به گزارش سرویس تا شهدا
تفتان ما مراسم رونمایی از تمبر اختصاصی شهید حسین مرادی جانشین فرمانده گردان امام حسین مجتبی(ع) لشکر 10 سیدالشهدا و رونمایی از کتاب پرواز قاصدکها که زندگینامه شهدای مخابرات لشکر 10 سیدالشهدا را به رشته تحریر درآورده با حضور خانواده شهید حسین مرادی، صدیقه فیروزی نویسنده کتاب و جمعی از مسئولان ستاد کنگره لشکر 10 سیدالشهدا در غرفه خبرگزاری تسنیم در بیست و دومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها برگزار شد.
در ابتدای این مراسم اکبر باقری دولابی رئیس کنگره لشکر10 سیدالشهدا در خصوص عملیات دفاع سراسری گفت: زمانی که قطعنامه 598 به تصویب رسید رژیم بعث عراق برای تصرف اهواز به مرز ها حمله کرد و نخستین یگانی که در مقابل تحرک عراق حضور یافت تیپ 4 لشکر10 بود و توانست از الحاق نیروهای دشمن در اهواز جلوگیری کند.
باقری اظهارکرد: در ادامه این حمله روز یکم مرداد ماه نیز تیپ حضرت زهرا(س) جمعی گردان امام حسن مجتبی(ع) و گردان حضرت زینب(س) برای مقابله با رژیم بعث عراق اقدام کردند حدود 150 شهید بعد از پذیرش قطعنامه تا روز هشتم مرداد ماه تقدیم شد و موجب توقف آنها و عقبنشینی آنها شدند طوری که اگر آنها وارد مرزها می شدند شهر اهواز به طول کامل به اشغال درمیآمد و رشادتهای شهید مرادی جانشین گردان آنقدر بالا بود که باعث شد رژیم عراق پشت مرزها زمینگیرشود.رژیم بعث عراق به خاطر شکست سنگین خود تمامی پیکرهای شهدا را با بنزین سوزانده بود و آنها را به خودروهای خود بسته بود و به طرز فجیعی آنها را به شهادت رساند.
میگفت پدر جبهه به حضور من نیاز دارد
در ادامه, پدر شهید مرادی طی سخنان در خصوص ویژگی های فرزندش,گفت: حسین پسر خیلی خوب و خوشاخلاقی بود و بسیار مظلوم بود و بامن و مادر بسیار مهربان بود از دوران دبیرستان به جبهه رفته بود و در مناطق غرب کشور فعالیت میکرد. سرانجام در عملیات دفاع سراسری پس از رشادتهای فراوان زمانی که رژیم بعث عراق به سمت اهواز حمله کرد حسین و همرزمانش که 180 نفر بودند تنها 5 نفر از آنها زنده ماندند و پیکر حسین و همرزمانش را به رگبار بسته و پیکر آنها را آتش و جان فشانی آنها موجب جلوگیری از تجاوز دشمن به کشور شدو هیچ وقت حسین از خاطرم فراموش نمی شود.
وی ادامه داد: زمانی که 15 روز به حسین مرخصی میدادند تنها 3،4 روز در تهران میماند و به جبهه میرفت و میگفت پدر جبهه به حضور من نیاز دارد. شبها در جبهه زمانی که همه رزمندگان خواب بودند کفشهای آنها را واکس میزد و ظرفها را میشست و دوستانش خیلی او را دوست داشتند.
در ادامه مادر شهید مرادی گفت: حسین زمانی که دبیرستان بود به دلیل سن کمش مخالف رفتنش بودم مخفیانه به جبهه رفته بود و من بعد از کلی پیگیری شمارهاش را در جبهه پیدا کردم و با حسین تماس گرفتم و گفتم حسین دلم برایت تنگ شده و میخواهم ببینمت. بعد از مدتی کودتاه در نیمههای شب صدای پایش را از خیابان احساس کردم و به دخترم گفتم که حسین آمده اما دخترم گفت مادر خیال میکنی که دیدم حسین در را به صدا درآورد و گفت: مادر من آمدهام تا تو تنها نباشی.
مادر شهید مرادی می گوید: حسین بسیار دل رحم و مظلوم بود و دوست داشت هر چیزی که خود دارد به دوستانش بدهد و هیچ چیزی را برای خودش نمیخواست زمانهای دوریش در جبهه را با سختی و مشکلات پشت سر گذاشت. آخرین بار که به منزل آمد گفت مادر از طرف گردان مقداد به رزمندگان زمین میدهند من هم گفتم خوب است یک زمین هم برای خودت بگیرد اما حسین گفت که این زمین برای یک نفر است. من گفتم پس زمین را برای خودت بگیرد حسین هم گفت، چشم. بعد از گذشته 6 ماه که حسین به شهادت رسیده بود یک روز به بهشت زهرا رفتم و در حال گریه کردن بودم و همیشه پایین پایش مینشستم. بعد به خواب فرو رفتم و دیدم که قبر باز شد و حسین گفت، مادر ناراحت نشو آن زمینی که گفتم گردان مقداد میدهد همین زمین است و من گفتم پسرم ناراحت نباش و بعد قبر بسته شد.
اگر رهبر انقلاب اذن بدهد برای کمک به رزمندگان در سوریه حاضر میشوم
وی گفت: زمانی که حسین شهید شد من خودم حسین را داخل قبر گذاشتم و دیدم چشمان حسین باز شد و لبخندی به من زد و من تربت امام حسین(ع) را روی صورتش گذاشتم و به حسین گفتم مادر ازت راضی هستم. این 28 سال فراغ حسین را با سختی پش سر گذاشتم و در زمانهایی که من ناراحت هستم به خوابم میآید و میگوید ناراحت نباش من همراهت هستم و زندگی خود را عکس حسین سر میکنم و هیچ ادعایی از کسی ندارم چون پسرم را برای رضای خدا و انقلاب دادم و اکنون هم اگر رهبر انقلاب اذن بدهد برای کمک به رزمندگان در سوریه حاضر میشوم.
پیراهن حسین میراثی بزرگ برای من است
مادر شهید مرادی در خصوص پیراهن فرزندش گفت: چند ماهی از شهادت حسین میگذشت و من در بهشتزهرا بالای قبر حسین بودم و دیدم یکی از دوستانش نزد من آمد و بستهای را به من داد وقتی بسته را باز کردم دیدم لباس حسین است. حسین این لباس را بسیار دوست داشت و همیشه این پیراهن را میپوشید. دوستش به من گفت روز قبل از شهادت، حسین به من گفت که بعد از شهادتم پیکر من را نزد مادرم ببرید تا مادرم یک دل سیر مرا ببیند و پیراهن من را به مادرم بدهید و به خاطر همین هم دوستش این پیراهن را به من داد و این پیراهن میراثی بزرگ برای من است.
در ادامه صدیقه فیروزی نویسنده کتاب پرواز قاصدکها در خصوص نگارش این کتاب گفت: کتابی که من نوشتنم حاصل زحمات دوستان در ستاد کنگره لشکر 10 سیدالشهداست و من نقش کوچکی در نگارش این کتاب دارم.
وی ادامه داد: متاسفانه یکی از آسیبهای بعد از دفاع مقدس این بود که عدهای شهدا را بسیار مقدس نشان دادند و این تمرکز باعث شد مردم فکر کنند که دستیابی به شهدا کار بسیار سختی است در صورتی که شهدا مانند ما بودند و آنان به معرفتی رسیدند که فهمیدند میتوانند از کشور خود دفاع کنند و من سعی کردم در نگارش این کتاب زندگینامه شهدا را به تصویر بکشم تا مردم بفهمند که رسیدن به مقام شهادت کار سختی نیست.
به گزارش تسنیم، شهید حسین مرادی متولد سال 1349 جانشین گردان امام حسن مجتبی(ع) لشکر 10 سیدالشهدا بود که در سال 67 در پی عملیات دفاع سراسری در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد./هدانا