به گزارش سرویس مذهبي
تفتان مابرای رقیه ماجرا متفاوت است او از جنگ و میدان و دشمن و شهادت هنوز چیزی نمیداند. دختری که در تمام عمر سه ساله خویش جز مهر و عطوفت ندیده است؛ دختری که در تلاقی آغوشها پایش به زمین نرسیده است ... پاسخ تمام شیرین زبانیها و ناز کودکانهاش تا بوده نوازش پدر بوده و بس.
اما چگونه میشود که بار آخر نه حسین سر تورا به زانو میگیرد، بلکه سر بی پیکر پدر میشود تسلای تمام عمر سه سالهای که شاید ما تاب دیدن عاشورا تا شامش را نداریم. این شاید تقدیر شیرین خداست برای تو که وداعت با حسین(ع) را در خرابهی تاریک شام و در برابر چشم بیدار تاریخ قرار دهد.
هیچ کس جز خدا نمیداند که میان تو و پدر در آن لحظات چه گذشت که سنگینی آن جان از جسم نازک و نحیف کودکانهات ربود! هیچ کس نمیتواند بفهمد چشمان بیپیکرش با تو چه کرد که چنین آتشناک خاموش شدی و تماما به وجود مطهر حسین(ع) پیوستی و به راستی که از عشق او باید آتش گرفت و سوخت و خاموش شد ...
اما این چه سری است که گرمای وجود نازنینت هنوز هم اهل کفر و تکفیر را به ستوه آورده و گویا هنوز صدای گریههای شبانهات آرام از روح پلیدشان میرباید و این چنین بر مرقد مطهرت میتازند...
و گویی تو به اندازهی تمام سورههای قرآن قد کشیدهای که حرمت حریم دین همه عاشورائیان گشته است؛ آنانی که مدافعان حرم نام میگیرند و از آیه آیهی چشمانت دفاع میکنند.
آری مردان خدا خوب میدانند عالم همه بر خون حسین(ع) و باران چشمان سه سالهات بناست و این کربلاست که امروز نواهای "یالیتنا کنا معک" را در حول حریم الهی ات اجابت کرده و عاقبت به مدینه النبی و به جوار کعبه حق بازت میگرداند ...
انتهای پیام/اناج