به گزار سرویس مذهبي
تفتان ما،به نقل از کوله بار؛ غلامعلی کدخدایی، دوست شهید حاج داود کریمی در گفتگو با کوله بار درباره طریقه آشنایی اش با شهید کریمی گفت: قبل از انقلاب،حاج داوود مسئول هیئت مذهبی جوانان مکتب ولیعصر(عج) نازی آباد بود و در این هیئت بود که با ایشان آشنا شدم. سخنانش تاثیر زیادی روی افراد می گذاشت.
وی ادامه داد: حاجی در مبارزات انقلابی نقش ویژه ای ایفا کرد. وی در جلسه های سیاسی حضور فعالی داشت. مکان این جلسه ها به دلیل مخفی ماندن از دید ماموران ساواک در یک مکان، ثابت نبود. او سال ها برای آگاه کردن جوانان از مسائل روز سیاسی،تلاش کرد.
کدخدایی به مسئولیت شهید در تشکیل کمیته نازی آباد و سپاه اشاره کرد:شهید کریمی بعد از انقلاب، یکی از موسسان تشکیل کمیته نازی آباد و سپاه بود. در دوران دفاع مقدس هم تمام وقتش و زندگی اش را صرف کرد و طرح ها و برنامه های زیادی ارائه کرد. او در شهرستان های مختلف کشور مسئولیت های مختلفی را به عهده گرفت و تلاشش در مسیر حفظ و انسجام کشور بود.
وی در ادامه به ذکر خاطره ای از حاج داوود می پردازد:در دوران جنگ، موقع بمباران هوایی دشمن، به زیر زمین خانه مان، پناه می بردیم.یک بار صورت دخترم زخمی شد. آن روزها حاج داوود یکی از فرماندهان ارشد سپاه بود.وقتی دخترم را به درمانگاه می بردم، به طور تصادقی او را در خیابان دیدم. حاجی با اینکه عجله داشت، اما من و دخترم را سوار ماشینش کرد و به درمانگاه برد و بعد از پایان کارمان، ما را به خانه رساند. وی با این کارش نشان داد که با داشتن پست و مقام و مسئولیتش به دوستان هم توجه خاصی دارد.
دوست شهید از زندگی ساده حاج داوود گفت:حاج داوود سال ها در همسایگی ما در خانی آباد زندگی کرد. او لباس ساده به تن داشت و این ساده زیستی او در خانواده و اطرافیانش هم تاثیر گذاشته بود.
هم محله ای شهید حاج داوود کریمی درباره دوران بعد از جنگ این شهید اظهار داشت:حاج داوود بعد از پایان جنگ، به شغل سابقش برگشت. یک روز از من خواست تا قطعهای فلزی بخرم و به کارگاهش ببرم. وقتی خواستم هزینه اش را پرداخت کنم، فقط پول دستگاه را گرفتم و بابت کرایه ماشین چیزی از او نخواستم؛ چون وانت را از یکی از دوستانم به امانت گرفته بودم. حاج داوود با این کارم مخالفت کرد و گفت که؛ چرا با این کارم، مانع کسب روزی
وانت بارها شدم!
وی به خصوصیات بارز اخلاقی حاج داوود پرداخت و افزود:او همیشه به فکر کمک به نیازمندان بود. تواضع و فروتنی اش زبان زد عام و خاص بود. حاجی در طول زندگی اش، هر موقع در سختی و تنگنایی قرار می گرفت، آن را از دیگران مخفی نگه می داشت.
کدخدایی درباره علاقه ای که حاج داوود به خانواده اش داشت، اذعان داشت:وی به خانواده اش علاقه زیادی داشت. همیشه آرزو می کرد که فرزندانش تحصیلاتشان را ادامه دهند. فرزندان و خانواده اش در زمان بیماری حاج داوود، زحمات زیادی برایش کشیدند.آنها همچون پروانه بالای سر پدرشان بودند.
این دوست شهید اضافه کرد:زمانی که در بیمارستان بستری بود، هر هفته به عیادتش می رفتم. حاج داوود روحیه خوبی داشت.
وی در پایان از شنیدن خبر شهادت حاج داوود می گوید:صبح بود که خبر شهادت حاج داوود در همه جا پیچید. همه دوستان و همرزمانش در مراسم تشییع پیکرش شرکت کردند تا یاد آن همه رشادت ها و از جان گذشتگی هایش در طول دوران دفاع مقدس را گرامی بدارند.حالا با اینکه چندین سال از شهادتش می گذرد،اما احساس می کنم که هنوز زنده است و همچنان در همسایگی ما زندگی می کند.
کوله بار