به گزارش سرویس یاداشت
تفتان ما،روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- «سال 2016 یکی از موفقیتآمیزترین سالها در تاریخ حکومت اسلامی ایران بود». این عبارت، ارزیابی راهبردی «شاول شای» (معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی) است. او پیروزیهای خیرهکننده ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن را سند ارزیابی خود عنوان میکند. محافل بسیاری در تلآویو و واشنگتن و لندن و برلین و پاریس هستند که مشابه همین ارزیابی استراتژیک را درباره قدرت تعیینکننده و بلامنازع ایران در تحولات منطقه غرب آسیا دارند؛ حال آنکه اغلب همین محافل درباره برجام قضاوتی دیگر ارائه میکنند و معتقدند غرب از این طریق، بخشی از قدرت ایران را مهار کرد. اگر ایران به نحوی تحولات منطقه را مدیریت کرد که آمریکا مثلاً از تحولات سوریه حذف شد، در مقابل، دولت رو به پایان و بیدستاورد آمریکا، برجام را بزرگترین دستاورد خود برای مهار بخشی از قدرت فزاینده ایران میداند. این دوگانه چگونه قابل تبیین است؟ چرا ماجرای مذاکرات هستهای 12 ساله، برخلاف روند تصاعدی قدرت ایران حرکت کرد و حاصل آن به نقطهای رسید که امروز دولتمردان ما از آن به عنوان «تقریبا هیچ»، «نقض عهد»، «دبه درآوردن»، «ادامه و تشدید تحریمها» و «کارشکنی» یاد میکنند؟ کدام اتفاقات، باعث شد تیم مذاکرهکننده نتواند در تراز اقتدار منطقهای بلامنازع جمهوری اسلامی، پای میز مذاکرات ظاهر شود؟
2- دو تعبیر حکیمانه از امیرمومنان علیهالسلام در «غررالحکم و دررالکلم» نقل شده که به غافلگیری اشاره میکند. «من نام عن عدوّه، انبهته المکاید. هر کس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشهها و نیرنگها او را بیدار میکند» و «من نام عن نُصرهًْ ولیّه، انتبه ِبوَطاهًِْ عدوّه. هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار میشود». تلخیهای ماجرای عبرتآموز- و فتنهآمیز- برجام، از غفلت نسبت به دشمن و کوتاهی نسبت به برخی هشدارهای رهبر حکیم انقلاب سرچشمه میگیرد. در منطق رهبر انقلاب که از مکتب امام خمینی(ره) و آموزههای اسلامی نشأت میگیرد، «بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر و در راس آنها آمریکا، یکی از اجزای مهم قدرت نرم جمهوری اسلامی است و این بیاعتمادی باید روز به روز گسترش یابد» اما برخی مسئولان و تصمیمگیران و تصمیمسازان متاسفانه درک درستی از این رکن قدرت نداشتند. جریان نفوذ موجب تحریفها و خطایفهمهایی در این میان شد تا آنجا که رهبر انقلاب 28 شهریور 95 در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران ضمن تبیین جایگاه بیاعتمادی به آمریکا در قدرت نظام، فرمودند «متاسفانه برخی حاضر نیستند این بیاعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان میگویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بیاعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد... هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بیاعتمادی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت میکند».
3- اصرار به برجستهسازی اختلاف درباره مقاومت یا تسلیم و تداعی دودستگی در کنار اصرار بر ناچارنمایی جبهه خودی، از دلایل مهم ناکامی در مصاف با دشمن است. تصور کنید درست در زمانی که امیر مومنان(ع) برای دفع شرّ اردوگاه معاویه اقدام به جهاد کرد؛ صحابهای مانند ابوموسی اشعری در کوفه پیدا میشود که ورود به جنگ را آلودن دست به خون مسلمین میداند و دعوت به ترک جهاد میکند. چنین صاحب منصبی اسباب تهییج دشمن میشود.
از سوی دیگر پیروزی یک شرط مهم دارد. به تعبیر علیبن ابیطالب(ع) «الظفر بالحزم و الحزم بأجالهًْ الرأی و الرأی بتحصین الاسرار. پیروزی با احتیاط و دوراندیشی است؛ و احتیاط با مشورت و تدبیر؛ و چاره تفکر و تدبیر، حفاظت از اسرار است» (حکمت 48 نهجالبلاغه). قطعاً آمریکا و غرب 10 برابر ما نیاز به مذاکره و توافق داشتند اما فرض کنیم این نسبت، برعکس بود. آیا چنین نیازی را که راز تلقی میشد، باید جار میزدیم؟ جای «تحصین اسرار» در این قبیل ادبیات پشت سر هم که گفته شد «آمریکا کدخداست»، «خزانه خالی است»، «آمریکا ظرف 5 دقیقه میتواند تمام توان نظامی و دفاعی ما را نابود کند»، «ما نمیتوانیم مقابل قدرتها بایستیم، آن هم شعارهایی که بعضاً توخالی است، ما باید همراه شویم»، «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» و «باید توافق انجام شود تا بتوان مشکل رکود و اشتغال و تولید و آلودگی هوا و آب خوردن را حل کرد». اظهار عجز و ضعف- که بخش عمده آن ناشی از نفوذ زدگی و خطای محاسباتی بود- نه تنها ترحم دشمن را به همراه نیاورد، بلکه مانند رساندن بوی خون به مشام گرگهای درنده بود.
4- آقای روحانی رأساً مرتکب خطایی شد که قبلاً چوب مشابه آن را در آغاز مذاکرات (13 سال پیش) از مجلس و دولت اصلاحات خورده بود. او در صفحه 174 کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» مینویسد «در آستانه مذاکرات تهران چند اتفاق ناگوار افتاد. اول اینکه یکی از سفرای ما در اروپا در مذاکرهای به مقامات آن کشور گفته بود ایران برای توقف غنیسازی آمادگی دارد. من فوراً با آقای خاتمی تماس گرفتم و گفتم من از اول نمیخواستم این مسئولیت را بپذیرم و میدانستم وزارت خارجه همکاری نمیکند... دومین مسئله آن بود که تعدادی از نمایندگان مجلس ]ششم[ طرح 3 فوریتی برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی را امضا کرده و در پی آن بودند که تقدیم مجلس کنند... با آقای کروبی صحبت کردیم و خوشبختانه ایشان مانع شد و طرح در صحن مجلس مطرح نشد ولی متأسفانه سفرای اروپایی از تهیه این طرح با خبر شده بودند. مسئله دیگر این بود که پیش از آنکه وزرای اروپایی به تهران برسند، رئیس جمهور در مصاحبهای اعلام کرده بود ما تعلیق را میپذیریم. به تیم مذاکراتی گفتم در مورد پروتکل الحاقی که در مجلس طرح 3 فوریتی تهیه کردهاند، تعلیق را هم که رئیسجمهور اعلام کرده، من دیگر قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کنم؟». قطعاً روزی امثال آقایان ظریف و عراقچی قبیل این جملات را خواهند گفت و نوشت که ادبیات کسانی چون ]...[ و ]...[، دست ما را پیشاپیش در مذاکرات بست و جای مقاومت و چانهزنی نگذاشت.
5- موضوع اما باز تلختر از این حرفهاست. جفای بزرگ زمانی کلید خورد که موضوع مذاکرات، دستمایه و موضوع تبلیغات انتخاباتی آقای روحانی و طیف مدعی حمایت از وی شد. از همین جا یک مسئله مهم ملی و در حال پیگیری، تبدیل به ابزار گروکشی انتخاباتی و سپس گروگانگیری منافع ملی از سوی دشمن شد. «پیروزی به هر قیمت در انتخابات»، هر چند در آغاز شیرین و مهیج مینمود، اما در میانه و انجام خود، نوعی بدهکاری و به گروگان رفتن را به همراه داشت. بنابراین ایستگاه بعدی، «توافق به هر قیمت و با هر شرایط» بود. هنرمندانی از سوی دستگاه دیپلماسی تحریک شدند تا بگویند هر توافقی بهتر از عدم توافق است. در آن سوی میدان، گرگهای دیپلماسی دشمن هر بار با صدای بلندتر گفتند «عدم توافق، بهتر از توافق بد است و ما عجلهای برای توافق نداریم». در این معامله شبه ربوی و نزولی، گام سوم از همه تلختر است؛ حفظ و اجرای یکطرفه توافق به هر قیمت ولو نقض سیستماتیک و مداوم برجام. این سومی، پیام صریح به حریف است، حاکی از اینکه در باره بدعهدی ذرهای تردید نکنید؛ چون ما آویزان پوسته بیمحتوای توافقیم و نمیخواهیم بپذیریم راه را اشتباه آمدهایم و باید اصلاح کنیم! معلوم نیست به فلان مشاور فرهنگی رئیسجمهور (با سوابق امنیتی) چه قدر ربط دارد- یا چه قدر شهوت دیده شدن در میان است- که در توئیتر مینویسد «در شرایط کنونی محرز است رئیسجمهور جدید آمریکا تلاش خواهد کرد با اقدامات ایذایی و فشارهای تبلیغاتی، ایران را وادار به نقص عملی برجام کرده و از این طریق، بهانههای لازم برای تأسیس، تمدید یا تشدید تحریمها علیه ایران را فراهم کند». مشاور نابغه! تمدید (تأسیس!) 10 ساله تحریمهای موسوم به ISA، «تحریم» نیست؟!
6- خبرگزاری و سایت «خبر آنلاین»، یک خبرگزاری خصوصی نیست که هر چه دلش خواست بنویسد؛ وابسته به معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد و دبیر شورای اطلاعرسانی دولت است. چند روز پس از آن که ماجرای مشکوک و توهینآمیز توزیع سبد کالا در بهمن 1392 اتفاق افتاد، همین خبرگزاری در نهایت رذالت نوشت «در توزیع سبد کالا، حرف و حدیثهای بسیاری گفته شد. روحانی نه یک رئیسجمهور فرهنگی است و نه دغدغه بسیاری از مسائل دیگر را دارد. او رئیسجمهور دیپلمات است که باید اجازه داد مهمترین دغدغه دولت را به انجام برساند. توزیع سبد کالا به مردم - با شیوهای انجام شد- نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقاً همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دست و پا- را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خود لازم داشت ]!![... نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته است «شما در اخبار دیدید که ایران اخیراً به طور قابل مشاهدهای، غذا بین مردم فقیر جامعهاش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تأثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است». به هر حال این دقیقاً همان نتیجهای بود که روحانی از توزیع سبد کالا در میان مردم داشته است؛ این که تحریمها بر روی مردم ایران تأثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته. این که اوضاع اقتصادی مردم ایران نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد تخممرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند]!![... درست است که روش توزیع کالا چندان مناسب نبود اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید».
نام این قبیل ادبیات، اگر خیانت و وطنفروشی نباشد، بلاهت و سفاهت محض است و قطعاً پشت اندیشه و زبان چنین گویندگانی، شبکه نفوذی لانه کرده که به روش موریانهها مشغول خوردن ریشههای شعور و شخصیت سیاستمداران است.
انتهای پیام/فارس