پسرخاله «حميدرضا گنگوزهي» در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار كرد: حميدرضا خيلي شوق شهادت داشت و از بهترين افراد اين منطقه بود و عاشق نظام و خدمت به مردم بود.
عبدالقياس حسين زهي زماني افزود: چون محل خدمت حميدرضا از منزلش خيلي دور بود يك هفته را در محل خدمت مي ماند و تنها پنجشنبه و جمعه پيش خانواده اش مي آمد.
وي گفت: بارها گفته بود كه من دوست دارم اين دو روز آخر هفته هم در مدرسه بمانم و به دانش آموزان علم بياموزم.

حسين زهي اذعان كرد: در منطقه مرزي چون خانواده ها زياد به تحصيل فرزندانشان اهميت نميدادند و خيلي غيبت ميكردند حميدرضا ميرفت و از منازلشان دانش آموزان را به مدرسه مي
آورد.
 
* حميدرضا هميشه ميگفت من اگر درس مي دهم فقط براي رضايت پروردگار است
معلم مدرسه شهيد رحيمي روتك و همكار «حميدرضا گنگوزهي» به خبرنگار ما گفت: من افتخار ميكنم همچين همكاري داشتم كه توانست با ايثار و فداكاري جان دانش آموزان را نجات دهد و خود را فداي آنان بكند.
عبدالناصر شهنوازي افزود: حميدرضا هميشه ميگفت من اگر درس مي دهم فقط براي رضايت پروردگار است و زندگي براي من اهميتي ندارد.

وي خاطرنشان كرد:  حميدرضا هميشه دانش آموزان را دوست داشت و با آنها با محبت و گشاده رويي برخورد ميكرد.
 
* آمبولانس نبود، ماشین ام پنچر شد و حمیدرضا جان داد
معلم ديگر مدرسه شهيد رحيمي روتك و همكار «حميدرضا گنگوزهي» در گفت و گو با خبرنگار تفتان ما، اظهار كرد: زنگ تفريح بود. با حميدرضا در حياط مدرسه بوديم و بچه‌ها را كنترل مي‌كرديم. اصلا نمي‌توانم بگويم آن لحظات چگونه گذشت. حميدرضا ديد كه ديوار مي‌لرزد و فرياد زد ولي بچه‌ها نشنيدند. به سمت آنها دويديم. خيلي سريع اتفاق افتاد.
عبدالرئوف شهنوازي افزود: خيلي سريع، درست مثل همان گردبادي كه در يك لحظه به مدرسه نزديك شد و ديوار خرابه دو متري نزديك محوطه مدرسه را لرزاند. اين ديوار متعلق به خانه روستايي متروكي بوده كه سال‌هاست به حال خودش رها شده. در هواي بهاري روز حادثه سه دانش‌آموز در سايه زير ديوار مشغول بازي بودند كه ناگهان توفاني بهاري كه در آن منطقه زياد رخ مي‌دهد، به وقوع پيوست.
وي اضافه كرد: ديوار شروع به لرزيدن مي‌كند و معلمان جوان كه فريادهاي‌شان به گوش دانش‌آموزان نمي‌رسد به سمت ديوار مي‌روند. دانش‌‌‌آموزان را به سمتي بيرون از حريم ديوار هل مي‌دهند اما سرعت توفان و هجوم ديوار به آنها اجازه فرار نمي‌دهد.
شهنوازي گفت: نتوانستيم خودمان را نجات دهيم. اما حميدرضا تمام بدنش در زير آوار ماند و به سرش ضربه خورد. مدرسه معلم ديگري هم داشت كه با كمك مردم محلي همكارانش را از زير آوار درآورد. بچه‌هاي مدرسه تا رسيدن كمك فقط فرياد مي‌زدند و گريه مي‌كردند. ديواري كه تا دقايقي پيش پناه بازي آنها بود حالا معلم‌هاي‌شان را دفن كرده بود.

وي خاطرنشان كرد: حميدرضا را سوار خودرويم كردم  و به همراه يكي از محلي‌ها، راهي شهر شدم و بعد از عبور از چند پاسگاه مرزي و ناكام ماندن در پيدا كردن درمانگاه، پزشك يا بهيار، خودرو‌يم پنچر شد و در آن شرايط سخت مجبور شدم پنچري ماشين را بگيرم و دوباره به سوي شهر راهي شدم. اما حميدرضا چند دقيقه بعد در ماشينم جان داد.
شهنوازي اذعان كرد: آنتن‌دهي موبايل در نقاط مرزي ضعيف است و مسافت‌ها دور، به همين خاطر خودم خواستم او را به بيمارستان برسانم.
وي ادامه داد: به برادر بزرگش خبر دادم نتوانستم بگويم حميد فوت كرده، گفتم بي‌هوش شده، خودش را به محل رساند و جنازه برادرش را ديد. نمي‌توانم بگويم من چه حالي داشتم، اصلا نمي‌فهميدم دور و برم چه مي‌گذرد، هنوز هم در شوك هستم.
 
* واقعاً از دست دادن حميدرضا براي همه اهالي روستا ناراحت‌كننده است
معلم كلاس چهارم ابتدايي حميدرضا از اهالي روتك است كه در سال‌هاي 74 تا 77 در مدرسه روستاي نوكجو تدريس مي‌كرده است، درباره اين معلم فداكار، گفت: درسش كه تمام شد به روستاي زادگاهش و به مدرسه خودش بازگشت، واقعا از دست دادن او براي همه اهالي روستا ناراحت‌كننده است. من خانواده‌اش را از نزديك مي‌شناسم، از شنيدن اين خبر واقعا شوكه شدم. اينكه دو كودك خردسال هم دارد بيشتر متاثرم مي‌كند.
يحيي شهنوازي اظهار كرد: روتك نقطه صفر مرزي با پاكستان است. الان جاده‌كشي شده و وسايل نقليه رفت ‌وآمد را آسان كرده است. آن زمان كه ما در روستا تدريس مي‌كرديم، بايد تمام سال را در مدرسه مي‌مانديم، كم پيش مي‌آمد به خاطر بعد مسافت بتوانيم به شهر رفت و آمد كنيم.
گفتني است رييس جمهور، رييس مجلس، وزير آموزش و پرورش، رييس سازمان صدا و سيما و جمعي ديگر از مسئولان در پيام هاي مختلفي درگذشت اين معلم فداكار را تسليت گفتند.
به گزارش خبرنگار تفتان ما، پس در نهایت می توان گفت همچنان افرادی هستند که شغل معلمی را که به شغل انبیا مشهور است را به شغل های پردرآمد دیگری نظیر پزشکی، مدیریت و قاضی وغيره را ترجیح دادند و تصمیم گرفتند با روحی بلند و فداکاری فرزندان این سرزمین را به جای خود برای این شغل ها و خدمت رسانی به ایران و ایرانی تربیت کنند. باشد که قدردان زحمات این عزیزان باشیم.
 
انتهاي پيام/
پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۸
کد مطلب: 430229
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *