به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان مافرهنگ واژه آشکار و پنهانی است که سخت در پس پرده ابهام قرار دارد. سهل ممتنعی که خود را مینمایاند و پنهان است. دیده نمیشود و خودنمایی میکند. ماهیتی به شدت پیچیده، نامتعین و سیال دارد. از همین جهت است که کوشش دانشمندان برای رسیدن به یک تعریف جامع و همه پسند، تقریبا به امری محال تبدیل گشته و همچنان در حد یک آرزو باقی مانده است.
در برخی نوشتهها تا 164 تعریف مختلف از فرهنگ ارائه دادهاند. فرهنگ عمومی نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بوده و حرف و حدیثهای فراوانی را بهدنبال خود آورده است.
چهاردهم آبان ماه، که از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان روز فرهنگ عمومی معرفی شده، فرصتی است برای بازخوانی پرونده فرهنگ و فرهنگ عمومی. پروندهای که هیچگاه بسته نشده و ظاهرا بسته نخواهد شد و اصولا توسعه و تعمیق آن به همین ابهام و گستردگی آن بازمیگردد. موضوعی که همیشه داغ و تازه است و هیچگاه سرد و کهنه نمیشود.
سیدرضا حسینی یکی از فعالان عرصه فرهنگی که موهای خود را در این عرصه سپید کرده است، طی گفتوگویی برخی از ویژگیهای فرهنگ عمومی را بیان میکند و میگوید: فرهنگ عمومی شبکه به هم تنیده، قدرتمند و مؤثر از دانشها، گرایشها و منشهای عمومی جامعه است که در عین ابهام و نامرئی بودن، وجود و حضورش در جامعه احساس میشود و با قدرت خویش در سرتاسر زندگی، ما را تابع خود میسازد.
وی با بیان اینکه حوزههای زندگی انسان شامل حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد است، افزود: حوزه فرهنگ که موضوع بحث ماست خود شامل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش و حوزه فرهنگ عمومی است. حوزه فرهنگ عمومی نیز شامل سه بخش اطلاعات (دانشهای عمومی)، گرایشها (عواطف عمومی) و رفتارها (منشهای عمومی) است.
این فعال فرهنگی با بیان اینکه مقصود از فرهنگ عمومی بخش مقابل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش با اجزای سهگانه آن است، گفت: متولی بخش فرهنگ تخصصی، سیستمهای آموزشی و پژوهشی هستند که البته میتواند از حوزه قدرتمند فرهنگ عمومی تأثیر پذیرفته و به جهت خاصی هدایت شود.
حسینی با اشاره به اینکه فرهنگ عمومی از قدرت بالایی برخوردار است، تصریح کرد: بیشک فرهنگ عمومی چنان قدرتمند است که همه ابعاد وجود اجتماع و فرد را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
وی با بیان اینکه این نیروی قدرتمند در سه سطح فرد، خانواده و اجتماع نقشی بیبدیلی دارد، خاطرنشان کرد: ممکن است بخشی از فرهنگ عمومی چنان حضوری پیدا کند که به ظهور و بروز برسد، یعنی ظاهر و بارز شوند و به قول مقام معظم رهبری «جلو چشم ماقرار گیرد» و با سرنوشت یک ملت سر و کار پیدا بکند. اینگونه هم نیست که ارتباطی به آینده و مسیر ملت نداشته باشد، بلکه به روی حرکت ملت در زندگی آنها تأثیر بلندمدت دارد. مثلاً لباس و شکل آن که جزو فرهنگ عمومی است از مصادیق این بخش است. چه لباسی بپوشیم؟ چگونه لباس بپوشیم؟ یا فرض کنید شکل معماری در جامعه و نوع خانههای ساخته شده در زمان قدیم و جدید و همچنین کیفیت زندگی ساکنان این دو نوع خانه یا حتی شکل در و پنجره و نحوه ارتباط اتاقها با هم هرکدام تأثیر خاصی بر روی ذهنیات، خلقیات و منش و تربیت افراد دارد.
علی قائمی یکی از دانشجویانی است در پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد خود به بررسی موضوع فرهنگ عمومی پرداخته است. وی با بیان اینکه فرهنگ عمومی دارای دو جهت «عینی» و «اعتباری» است که میبایست هر دو را مدنظر داشت، بیان کرد: هیچ کس بهتر از مقام معظم رهبری، این دو بعد فرهنگ عمومی را تبیین نکردهاند.
قائمی ادامه داد: از نظر ایشان فرهنگ عمومی دو بخش دارد، یک بخش آن ظاهری و بارز مانند شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم مانند وقتشناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترهاست.
این دانشجوی دوره دکتری سیاستگذاری فرهنگی تاکید کرد: فرهنگ عمومی حوزهای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیردولتی است، برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که در نهایت اجبار فیزیکی از آن حمایت میکند.
قائمی اذعان کرد: حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات به معنای حقوقی کلمه را درپی ندارد. به عبارت دیگر مفهوم فرهنگ عمومی در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پیدا میکند.
به گزارش بلاغ، اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، «زور بدنی و نیروی بازو» بود، و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیینکننده سرنوشت بشر، «پول، ثروت، قدرت اقتصادی و قدرت نظامی» بود، در جهان کنونی، دیگر نه از زور برای نقشآفرینی بنیادین کاری ساخته است و نه از زر، بلکه آنچه میتواند منشأ و پایه تمام تحولات بشری واقع شود «فرهنگ» است.
ضرورت اصلاح فرهنگ عمومی:
کارشناسان معتقدند دستکم به سه دلیل اصلاح فرهنگ عمومی ضروری است.
نخست آنکه نسلهای تازه هر ملت باید راه و رسم زندگی را فرا گیرند و این امر از طریق «انتقال» فرهنگ رخ میدهد. انتقال فرهنگ جریانی است که طی آن نسل جدید با شیوه زندگی نسل قدیم آشنا میشود و چگونگی زندگی کردن به شیوه آنان را میآموزد.
دوم آنکه انتظار پذیرش بیچون و چرای تجربه گذشتگان توسط نسلهای جدید، خارج از طبیعت آدمی است و چون و چرا کردن، پدیدهای را با خود دارد که نقد و بررسی یا «ارزیابی» نامیده میشود. پس میتوان گفت که فرهنگ عمومی هر ملتی همواره در معرض ارزیابی نسلهای تازه است و در این جریان نقد و بررسی، کاستیها و راستیها رخ مینمایانند.
و سوم آنکه مسائل و نیازهای زندگی، اموری متغیر هستند و پاسخگویی به آنها ضرورت دارد. تلاش برای پاسخگویی به نیازهای تازه و در عین حال رفع کاستیهای برملا شده در جریان ارزیابی فرهنگ، به ایجاد شیوههای زندگی یا فرهنگ عمومی منجر میشود و جریان ایجاد یا توسعه فرهنگ زمانی میتواند یک جریان اصلاحگرا یا کمالبخش باشد که شناخت درست و ارزیابی دقیق، بنیادهای آن را تشکیل داده باشند.
انتهای پیام/بلاغ