به گزارش سرویس اجتماعي
تفتان ما، ساعت 22:30 دقیقه است که به ورودی اصلی زندان قزلحصار میرسیم، جایی که محکومان مواد مخدر با احکام متفاوتی از اعدام تا حبس ابد در آنجا تحمل کیفر میکنند.
جلوی در خانوادههایی در انتظار زندانی خود ایستادهاند، زندانیانی که یا دوران محکومیتشان به پایان رسیده و یا مشمول بخشنامه رئیس قوه قضائیه در شبهای قدر شدهاند و قرار است به مرخصی بروند.
درب بزرگ ورودی باز میشود و وارد جادهای تاریک و خلوت میشویم که ما را به در اصلی زندان میرساند، پاسبخشها در بالای برجک با آوایی خاص حضور ما را به برجک بعدی اطلاع میدهند.
روابط عمومی زندان به همراه مسئول بخش فرهنگی به استقبال ما میآیند و پس از تحویل وسایل و تأیید هویت ما را به داخل زندان هدایت میکنند.
مراسم شب قدر در حسینیه زندان قزلحصار آغاز شده و دمپاییهای جفت شده در جاکفشیهای راهرو از حضور تعداد زیادی از زندانیان در مراسم شب قدر خبر میدهد.
وارد حسینیه که میشوم زندانیانی را میبینم که هر یک با شکل و شمایلی خاص مفاتیح را به دست گرفتهاند و جوشن کبیر را زمزمه میکنند.
با همسرم در زندان ازدواج کردم
علی آقا مشغول تهیه چای برای زندانیان است، 34 سال دارد و به جرم حمل 44 گرم شیشه به حبس ابد محکوم شده، وقتی از او در مورد آرزوی این شبهایش سؤال میکنم چشمانش برق میزند و با لبخندی خاص میگوید: از خدا آزادیام را خواستم تا بتوانم زحمات فرشته زندگیام را جبران کنم.
علی که در زندان ازدواج کرده میگوید: 20 مهر ماه سال 91 در حالی همسرم با من ازدواج کرد که من به اعدام محکوم شده بودم اما با خواست خدا حکم من در دیوان عالی نقض شد و در حال حاضر زندانی ابدی هستم.
این زندانی که این روزها خود را مرد خوشبختی میداند، ادامه میدهد: اینکه زنی حاضر شود به عقد کسی درآید که حکم اعدام دارد چیزی جز یک معجره نیست، من هیچ کاری برای همسرم نکردم اما او در 22 سالگی تصمیم گرفت جوانیاش را به پای من بریزد، اگر همسرم نبود هیچ امیدی برای ادامه زندگی نداشتم.
ظاهراً خدا به دل همسرم رحم کرده که حالا بعد 6 سال هم جرم من اعتراف کرده که جنسها برای او بوده و اگر این موضوع در دادگاه ثابت شود من تبرئه میشوم.
حاصل محاسبات اشتباه معلم ریاضی حبس ابد بود
آقا محسن معلم 70 سالهای است که 15 سال پیش به جرم حمل مواد مخدر به زندان قزلحصار آمده و با توجه به حجم بالای مواد مخدری که به همراه داشته 2 حکم حبس ابد برایش صادر شده است.
این زندانی در مورد آرزویش در شب قدر گفت: از من گذشته که بخواهم آرزویی داشته باشم، حتی آرزوی آزادی هم برای من آرزویی محال است چون با حکمی که به من دادهاند تحت هیچ شرایطی آزاد نخواهم شد.
آقا محسن که سالها به عنوان معلم ریاضی در مقطع دبیرستان تدریس میکرده میگوید: محاسبات اشتباه من در زندگی باعث شد به اینجا برسم، من بر خلاف خیلی از زندانیهای دیگر اشتباهم را قبول دارم و می دانم که به هیچ عنوان قابل جبران نیست اما در این شبها آزادی همه زندانیان جوانی که فرصت زندگی دوباره را دارند از خدا خواستهام.
زندانی بیسوادی که حافظ کل قرآن شد
بیوک خان 50 ساله زندانی دیگری است که به دلیل حمل مواد مخدر 11 سال پیش مهمان زندان قزلحصار شده و با حکم حبس ابد در این زندان ماندگار شده است.
این زندانی بی سواد که طی 11 سال حضور خود در زندان حافظ کل قرآن شده با لهجه شیرین آذریاش میگوید: اگر قرآن نبود نمیتوانستم این 11 سال را تاب بیاورم.
وی ادامه داد: من سالها مصرف کننده مواد مخدر بودم اما بعد از ورود به زندان و آشنایی با قرآن اعتیادم را ترک کردم و آنقدر با قرآن مأنوس شدم که همیشه این کتاب آرامش بخش همراهم است.
بیوک خان در مورد آرزویش در این شبها گفت: آرزو کردم هرچه زودتر از زندان آزاد شوم تا بتوانم بر اساس تعالیم قرآنی زندگی جدیدی را شروع کنم و آخرتم را بسازم.
این زندانی صحبتهای خود را با خواندن آیه 11 سوره هود به پایان رساند: «إِلَّا الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر...مگر آن کسانى که صبر کردند در بلاها و عمل کردند نیکیها را، آن گروه از براى ایشان آمرزش و مژده بزرگ است»
نذر کردم اگر آزاد شوم پای پیاده به کربلا بروم
امیر 20 ساله هم به جرم حمل 30 گرم مواد مخدر 5 ماهی است که به زندان قزلحصار آمده، دست و پاهایش پر از خالکوبی با نقش و نگارهای عجیب است.
وقتی از او در مورد حال و هوای این شبهایش سؤال میکنم میگوید: تنها آرزوی من در این شبها شفای مادرم است که بعد از شنیدن خبر دستگیری من راهی بیمارستان شد و هنوز در بستر بیماری است.
میگوید سابقه کیفری نداشته و اولین بار است که پایش به زندان باز شده، توبه کرده و نذرش این است که اگر آزاد شود پای پیاده به کربلا برود.
فکر میکردم خدا مچم را گرفته اما بعداً فهمیدم دستم را گرفته است
حمیدرضا «وکیل بند» زندان است که 5 سال پیش به جرم حمل 500 گرم شیشه به زندان آمده و جزو حبس ابدیها است.
حمیدرضا که نیاز شدید مالی را دلیل اقدام مجرمانهاش عنوان کرده میگوید: اوایل حضورم در زندان فکر میکردم خدا مچم را گرفته اما بعد از مدتی فهمیدم دستم را گرفته است.
وی ادامه داد: من اینجا برای اولین بار نماز خواندم و آنقدر به آرامش رسیدم که حاضر نیستم آن را ترک کنم.
این زندانی که در مدت 5 سال حضور خود در زندان ادامه تحصیل داده و در حال حاضر دانشجوی مکانیک است میگوید: من اینجا خدا را با تمام وجودم حس کردم، بیرون از اینجا خیلی در مورد وضعیت زندانها سیاهنمایی میکنند در حالی که شرایط آنقدرها هم بد نیست و اگر خوب نگاه کنی میتوانی زندگی جدیدت را همینجا بسازی.
صدای مداح در سالن پیچیده، چشم که میچرخانم زندانیانی را میبینم که قرآن به سر گرفتهاند و نوای «الهی العفو» سر دادهاند.
چراغها را خاموشکردهاند تا شب زنده داران زندانی راحتتر بغض خود را رها کنند و لا به لای هق هق مردانهشان نام علی (ع) را فریاد بزنند و آزادی خود را از صاحب این شب طلب کنند.
انتهای پیام/فارس