۰
«زویا پیرزاد» و زنان فراموش‌شده؛

نقش سنتی زن ایرانی در «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»

زن داستان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» بسان زنان دیگر آثار نویسنده و قهرمانان آثاری با مضامین مشابه، زنی است که نقش‌های سنتی و پذیرفته شده زن ایرانی را برعهده گرفته و عمده توجه خود را به برآوردن انتظارات چنین نقشی معطوف می‌دارد.
نقش سنتی زن ایرانی در «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»
به گزارش سرویس فرهنگي تفتان ما،چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشته زویا پیرزاد است که برای نخستین بار در سال 80 به چاپ رسیده و در همین سال برنده جایزه گلشیری برای بهترین رمان بوده است. داستان کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم به زندگی روزمره چند خانواده از ارامنه که در دهه 40 در فضای شرکت نفت آبادان کار و زندگی می‌کنند اختصاص دارد.
جریان داستان با پرداختن به رابطه اعضای این خانواده‌ها رقم می‌خورد و راوی آن زنی به نام کلاریس است. کلاریس در مسیر داستان به تدریج با زندگی روزمره خود فاصله گرفته و با تعارضات مختلفی مواجه می‌شود که شخصیت معمول او را به چالش می‌کشند. این تعارضات درونی در نهایت به آرامشی منتهی می‌شود که حاصل شکل‌گیری شخصیت تازه‌ای در اوست.
کلاریس، شخصیت اصلی و راوی داستان، نمونه کاملی از یک زن صبور، فداکار و البته کاردان ایرانی است. در جای‌جای داستان شاهد توصیف سلیقه خاص زنانه وی و دغدغه‌های او برای فراهم کردن یک فضای فیزیکی پاکیزه و مرتب و آرام در خانه است. او همچنین یک آشپز خوب، خیاط خوب و حتی باغبان خوب است.
در اوایل داستان به نظر می‌رسد که وی با پرداختن به این دست امور و پرداختن به مسائل فرزندانش احساس رضایت درونی کاملی از زندگی دارد و به واسطه کاردانیش می‌تواند همه چیز را به راحتی اداره کند. او همچنین خونسردی‌ها و بی‌تفاوتی‌های معمول همسرش را به راحتی ندیده گرفته و با خوش‌بینی آنها را به شکل خوبی تفسیر می‌کند. کلاریس در رابطه با سایر افرادی که با او سروکار دارند نیز عمدتاً می‌کوشد افکار و عقاید شخصی‌اش را کتمان کند تا بتواند تنش‌ها و ناراحتی‌ها را به حداقل برساند. تا جائی‌که دیگران به این نقش او عادت کرده و مواجهه با صورت دیگری از او را تاب نمی‌آورند.
«به پدر قول دادم که در جواب هرچه آلیس گفت بگویم حق با توست و هرچه کرد تأیید کنم» (همان: ص25).
فرو رفتن او در این نقش‌ها تا به حدی است که فردیت و علائق فردی وی در حاشیه قرار می‌گیرند و او تنها به وجهی از خود می‌پردازد که در رابطه با دیگران قرار می‌گیرد، در نتیجه او مجال زیادی برای پرداختن به امور دیگری که برایش مطلوب است نمی‌یابد، مثل ترجمه داستان‌های انگلیسی و یا شرکت در فعالیت‌های انجمن‌های زنان که به آنها علاقه‌مند است. این وضعیت در اواخر داستان و در اثر تحولات فکری او دچار تغییراتی می‌شود.
کلاریس در نقش همسر به بهترین وجه معرف یک همسر کارآمد و همراه است. او با رضایت خاطر مدیریت امور داخلی خانه را بر عهده گرفته و در امور کلی زندگی نظیر انتخاب شهر و محل زندگی و هچنین نوع اتومبیل با عقاید و تصمیمات همسرش همراهی می‌کند. همسر او اگرچه به ظاهر مرد مستبد و زورگویی نیست، اما در عمل مرد سرد و کم‌حرفی است که همه امور خانه را به زنش واگذار کرده و زمان زیادی را برای گفت‌وگو و همراهی با او صرف نمی‌کند. اگرچه در ابتدای داستان کلاریس این روند را کاملاً طبیعی یافته و در صدد عیب‌جویی از وی نیست، اما به تدریج و با مواجه شدن با امیل مرد همسایه او متوجه کاستی‌هایی می‌شود که در رابطه با همسرش پنهان مانده‌اند.
امیل مرد بااحساسی است که با دقت به حرف‌های کلاریس گوش می‌دهد و به او مجال می‌دهد خیالش را جایی فراتر از امور روزمره زندگی به پرواز دربیاورد. کلاریس که تجربه داشتن چنین مخاطبی را نداشته به طور ضمنی برخورد امیل را به نوعی‌ علاقه‌مندی تعبیر می‌کند، اگرچه هیچ‌گاه اخلاقیات و موانع درونی‌اش اجازه نمی‌دهند که آگاهانه و واضح به این موضوع بیاندیشد. پس از مدتی که می‌فهمد امیل مرد متعادلی نیست و قصد ازدواج با زنی نظیر خود را دارد، از تصور اشتباه خود آشفته می‌شود. اما در همین زمان متوجه می‌شود که امیل تنها بهانه‌ای بوده که او متوجه نیازها و ابعادی از خود شود که قبلاً به آنها بی‌توجه بوده و به خودش و توانایی‌هایش که چیزی فراتر از یک زن خانه‌دار معمولی است آگاه شود.
در این مدت همسرش آرتوش که تا حدی متوجه خستگی و آشفتگی ذهنی او شده سعی می‌کند توجه و دقت بیشتری را معطوف او کند.
هویت او در نقش مادر نیز در طول داستان دستخوش تغییراتی می‌شود. وی که تمام وظایفی که از خودش به عنوان مادر انتظار دارد در نقش مراقبت و خدمت‌رسانی به پسر نوجوان و دو دختر کوچکش می‌بیند، در طول داستان با مسائلی مواجه می‌شود که این نقش قادر به کنترل و حل آن نیست.
زمانی که او خیلی دیرتر از دیگران متوجه می‌شود که پسرش به امیلی دختر امیل علاقه‌مند شده است، کاملاً غافلگیر می‌شود، زیرا این موضوع برای وی که خود را به عنوان یک مادر حمایت‌کننده و مراقب تعریف‌ کرده امری تازه و پیچیده است. اگرچه تا آخر داستان روشن نیست که کلاریس چه بازتعریفی از نقش مادری خود ارائه می‌کند، اما ضرورت فهم جدیدی از هویت مادری از سوی وی آشکار است.
زن داستان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» بسان زنان دیگر آثار نویسنده و قهرمانان آثاری با مضامین مشابه، زنی است که نقش‌های سنتی و پذیرفته شده زن ایرانی را برعهده گرفته و عمده توجه خود را به برآوردن انتظارات چنین نقشی معطوف می‌دارد.
این دست زنان همگام با تصویر پذیرفته شده زن در جامعه سنتی عمدتاً هویت خود را در ارتباط با وظایفی که در خانواده دارند تعریف کرده و منزلت خود را متناسب با منزلت خانواده و به خصوص پدر و همسر می‌سنجند (برنارد، 1384: 154).
در نزد این زنان دست‌یابی به هویتی متمایز از این هویت جمعی امری است که به تدریج و از دل کتمان‌ها و دودلی‌های پنهانی زاده می‌شود. شخصیت این زنان نیز تحت تأثیر نقش‌هایی که بر عهده دارند، صفات متناسب با همسر، مادر و زن ایده‌آل سنتی را یادآور می‌شود.
صفاتی چون مهربانی، همراهی، صبوری و کاردانی ویژگی‌هایی هستند که اگرچه در میان این زنان به یک اندازه تقسیم نشده‌اند، اما در هر حال تصویر مشابهی از زن همراه و فداکار ایرانی را بازمی‌نمایانند. مواجه شدن با دغدغه‌هایی که این تصویر معمول را به چالش می‌کشد، حاصل زیستن در عصری است که برای زنان و برای کلیه انسان‌ها ایده‌های متفاوت و چندگانه‌ای برای پی‌ریزی هویت و شخصیت خود ارائه شده است، ایده‌هایی که می‌تواند تصویر معمول آنها را مورد پرسش قرار داده و آنان را به بازاندیشی پیرامون خویشتن فراخواند (گیدنز، 1378: 265). حاصل این بازاندیشی در نزد زن رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم و دیگر شخصیت‌های رمان‌های مشابه، همانند نیست، همان‌گونه که تجربه زنان در دنیای واقعی چنین است.
بیشتر زنان بازاندیش به سان کلاریس ترجیح می‌دهند زندگی واکاوی شده خود را با پایبندی به چارچوب‌های پیشین با کمی تغییر و تعدیل دنبال کنند و در واقع ارکان زندگی خود را از نو به گونه‌ای ساماندهی کنند که عناصر متعددی از شیوه زیست زندگی سنتی و نو را در خود داشته باشد. آنچه آنان از زندگی خویش تدوین می‌کنند روایتی شخصی است که در عین چندگانگی ذاتی وحدتی آرامش‌بخش که ملهم از روح زنانه است بدان جان می‌بخشد.
انتهای پیام/ زنان خبر
يکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۰
کد مطلب: 435332
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *