به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما، از مهمترین فعالیتهای شهید مطهری ارائه ایدئولوژی اسلام از طریق تدریس و سخنرانی و تأْلیف کتب مختلف است. به اعتقاد ایشان، اهمیت اینگونه فعالیت فرهنگی به ویژه در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپگرا ـ که استاد مطهری آن را پدیده «التقاط» مینامید ـ به اوج خود رسید.
درباره این موضوع با مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتوگو کردیم.
*به عنوان سؤال نخست لطف بفرمایید درباره عرصههای منازعات معرفتی شهید مطهری توضیحاتی ارائه دهید، مطهری در عرصه نواندیشی دینی در چه حوزهها و عرصههایی فعالیت داشت و چه نسبتی با این جریانات برقرار کرد؟
- شهید مطهری در طول دهههای چهل و پنجاه شمسی در سه میدان و عرصه معرفتی فعالیت کرد؛ نخست عرصه جریان متجمد، دوم جریان متجدد و سوم جریان مجدد.
در عرصه جریان متجمد شهید مطهری با افرادی روبه رو بود که کمترین اجتهادی را بر نمیتابیدند و دچار نقل بسندگی شده بودند و در واقع اینها اخباریهایی بودند که روایت عقلانی مطهری از دین را نوعی بدعت میشمردند.
یکی از مواجهات استاد مطهری با این جریان در کتاب «مسئله حجاب» رخ داد البته نزاع مطهری با آنها بیشتر در حوزه متمرکز بود و تا حدی هم باعث شد که وی از حوزه ، فاصله فیزیکی بگیرد و به تهران مهاجرت کند.
عرصه دوم، تقابل شهید مطهری با جریان متجدد بود که این جریان در آن دوره تاریخی سه نهله و خورده جریان را در بر میگرفت نخست روش لیبرالیسم پوزیتویستی بود امثال بازرگان در آن فعالیت میکردند و در پی ساخته و پرداخته کردن روایتی تجربی از دین بودند، روش دوم مارکسیسم الحادی بود که تودهایها در آن فعال بودند و شهید مطهری هم در واکنش به این جریان مارکسیست را تفضیلی نقد میکرد و نحله سوم مارکسیسم التقاطی بود که مسلمانانی را در بر میگرفت که مارکسیسم را علم مبارزه میدانستند و سعی داشتند برداشتی مارکسیستی از اسلام ارائه دهند.
اما شهید مطهری در عرصه جریان مجدد خود از سرآمدان و قلهها به شمار میآمد از جمله اینکه وی پیگیر پروژه احیاء فکر دینی بود شهید مطهری خود یک محیی بود و معتقد بود که فکر اسلامی در جامعه ما مرده و به حاشیه رانده شده است و بنابراین باید دین را دوباره خواند و از حقایق اسلام غبارروبی کرد.
شهید مطهری معتقد بود که فکر اسلامی در جامع ما مرده و به حاشیه رانده شده است و باید دوباره آن را احیاء کرد
ضلع دیگر فعالیتهای مجددانه شهید مطهری تلاشش در مسیر عرضه روایت ایدئولوژیک از اسلام بود، وی معتقد بود که باید اسلام را در قالب یک ایدئولوژی ارائه کرد چرا که زمانه جنگ ایدئولوژیها است و ما نیاز به یک نظام فکری منسجم و برنامه جامع برای زندگی داریم.
مرحوم مطهری سلسله کتابهای شش جلدی «مقدمهای بر جهان بینی اسلامی» را با همین انگیزه و جهت گیری نگاشت، البته فرصت چندانی نداشت و کارش ناتمام ماند اما همان که باقی مانده حقیقتاً درخور توجه است.
در این ضلع استنباط او این بود که اسلام به عنوان یک دین عبادی و فردی محض در جامعه معرفی شده یا معنا یافته است و آیینی که فقط شامل سلسله گزارههای پراکنده است اما در مقابل این وجودهای عینی و تفاسیر ما بایستی اسلام را به صورت یک مکتب، نظام و ایدئولوژی ارائه کنیم.
*کدام عرصه منازعه مطهری با جریانات مختلف، به شهادت او انجامید؟
- شهید مطهری هم با جریان متجمد و هم متجدد دست به گریبان بود اما در نهایت گلولهای که بر مغز او نشست، از اسلحهای شلیک شد که در دست جریان متجدد بود.
گروهک فرقان، به عنوان یکی از گروهکهای وابسته به جریان مارکسیستی ، ترور استاد مطهری را بر عهده گرفت. فرقان معتقد به جمع میان سنت اسلامی و تجدد غربی بود و سعی داشت روایت متجددانه با رویکرد مارکسیستی از دین ارائه بدهد یعنی همین مطلبی که امروز در قالب قرائتهای متفاوت و برداشتهای تازه از دین ارائه میکنند آن زمان هم رایج بود و فرقان هم چنین داعیهای داشته است.
بنابراین شهید مطهری در مقابل این روند معرفتی ار خطری بزرگ میدانست که کیان اسلام را تهدید میکرد به تعبیر او این اقدامات تئوریک تجاوز به وحی است وی اینها را مصداق تحریف و تفسیرد به رأی میشمرد لذا در برابر آنها موضع گیری صریح کرد که البته هرچه بیشتر استدلال میکرد آنها لجوج تر میشدند و این تقابل سرانجام به شهادت وی انجامید.
شهید مطهری مانع بزرگ بر سر راه جریان متجدد تبدیل شده بود و به آنها اجازه نمیداد پروژه های معرفتیشان را پی ببرند
شهید مطهری در حقیقت به یک مانع بزرگ بر سر راه جریان متجدد تبدیل شده بود که به آنها اجازه نمیداد پروژههای معرفتیشان را پیش ببرند
و آنها هم ظاهرا چارهای جز حذف شهید مطهری پیش روی خود ندیدند، یعنی باید مرحوم مطهری صحنه بازی معرفت دینی را ترک میکرد تا مسیر برای قرائتهای متجددانه از دین هموار بشود.
*وضع معرفتی امروز ما چه نسبت و تناسبی با وضع معرفتی زمانهای که مطهری در آن میزیست، دارد؟
-امروز مارکسیسم یک ایدئولوژی مرده و تاریخی است و پرچمدار جریان متجدد در ایران نیروهای لیبرال هستند و از اقضا دوباره همان قصه تحریف و تفسیر به رأی تکرار و خوانشهای التقاطی از دین دوباره باب شده است.
نه امروز که بیش از دو دهه گذشته تاکنون چنین روندی شکل گرفته است با این تفاوت که نیروهای اجتماعی و معرفتی تجدد در قالب تکنوکراتهای سرمایه سالار و دموکراتهای لیبرال سازماندهی شدهاند، این دو گرایش مثل گروه فرقان التقاطی هستند.
امروز هم ما به مطهریهایی در مقابل جریان متجدد نیازمند هستیم که در مقابل جریان متجدد صفآرایی کنند و این جریانی که زیرسایه ایدئولوژی لیبرالیستی فعالیت میکند.
ما به این مطهریها نیازمندیم تا به صحنه بیایند و مجال ندهند که اسلام مسخ شود، این راهی است که مطهری جانش را برای آن داد و هرگونه مداهنه و مماشات و مدارایی در این باره اصالتهای اسلامی ما را مخدوش و از بین میبرد.
انتهای پیام/ فارس