به گزارش سرویس اقتصادي
تفتان ما، علی عسگری رئیس سابق سازمان امور مالیاتی، اخیرا در مورد ساز و کار دریافت مالیات به نکات عجیبی اشاره کرده است که از نقص سیستم مالیاتی کشور، فرارهای مالیاتی گسترده و اجرای گزینشی قانون در این بخش حکایت دارد. وی گفته است:«پرونده یک مؤدی، 5 سال دست یک ممیز است؛ اصلاً بعضیها خانهزاد هستند، با هم رفت و آمد خانوادگی پیدا کردهاند؛ با هم پیکنیک میروند و به این ترتیب از پرداخت مالیات دقیق فرار میکنند.»
از سوی دیگر تعداد زیادی از مودیان نسبت به اخذ مالیاتهای نامتناسب و بیشتر از سطح درآمدی خود در مقایسه با سایرین اعتراض دارند و با اشاره به رکود حاکم بر اقتصاد کشور از فشارها برای دریافت مالیات از خود انتقاد می کنند هرچند پرداخت مالیات در کشور ما هنوز جا نیفتاده است و در ذهن بسیاری از مودیان مالیات به عنوان پول زور تلقی می شود.
بررسی های میدانی خبرنگار تسنیم از فعالان اقتصادی غرب و جنوب غرب تهران این موضوع را تایید می کند. شاید یکی از مهمترین نقاط تمایز کشورهای صنعتی و پیشرفته که البته نفت ندارند با کشوری در حال توسعه مثل ایران همین مسئله یعنی نوع نگاه به مالیات باشد. گروه اول مالیات را اگر نه وظیفه قانونی، اخلاقی و حرفه ای خود بلکه شر لازم می دانند اما در گروه دوم کشورها مثل ایران مالیات پول زور و غیراخلاقی دانسته می شود که به هر لطایف الحیلی که می شود باید از پرداخت آن اجتناب کرد.
سوالی که به ذهن می رسد این است چه زمانی فرهنگ حاکمیت گریزی در ایران که ریشه در حکومت های پادشاهی 2500 ساله داشته و فرار از پرداخت خراج مهمترین مصداق آن است پایان می یابد.
*چوب رکود بر سر دیو مالیات
در منطقه چهار دانگه در جنوب غرب تهران و محل تجمع کارگارهای کوچک تولیدی الهیاری که صاحب یک واحد تولید مبلمان است چوب رکود را بر دیو مالیات می کوبد و میگوید من تا دو سال پیش همیشه ساعت 11 شب به خانه میرفتم اما دو سال است که به خاطر عدم رونق ساعت 5 الی 6 بعد از ظهر کار را تعطیل میکنیم، با این وضعیت چرا باید به میزان سالهای گذشته مالیات بدهم.
کمی جلوتر میرویم. یک تولید کننده در صنعت فلزات، بعد از جلب اعتماد اولیه و اطمینان از این که مامور مالیات نیستیم حاضر میشود در مورد ساز وکار پرداخت مالیات در این منطقه گفتگو کند. وی میگوید برای سال گذشته ممیز مالیاتی اعلام کرد که برای کارگاه ما با 30 کارگر حدود 50میلیون تومان مالیات برآورد میشود. هر دو سال یکبار ممیز در این منطقه تغییر میکند و ما مجبور هستیم برای پایین آوردن مالیات دست به کارهای مختلف بزنیم. چرا تولید کننده که به راحتی میتواند سرمایهاش را در بانک بگذارد و با کمترین دغدغه و پرداخت هیچ مالیاتی سود پولش را بگیرد، باید مالیات دهد؟ او که بیان می کند شرایط اقتصادی فشار زیادی بر وی وارد کرده است گفت در نهایت با پرداخت 5 میلیون تومان به ممیز توانستیم 20میلیون از کل مالیات را کم کنیم. معامله خوبی است 15 میلیون تومان سود با سرمایه گذاری 5 میلیون تومانی!
البته وضعیت ظاهری کارگاه بسیار نامطلوب بود و قشر کارگری که در منطقه زندگی میکند از شهرهای مختلف به این اینجا آمدهاست تا در کارگاههایی که احتمالا با سرمایههای خرد ایجاد شدهاند مشغول به کار شوند. صاحب کارگاه در ادامه صحبتهایش، به ما پیشنهاد میکند به سراغ کارخانههای چند صد میلیاردی برویم و از وضعیت مالیات دهی آنها پرس وجو کنیم. وی حسابدار و یکی از سهام داران یک کارخانه دیگر را به ما معرفی میکند تا درباره فرارهای بزرگتر مطلع شویم.
*به چاه نفت فشار بیاورید نه تولید کننده
این که دولت پول نفت دارد همچنان لقلقه دهان مردم است هرچند نسبت به گذشته که نفت 100 دلار بود و روزانه بیش از 2.5 میلیون بشکه نفت صادر می کردیم کمتر شده است. یک فعال اقتصادی که کارگاه کوچکی دارد می گوید دولتی که پول نفت دارد نباید مالیات بگیرد. به گفته وی در کشورهای صنعتی دولت ها ممر درآمدی بجز مالیات ندارند. وی با خنده می گوید دولت به جای این که به تولید کنندگان برای پرداخت مالیات فشار بیاورد به چاهای نفت فشار بیاورد تا تولید بیشتری داشته باشند.
* کرم رشوهخواری از درخت سازمان مالیاتی است
در یک تماس تلفنی بدون اینکه خود را به عنوان خبرنگار معرفی کنم از آقای حسابدار که در کارخانهای، در حوزه تولید رنگ فعال است، سوالاتی پرسیدم.
نکتهای که وی در باره پرداخت مالیات در سال 93 مطرح میکند بسیار جالب است. وی با خنده گفت با اینکه در سال 93 چیزی نزدیک به 300میلیون تومان مالیات دادیم اما مبلغ خوبی را هم توانستیم از طرق مختلف، تخفیف بگیریم.
بر خلاف صحبت های زیادی که در مورد پرداخت رشوه توسط فعالان اقتصادی به مامورین مالیاتی مطرح میشود، یکی از مودیان گفت کرم از درخت است. مشکل اصلی از خود اداره مالیات است.
*چگونه سر مامور مالیاتی کلاه می گذارند؟
در ادامه به سراغ یک شرکت در حوزه ساخت محصولات هیدرولیکی رفتیم. یکی از مدیران این کارخانه روشی را برای کلاه گذاشتن به سر ماموران مالیاتی فاش می کند و در تشریح فرایند بازرسی مامورین مالیاتی میگوید، وقتی این افراد که عمدتا حسابداری خواندهاند برای بازدید به کارخانه میآیند صرفا دفاتر حسابداری را بررسی میکنند. درحالی که آنچه در کارخانههای صنعتی میگذرد یک فرایند فنی است و به عنوان مثال اگر برای یک کالا از 4 قطعه استفاده شده باشد، تنها دو قطعه در دفاتر میآید. ممیز مالیاتی که اطلاعات فنی ندارد، متوجه این موضوع نمیشود و به این ترتیب هزینههای مالیاتی بدون هیچ دردسری کاهش مییابد.
*استفاده از کارخانه صوری برای فرار مالیاتی
این مدیر صنعتی میگوید، یکی از همکاران تولید کننده در یکی از استانها از قانون معافیت مالیاتی مناطق محروم سوء استفاده کرده است و با راه اندازی یک سوله به صورت صوری در یکی از شهرکهای صنعتی استان که از معافیت مالیاتی برخوردار است، به عنوان پوشش برای کارخانه اصلی استفاده میکند. در این کارخانه صوری هیچ ماشینآلات مرتبطی برای تولید محصول نهایی وجود ندارد در حالی که تمام محصولات با برند این کارخانه در دفاتر مالیاتی ثبت میشود و به این ترتیب برای گردشهای چند صد میلیونی بدون اینکه شغلی در منطقه محروم ایجاد شده باشد مالیاتیپرداختنمیشود.
یکی از فعالین اقتصادی می گوید هر چه کارخانه شما بزرگتر باشد توانمندی شما در برابر فرار مالیاتی بیشتر است و به اصطلاح مزیت رقابتی کارخانه های بزرگ بیشتر از کارخانه های کوچک است. وی افزود کارخانهای که ضعیفتر است و این توانمندی را ندارد که فرار مالیاتی انجام دهد نمیتواند با آن شرکت که میتواند فرار مالیاتی کند رقابت داشته باشد و به این ترتیب از چرخه رقابت حذف میشود. اینها به دوشکل اداره دارایی را دور می زنند، به صورت کثیف با رشوه یا تمیز که با سوء استفاده از عدم شفافیت انجام میشود.
این فرد که مالک کارخانه کوچکی است از بالا بودن نرخ مالیات گله می کند و می گوی شما ببینید وقتی باید 20 درصد از سود خود را مالیات بدهید دیگر امکانی برای رقابت با شرکتهای بزرگ وجود ندارد.
*سوء استفاده از شرکتهای کوچک برای فرار مالیاتی
شرکتهای بزرگتر کار تولید خیلی از قطعات را به شرکتهای کوچکتر واگذار میکنند. این را یک صنعتگر میگوید و ادامه میدهد، این شرکتها برای این اینکه بتوانند سرپا بمانند قبول میکنند که به صورت رسمی تولید قطعه را انجام دهند.
در نتیجه باید فاکتور رسمی هم به دارایی ارائه شود و چون فعالیت خدماتی بوده باید 9درصد ارزش افزوده پرداخت شود. این در حالی است که شرکت بزرگ که سفارش دهنده بوده است، محصول آماده شده را به صورت غیر رسمی در بازار به فروش میرساند، به این ترتیب مالیاتی هم پرداخت نمیکند. وقتی در مزایدهها شرکتهای کوچک شانسی برای برنده شدن ندارند، مجبور هستند برای اینکه متضرر نشوند شرایط تحمیلی شرکتهای برنده مزایده را بپذیرند.
یک تولیدکننده که چندین بار تاکید میکند تحصیلات دانشگاهی دارد در رابطه با قبول سفارش شرکتهای بزرگ میگوید، وقتی شرکت کوچک مجبور میشود با شرکت بزرگ به صورت رسمی کار کند و در نتیجه فاکتورها را به اداره مالیات عرضه کند، باید مالیات این سفارش را بپردازد و شرکت بزرگتر با فروش در بازار غیر رسمی با نپرداختن مالیات سود بیشتری میکند. در نهایت میبینیم که شرکت بزرگ با گردش مالی 100میلیاردی، 200میلیون تومان مالیات میدهد و شرکت کوچک با سود 100میلیونی نیز باید 20میلیون تومان در سال مالیات بدهد. مقایسه مالیاتی که شرکتهای کوچک و بزرگ میپردازند جالب است. اینها ظاهرا مالیات کمتری میپردازند اما در مقایسه با شرکت بزرگ و سهم در سود متضرر میشوند.
*استخدام مدیر مالی برای دور زدن دارایی
وی ادامه میدهد، وقتی شما یک شرکت تولیدی راه می اندازید بعد از مدتی شاهد مراجعهی افرادی هستید که به شما پیشنهاد خرید غیر رسمی مایحتاج شرکت را میدهند و از آنجا که از این طریق فرار مالیاتی محقق میشود مورد توجه شرکتداران قرار میگیرد.
یکی از کارکنان قسمت حسابداری یک کارخانه تولیدی، کار اصلی خیلی از مدیران مالی را دور زدن اداره دارایی میداند. او میگوید، به همین دلیل است که این افراد قرارداد دائم ندارند و عمدتا قراردادشان به صورت خدماتی امضا میشود. در توافقی نانوشته بین صاحب شرکت و مدیر مالی هرچه قدر اختلاف بین دفاتر بیشتر باشد، درصد بیشتری به مدیر مالی تعلق میگیرد. وقتی یک میلیارد تومان بین دفتر اصلی و دفتری که به ممیز ارائه میشود اختلاف ایجاد شود، مدیر مالی حداقل 50میلیون تومان دریافت میکند.
این حسابدار میانسال شرکت تولیدی میگوید، اگر یک شرکت، مدیر مالی در استخدام نداشته باشد به راحتی میتواند با تماس با یک شرکت مشاوره مالی به راههای فرار مالیاتی دست یابند.
بحث و گفتوگو با فعالان اقتصادی را در حالی به پایان می بریم که همچنان این سوال در ذهن است که چه زمانی مالیات در ایران پول زور نخواهد بود؟ شاید ...
انتهای پیام//تسنیم