به گزارش سرويس سياسي
تفتان ما به نقل از
راه دانا، بدون تردید یکی از اهداف انقلاب اسلامی رسیدن به عدالت اجتماعی، رفع تبعیض ظالمانه و حمایت از محرومان و پابرهنگان بود. این مهم را میتوان از بیانات معمارکبیر انقلاب، امام خمینی(ره) بدست آورد.
با اندک نگاهی به سیره اهل بیت(ع) و توصیه های بزرگان پی می بریم، که مسئولین در نظام اسلامی باید زندگی همراه با طبقه متوسط و پایین جامعه داشته باشند و عدالت را از خود خانواده خود شروع نمایند. در نظام اسلامی فساد و خوی اشرافی گری برای مسئولین به هیچ عنوان پذیرفته نیست و اگر دولت و یا مسئولی با استفاده از قدرت و ثروت به این روش روی بیاورد، بدون شک از سوی مردم پس خواهد زده شد.
در ابتدای این مقاله بخشی از بیانات امام خمینی(ره) در رابطه با کم شدن فاصله طبقاتی و نکوهش اشرافیگری را میخوانیم:
«خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند. معاذ اللَّه که این با سیره و روش انبیا و امیر المؤمنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست.» (صحیفه امام، ج20، ص: 341)
«ثروتمندان هر گز به خاطر تمکن مالى خود نباید در حکومت و حکمرانان و اداره کنندگان کشور اسلامى نفوذ کنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتکشان، افکار و خواستههاى خود را تحمیل کنند.» (صحیفه امام، ج20، ص: 340)
«گمان نمىکنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» (صحیفه امام، ج20، ص: 342)
همچنین امام راحل(س) همواره از پابرهنهها و زاغه نشینان به عنوان «ولی نعمت» یاد می کردند و خواهان خدمت گزاری بیشتر به آنها بودند. ایشان در سخنانی نغز و زیبا در اینباره فرمودند: «به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولى نعمت ما هستند خدمت کنید.» (صحیفه امام، ج18، ص: 38)
«شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروههایى که در سرتاسر این کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم [بودند] و همانهایى که مستضعف هستند و کاخنشینها آنها را استضعاف مىکنند و اینها ثابت کردند که کاخنشینها هستند که ضعیفند و پوسیدهاند و براى این ملت هیچ کارى نکردهاند و نخواهند کرد» (صحیفه امام، ج14، ص: 261)
شاید بتوان گفت که بعد از انقلاب اسلامی، نقطه شروع فرهنگ اشرافی گری بین برخی از مسئولین، در دوران سازندگی رخ داد. دورانی که رئیس جمهور وقت به طور رسمی در تریبون از ضرورت "مانور تجمل" سخن به میان میآورد:
هاشمی رفسنجانی در18 آبان 1368در خطبه نماز جمعه معروف خود که بعدها به خطبه مانور تجمل معروف شد، گفت:« اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به "مانور تجمل" روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان "ملتی مفلوک" جلوه نکنیم لازم است تا "جلوه هایی از تجمل" در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود»
انتقال دولت به کاخ سعدآباد در زمان هاشمی
البته این دیدگاه ناشی از تفکری بود که در آن دوره بر دولت و کابینه اقای هاشمی حاکم بود؛ دولت سازندگی شروع کار خود را با انتقال دولت به کاخ سعدآباد و دکورهای چندمیلیونی برای وزارتخانه ها آغاز کرد. بعد از آن کاخهای شاه معدوم یک به یک به تصرف دولتی ها درآمد. یا در جایی دیگر رسما اظهار شد که «ایرادی ندارد اگر عدهای زیر چرخهای توسعه لِه شوند.» همین اظهارات و پیگیری عملی این سیاست ها توسط دولت سازندگی سبب گردید تا فرهنگ مصرفگرایی و تجمل در جامعه پررنگ شود، اختلاف طبقاتی زیادتر شده و به موازات این وضعیت، اوضاع اقتصادی کشور نیز به دلیل تورم شدید و شکست طرحهای دولت در حوزه اقتصاد به وخامت گرایید که بیشترین فشار را بر گروههای کمدرآمد و مستضعف جامعه وارد میکرد.
بدین ترتیب، اقشاری که در دههی 1360 صاحبان اصلی انقلاب بودند در زیر چرخدندههای توسعه و سازندگی مورد نظر دولت هاشمی له شدند و به حاشیه رفتند. در آن دوران تکنوکرات ها با استفاده از فرصت های ناشی از رابطه قدرت - ثروت، متعنم شدند و ثروت متراکمی را برای خودشان به وجود آوردند و چون می دانستند که منشا این ثروت، قدرت دولتی است، کوشیدند که روند توسعه اقتصادی در کشور ادامه یافته وتفکرات غلط خود را به دولت سازندگی تلقین می نمودند.
آقای هاشمی معتقد بود که این سیاست ها قربانیهای خاص خودش را دارد و نمیشود برای آنها کاری کرد. زیرا هزینه و بهای توسعه است و لاجرم باید آنرا پذیرفت. و این درصورتی است که یکی از اهداف برنامه توسعه تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد مردم است و حال آنکه ما می بینیم مردم به سختی و تحت فشارهای شدید به امرار معاش می پردازند؛ آثار و تبعات سیاست تعدیل، طبیعتاً فشار روی قشر ضعیف جامعه آورد و قدرت خرید مردم را کاملاً کاهش داد؛ تا اینکه کار به جایی رسید که رهبری مانع ادامه طرح تعدیل اقتصادی شدند.
طبیعی دانستن اختلاف طبقاتی توسط هاشمی
هاشمی در جایی دیگر در راستای تئوریزه کردن و تطهیر جامعه طبقاتی وجود اختلاف طبقاتی را در اسلام طبیعی دانسته و در یکی از سخنرانی های دهه 70 خود گفته بود: « برای تحقق احکام خمس و زکات باید در جامعه حتما هم ثروتمند و هم فقیر و به عبارت دیگر اختلاف طبقاتی باشد.»
از طرفی دیگر کابینهی دولت سازندگی عمدتاً از تکنوکراتها و افرادی تشکیل شده بود که سابقهی فعالیت در کارهای اجرایی را داشتند. ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی همزمان شده بود با حملهی عراق به کویت که این امر باعث افزایش قیمت نفت شد و شرایطی را فراهم کرد که دولت با شتاب و قدرت بیشتری اصلاحات و فعالیتهای سازندگی خود را به پیش ببرد.
بنمایه دولت سازندگی را تکنوکراتهایی تشکیل میدادند که در این دوره به نیروی مشخص و متمایزی تبدیل شده بودند و تأثیر مهمی بر اقتصاد و سازندگی و نحوهی اجرای برنامههای توسعه در کشور گذاشتند. با این وجود، بیشترین نفوذ و تأثیر در دولتهای آقای هاشمی رفسنجانی از آن تکنوکراتها بود. تکنوکراتها محصّلین ایرانی و مسلمانی بودند که در غرب تحصیل کرده و پیشرفت صنعتی غرب را از نزدیک دیده و در تلاش بودند ایران را نیز در این راه قرار دهند که البته در این مسیر ضعفها و کاستیهایی جدی از خود نشان دادند؛ به طوری که نه تنها توسعه به سبک غربی پیش نرفت و فاصلهی طبقاتی کمتر نشد، بلکه منجر به ورود فرهنگ غربی به کشور و افزایش فاصلهی طبقاتی بین مردم شد.
در این راستا طرح تعدیل اقتصادی دولت سازندگی، اصل ومحور توسعه اقتصادی بود و به صورت غیر مستقیم هم سیاست وهم فرهنگ تحت الشعاع این توسعه اقتصادی قرار می گرفت؛ ایده های اقتصادی دولت کارگزاران بر مبنای ایده های نئولیبرالیستی و بر مبنای مکاتب اقتصادی شیکاگو و اتریش شکل می گرفت. این سیاست ها که به توصیه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در برخی کشورها اجرا شد عملا در همه کشورها به جز برزیل شکست خورد.
دولت سازندگی نقطه شروع و اصلی پایه گذاری اشرافیت
اکثر کارشناسان اقتصادی و سیاسی، دولت سازندگی را نقطه شروع و اصلی پایه گذاری اشرافیت میدانند. در همین راستا نیز دکتر شهریار زرشناس میگوید: در طول تاریخ شاهد بودهایم که هرجا که نئولیبرالیزم به قدرت رسیده فاصله طبقاتی را چند برابر کرده؛ حقوقهای 70،80 میلیونی مسئولین و این اشرافیت نوظهور سرمایهداری که از دل نظام جمهوری اسلامی در آمده است محصول مستقیم سیاستهای نئولیبرالی است که از سال 68 به بعد تحت لوای حزب کارگزاران سازندگی اجرایی کردهاند و این رویکرد مقابل آرمانگرایی انقلاب ایستاد و اگر توجه کنید میبینید که از سال 69 رهبر انقلاب مکرر در مورد عدالت و تجمل گرایی هشدار میدهند؛ این جریان نئولیبرال دو محور فرهنگی و اقتصادی دارد و رهبر انقلاب بر روی این دو محور تاکید خاص دارند تا جلوی این جریان را بگیرند.
وی ادامه میدهد: مسئله این است که از سال 68 به بعد دولت کارگزاران سازندگی ریلگذاری اقتصادی و فرهنگی ما را در مسیر سرمایهداری قرار دادند بطور مثال شهردار و شهرداری آن زمان سعی کردند فرهنگ سرمایهداری را در شهر ایجاد کنند که جدای از تمام مشکلاتی که با فروش تراکم برای شهر ایجاد کردند، راحت منطق سرمایهداری را اجرا کردند که هرکس پول دارد و رشوه میدهد با این رشوه میتواند در یک کوچه 8 متری برج بسازد که به این ترتیب بر اقتصاد ما بصورت منفی تاثیر گذاشتند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: یک نگاه سرمایهدارانهای مقابل نگاه امام هست اما این امر را انکار میکند و میخواهد این نگاه را تحریف کند؛ این نگاه، انقلابیگری، آرمانخواهی و عدالت طلبی را متهم به افراطیگری و بیخردی میکند؛ این نگاه سر پل سیاست امپریالیزم جهانی است. عدالت در ایران بعد از انقلاب دو دشمن اصلی دارد که یکی نظام استکبار و دیگری طبقه نوظهور سرمایهداری داخل کشور است که متاسفانه این گروه دوم از خود مدیران هستند و بینش حاکم بر قوه مجریه ماهم هستند؛ برای این گروه طبیعی است که یک عده زیادی در فقر باشند و عده کمی در رفاه باشند و اتفاقا همین افراد هستند که میگویند ما باید با نظام جهانی کنار بیاییم.
عملکرد نامطلوب اقتصادی در دوران سازندگی به حدی بود که عباس عبدی هم با متهم کردن دولت هاشمی به فساد مالی شدید گفت: «هاشمی باید نسبت شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید و خصوصاً وضعیت وزارت اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخ گوید. از همه مهمتر وضعیت اقتصادی است که ایشان مدعی سازندگی در این عرصه است در حالی که ما شاهد منابع هدر رفته، طرحهای موازیر و بدون اعتبار کافی، طرحهای که همه راکد ماندهاند و طرحهای بدون توجیه اقتصادی هستیم
هزینه های تفکر توسعه محور هاشمی
تفکر توسعه محور هاشمی که الهام گرفته از تفکر غربی بود برای کشور منشاء خسران های زیادی شد.
دکتر محمد صادق کوشکی پیرامون این موضوع چنین می گوید: یکی از هزینههای توسعه در واقع ارضای مدیران است. مدیر باید ارضاء شود. اگر به مدیر در بخش دولتی به اندازه نصف بخش خصوصی حقوق داده شود بر سر کار نمیآید، پس باید به او بدهیم. و اگر ردیفهای دولتی اجازه نمیدهد، ردیفهای دولتی را دور میزنیم. و از اینجا بود که “دور زدن” قانون باب شد. این ردیفها و بودجههای دولتی منبع کُر که نبود، پایانی داشت. از آن مقطع کمکم تحصیل هزینههای خلاف و غیر قانونی آزاد شد. یعنی دستگاههای دولتی به طور غیرقانونی از مردم هزینه بگیرند و درآمد داشته باشند، تا بتوانند خرج مدیرانشان را تأمین کنند. چرا ؟ چون وقتی مدیران میبینند که فلان وزیر از فلان امکانات استفاده میکند. معاونش هم آن را میخواهد. معاون که میخواهد از کجا تأمین شود؟بودجه-ی وزارتخانه محدود است. باید از مردم تأمین شود. آن سالها اگر به روزنامهها مراجعه کنید بسیار بود که بدون داشتن مجوّز و مصوّبهی مجلس بلکه خلاف قانون هزینهها را بالا بردند. قبض آب و برق گران شد. دو تا نماینده در مجلس شلوغ میکردند یا نمیکردند تمام میشد میرفت. مردم که نمیتوانند و نمیتوانستند پیگیری کنند. چون اگر میخواستند پیگیری کنند، باید ده هزار تومان خرج میکردند که چرا قبض برق من صد تومان بیشتر شده است. ولی در یک مقیاس وسیع میدانید چهقدر شد؟ با پول آب، با پول گاز، با پول برق و سایر خدمات، خلاف قانون.
منشاء حقوق های نجومی در دولت تدبیر و امید
کوشکی با اشاره به تامین حقوق مدیران دولتی هاشمی از راه دور زدن قانون، خاطرنشان شد: تفکر هاشمی اینگونه بود که برای سازندگی باید به کارخانه سیمان، راه، اتوبان، بزرگراه، فولاد، ذوب آهن، فولاد آلیاژی، فلان سازی و… فکر کنی. و این تاختنها نیازمند این است که مدیر داشته باشیم. و مدیری که از صبح تا شب زحمت میکشد باید زندگیاش تأمین باشد. این مدیر در دولت به او ماهی ۲۵ هزار تومان میدهند، همین مدیر که صبح میآید، شب میرود، و به زن و بچه اش هم نمیتواند برسد، چقدر زیر امضایش گردش مالی دارد ؟۲ میلیارد تومان هر روز. از آن طرف بخش خصوصی به این آقا چهقدر میدهد؟ ۶۰هزار تومان. ۷۰هزار تومان. ( این رقمها مال سال ۶۹ است) طبعاً این مدیر نمیماند و از بخش دولتی فرار میکند. در حالی که ما از مدیر توقع داریم که بسازد و با سرعت بالا هم بسازد. هر بار که آقای هاشمی به یک شهر میرود حتماً باید یک سری کلکسیون افتتاح باشد. اصلاً مدیری از نظر هاشمی موفق است که زنگ بزند آقای هاشمی، دو تا کارخانه آمادهی افتتاح است. بیایید افتتاح کنید؟ یک اتوبان، یک سد، یک نیروگاه و…. برویم افتتاح کنیم. این محبوب دل هاشمی است و هاشمی اینها را تشویق میکند. دلش میخواهد ایران ساخته شود حالا الگو، الگوی توسعهی غربی باشد! دشمن کشور هم نیست، عناد هم ندارد، خائن هم نیست. خیلی مخلصانه فکر میکند که دارد عبادت میکند و بعضی از وزیرهای هاشمی (اینها را مجبورم بگویم) ساعت ۵ صبح زنگ میزند مدیر کل استان فلان را از خواب بیدار میکرد و به او میگفت : چرا تو الآن خوابی؟ من ساعت ۸ صبح پروازم به زمین مینشیند. میخواهیم به کارخانهها سرکشی کنیم. تو یک ماه پیش گفتی کارخانه آماده است. کو؟ چرا افتتاح نشد؟ آقای هاشمی به من فشار میآورد که باید افتتاح کنید. (لابد خودش ساعت چهار بیدار شده که پنج صبح مدیرش را بیدار میکند.) انصافاً خیلیهایشان واقعاً مخلصانه این کارها را میکردند.
قرار شد که زندگی این مدیرها تأمین شود. اصلاً نمیشود مدیر ۲ میلیون تومان را امضاء کند، ۲میلیارد تومان را امضاء کند، بعد حقوقش ۲۵هزار تومان باشد. باید مدیری را که اینجا دارد کار میکند تشویق کرد. ما هم میآییم حقوقش را بالا میبریم. ولی از لحاظ دولتی که نمیشود حقوقش را بالا برد. به او پاداش میدهیم.
کرباسچی ماحصل تفکر اشرافیت
اولین فسادهای مالی در جریان برخی از پرونده های دولت کارگزاران مشخص و به برخی از آنها رسیدگی شد؛ هرچند رسیدگی به برخی از این پرونده ها تا کنون ادامه داشته و برخی از این پرونده ها همچنان مفتوح هستند.
یکی از این پرونده ها موضع غلامحسین کرباسچی به عنوان یکی از نزدیکان به هاشمی و چهره معروف کارگزاران بود.
کرباسچی در دوران شهرداری تهران و در جریان اقدامات خود از حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی بر خوردار بود. در دوران وی برای اولین بار شهردار تهران در هیات دولت در کنار وزرا و معاونان رییس جمهور حضور یافت.
در آستانهٔ برگزاری انتخابات مجلس پنجم، وی به همراه عدهای دیگر از وزرا و معاونان هاشمی رفسنجانی، حزب کارگزاران سازندگی را تاسیس کرد و در کنار جامعهٔ روحانیت مبارز تهران به ارائه لیست انتخاباتی پرداخت.
پس از کناره گیری وزرای دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی از حزب کارگزاران، غلامحسین کرباسچی عملاً به عنوان چهرهٔ اول حزب مطرح شد. تأسیس مؤسسه همشهری و انتشار روزنامه همشهری و نشریات و ویژه نامههای وابسته به آن و راه اندازی فرهنگسراها و خانههای فرهنگ در تهران از اقدامات وی بود.
محاکمه
در سال ۱۳۷۷ در دومین سال دوره اول ریاست جمهوری خاتمی، کرباسچی که همراه حزب کارگزاران سازندگی از طرفداران کلیدی خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بود، به همراه عدهٔ دیگری از معاونانش و شهرداران مناطق تهران دستگیر و بازجویی شد.
کرباسچی از سوی قاضی غلامحسین محسنی اژهای به اتهام جرایم مالی محاکمه و به ۳ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از مشاغل دولتی و جزای نقدی محکوم شد؛ وی از جمله متهم به استفاده از امکانات شهرداری تهران در جهت حمایت از کاندیدای خاص در انتخابات هفتم ریاست جمهوری بودکه پیش از محاکمه به اتهام اختلاس مدتی را در بازداشت گذراند.
تنها یکی از مصادیق استفاده کرباسچی از پولهای کثیف در انتخابات اعطای تعدادی خودرو به مدیران وزارت کشور برای پیش برد اهداف خود در انتخابات بود.
در سال ۱۳۷۳ کرباسچی از آقای ابریشمکار خواست تا از طریق آقای گرامی (مسئول شرکت آسان موتور) تعدادی خودرو هیوندا برای اعطا به مدیران وزارت کشور با قیمت و تخفیف مناسب تهیه کند که این خودروها توسط آقای گرامی به صورت ۵۰ درصد نقد و مابقی اقساط، تحویل کرباسچی داده شد.
مبلغ۵۰۰ میلیون ریال از حساب اداره کل تدارکات شهرداری بابت پیش پرداخت خرید خودروها در وجه شرکت آسان موتور واریز شد و همچنین مبلغ ۲۲۵ میلیون ریال نیز به درخواست شهرداری به عنوان تخفیف محاسبه شد. این مبلغ را آقای گرامی به عنوان رشوه به شهرداری داد تا کرباسچی امتیازاتی را در امر برجسازی برای وی در نظر بگیرد.
از جملۀ این امتیازات میتوان به عدم دریافت دیرکرد چکهای وصول نشده وی در قبال شهرداری به مبلغ ۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون ریال بابت عوارض، اشاره کرد. در خصوص تحویل خودروهای مذکور این نکته قابل تأمل است که برخی از افراد تحویل گیرندۀ خودروها، جزء تشکیلات وزارت کشور نبودند. (از جمله محسن نوری، فرزند عبد ا… نوری، و محسن سازگارنژاد).
اشرافیگری و تجمل در خانواده هاشمی رفسنجانی
با اندک نگاهی با خانواده اقای هاشمی در میابیم که ایشان چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان فعلی با رویکرد اشرافی گیری زندگی خود را پیش میبردند برای نمونه در کتابی با نام « پا به پای سرو» که در برگیرنده خاطرات خانم عفت مرعشی، همسر آقای هاشمی رفسنجانی است برخی از مصداق های رفاه و اشرافیگیری را مشاهده می نمائیم که در ادامه به برخی از آنان اشاره میکنیم:
راهی کردن فرزند به انگلستان برای آموزش زبان! در بحبوحه انقلاب : یکی از عجیب ترین مصادیق رفاه زدگی، اعزام محسن هاشمی در سال 56 همزمان با روزهای مبارزه علیه رژیم شاه به انگلستان است. خانم مرعشی در صفحه 298 عنوان می کند که تعدادی از بچه ها قرار بوده به صورت تور تابستانی برای یادگیری زبان انگلیسی به انگلستان اعزام شوند. « با پرداخت وجه ثبت نام، او را به انگلستان فرستادم».
ساختمان سازی در اوج مبارزه: در صفحات این کتاب اشاره می شود که در اوج مبارزه در فکر ساختن 2 ساختمان بوده اند. این ساختمان سازی در چندین جا و زمان های مختلف بیان می شود. مثلا در صفحه 219 آمده « زمینی در کوچه پارس محله دزاشیب شمیران خریداری کردیم، در فکر ساخت آن بودیم».
نویسنده حتی در صفحه 140 خاطرات خود به صراحت به این ویژگی خاص اشاره می کند: « آقای هاشمی ... برای امرار معاش هم زمین می خرید و ساخت و ساز می کرد و یا با دیگران در ساخت و ساز شریک می شد». این رفتار آن هم در سالهای مبارزه، بسیار قابل تامل است.
حضور خدمتکار: نویسنده در بخشی از کتاب از یک خدمتکار خانه خود به نام معصومه نام می برد که « به ما کمک می کرد و از بچه ها مواظبت می نمود»؛ (ص 57) با این حال در صفحه 71 کتاب از این خدمتکار به عنوان کودک یاد می شود: «کارگرمان معصومه، هنوز خودش بچه بود» .
زندگی تشریفاتی : نویسنده در بخش هایی از کتاب به برخی ویژگی های زندگی خانوادگی خود اشاره می کند که قابل توجه است. برخی از این خصوصیات را به اعتراف خود خانم مرعشی ذکر می کنیم:
- ازدواجمان « با تشریفات آبرومند » برگزار شد. (ص 32)
« وضع زندگی ما از طلبه های آن روز بهتر بود.» بعد از مدتی « خانه ای بزرگتر » پیدا کردیم و به آنجا رفتیم. (ص 35) « ما با کمک او (پدر شوهر) و درآمدهای جنبی ، خیلی خوب زندگی می کردیم» (ص 39)
استخر و ... : « استخری در خانه داشتیم. یک میز پینگ پنگ هم خریده بودم که آنها بازی کنند. دوستانشان را به منزل می آوردند. از آنها پذیرایی می کردند.»؛ اینها سرگرمی فرزندان هاشمی در منزل بوده که در صفحه 295 به آن اشاره شده است.
زندگی بدون همسایه: در صفحه 111 نوشته شده است: « تا آن موقع در منزلی که همسایه داشته باشد، زندگی نکرده بودم و آن را در شأن خود نمی دانستم، اما چاره ای نبود. چیزی نگفتم و با سکوت قبول کردم...».
و اما دولت یازدهم...
واقعیت این است که تشابه چنین رفتارها و منش های عملی را م یتوان در دولت یازدهم به عینه مشاهده کرد. اگر روحانی دولت خود را به کاخ سعدآباد منتقل نکرد ولی با بستن کابینه ای از مردان ابر ثروتمند و به قول بسیاری وزرای میلیاردی، از همان ابتدا روح سرمایه داری را در دولت خود حاکم کرد.
وزرایی که هریک فرزندانشان در دانشگاههای دنیا در حال تحصیل و اقامت هستند و خود نیز صاحب شرکت های تجاری بسیاری در کشور می باشند.
اینکه حقوق های نجومی سر از آستین این دولت بیرون می آورد، طبیعی ترین رخدادی است که باید بدان نگریست چرا که تفکر حاکم بر دولت یازدهم ملهم از تفکر کارگزارانی است که در دولت یازدهم رفاه و مانور تجمل را در دستور کار خود قرار داده است.
در این تفکر فاصله طبقاتی امری طبیعی است و حلقه مفقوده دولت، سطوح پایین دست و فرودست جامعه است که در اقتصادی فلاکت زده، زندگی را سپری می کنند و دم بر نمی آورند و آنگاه وزرایی که در جامعه اسلامی باید خادمان ملت باشند خود در رفاه عالی به زندگی خود ادامه می دهند.
هرگاه در این کشور روح اشرافیت از بدنه اجرایی رخت بر بست، خدمت و آبادانی جایگزین آن شد و هرگاه به تفکر اشرافیت نزدیک شدیم، روح حاکم بر انقلاب که همان خدمت به مستضفعان و محرومان وتوسعه مناطق محروم است، به فراموشی سپرده می شود و برآیند آن چیزی جزء گرانی و رکود و بیکاری نخواهد بود.
پایان پیام/