۰
جرعه ای از دریای معرفت بیرق داران هشت سال دفاع مقدس در آجا؛

اسطوره جاودان جبهه کوشک

ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران با شکوه و پر حماسه هشت سال دفاع مقدس بیش از 48 هزار شهید والامقام و سرافراز را تقدیم آرمان های نظام اسلامی کرده که شهید سرهنگ دوم عزیز یارمحمودی یکی از این سربازان ولایت مدار است، افسر مقتدر و شجاعی که در منطقه کوشک آسمانی شد.
اسطوره جاودان جبهه کوشک
به گزارش سرویس وبلاگستان تفتان ما، شهید عزیز یار محمودی فرزند لطفعلی در صبحگاه یکی از روزهای سال 1328 در شمال شرقی شیراز، شهرستان ارسنجان پا به عرصه وجود نهاد. خانواده او که تازه داغ جوان خود را دیده بود با تولد این فرزند چراغ کم سوی زندگی اش روشن تر شد.
 
لطفعلی نام کودک تازه به دنیا آمده خود را عزیز نهاد. عزیز مراحل کودکی را در خانواده خود با درک تعالیم اسلام در کنار پدر و مادری مومن خود سپری کرد.
 
دوران تحصیلاتش را از مدرسه ابتدایی در دبستان سالار شروع و دوران دبیرستان را تا کلاس نهم در مدرسه شهید اسکندری فعلی ادامه داد و برای ادامه تحصیل به شیراز آمد و در دبیرستان فرصت که از مذهبی ترین مدارس آن زمان بود، مشغول به تحصیل شد و تا دوران تحصیل بدین منوال گذشت.
 
وی در تاریخ اول مهر 1348 از طریق شرکت در کنکور ورودی دانشکده افسری به استخدام ارتش در آمد؛ دوران پر فراز و نشیب دانشکده در حال سپری شدن بود. جو حاکم بر دانشکده و دانشجویان، موجب خلاء فکری او می گردید که می بایستی از طریقی این خلاء را پر می کرد. با راهنمایی برخی از هم دوره ای ها به صورت مخفیانه پایش به حسینیه ارشاد باز شد. پس از مدتی عزیز فعالیت خود را گسترده تر کرد و با توزیع محرمانه جزوات و نوارهای حضرت امام(ره) بین دوستان و آشنایان روحیه مذهبی خود را تقویت و حفظ کرد.
 
شهید یارمحمودی پس از طی دوره سه ساله دانشکده در تاریخ یکم مهر 1351 در رشته زرهی به درجه ستوان دومی نائل آمد و پس از مدت به شیراز منتقل می شود.
اخلاق، خوش فکری، تدین و تندرستی عزیز زبانزد دوستان بود و در سال 1358 ازدواج کرد.
 
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی(ره) افسر جوان ما رسماً افسر اسلام گردید. دیگر دلهره خدمت نداشت، زیرا خود را سرباز اسلام می دانست. با وجود اینکه تازه تشکیل زندگی داده بود، میل و رغبتش به خدمت بسیار زیاد بود، زیرا به آرزوی دیرینه ای رسیده و راه خود را پیدا کرده بود. لطف الهی فرزندی به وی عنایت می کند که نامش را امید می گذارد.
 
وی در سال 1363 به تیپ 37 زرهی منتقل و به فرماندهی گروهان «چون مائو» منصوب و سپس به لشکر 92 زرهی اهواز انتقال یافت.
 
روزها سپری می شد و جبهه جنگ به همراه کانون گرم خانواده اداره می گشت خداوند دو فرزند دیگر به وی عنایت فرمود که نام یکی را الهام و نام دیگری را الناز نهاد.
 
کم کم حال و هوای عزیز تغییرکرده، یاد و خاطرات همرزمان شهیدش دل او را به درد می آورد. نه درد مردن بلکه درد دوری. اما همیشه امیدوار بود چرا که راه پرفروغ شهادت همواره به روی عشاق باز بود، کافی بود که کمی تلاش کنی، تلاشی از جنس حماسه و پایداری. دیگر وقتی به خانه می رفت بچه ها را طوری دیگر می بوسید. انگار که دیدار آخر است.
 
به هر حال موعد مقرر فرا رسید و او که یک از آرزوهایش رسیدن به مقام شاخص شهادت بود، محقق شد؛ او در زمان شهادتش فرماندهی گردان 238 لشکر 92 زرهی را برعهده داشت.
 
عزیز سرانجام در ساعت 18:30 عصر چهارم خرداد 1365 هنگام سرکشی از مواضع رزمندگان اسلام بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به لقاءالله پیوست و شربت شهادت را نوشید.

آری در آن روز، ناگهان صدای صوت خمپاره همه را بر زمین دراز کش کرد...
 
صدای سربازان بلند شد، جناب سرگرد، جناب سرگرد... اما صدایی شنیده نمی شد. گرد و خاک که نشست، چهره نورانی عزیز مشخص شد. ترکش خمپاره او را به آرزویش رسانده بود.
 
صدای ناله همه منطقه کوشک را فرا گرفته بود. اما عزیز هنوز خوشحال بود... خوشحال تر از همیشه...
 
یاد و نام این شهید سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران برای همیشه در تاریخ ماندگار حماسه و ایثار این مرز و بوم گرامی باد.
انتها/ایرنا
چهارشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۹
کد مطلب: 434024
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *