نام «مشهد دوستداشتنی» از زیارت «امین الله» گرفته شد/ پیشنهاد تشکیل «ایران دوست داشتنی»
2 ارديبهشت 1396 ساعت 12:41
معاون فرهنگی- اجتماعی شهرداری مشهد گفت: ما آن قدر ابتکار نداشتیم که بسیاری از نشانههای تمدنی و هویتیمان را که کاملاً قابلیت این را دارند که به یک محصول و کالای فرهنگی تبدیل شوند، تبدیل به سوغات فرهنگی کنیم.
به گزارش سرویس فرهنگي تفتان ما،در ایام نوورز مجاوران و زائران حرم رضوی شاهد برپایی نمایشگاهی بودند که در نوع خود کمنظیر یا بینظیر است، نمایشگاهی که در تلاش است در قالب تاریخی و کهن از علم و هنر تا سبک زندگی، کار و پیشه تا زیارت و معنویت، جهاد، حماسه و شهادت را در خراسان با محوریت مشهد مقدس به تصویر بکشد، «مشهد دوست داشتنی» نام دارد که به اعتقاد بازدیدکنندگان توانسته است حس زندگی را در این مقاطع تاریخی به شکل بدیعی منتقل سازد، به همین منظور پای سخنان وحید جلیلی معاون فرهنگی- اجتماعی شهرداری مشهد نشستیم تا با ایدهپردازی، روند اجرا و نتایج آن آشنا شویم:
*راجع به ایده و چگونه شکل گرفتن نمایشگاه «مشهد دوستداشتنی» توضیح میدهید.
-سال 94 ما در ایام دهه فجر نمایشگاهی در مشهد با همکاری دوستانمان در مناطق مختلف شهرداری برگزار کردیم و یک بخشی از ظرفیتهای فرهنگی ـ اجتماعی شهر را بازنمایی کردیم که حالت نمایشگاهی داشت، استقبال خوبی که از آن نمایشگاه صورت گرفت، باعث شد امسال چند ماه پیش از دهه مبارک فجر به فکر بیفتیم که گروههای ایدهپردازی و اتاقهای فکری را در این زمینه فعال کنیم، به این جمعبندی رسیدیم که باید یک کار نویی صورت بگیرد، آن قدر محتوا و مضمون وجود داشت که صرفا گسترش کمیِ نمایشگاه قبل، کفایت نمیکرد که حق مطلب ادا شود، ما به یک تحول کیفی و یکسری قالبهای نو و شکستن یکسری از کلیشهها نیاز داشتیم تا بتوانیم خودمان را راضی کنیم که وظیفه خودمان را نسبت به بزرگداشت انقلاب اسلامی انجام دادهایم.
آنچه که در «مشهد دوستداشتنی» اتفاق افتاده است به نوعی تلاش برای رسیدن به فناوری نوین فرهنگی برای استحصال این گنجینه است
مجموعه تجربیاتی که در دو سال گذشته با مجموعه هنرمندان و ایدهپردازان مشهد داشتیم، ما را به این سمت سوق داد که فضایی شکل بگیرد که در آن از همه قالبها و هنرهایی که تاکنون استفاده شده بود به صورت مجموعی و همافزا استفاده شود، یعنی از نقاشی، مجسمهسازی، معماری، خوشنویسی، سرود، تئاتر و فیلمسازی؛ همه اینها باید گرد میآمد تا بتواند به یک نصابی برسد که جوابگوی این گنجینه عظیم فرهنگی، هویتی، تاریخیای که داریم باشد.
اجازه بدهید اشاره کنم به تعبیری که مقام معظم رهبری چند هفته پیش در جمع دوستان راهیان نور به کار بردند، آنجا فرمودند: ما در کشور معادن و گنجینههای عظیم فرهنگی و معرفتی داریم، ولی تا زمانی که فناوریهای مناسبی برای استحصال و فرآوری این گنجینهها نداشته باشیم، مانند این است که اینها را نداریم، مانند این است که کشور شما روی نفت باشد، ولی تکنولوژی استخراج نفت را نداشته باشد یا فناوری تبدیل این ماده به محصولات گوناگون و متنوع پتروشیمی را نداشته باشد. در فرهنگ هم همین است، منابع فرهنگی، هویتی و تاریخیِ ایران اسلامی به مراتب از منابع مادیاش ـ که آنها هم زیاد و ممتاز هستند ـ بیشتر است، ولی ما نتوانستهایم متناسب با این معادن؛ فناوری فرهنگی لازم را ایجاد کنیم. آنچه که در «مشهد دوستداشتنی» اتفاق افتاده است به نوعی تلاش برای رسیدن به فناوری نوین فرهنگی برای استحصال این گنجینه است، تلاش هم شده از ابتدا بنای این کار بر مبانی نظری بومی گذاشته شود.
نام نمایشگاه «مشهد دوستداشتنی» از فرازهای زیارت «امین الله» گرفته شده است
از نام نمایشگاه که شروع کنیم، «مشهد دوستداشتنی» از فرازهای زیارت «امین الله» گرفته شده است،در زیارت امینالله که از معتبرترین زیارات شیعه است، گفته میشود: «اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرک، ِراضِیَه بِقَضاَّئِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَدُعاَّئِکَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَه اَوْلِیاَّئِکَ مَحْبُوبَه فى اَرْضِکَ وَسَماَّئِکَ» یعنی زائر در پیشگاه امام معصوم از خدا میخواهد که همان طوری که او محب و مرید امام معصوم و اولیای خداست، خود او هم محبوب و دوستداشتنی شود نه تنها برای مسلمانان دیگر، بلکه برای تمام اهل زمین و اهل آسمان؛ این فراز بسیار عمیق و زیبایی بود که تابلوی کار ما قرار گرفت که ما باید به سمت یک جامعه دوستداشتنی برویم، به سمت یک محیطی که الگو و دوستداشتنی برای همه اهل زمین باشد.
رساله پایاننامهاش اینگونه شروع میشود: «به نام خدایی که نوآوری سنت اوست»، قیصر با نگاه عمیق خودش سنت و خلاقیت را در کنار هم میبیند و واقعیت هم همین است
*حتی اسمش هم به طوری نوآوری بود، ما معمولاً این چیزها را استفاده نمیکنیم!
-خدا رحمت کند قیصر امینپور را، رساله پایاننامهاش اینگونه شروع میشود: «به نام خدایی که نوآوری سنت اوست» چون معمولاً وقتی ما از سنت صحبت میکنیم همه چیزهای قدیمی و چه بسا کلیشهای مدنظرمان است، ولی قیصر با نگاه عمیق خودش سنت و خلاقیت را در کنار هم میبیند و واقعیت هم همین است. سه تیم کار را برعهده گرفتند، یک تیم فکری که آقای دکتر خورشیدی مسئولیتش را به عهده داشت و جمع قابل توجهی از اهل نظر و نخبگان فکریِ عمدتاً جوان مشهد کمک کردند، آنها برای ایدههای اولیه نمایشگاه جلسات متعددی داشتند و راهبردها را مشخص کردند و بعد یک تیم هنری به موازات اینها شکل گرفت که مجموعهای از هنرمندان مشهد در آن گرد آمدند و راجع به این راهبردها صحبت کردند تا به قالب هنریاش برسانند و یک تیم اجرایی پشتیبانی هم داشتیم که دوستان ما در شهرداری بودند و کمک کردند که این کار شکل بگیرد، خوشبختانه در دهه فجر خیلی استقبال خوبی شد و تقریباً همه کسانی که بازدید میکردند از ما توقع داشتند و توصیه داشتند که این کار در نوروز دوباره احیا شود.
* یعنی با ظرفیت استانی کار پیش رفت؟
-بله! تحقیقاً، کامل مبتنی بر ظرفیتهای خراسان و مشهد بود.
*اینکه الان وجود دارد همان دهه فجر است یا تغییر کرده است؟
- در دهه فجر ما بخش دوران معاصر را داشتیم، آنجا میدان شهدای مشهد و یکسری از ابنیه سده اخیر مشهد بازسازی شده است، ماجراهای سال 57، همه بازآفرینی شده است، در مرحله دوم ما بخش تمدن خراسان را در هزار سال گذشته به آن اضافه کردیم که در محورهای علم، هنر، حماسه، کار و پیشه، سبک زندگی و زیارت و معنویت و یک بخشی هم طبیعت و زندگی روستایی بازسازی شده است.
*ما موزه زیاد داریم، موزه دفاع مقدس، موزه سینما، فلان نمایشگاه اینکه اینها یک دفعه زنده شوند، این زنده بودن چگونه شکل گرفت؟ آیا یک ایده گروهی بود یا نه مبتنی بر نظر شخصی و فردی بود؟
-واقعیتش یک مقداری بر میگشت به تجربیاتی که ما در چند سال اخیر داشتیم، ما قبل از شهرداری در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، بیش از 10 سال است راجع به الگوهای فرهنگی دهه شصت کار میکنیم و فکر میکنم امسال حدود 20 عنوان کتاب در این زمینه منتشر کنیم که یک ژانر جدیدی را به مطالعات فرهنگی انقلاب اسلامی اضافه خواهد کرد، یک سرفصلی به موازات دفاع مقدس چون تجربه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی کمتر مورد توجه بوده است، ما 10 سال است که در این حوزه داریم کار میکنیم که از امسال إنشاءالله به مرور نتایج این کار 10 ساله منتشر خواهد شد، این تجربه خیلی به کار ما آمد، در شهرداری به طور مثال در بیش از 70 مسجد مشهد سعی کردیم که گروههای سرودی که در دهه 60 وجود داشتند را دوباره با اقتضائات جدید بازآفرینی کنیم، این ظرفیت خیلی خوبی را در اختیار گذاشت، با دوستان تئاتری مشهد ارتباطات خوبی برقرار شد، ما در طول سه نوروزی که بنده مسئولیت داشتم، در شهرداری بیش از 2 هزار نمایش خیابانی برگزار کردیم، اینها به ما نشان داد که ظرفیتهای خوبی وجود دارد، ولی متأسفانه در یکسری کلیشههایی دارد درجا میزند، یعنی ظرفیتی مانند سرود یا تئاتر خیابانی داریم، برای قالبهای ارائه اینها یک فکرهای جدیدی کنیم که همه اینها در اتاقهای ایدهپردازی جمع شد و «مشهد دوستداشتنی» شکل گرفت، شما وارد شهرک تاریخی مشهد دوستداشتنی که میشوید مواجه میشوید با دهها نفر از اهالی تئاتر و سرود مشهد که اینها هر کدام جایگاه درست خودشان را در این فضا پیدا کردند. یک نکته را هم بگویم ما بعد از فاز اول که در دهه فجر انجام شد به فکر افتادیم آیا در دنیا در این زمینه کاری شده یا نشده است که خیلی جالب بود دیدیم ما خیلی نسبت به دنیا در این زمینه عقب هستیم.
*ولی اولین کار در ایران بود؟
-نمیدانم! در ایران سراغ ندارم که چنین اتفاقی با این ابعاد با این ویژگیها صورت گرفته باشد، اما در خارج از کشور به خصوص در غرب از آمریکا گرفته تا انگلیس و تا کانادا و استرالیا نه یکی و دو تا، صدها فضای به قول خودشان living Museum موزههای زنده وجود دارد که ترکیبی از فضاسازی، معماری، مجسمهسازی، اِلمانسازی و تئاتر و بازی و اینهاست.
* موزههای زنده که شما اشاره کردید تعدادشان خیلی زیاد است، اما اخیراً شاید تعداد کمی از این موزههای زنده قالب پستمدرن پیدا کردند!
- ما در اتاقهای فکرمان وقتی صحبت میکردیم راجع به اینکه چگونه باید این شهرک شکل بگیرد، به طور طبیعی به اینجا رسیدیم که باید خط زمان بشکند و شما وقتی وارد شهرک مشهد دوستداشتنی میشوید مقاطع مختلف تاریخی و مکانهای گوناگون آنچنان درهم آمیخته است که به یک ترکیب تازه رسیده است، من خیلی وارد بحثهای تئوریک نمیشوم شاید در صلاحیت بنده هم نباشد، ولی ما نیازمند یک چنین تأملات تئوریکی حتی در شکلگیری اینگونه فعالیتها هستیم که مخاطب وقتی وارد میشود از خواجه نصیر طوسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی را میبیند تا کلنل محمدتقی پسیان تا مدافعان حرم، تا انقلاب اسلامی و غیره، یعنی به جای اینکه ما یک فضای تفکیک شده و گسسته را طراحی کنیم، در حد امکان نشان دادیم که ما یک هویت پیوسته تاریخی داریم، یعنی اتفاقاتی که در مسجد گوهرشاد میافتد نسبت دارد با اتفاقاتی که در سربداران میافتد و حماسهای که در دفاع مقدس آفریده میشود. نکته مهم دیگر این است که شما به یک حسِ مشارکت در فضای تاریخی میرسید، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید من آن چنان در احوال پیشینیان غور کردم که انگار خود یکی از آنان هستم، این به نظرم خیلی سرفصل زیبایی است که نه فقط دیتا و اطلاعات آن دورهها باید منتقل شود بلکه باید به شکل حسی مخاطب آن دورهها را زندگی کند.
*فضاهای حتی روشنفکری هم تا حالا چنین نقطهگذاریای که آنها ادعایش را میکنند ندیدند، یعنی با نقطهگذاری و با درهم آمیختنِ اینکه الان میآیند میگویند حتی در کارهای نمایشیِ مدرن شما باید مخاطب را جزیی از تئاتر که اخیراً یک گروه از ایتالیا آمده بود خیلی محدود داشت، این کار را انجام میداد، اینجا یک جماعت زیادی در واقع درگیر میشوند.
اقتضا میکند ما یک چنین فناوریهای نوینی را حتماً به کار بگیریم وگرنه نمیتوانیم همه آن چیزی را که در مقاطع مختلف تاریخی ما اتفاق افتاده، درست به خصوص به نسلهای جدید منتقل کنیم
-به طور طبیعی وقتی ما آن هدفگذاری را کردیم، مدام به یک ابتکارات تازهای رسیدیم، مثلاً بحث مشارکت بازیگر در بازی، مثلاً در تئاتر جهان در فضای آونگاردشان «تئاتر پنهان» دارند که بازیگر میداند تئاتر دارد اجرا میشود ولی مخاطب نمیداند در دل یک تئاتر قرار گرفته است، آدمهایی مانند آگوستو بوال، اینها را تجربه کردند و اتفاقات جالبی افتاده است، ما به طور طبیعی بدون اینکه بخواهیم آنها را تقلید بکنیم، شما میبینید در مشهد دوستداشتنی یک اتفاقات این گونه افتاده است.
*به شدت آونگارد است، مثلاً عصرها که یک گروه اعزام میشوند، یک مینیبوس و اتوبوس میآید، اینها را سوار میکند و آنها قبلش آنجا نشستند و شما میتوانید بروید با آنها صحبت کنید، گپ میزنید که چه خبر؟ یعنی با بازیگر آن نمایش میآیید و خودتان هم جزیی از آن بازی میشوید.
-واقعاً همان گنجینههای فرهنگی که آقا اشاره کردند، اقتضا میکند ما یک چنین فناوریهای نوینی، چنین روشهایی ابتکاری را حتماً به کار بگیریم وگرنه نمیتوانیم همه آن چیزی را که در مقاطع مختلف تاریخی ما اتفاق افتاده است، درست به مردم و به خصوص به نسلهای جدید منتقل کنیم، تفاوت دارد انسان یک عکسی از بدرقه رزمندگان توسط مادرانشان ببیند یا یک فیلمی ببیند یا خودش در آن صحنه حاضر باشد، ببیند مادران و فرزندان در آن فضا حضور داشته باشند. البته این یک شروع و آغاز است و مطمئناً نواقص زیادی دارد و نیاز به تکمیل دارد و یکی از برکات شکلگیری این شهرک این بود که بسیاری از دوستانی که میآیند بازدید میکنند، پیشنهادات تازه ارائه میکنند، یعنی هر کسی با ذهنیت خودش، با تجربه و مهارت و هنر خودش میآید در جزئیات و کلیات کار یک ارزشافزودههایی را پیشنهاد میدهد که ما تلاش میکنیم در حد امکان آنها را به کار ببندیم و اگر این ادامه پیدا کند به نظرم در طی زمان به یک قوام خوبی میرسد و به یک سطح ایدهآل نزدیک میشود.
*یک ویژگی خوب دیگری که در آن دیدم، در واقع شاید کمتر دیده بودم، اینکه شما بعد اقتصادی را هم آمدید به بعد هنری اضافه کردید، یعنی نمایشگاه و یک چیزی من ببینم نیست، آنجا مثلاً یک روستایی است، تنور است، گوسفند است، شما میتوانید نان بخرید، یک مقدار شیر و ماست بخرید و کتابفروشی کتابهای دهه60 و سالهای 58 و 59 را دارد و شما میتوانید بروید کتابها را بخرید، یا فناوری، یعنی کاملاً بخش اقتصادی را به بخش هنری هم وصلش کردید.
-درست است! این یکی از چیزهایی بود که براساس یک آسیبشناسی نسبتاً دقیقی که از فضای فرهنگی کشور داریم به آن رسیدیم، یعنی گسست بین فرهنگ و اقتصاد به نظرم هر دو بخش را متضرر میکند، یعنی هم اقتصاد را از ظرفیتهای صنایع فرهنگی و قابلیتهای صنعتی و اقتصادی فرهنگ محروم میکند و هم فرهنگ را از قابلیتهای اقتصاد محروم میکند، بیتعارف بخواهیم صحبت کنیم تا زمانی که فرهنگ بخواهد صرفاً سوبسیدی اداره شود و یک بخش هزینهای دیده شود، فرجام خوبی و سرانجام مبارکی پیدا نخواهد کرد، ما گریزی نداریم و چارهای نداریم جز اینکه حتما فعالیتهای فرهنگیمان چرخه اقتصادی مناسب خودش را هم پیدا بکند، اگر این اتفاق نیفتد، حتماً فرهنگ بیشتر ضربه میخورد. همان طور که اشاره فرمودید ما در شهرک تاریخی مشهدِ دوستداشتنی تلاش کردیم که این شکل بگیرد، شما مثلاً وارد یک غرفهای در آنجا میشوید که طب سنتی را ارائه میکند و آدمهایی که آنجا هستند، لباسهای مردمان قرن چهارم را پوشیدهاند و نزدیک به همان ادبیات هم صحبت میکنند ولی نیاز امروز شما را جواب میگویند.
ما آن قدر همت و ابتکار نداشتیم که بسیاری از نشانههای تمدنیمان، نشانههای هویتیمان را که کاملاً قابلیت این را دارند که به یک محصول و کالای فرهنگی تبدیل شوند را تبدیل به سوغات فرهنگی کنیم
*آن طور که شنیدم یکی از پزشکان سنتی مشهد آنجا روزی دو سه ساعت میآمدند، طوری که همه وقت میگرفتند؟
-بله! خیلی هم استقبال شد، از طب سنتی بگیرید تا بخشی که اشاره کردید، مثلاً یک روستایی که ما آنجا داریم نانش را میفروشد تا محصولات لبنی و غیره. یک بخش دیگری که برای ما خیلی جالب بود، بحث سوغات فرهنگی بود، بسیاری از کسانی که بازدید میکنند آنجا علاقهمند میشوند که مثلاً اسطرلابی که خواجه نصرالدین طوسی راجع به آن توضیح میدهد چیست و چگونه کار میکند، علاقهمند میشوند که حداقل یک ماکتی از آن را بخرند که متأسفانه ما نداریم، یا کسانی که از «میل رادکان» که یک برج رصدخانهای در خراسان است و ما آنجا به ارتفاع هشت متربازسازی کردیم، بازدید میکنند .شکل معماری این برج آن قدر زیباست که آنها دوست دارند ماکت آن را داشته باشند و باز در این زمینه ما عقب هستیم، برای من خیلی تأسفبار است که مثلاً در راهآهن مشهد، برج ایفلِ چینی میفروشند و ما آن قدر همت و ابتکار نداشتیم که بسیاری از نشانههای تمدنیمان، نشانههای هویتیمان را که کاملاً قابلیت این را دارند که به یک محصول و کالای فرهنگی تبدیل شوند را تبدیل به سوغات فرهنگی کنیم.
خوشبختانه موج تقاضایی که در این شهرک شکل گرفت از سوی دهها هزار بازدیدکنندهای که از آنجا بازدید میکنند ما را به این سمت سوق داد که با یکسری از صنعتگران و ایدهپردازان صنایع مشهد وارد گفتوگو شویم و آنها بیایند و کمکم این محصولات را تولید بکنند و قرار هم نیست ما سوبسید خاصی بدهیم، ما بازارش را فراهم کنیم و وقتی تقاضا ایجاد شود، عرضه هم فعال میشود و به قول اقتصاددانان اینجا کینزینی عمل کردیم، یعنی با فعال کردن جنبه تقاضا، عرضه را میشود احیا کرد، این هم یک جنبه مهمی از اینجا است که امیدواریم بتوانیم به ثمر برسانیم.
*فکر میکنم ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی از اهداف شما بوده، فکر میکنید چقدر موفق بودید؟
- مادری میگفت من چند روز پیش آمدم نمایشگاه را بازدید کردم، این سومین باری است که دارم میآیم و فرزندان خودم را هم آوردم یعنی با یک شوقی، با یک ابتهاجی تشکر میکرد که شما یک فضایی را به وجود آوردید که یک فرصت و گفتوگوی بیننسلی اتفاق بیفتد و در شهرک شاید دیده باشید از پیرزنهای 70، 80 ساله عصازنان میآیند برای بازدید تا کودکان پیشدبستانی، یعنی یک فضایی است که زندگی به تمامت خودش در آن جاری است؛
* هر کسی در آن یک نشانهای در آن پیدا میکند و جرقهاش زده میشود.
-بله! به نظرم رمز موفقیت است که هر چقدر بتوانیم این را ارتقا بدهیم و غنیسازی بکنیم در تأثیرگذاری آن هدفی که فرمودید به نظرم موثرتر عمل خواهیم کرد، خوشبختانه در این زمینه تجربه یکی دو ماهی که داشتیم خیلی الهامبخش بوده و البته قابلیت غنای بیشتری دارد.
«مشهد دوست داشتنی» مقدمه شکلگیری مجموعهای از شهرکهای تاریخی و موزههای زنده در تمام نقاط «ایران دوست داشتنی» باشد
* خانههای دهه 60، بعد هر کسی که میآمد ابتدا نگاه خشکی داشت، یک کرسی آنجا بود، هر کسی که میدید مشخص بود نگاهش تغییر میکند، یعنی یک چیزی که یک جرقهای زده شود خیلی هوشمندانه قرار داده شده بود.
-این یک مقداری محصول ایدهپردازیهای اولیه است یک مقداری هم بچههای هنرمند مشهد در طول 7، 8 سال گذشته رشد خوبی داشتند، به خصوص در طراحی صحنه، در اِلمانسازی، در مجسمهسازی، کارهای بسیار خوبی انجام شده است، ما نتیجه آن را در اینجا استفاده کردیم، یعنی بستری فراهم کردیم که هنرمندان ما در یک فضای آماده که ابتکار میطلبید و به خلاقیتها پا میداد، بیایند و هنر خودشان را عرضه کنند که همانطور که فرمودید خیلی در نگاه مردم هم خوش نشست و برای آنها دلنشین بود.
*و سخن پایانی
اکثر شهرهای ما میتوانند شهرک تاریخی مخصوص به خود را داشته باشند. إنشاءالله «مشهد دوست داشتنی» مقدمه شکلگیری مجموعهای از شهرکهای تاریخی و موزههای زنده در تمام نقاط «ایران دوست داشتنی» باشد.
گفتگو: علیرضا ملوندی، آزاده لرستانی
انتهای پیام/فارس
کد مطلب: 437899