۰

دیوار نوشته‌های جنگ؛ تقابل دو اندیشه

دیان آربوس می گوید: «عکس رازی است درباره یک راز دیگر که هرچه حرف می زند کمتر درباره اش می دانید.» رازهای نهفته در عکس جنگ ما بسیارند؛ رازهایی که گاهی با بی توجهی از کنارشان عبور می کنیم.
دیوار نوشته‌های جنگ؛ تقابل دو اندیشه
به گزارش سرویس شهدا  تفتان ما،دیان آربوس می گوید: «عکس رازی است درباره یک راز دیگر که هرچه حرف می زند کمتر درباره اش می دانید.» رازهای نهفته در عکس جنگ ما بسیارند. شاید در عکس های بسیاری از جنگ دیده باشید که روی دیوارهای شهرهای جنگزده خوزستان با رنگ شعارهایی نوشته شده است. اما هیچ‌وقت به ذهنمان نمی رسید که غیر از شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» یا امثال آن شعار دیگری روی دیوارها نوشته شده باشد؛ شعارها و سرود نوشته هایی که با آن بزرگ شدیم، اما وقتی در عکس های به جا مانده از جنگ دقیق می شویم در میان آنها شعارهایی به زبان عربی و نژاد پرستانه می بینیم که جای تامل بسیار دارند. یکی از عکاسان دیوار نوشته های جنگ سعید صادقی عکاس بنام جنگ است. سراغ ایشان رفتیم تا گفتگو کنیم و صحبت‌هایشان را درباره این موضوع بشنویم.
*: ایده عکاسی از دیوارنوشته‌های جنگ چطور به ذهنتان رسید؟
*صادقی: دیوار نوشته‌ها سوژه‌ی عکاسی من نبود؛ این‌ها در مسیر عکاسی­‌ام قرار گرفتند. وقتی سربازی به مدت طولانی در منطقه‌ای می‌ماند، خودش را مشغول می‌کند؛ مخصوصا با آن جنبه‌های ایدئولوژیک که وارد بدنه جنگ می‌شود و تغییر تحولاتی را در کاراکتر انسان ایجاد می‌کند؛ چون انسان می‌خواهد درونیاتش را بر محیط اطرافش نقش کند؛ مثل چسباندن عکس یا نوشتن مطالبی که در طول روز با آن درگیر شود، می‌خواهد جنبه ایدئولوژیکی‌اش را حفظ کند تا وقتی با دشمن مواجه می‌شود، مکث نکند و در همان لحظه اول شلیک کند. این چیزی است که من از دیوارنوشته‌ها و آنچه که داخل سنگرها دیدم، برداشت کرده‌ام.
*: یعنی تنهایی و سکوت یا حس خطری قریب الوقوع باعث شکل گیری دیوارنوشته‌های جنگ می‌شود؟
*صادقی: بله، دوران خلوت و مکثی طولانی که در جنگ اتفاق می‌افتد، سرباز یا رزمنده یا هر کسی را که در آنجا زندگی می‌کند، به نوشتن روی دیوارها ترغیب می‌کرد. این بستگی به شخصیت فرد هم دارد؛ مثلا گلکاری می کند؛ با این که می‌داند روزی از بین خواهد رفت، ولی برای این که وقت خودش را پر کند روزش را با آن گیاه یا طراحی می‌گذراند؛ مثلا عراقی‌ها بر اساس آن ایدئولوژی که داشتند وقتی وارد خرمشهر شدند، روی دیوار خانه ای نوشتند؛«آمده ایم بمانیم.» دیالوگ هایشان این طوری بود. این جمله بر اساس غروری نوشته شده که آن ایدئولوژی به آنان تزریق کرده است.
*: این جملات چه تاثیری روی رزمندگان داشت یا اصلا ایده عکاسی از آنها چطور به ذهن‌تان رسید؟ می خواهم بیشتر بدانم در رابطه با آن. اصلا برای چه از این دیوارنوشته ها عکاسی کردید؟ دیوارنوشته‌ها چه اهمیتی داشتند؟
*صادقی: این‌ها ایده عکاسی نبود. این‌ها در مسیر عکاسی من شکل گرفت و خلق شد. در مسیر خودم وقتی با این نوشته‌ها مواجه می‌شدم از آن‌ها عکس می‌گرفتم. ببینید بی‌طرف بودن در عکاسی جنگ مقوله‌ی دیگری است؛ من جستجو می کنم و ایده و جنبه‌های ایدئولوژیک دیوارنوشته‌ها را عکاسی می‌کنم، ولی وقتی با ایدئولوژی طرف هستی درست مثل یک سرباز عمل می‌کنی. جنس عکاسی ما هم مثل رزمنده‌ها بود؛ یعنی سرباز بودیم و دوربین عکاسی بجای اسلحه در دست ما بود؛ یعنی ما هم یک طرف آن ایدئولوژی بودیم، یعنی با آن اندیشه‌های ایدئولوژیکی درگیر بودیم؛ اندیشه‌هایی که ما را به یک سرباز بدل کرده بود. جنسیت ما هم مانند آن سربازی بود که سنگرش را با شعارهای مختلف از قبیل اشعار مذهبی تزئین می کرد، ولی درست عکس آن، ارتش بعثی عراق براساس شخصیت و ایدئولوژی خودشان، تصاویری از زنان را بر دیوارهای سنگرشان می‌چسباندند یا گاهی عکس رهبرشان صدام را به دیوارها می‌آویختند و برعکس آنها ما عکس امام خمینی و رهبران مذهبی را به دیوار سنگرهایمان می‌آویختیم. شما توجه کنید آنجا تصویر زن هست، ولی این جا نیست؛ یعنی حتی در نقاشی‌هایشان یکی دو موردش این تیپی است؛ یعنی تفاوت دارد. فرض کنید اگر در سنگر ما اگر کسی تصویر زنی را روی دیوار می‌برد از حیطه ایدئولوژی خاص دفاع مقدس خارج می‌شد، اما برای عراقی‌ها این مشکل را نداشت. سرباز عراقی آمده بود تا به هر چیزی تهاجم کند، زمین را بسوزاند، انسان را نابود کند و به زنان بی‌حرمتی کند؛ این برداشتی است که از ایدئولوژی مستتر در دیوارنوشته‌های سربازان عراقی به دست می‌آید، ولی در میان سربازان ایرانی تلاش این بود تا آن شرف انسانی را توسعه ببخشند و دایره‌ی آن را گسترده کنند. این در دیوارنوشته‌ها خودش را نشان می‌داد. در حقیقت سرباز ایرانی می‌خواهد اعتقادات و باورهایش را وسیع‌تر کند؛ اندیشه‌اش برای ویرانی و سوزاندن سرزمین‌ها نبود؛ یعنی آن جنس نگاهی که عراقی‌ها به زن داشتند، آن‌ها نداشتند؛ درست مثل افراد خانواده‌ خودشان با زنان رفتار می‌کردند. این چیزی است که اتفاق افتاده است، ولی برای عراقی‌ها قضیه برعکس بود؛ این مفهومی است که ما لمس کردیم.
این مفاهیم‌ را در دیوارنوشته‌ها کاملا لمس و درک می کنید. یک خوی انسانی و در مقابل یک خوی حیوانی در شعارنویسی ما و عراقی ها کاملا برایت آشکار می‌شود؛ یعنی ما شعاری نداشتیم که بگوید: آمده‌ایم بمانیم! دیوارنوشته‌های ما دفاعی است؛ آمدیم تا از خاکمان دفاع کنیم؛ یعنی آرمان‌هایی که در آن شعارها(شعارهای خودمان) می‌بینیم، بیشتر جنبه اعتقادی و انسانی دارد؛ مفاهیمی که درهم گره خورده و یکی است، ولی در دیوارنویسی عراقی‌ها خوی حیوانی خودی نشان می دهد. وقتی می‌گوید آمده‌ایم بمانیم؛ یعنی می‌خواهد تصاحب کند؛ حال هر چیزی را که وجود دارد؛ زن، کودک، زمین و طبیعت. یعنی همه چیز مال ماست! چون قدرت دارد، ولی مفاهیم دیوارنوشته‌های ایرانی چیست؟ در فرهنگ دیوارنویسی ما مساله قدرت نیست، مساله افکار انسانی است؛ نوعی عبادت است، مثلا دفاع به عنوان نوعی عبادت در دیوارنوشته‌ها معرفی و مطرح می‌شود.
اینجا تصویری از «آمده‌ایم بمانیم» وجود ندارد. تصویر ذهنی و ایدئولوژیکی سربازان ما در جنگ این نبود و نیست؛ چون ما با غرور و قدرت وارد نشدیم. با مفهوم دفاع وارد شدیم و این که می‌خواهیم از نفس انسانی دفاع کنیم؛ نفس انسانی که حق حیات ماست. در حقیقت حاکمان دو طرف این مفاهیم را تبلیغ می‌کنند. در حقیقت آن نظریات یا طرح‌هایی که در سنگر سربازان نقش می بندد، نظریات حاکمان آن قدرت‌هاست. یعنی مفهوم دفاع را حاکمان، سازماندهی دولت و ارتش آن کشور به سربازان منتقل می‌کردند؛ یعنی بخش تبلیغات و عقیدتی سیاسی حزب بعث به عراقی‌ها آن افکار را آموزش می‌دهد که حتی ناموس طرف مقابل را هم غارت و تصاحب کند؛ آن هم به هر صورت که می خواهد، اما این را نمی‌توانیم تطبیق دهیم با حقیقتی که در سنگرهای ما وجود داشت.
به نظر من اگر شما بخواهید شخصیت، افکار و خوی یک رزمنده یا سرباز را بشناسید باید به دیوارهای سنگر او نگاه کنید. با خواندن نوشته‌ها و دیدن تصاویری یا آنچه او از خود به جا گذاشته به راحتی می‌فهمید که او تا چه میزان خوی انسانی یا خوی حیوانی داشته است. تبلیغ نمی‌کنم، این چیزی بود که به دلیل ریشه‌های فرهنگی ما وجود داشت؛ چون ریشه‌های فرهنگی در این میان نقش زیادی ایفا می‌کنند؛ ایرانی بودن و اسلامی بودن که در کنار هم قرار می‌گیرند.در حقیقت اسلامی بودن وقتی در کنار ایرانی بودن قرار می گیرد، مثل آب زلالش می‌کند. وقتی اسلامی بودن در کنار ایرانی بودن قرار می‌گیرد، این نگاه و ایدئولوژی انسانی را پاک‌تر می‌کند، ولی مردم کشور عراق هم مسلمانند؛ یعنی قبل از اینکه صدام بر آن‌ها حاکم شود مسلمان بودند، اما خوی حیوانی که در عراقی ها می‌بینیم، ریشه در گذشته‌شان دارد.
* : به طور کلی ریشه های فرهنگی مستتر در دیوارنوشته ها متفاوت است.
*صادقی: بله این تفاوت‌ها در فرهنگ دو کشور است. ریشه‌های این فرهنگ ریشه هایش در ایرانی بودن و اسلامی بودن ماست؛ در تمدن و فرهنگ ماست. فرهنگ ایرانی یک حس دوستی، محبت و مهربانی، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، چشم بر ناموس دیگری بستن و... است، اما آنچه در عراقی‌ها می‌بینید از گذشته آنها نشات گرفته است؛ ظلم هایی که در عقبه های فرهنگی و تاریخی‌شان بر امامان معصوم روا داشتند ناشی از فرهنگ آن‌ها بود. تبلیغات و فرهنگ‌سازی رژیم بعث هم در این میان موثر بود. این چادر، این حجاب، این متانت شما قبل از این که به نظام جمهوری اسلامی ارتباط داشته باشد، به پدر و مادر شما ارتباط پیدا می‌کند. آن جا هم همین حالت را دارد؛ مثلا یک بار همراه عده‌ای از رزمنده‌ها حدود 60، 70کیلومتر وارد خاک کردستان عراق شدیم. نزدیک 2 الی 3 ماه در خانه‌های آن‌ها زندگی کردیم.
دخترانی در آن خانه‌ها بودند که برای ما آشپزی می‌کردند. خدا را گواه می‌گیرم رزمنده‌هایی که با آنها بودم همه سرشان پایین بود. لحظه‌ای در برابر آن دختران چشم‌هایشان از روی پوتین‌هایشان آن طرف‌تر نرفت.  هیچ‌یک از ما چهره‌های آن دختر‌ها را به یاد نداریم. بعدها که جنگ تمام شد، یکی از همان دخترها صدایم کرد و گفت من همانی هستم که برایتان غذا می‌پختم. فرهنگ جمهوری اسلامی بر ما حاکم بود و این دست مفاهیم تبلیغ و ترویج می‌شد، اما می‌خواهم بگویم این پدران و مادران بودند که از کودکی این آموزش‌ها را به فرزندان خود می‌دادند که فلان جا رفتید، سرتان را در برابر نامحرم بلند نمی‌کنید. حرمت خانم‌ها را حفظ کنید. درست مثل اینکه حرمت مادرتان را حفظ می کنید.
انتهای پیام/
 
يکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۶
کد مطلب: 434848
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *