نگاهی به فیلم «اژدها وارد می‌شود»

«اژدهایی وارد نمی‌شود»: بازنمایی، ارجاع و سینمای سرکاری

31 خرداد 1395 ساعت 12:28

«اژدها وارد می‌شود» با حواشیش به نظر فیلمی عجیب و غریب می‌آید؛ اما واقعیت آن است واکنشها نسبت به فیلم از جبهه‌های مختلف به مراتب از خود فیلم عجیب‌تر است. فیلمی که بر پایه یک ناسازه و گزاره‌های دو شرطی کاذب است؛ به مثابه حقیقت پنداشته شده است.


به گزارش سرویس فرهنگي تفتان ما، مقدمه در تاریخ سینمای ایران فیلمی که فضا را دو قطبی کرده باشد، اندک است و البته آن دسته فیلمهایی که موفق به دو قطبی کردن فضای نقد شده‌اند، با چینشی نامتعادل روبرو بودند. یا نسبت موافقان و مخالفانش در یک تراز قرار نمی‌گرفتند یا آنکه براساس جناح‌بندی سیاسی در یک فضای دوقطبی قرار می‌گرفتند. برای حالت نخست می‌توان مثالهای بسیاری آورد که نمونه اخیرش «بادیگارد» است؛ اما در مورد حالت دوم می‌توان به آثار متاخر اصغر فرهادی به خصوص «جدایی نادر از سیمین» اشاره کرد که درگیر نگاه‌های سیاسی شد.
با این حال یافتن فیلمی که میان کسانی که می‌توانستند هوادارش باشند، اختلاف بیاندازد، اندک است و «اژدها وارد می‌شود» فیلمی است از این جنس. فیلم در فضای جشنواره فیلم فجر مورد انتقاد جریان اصولگرا قرار گرفت و از جانب برخی‌ رسانه‌ها از جمله کیهان متهم به تحریف تاریخ شد و این اتهام به سرعت در دیگر رسانه‌های منتسب به جریان اصولگرایی تسری پیدا کرد و آخرین ساخته مانی حقیقی به سبب آنچه به تصویر کشیده بود، متهم به تحریف تاریخ می‌شد. محمدتقی فهیم در مطلبی منتشر شده در خبرگزار فارس می‌نویسد:«صحبت‌های حقیقی در جشنواره فیلم‌فجر هم بسیار متضاد و بر مدار حاشیه‌آفرینی برای فیلم استوار بود تا از این طریق برای اثری که فیلم نشده و سینما نیست پروپاگاندایی رسانه‌ای بسازد.»
شاید یکی از تندترین اظهارات نیز توسط امیر اهوراکی نگاشته شده که درباره «اژدها وارد می‌شود» می‌نویسد «اجرای یک تبعیدی، مأموران ساواک و بیرون آمدن اژدها در سال 1343، به شکل‌گیری نهضت امام خمینی(ره) در سال 1343 اشاره دارد. فیلم در زوایای دیگر مروّج بهائیت است، از جمله در قرائت داستان «ملکوت» نوشته بهرام صادقی که یک بهایی بود.»
اما این اول ماجرا نبود. اختلاف در درک اثر تازه حقیقی در جبهه مخالف نیز نمود پیدا کرد. در روزنامه شرق، علی فرهمند در مطلبی با عنوان «نقد خیزان، اژدهای خندان» اثر تازه حقیقی را تصاویر متحرکی دانست نامربوط و حاصل چندین‌وچند تقلید در فرم و محتوا. در همین روزنامه فرزانه ابراهیم‌زاده در یادداشتی با عنوان «بازسازی خاطره‌ای گمشده» به واسطه ارجاع به «پژوهشی ژرف و سترگ و نو در سنگواره‌های دوره بیست‌وپنجم زمین‌شناسی یا چهاردهم، بیستم و غیره فرقی نمی‌کند» عباس نعلبندیان از فیلم تقدیر می‌کند. این تقدیر در یادداشت پیام رضایی با عنوان «اژدها به تاریخ حمله می‌کند» نیز دیده می‌شود.

در شماره 47 مهرنامه برای فیلم «اژدها وارد می‌شود» پرونده سینمایی تشکیل شده است و در نقد این اثر به قلم کریم نیکونظر با عنوان «هنر براندازی» در همان ابتدا با عباراتی چون صریح و خشن و برنامه‌ریزی شده، ناغافل و محکم و بی‌پروا، مشخص می‌کند که دبیر سینمای مجله مفتون فیلم حقیقی شده است. اما در مناظره میان جواد طوسی و فریدون جیرانی فضا ملتهب است. طوسی فیلم را تحت هیچ شرایطی نمی‌پذیرد و جیرانی آن را محصول شرایطی می‌داند که روشنفکر نمی‌تواند موضع روشنی بگیرد و با همین استدلال از حقیقی دفاع می‌کند.
این مقدمه تنها برای نشان دادن آن است که با فیلمی روبرو هستیم که مورد تأویل و تفسیرهای متفاوت و البته متناقضی قرار گرفته است و در رقابت درکش، حتی نیروهای یک جبهه را نیز روبروی هم قرار داده است؛ لذا راز و سر درون «اژدها وارد می‌شود» چیست؟ آیا فیلم مانی حقیقی، فیلمی از جنس آثار بونوئل و برگمان که برای درکشان نیاز به تعمق داریم یا اثری است پست‌مدرن با شیطنتهای بسیار، همپای آثار گای ریچی و تارانتینو؟ آیا فلسفه خواندن حقیقی در آخرین اثر او نمود پیدا کرده است؟
برای رسیدن به این مسائل بهتر است از سوال آخر آغاز کنیم.
نخست مانی حقیقی در مصاحبه با روزنامه شرق فلسفی خواندن فیلمش را تایید نمی‌کند؛ اما این را هم رد نمی‌کند که فلسفه بر او تاثیر گذاشته است. در نگاه اول شاید در «اژدها وارد می‌شود» در ظاهر نشانی از آن فلسفه مورد علاقه مانی حقیقی که در «این یک چپق نیست» و «سرگشتگی نشانه‌ها» یافت نشود. البته هستند نقدهایی بر این فیلم که به استناد به همان نشانه‌های سرگشته، فیلم را مصداقی بارز از این وضعیت دانند. با این حال در مواجه مخاطب که بخشی از آنان، همانانی هستند که این اثر را هم رده بدترینهای تاریخ می‌دانند، خروجی چنین خوانشی نیست.
به زعم نگارنده مهمترین دستاورد فلسفی مانی حقیقی در «اژدها وارد می‌شود» یک بازی است و این بازی با عبارت آغازین فیلم شکل می‌گیرد که داستان اثر بر اساس یک رویداد رخ داده برمی‌شمرد. همه چیز برای پذیرش واقعیت مهیا می‌شود. مخاطب از همان آغاز در انتظار دریافت کدهایی برای پذیرفتن است. داستان با روایت شخصیت مرکزی آغاز می‌شود و همه چیز مقدمه‌پردازی می‌شود. این وسط مجموعه‌ای از نشانگان و ارجاعات ادبی و هنری نیز یافت می‌شود. از داستان «ملکوت» گرفته تا آن کشتی افتاده در دامان برهوت که یادآور «فیتزکارالدو» هرتزوگ است، به خصوص با آن کشیدنش در میان برهوت. ناگهان چند شخصیتی حقیقی روی پرده ظاهر می‌شوند که از قضا خود حقیقی نیز در میانشان است. دو شخصیت سیاسی و ژورنالیست نیز در یک فضای شبه‌مستند به واقعه‌ای اشاره می‌کنند که مخاطب را به واقعی بودنش انذار داده بودند. ضربه نهایی زده می‌شود و همه کلیت اثر را واقعی فرض می‌کنند؛ حتی آنانی که فیلم را برنمی‌تابند. در نتیجه آن را تحریف تاریخ می‌خوانند.

دوم «اژدها وارد می‌شود»یک ناسازه است. این ناسازه محصول تقابل دوتایی صدق و کذب است. مصداقی بر مثالی است که قرنهای متمادی میان فلاسفه نقد و بررسی شده است. مثالی که مبتکرش را اپیمندس می‌دانند و مجموع دو گزارش «همه کرتی‌ها دروغگو هستند» و «اپیمندس اهل کرت است» منتج به یک ناسازه می‌شود که گویا جوابی ندارد. صدق و کذب بودنش را نمی‌توان اثبات کرد و علی ظاهر با یک بازی زبانی روبرو می‌شویم.
در جستجوی منطق و فلسفه می‌توان به سراغ گزاره‌های دوشرطی رفت؛ جایی که در شق چهارمش اگر مقدم و تألی (p و q) هر دو نادرست یا غلط یا درغگو باشند، p ↔ q درست است و این وضعیت راهگشای درک کلیت اثر حقیقی است. فیلم مجموعه‌ای است از گزاره‌های دروغگو که با همنشینی آنها، به گزاره‌هایی دو شرطی منتهی می‌شود. همه چیز خیالی است و واقعیت ندارد؛ اما نتیجه واقعی است. فیلم حقیقی یک واقعیت به معنای دقیق کلمه است؛ چرا که رخ داده است، واقع شده است. داستان فیلم در بستر فیلم به یک واقعیت بدل می‌شود و مخاطب قرار است آن را بپذیرد. همه چیز هم گواه بر این است که پذیرفته شده است تا جایی که آن را تحریف تاریخ نامیده‌اند.
پس باید گفت شاید فیلم حقیقی یک اثر فلسفی به معنای دقیق کلمه نیست، شاید حقیقی چندان تمایلی به بیان فلسفه در قالب قاب دوربین نداشته؛ اما او ابزار فلسفه را در بعد ذهنی خود به همراه دارد. بی‌گمان او درک درستی از مفهوم سازه و ناسازه، گزاره و شرط، صادق و کاذب داشته است و این همان چیزی است که ذهن او را نسبت به تطبیق مفاهیم و مصادیق خودکار کرده است.

سوم حال با تکیه بر اینکه «اژدها وارد می‌شود» یک ناسازه است، به این سوال باید پاسخ داد که آیا اثر او در پی پاسخ دادن به یک سوال فلسفی همانند آثار بونوئل است؟ انتخاب بونوئل هم برآمده از مناظره جواد طوسی و فریدون جیرانی است که پای او را به سبب تعلقش به جریان سوررئالیسم گشودند. طرفداران حقیقی اثر او را مجموعه‌ای از تصاویر سوررئال خواندند و برای اثباتش به ابعاد فانتزتیک کار استناد کردند. اما اگر ملاک را ناسازه بودن اثر بدانیم باید به سراغ همان چیزهایی رویم که حقیقی دوستشان دارد. جایی که بودریار و لیوتار و دیگر اسلاف پست‌مدرنیسم حضور دارند و در این میان نقبی به مفهوم اصل عدم قطعیت هایزنبرگ زنیم.
با چنین رویکردی با اثری روبرو هستیم که دیگر سمبولیستی نیست؛ بلکه شبیه یک نرم‌افزار Open Source است. می‌شود همه چیز از آن بیرون کشید و حقیقی هم برای بازی کردن کدهای لازم را در فیلم قرار داده است. برای مثال می‌توان به آن شتر اشاره کرد و با قطعیت گفت که شتر نماد مرگ است؛ چرا که تنها کسی که او را می بیند، در نهایت مرگ را تجربه می‌کند و این استعاره شتر نیز با ضرب المثل «این شتری است که در خانه هر کسی می‌خوابد» در ارتباط است. اگر کمی لبه کلاهمان را بالاتر بزنیم باید این سوال را نیز مطرح کنیم که آیا در انتهای فیلم از سه قهرمان فیلم کسی هم زنده مانده است؟

چهارم با تمام این تفاسیر باید گفت فیلم مانی حقیقی به شدت وامدار سینمای پست‌مدرن سرخوشانه‌‌ای است که بوی فانتزی می‌دهد و این غیرقابل انکار است. رنگها و بافتها یادآور آثار برتون هستند و بازیگوشی‌ها ما را به یاد ریچی می‌اندازد. فیلم با ان شکست روایی و گفتگوی شبه‌مستندش وودی آلن را در «پول را بردار و فرار کن» یا «زلیگ» می‌اندازد. در مورد نخست سال بلو و سوزان سانتاگ از تبهکاری صحبت می‌کنند که وجود خارجی ندارد. در آن دوران هم کسی درباره تحریف تاریخ سخن نگفت؛ چرا که آنچه آلن انجام داده بود در مدیوم سینما تعریف‌پذیر بود. باید گفت آنچه در «اژدها وارد می‌شود» برآمده از تکنیکهای هالیوودی است و نام فیلم به عنوان یک المان پیرامتنی خود دلالت بر این مساله دارد.
چندی است مخالفان «اژدها وارد می‌شود» در برنامه‌های متعددی از الگوبرداری فنی و داستانگویی سینمای آمریکا، در سینمای ایران سخن می‌گویند و برای اثبات مدعای خود به رابطه هیچکاک و آوینی اشاره می‌کنند. بی‌شک ورد چاشنی آمریکایی به سینمای ایران، آن را جذاب‌تر می‌کند و باید گفت «اژدها وارد می‌شود» نیز با مملو از چاشنی‌های آمریکایی است. فیلم حقیقی در کنار «بارکد» با الگوهای کاملاً هالیوودی ساخته شده‌اند و البته مورد انتقاد شدید هواداران بهره‌گیری از تکنیکهای هالیوود نیز قرار گرفته‌اند. این پارادوکس موجود نیز شبیه به همان اتفاقی است که در فیلم حقیقی رخ داده است و با یک ناسازه روبرو می‌شویم. 

مؤخره برآیند آنچه تا بدین جا نقل شد وجود یک تضاد فکری است. تضادی که برآمده از این ذهنیت است که بازنمایی واقعیت است. این مساله در جبهه افراد مخالف فیلم مانی حقیقی پذیرفته شده است و البته این مهم در میان عموم مردم نیز خریدار دارد. کما اینکه با دیدن فیلم رئالیستی، آن را واقعیت فرض می‌کنند. در حالی که همه چیز یک بازنمایی است؛ اما مخاطب وارد فاز همذات‌پنداری می‌شود و نتیجه کار عبارت «چقدر واقعی است». اما موافقان اثر حقیقی با این مساله کنار آمده‌اند که بازنمایی واقعیت نیست. تصویر متحرک یک خیال است و محصول خطای دید و ضعف بینایی انسان است. 
باید گفت همه اختلافات از اینجا آغاز می‌شود.
انتهای پیام/خبرگزاری تسنیم


کد مطلب: 433508

آدرس مطلب: https://www.taftanema.ir/news/433508/اژدهایی-وارد-نمی-شود-بازنمایی-ارجاع-سینمای-سرکاری

تفتان ما
  https://www.taftanema.ir