شهدای هفته اول فروردین را بهتر بشناسیم

17 ارديبهشت 1396 ساعت 16:53

در هفته اول فروردین شهید علی اکبر خداپرست ۲۸ اسفند سال ۶۶، شهید قاسم محسنی ۳۰ اسفند سال ۶۲، شهید علی آراسته ۲ فروردین سال ۶۰، شهید رسول شجاعی ۲ اسفند سال ۶۱، شهید بیت اله امام پناهی ۲ فروردین سال ۶۱، شهید سعید خدمتگذار ۳ فروردین سال ۶۷، شهید سیدمحمود مینویی ۳ فروردین سال ۶۷، شهید علیرضا عالم خوش خلق ۳ فروردین سال ۶۷، شهید اسماعیل سلطانی ۴ فروردین سال ۶۱، شهید عباس خدمتگذار ۴ فروردین سال ۶۷، شهید مصطفی دلیری ۴ فروردین سال ۶۷، شهیدسیدابوالقاسم میذفاطمی ۴ فروردین سال ۶۷شهید سیدابراهیم نبوتی ۴ فروردین سال ۶۷، شهید مرتضی خواجوی ۴ فروردین سال ۶۷، شهید محمدپورطاعتی ۴ فروردین سال ۶۷، شهید علی تیغ نورد ۴ فروردین سال ۶۷، شهید اسماعیل رنجکش ۴ فروردین سال ۶۷، شهید عبدالخالق سرعتی ۴ فروردین سال به فیض عظمی شهادت نائل گردیدند.


به گزارش سرویس باشهداتفتان ما

در هفته اول فروردین شهید علی اکبر خداپرست ۲۸ اسفند سال ۶۶، شهید قاسم محسنی ۳۰ اسفند سال ۶۲، شهید علی آراسته ۲ فروردین سال ۶۰، شهید رسول شجاعی ۲ اسفند سال ۶۱، شهید بیت اله امام پناهی ۲ فروردین سال ۶۱، شهید سعید خدمتگذار ۳ فروردین سال ۶۷، شهید سیدمحمود مینویی ۳ فروردین سال ۶۷، شهید علیرضا عالم خوش خلق ۳ فروردین سال ۶۷، شهید اسماعیل سلطانی ۴ فروردین سال ۶۱، شهید عباس خدمتگذار ۴ فروردین سال ۶۷، شهید مصطفی دلیری ۴ فروردین سال  ۶۷، شهیدسیدابوالقاسم میذفاطمی ۴ فروردین سال ۶۷
شهید سیدابراهیم نبوتی ۴ فروردین سال  ۶۷، شهید مرتضی خواجوی ۴ فروردین سال ۶۷، شهید محمدپورطاعتی ۴ فروردین سال ۶۷، شهید علی تیغ نورد ۴ فروردین سال ۶۷، شهید اسماعیل رنجکش ۴ فروردین سال  ۶۷، شهید عبدالخالق سرعتی ۴ فروردین سال  به فیض عظمی شهادت نائل گردیدند.
شهید علی‌ اکبر خداپرست‌:
سرباز شهید علی اکبر خداپرست فرزند یزدان در سال ۱۳۴۷ در روستای مودگان از توابع شهر فومن به دنیا آمد او تا کلاس اول راهنمایی مشغول تحصیل شد . علی اکبر خدا پرست در طول زندگی خود همیشه مهربان و دلسوز بود این شهید مهربان مومن همیشه در حال عبادت بود و دست از راز و نیاز بر نمی داشت و همه را دعا می کرد او در کار های کشاورزی به پدرش و در کار های خانه به مادرش کمک می کرد و اخلاق خوبی داشت او حتی یک بار هم با پدر و مادر خود بلند صحبت نمی کرد . پدر و مادر این شهید از رفتار او خیلی تعریف می کردند و می گفت او خیلی مومن بود شهید گرانقدر از هیچ کمکی به همسایگان دریغ نمی کرد و تا پای جان به آنها کمک میکرد او همیشه در سخنان خود می گفت که من شهادت را دوست دارم و شهید خواهم شد . او همیشه به پدر و مادر خود سفارش می کرد هر وقت یک نیازمند به در خانه شان می آمد از کمک دریغ نکنید او در هر مراسم درمساجد شرکت می کرد و پدر و مادرش هم می گفتند در مراسم شرکت کنند.دراین دوران بود که وی به سربازی فرا خوانده شد دوره آموزشی خدمت خود را در بیرجند گذراند و بعد از سه ماه به سومار اعزام شد و در لشکر ۸۸ زرهی زاهدان مستقر گردیدو از این لشکر به جبهه سومار اعزام گردید. در این ماموریت به فرمانده دسته بیسیم چی منطقه جنگی بود ، تا اینکه‌ سرانجام‌ در بیست‌ و هشتم‌ اسفند ۱۳۶۶ براثر اصابت‌ ترکش‌ خمپاره‌ بعثیون‌ کافر در سن ۱۹ سالگی به مقام شهادت رسید . مزار این شهید در روستای مودگان قرار دارد .
« وصیت نامه »
بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا طمعه ام را از عیش ونوش دنیا قطع و دستم را از همه خوی و خوشیها ی دنیا کوتاه وزبان و دهانم را از بیهوده گفتن در وصف تو بستم قلب کوچکم را لب ریز از عشق تو نمودم وای خالق خوب بی همتا هرگز بی نام تو زندگی نکردم .
پدر و مادر دلبندم … شما بهترین گواه من بودید شما بهترین قاضی بودید نزد پروردگار م شهادت می دهید آنچه را که خلاصه وار نوشتم در قلبم همانگونه می پرورانم . مگر غیر از این است هیچوقت هرس دنیا و تنویات ونیوی را نخوردم وهر گز لذت این دنیای بی وفا را نچشیدم شاید پدر ومادر بهتر از جانم بدانند که من از این دنیا ی سیه قلب و پرکینه بی زار بودم عزیزانم پدر ومادرم و خواهران نازنینم و برادران خوبم – جنگ بین دو کشور شاهد بهترین فرصت و بهترین بهانه که از موجودیت کشورم ملتم دفاع کرده و این افتخار را داشته باشم تا از نهال انقلابم با خون آبیاری کرده باشم تا از چنگ ظلمت سیه قلبان رها شوم .
پدر ومادرم مزد و عجرتان را از خدایم طلب نمائید مادرم شیرت را حلالم کن مبادا پس از مرگم بی تابی نمائید که آندسته از سیع قلبان و شیطان صفتان لذت ببرند این ورقه حتما بعد از مرگم بدستتان خواهد رسید . خداوند یار و نگهدارتان باد.

 
 
 
 
 
 
 
شهید قاسم‌ محسنی‌:
شهید قاسم‌ محسنی‌ ماسوله‌ فرزند عظیم‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۳ در شهرک ماسوله‌ قدم‌ به‌ جهان‌ گذارد. این‌ شهید گرانقدر تا پایه‌ی‌ سوم‌ راهنمایی‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌ و با قبولی‌ دوم‌ راهنمایی‌ از ادامه‌ی‌ تحصیل‌صرف‌ نظر نمود. پس‌ از تحصیل‌ به‌ عضویت‌ نهاد بسیج‌ درآمد و به‌ فعالیت‌های‌ متعدد در این‌ نهادانقلابی‌ پرداخت‌. شهید محسنی در آبانماه‌ ۱۳۶۲ بصورت‌ داوطلبانه‌ به‌ جبهه‌ رفت‌ و پس‌ از مدتی‌ مبارزه‌ و جهاد در راه‌ خدا، در سی‌ام‌ اسفند ۱۳۶۲ در طی‌ عملیات‌ خیبر درجزایر مجنون‌ در محاصره‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و در آن‌ عملیات‌ پیکرش مفقود گردید و به‌ شهادت‌ رسید.
 

شهید مصطفی‌ دلیری‌:
بسیجی‌ شهید مصطفی‌ دلیری‌ سیاه‌ پیرانی‌ فرزند رضا و سکینه‌ غلامی‌ سیاه‌ پیرانی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۸ درشهر فومن‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود.
دوره‌ ابتدایی‌ را در دبستان‌ (شهید رحمان‌ تیغ‌نورد کنونی‌)، دوره‌ راهنمایی‌ رادر مدرسه‌ راهنمایی‌ تحصیلی‌ توحید و دوره‌ متوسطه‌ را در دبیرستان شهید جعفر تیغ‌نورد گذراند، تا اینکه‌ موفق‌ به‌ أخذ مدرک‌ دیپلم‌ در رشته‌ی‌فرهنگ‌ و ادب‌ گردید.
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ عضویت‌ نهاد بسیج‌ درآمد و پس‌ از جنگ‌ تحمیلی‌، از طریق‌ جهادسازندگی‌، به‌ منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ در جبهه‌ اعزام‌ شد. در مرحله‌ی‌ دوم،‌ از واحد بسیج‌ سپاه‌ فومن‌، بسوی‌ جبهه‌ شتافت‌ و پس‌ از دلاوری‌ها، سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در منطقه‌ خرمال‌ عراق‌،در عملیات‌ والفجر ۱۰ به‌ درجه‌ی‌ رفیع‌ شهادت‌ نایل‌ آمد و به‌ خیل‌ کاروان‌ شهدا پیوست‌. مزار شهید در گلزار شهداء فومن می باشد.
این‌ شهید به‌ هنر تئاتر علاقه‌ فراوانی‌ داشت‌ و چندین‌ نمایش‌ را کارگردانی‌ و آنها را در تالار اداره‌ی‌ آموزش‌ و پرورش‌ شهرستان‌ فومن‌ به‌ اجرا درآورده‌ بود. علاوه‌ بر این‌، در زمینه‌ ورزش‌ وتربیت‌ بدنی‌ نیز فعالیت‌ چشمگیری‌ داشت‌ و در رشته‌ی‌ ژیمناستیک‌، مقام‌ اول‌ را کسب‌ کرده‌ بود. درفرازی‌ از وصیت‌نامه‌اش‌ می‌خوانیم‌: «خدایا از تو می‌خواهم‌ که‌ مرگ‌ مرا، شهادت‌ در راه‌ خودت‌ ولوای‌ اسلامم‌ قرار می‌دهی‌».
 
 

 
شهید سیدابوالقاسم‌ میرفاطمی‌:
بسیجی شهید سید ابوالقاسم‌ میرفاطمی‌ فرزند پیله‌ آقا به‌ سال‌ ۱۳۳۰ در روستای‌ نفوت شهرستان صومعه سرا ‌دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. دوران‌ کودکی‌ را در کنار خانواده‌اش‌ سپری‌ نمود و پس‌ از آن‌ وارد مدرسه‌ گردیدو تا پایه‌ی‌ سوم‌ راهنمایی‌ به‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
این‌ شهید بزرگوار، پس‌ از ازدواج‌، در شهر فومن‌ ساکن‌ شد و به‌ کار خیاطی‌ مشغول‌ گردید. سالها در این‌ کار بود، تا اینکه‌ از سوی‌ واحد بسیج‌ فومن‌ به‌ جبهه‌های‌ نور علیه‌ ظلمت‌ اعزام‌ شد و سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در عملیات‌ والفجر ۱۰ ،در منطقه‌ی‌ خرمال‌ عراق‌ به‌ شهادت‌ رسید و همچون‌ پرستوی‌ مهاجر، به‌ سوی‌ آسمان‌ به‌ پرواز در آمد.وپیکرش بعداز تشیع در شهر در گلزارفومن به‌ خاک‌ سپرده شد.
 
 

 
شهید سید ابراهیم‌ نبوتی‌:
شهید سید ابراهیم‌ نبوتی‌ فومنی‌ فرزند سیدرضا به‌ سال‌ ۱۳۴۸ در شهر فومن‌ زاده‌ شد. با محبت‌های ‌مادر و تلاش‌های‌ بی‌دریغ‌ پدر بود که‌ رشد نمود و پس‌ از طی‌ دوران‌ کودکی‌ وارد مدرسه‌ گردید.
این‌ شهید بزرگوار پس‌ از طی‌ مقطع‌ ابتدایی‌، وارد مدرسه‌ راهنمایی‌ گردید و تا قبولی‌ پایه‌ دوم‌ راهنمایی‌ به‌ پیش‌ رفت‌ و به‌ دلایلی‌، به‌ همین‌ مقدار اکتفا نمود. پس‌ از شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ به‌عضویت‌ نهاد بسیج‌ فومن‌ در آمد و بعد هم‌ از طریق‌ سپاه‌ فومن‌ بعنوان‌ مشمول‌ وظیفه‌، در تاریخ‌۱۳/۱۰/۱۳۶۶ به‌ منطقه‌ جنوب‌ اعزام‌ شد تا در کنار دیگر رزمندگان‌ اسلام‌، به‌ دفاع‌ از میهن‌ اسلامی‌بپردازد. مدت‌ دو ماه‌ و اندی‌ در جبهه‌ بود و‌ به‌ مبارزه‌ با مزدوران‌ بعثی‌ پرداخت‌، تا اینکه‌ سرانجام‌ درچهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷، در چهارمین‌ روز از بهار سال‌ ۶۷، در منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ خرمال‌ عراق‌ در عملیات‌ والفجر ۱۰ بر اثر اصابت‌ ترکش‌ از ناحیه‌ سر، به‌ فیض‌ شهادت‌ نایل‌ آمد و به‌ خیل‌ کاروان ‌شهدای‌ جنگ‌ پیوست‌. وپیکرش درگلزار فومن بخاک سپرده شد . شهید نبوتی‌ با اهدای‌ جان‌ و نثار خون‌ خود، از آرمان‌ خود پاسداری‌ نمود و همانند دیگر شهدای‌ راه‌ اسلام‌، در تاریخ‌ بشریت‌ جاودانه‌ ماند. او معنی‌ خاص‌ شهادت‌ را که‌ همانا، کشته‌ شدن‌ در راه‌ خدا در‌ جبهه‌ جنگ‌ است‌ را درک‌ کرده‌ بود.‌ داوطلبانه‌ به‌ سوی‌ جبهه‌ رهسپار شد و به‌ وصال‌ رسید وآسمانی‌ گشت‌. او در مکتب‌ اسلام‌، خوب‌ تربیت‌ شد، خوب‌ فهمید و خوب‌ هم‌ راهش‌ را انتخاب‌نمود.
 
 

 
شهید مرتضی‌ خواجوی‌
بسیجی‌ شهید مرتضی‌ خواجوی‌ گسکره‌ای‌ فرزند نازعلی‌ به‌ سال‌ ۱۳۵۰ در روستای‌ کوچی‌چال‌ شهرستان فومن قدم‌ به‌ هستی‌ گذارد. پس‌ از اینکه‌ دوره‌ خردسالی‌ را طی‌ نمود، دوره‌ تحصیل‌ را آغاز کرد و تا پایه‌ی‌ اول‌ دبیرستان‌ به‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ پرداخت‌. این‌ شهید بزرگوار در طی‌ دوران‌ تحصیل‌، علاوه‌ بر فراگرفتن‌ علم‌ و دانش‌، به‌ کار کشاورزی‌ نیز می‌پرداخت‌ و‌ پس‌ از ترک‌ تحصیل‌، مدتی‌ به‌ فعالیت‌های ‌کشاورزی‌ ادامه‌ داد.
در ماههای‌ پایانی‌ سال‌ ۱۳۶۶ بود که‌ با وجود سن‌ کم‌، داوطلبانه‌ از واحد بسیج‌ سپاه‌ فومن‌ به‌ سوی ‌جبهه‌های‌ نور علیه‌ ظلمت‌ رهسپار شد، تا به‌ کمک‌ رزمندگان‌ اسلام‌ شتافته‌ و در این‌ مهم‌، سهمی‌داشته‌ باشد. در دوازدهم‌ بهمن‌ ماه‌ این‌ سال‌، به‌ منطقه‌ غرب‌ اعزام‌ شد و مدتی‌ در آن‌ دیار به‌ مبارزه‌پرداخت‌، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷، یعنی‌ در چهارمین‌ روز از بهار سال‌ جدید۱۳۶۷ در حین درگیری‌ با مزدوران‌ بعثی‌ در منطقه‌ی‌ جنگی‌ خرمال‌ عراق‌ براثر ترکش‌ خمپاره‌ به‌شهادت‌ رسید و بدین‌ طریق‌ به‌ وصال‌ دوست‌ نایل‌ آمد.
در وصیت‌نامه‌اش‌، چنین‌ می‌نویسد: «خانواده‌ گرامی‌ام‌، چه‌ مرگی‌ بهتر از شهادت‌ در راه‌ خداست‌.چه‌ مرگی‌ بهتر از شهید شدن‌ در جبهه‌های‌ دفاع‌ از نوامیس‌ مردم‌ است‌… برادرانم‌ بعد از شهادتم‌، دلداری‌ دهنده‌ پدر و مادر و خواهرانم‌ باشید و امام‌ عزیز را تنها نگذارید و پیرو ولایت‌ فقیه‌ باشید».
 

شهید محمد پورطاعتی‌:
معلم‌ بسیجی‌ شهید محمد پورطاعتی‌ فومنی‌ فرزند شادروان‌ تقی‌پور طاعتی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۵ در فومن‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. شش‌ ساله‌ بود که‌ وجود نازنین‌ پدر را از دست‌ داد و از آن‌ پس‌ در دامن‌ مادری‌ مهربان‌ و زحمتکش‌، ایام‌ را سپری‌ نمود.
مادر برای‌ درآمد خانواده‌ و تأمین‌ معاش‌، خیاطی‌ می‌کرد و محمد در چنین‌ خانواده‌ای‌ رشد نمود و در کنار سختی‌های‌ زندگی‌، به‌ کسب‌ علم‌ اشتیاق‌ فراوان‌ نشان‌ داد و پس‌ از وارد شدن‌ به‌ مدرسه‌، دوره‌متوسطه‌ را در سال‌ ۱۳۶۳ در رشته‌ی‌ علوم‌ تجربی‌ به‌ پایان‌ رسانید و در سال‌ ۱۳۶۴ موفق‌ شد که‌ وارد دانشگاه‌ شهید مدنی‌ قم‌ گردیده‌ و در رشته‌ی‌ اللهیات‌ ادامه‌ تحصیل‌ دهد.
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ که‌ مصادف‌ با سن‌ نوجوانی‌ محمد و پیدایش‌ گروهک‌های‌ ضدانقلابی‌ بود، او در راستای‌ اهداف‌ مقدس‌ اسلام‌ و پیش‌برد دستورات‌ رهبر انقلاب‌، به‌ مبارزه‌ برخاست‌ و در این‌ راه‌،مورد تهدید و حتی‌ ضرب‌ و شتم‌ قرار گرفت‌. از جمله‌ فعالیت‌های‌ او در این‌ ایام‌، می‌توان‌ به‌ شرکت‌ در مجالس‌ و مراسم‌ مذهبی‌ و کلاسهای‌ قرآن‌ و انجمن‌های‌ اسلامی‌ و همچنین‌ نهاد بسیج‌ فومن‌ وشفت‌ اشاره‌ داشت‌.
در تابستان‌ سال‌ ۱۳۶۰ بود که‌ راهی‌ جبهه‌ و شهر سنندج‌ گردید و پس‌ از آن‌، به‌ مناطقی‌ چون‌: مریوان‌ و سردشت‌ اعزام‌ شد. در ششم‌ اسفندماه‌ ۱۳۶۵ در عملیات‌ مسلم‌ بن‌عقیل‌ در گردان‌ مالک‌، براثر ترکش‌های‌ فراوان‌، یک‌ پای‌ او مجروح‌ گردید و با این‌ همه‌، برای‌ رفتن‌ به‌ جبهه‌ بی‌تابی‌ می‌کرد و با اینکه‌ در چندین‌ مرحله‌، مجروح‌ شده‌ بود باز هم‌ دست‌ از مبارزه‌ برنداشت‌.
برای‌ آخرین‌ بار، از سوی‌ واحد بسیج‌ سپاه‌ فومن‌ به‌ مناطق‌ جنگی‌ غرب‌ کشور اعزام‌ شد و همچنان‌ به‌ مبارزه‌ با متجاوزین‌ ادامه‌ داد، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷، ایام‌ هجرانش‌ به‌ پایان ‌رسید و به‌ وصال‌ معبود خویش‌ نایل‌ آمد.
این‌ شهید که‌ در عملیات‌ والفجر ۱۰ در حین‌ پاتک‌ دشمن‌ بعثی‌، مفقود شده‌ بود، آنقدر زیر آفتاب‌سوزان‌ خرمال‌ عراق‌ (بانی‌ بلوک‌)، چون‌ مولایش‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ السلام‌ قرار گرفت‌، تا اینکه‌ غیر از استخوان‌های‌ سوخته‌ و یک‌ پلاک‌، چیزی‌ از وی‌ بر جای‌ نماند و پس‌ از گذشت‌ هشت‌سال‌، به‌زادگاهش‌ بازگردانده‌ شد و در گلزار شهدای‌ فومن‌، هم‌ آغوش‌ خاک‌ گردید.
از خصوصیات‌ اخلاقی‌ این‌ شهید، می‌توان‌ به‌ ساده‌ بودن‌ و بی‌تکبری‌ او اشاره‌ داشت‌. اخلاص‌ و صداقت‌ در چشمانش‌ حاکم‌ بود و با همه‌ به‌ نرمی‌ و عطوفت‌ رفتار می‌کرد. نیایش‌ و دعا، جزوبرنامه‌های‌ مهم‌ و اساسی‌ زندگی‌ او قرار داشت‌ و به‌ فرایض‌ دینی‌ توجه‌ خاصی‌ داشت‌. از کودکی‌، در تکیه‌ مهدیه‌ (معروف‌ به‌ تکیه‌ آقای‌ اریب‌) شهر فومن،‌ قرآن‌ را فراگرفت‌ و بعدها خود، مربی‌ قرآن‌ شد.در مساجد حضوری‌ سبز داشت‌ و در برخی‌ از مساجد، مؤذن‌ نیز بود.
قسمتی‌ از وصیت‌نامه‌ی‌ این‌ شهید آمده‌ است‌: «… برادران‌ و خواهران‌ من‌، سعی‌ کنید که‌ پوینده‌ راه‌ اولیاء و پیرو اسلام‌ و ولایت‌ باشید و در زمان‌ حال‌، پیرو رهبر عظیم‌الشان‌ امام‌ خمینی‌ باشید. نکند در برابر مشکلات‌، خسته‌ و ملول‌ شوید که‌ در راه‌ خدا، خستگی‌ معنا ندارد. ما باید شکر گذارخداوند تبارک‌ و تعالی‌ باشیم‌ که‌ ما را از زیر دست‌ استبداد، ظلم‌، فساد و تباهی‌ رهانید و هم‌ اکنون‌ زیر پرچم‌ اسلام‌، زندگی‌ می‌کنیم‌…».
«… خدارا فراموش‌ نکنید که‌ حاضر و ناظر است‌ و بر بندگان‌ خود، بی‌نهایت‌ رئوف‌ و مهربان‌ است‌. عدالت‌ وتقوا را در رابطه‌ با خود و دوستان‌ و همسایگان‌ و همکیشان‌ و غیرهمکیشان‌ رعایت‌ کنید.

شهید عبدالخالق‌ سرعتی‌:
سرباز وظیفه‌ شهید عبدالخالق‌ سرعتی‌ ابدی‌ خسمخی‌ فرزند غلامعلی‌ به‌ سال‌ ۱۳۳۹ در روستای‌ خمسخ‌ از توابع‌ دهستان‌ رودپیش‌ شهرستان فومن دیده‌ به‌ جهان‌ گشود.
دوران‌ خردسالی‌ را در خانواده‌ کشاورز خود سپری‌ کرد، تا اینکه‌ وارد مدرسه‌ گردید و تا پایه‌ چهارم‌مقطع‌ ابتدایی‌ به‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ پرداخت‌. پس‌ از ترک‌ تحصیل‌، به‌ کار و تلاش‌ روی‌ آورد و مدتی‌ به‌کارگری‌ پرداخت‌ تا وقتی‌ که‌ به‌ خدمت‌ سربازی‌ فراخوانده‌ شد و خود را برای‌ رفتن‌ به‌ خدمت‌ آماده‌ نمود.
دوره‌ آموزشی‌ را که‌ به‌ اتمام‌ رساند‌ به‌ تیپ‌ ۵۵ هوابرد شیراز منتقل‌ شد و بعد از مدتی‌ خدمت‌ در این‌یگان‌، به‌ منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ کشور اعزام‌ شد. شهید سرعتی‌ دوشادوش‌ دیگر رزمندگان‌ به‌ دفاع‌ ازمیهن‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و در این‌ راه‌ از هیچ‌ کوششی‌ دریغ‌ نورزید، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌فروردین‌ ۱۳۶۱ در منطقه‌ عملیاتی‌ دشت‌ عباس‌ به‌ درجه‌ی‌ رفیع‌ شهادت‌ نایل‌ آمد و آسمانی‌ گشت‌. مزار این شهید درروستای خسمخ قراردارد.
 

شهید علی‌ تیغ‌نورد
شهید علی‌ تیغ‌ نورد فرزند ولی‌ و جهان‌ خانم‌ هادی‌پور دزدکی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۶ در روستای‌ شنبه‌ بازار شهرستان فومن تولد یافت‌. دوران‌ طفولیت‌ را در کنار پدری‌ زحمتکش‌ و مادری‌ مهربان‌ سپری‌ نمود، تا اینکه‌ راهی‌ مدرسه‌ شد.
این‌ شهید پس‌ از پشت‌سر گذاشتن‌ مقطع‌ ابتدایی‌ و راهنمایی‌، وارد دوره‌ متوسطه‌ گردید و با پشتکاری‌ که‌ در زمینه‌ی‌ تحصیل‌ داشت‌، موفق‌ به‌ أخذ مدرک‌ دیپلم‌ فرهنگ‌ و ادب‌ شد.
پس‌ از تحصیل‌، بعنوان‌ پاسدار مشمول‌ عازم‌ جبهه‌ شد، تا همانند دیگر رزمندگان‌ به‌ جهاد و مبارزه ‌پردازد و از حریم‌ کشور خود دفاع‌ نماید. مدتی‌ در جبهه‌ها بسر برد، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ غرب‌ کشور عراق‌، در ناحیه‌ای‌ موسوم‌ به‌ «خرمال‌»، در طی‌ عملیات‌ والفجر ۱۰، براثر ترکش‌ به‌ بدن‌ به‌ شهادت‌ رسید و در زمره‌ی‌ شهدای‌ اسلام‌ قرار گرفت‌.
در قسمتی‌ از وصیت‌ نامه‌اش‌ که‌ در مورخه‌ ۲۵/۱۰/۶۶ به‌ هنگام‌ اعزام‌ به‌ مناطق‌ عملیاتی‌ نوشته‌ شده‌، آمده‌ است‌: «…پدر و مادر عزیزم‌، می‌دانم‌ که‌ برایم‌ خیلی‌ زحمت‌ کشیده‌اید… مادر جان‌ می‌دانم‌ تا سحر بر گهواره‌ام‌ نشسته‌ای‌ و بیداری‌ کشیده‌ای‌. قطعاً وظیفه‌ام‌ جبران‌ زحمات‌ تو بود، امامن‌ امانتی‌ بودم‌ از جانب‌ خدا و او امانتش‌ را از شما گرفت‌ و امیدوارم‌ که‌ مرا ببخشی‌…ای شهیدان سر از تن جدا. وای ثاراله. مرا ببخش که هشت سال از جنگ گذشته و هشت سالی که هر روز یارانت را شهید می کنند ولی من رو سیاه و گناهکار تازه به کاروانت پیواسه ام . ای پسر شیر خدا مرا با یارانت محشور گردان و مرا جلوی شهدا ءسرشکسته نگردان. ».
 

شهید علی‌ تیغ‌نورد:
شهید علی‌ تیغ‌ نورد فرزند ولی‌ و جهان‌ خانم‌ هادی‌پور دزدکی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۶ در روستای‌ شنبه‌ بازار شهرستان فومن تولد یافت‌. دوران‌ طفولیت‌ را در کنار پدری‌ زحمتکش‌ و مادری‌ مهربان‌ سپری‌ نمود، تا اینکه‌ راهی‌ مدرسه‌ شد.
این‌ شهید پس‌ از پشت‌سر گذاشتن‌ مقطع‌ ابتدایی‌ و راهنمایی‌، وارد دوره‌ متوسطه‌ گردید و با پشتکاری‌ که‌ در زمینه‌ی‌ تحصیل‌ داشت‌، موفق‌ به‌ أخذ مدرک‌ دیپلم‌ فرهنگ‌ و ادب‌ شد.
پس‌ از تحصیل‌، بعنوان‌ پاسدار مشمول‌ عازم‌ جبهه‌ شد، تا همانند دیگر رزمندگان‌ به‌ جهاد و مبارزه ‌پردازد و از حریم‌ کشور خود دفاع‌ نماید. مدتی‌ در جبهه‌ها بسر برد، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ غرب‌ کشور عراق‌، در ناحیه‌ای‌ موسوم‌ به‌ «خرمال‌»، در طی‌ عملیات‌ والفجر ۱۰، براثر ترکش‌ به‌ بدن‌ به‌ شهادت‌ رسید و در زمره‌ی‌ شهدای‌ اسلام‌ قرار گرفت‌.
در قسمتی‌ از وصیت‌ نامه‌اش‌ که‌ در مورخه‌ ۲۵/۱۰/۶۶ به‌ هنگام‌ اعزام‌ به‌ مناطق‌ عملیاتی‌ نوشته‌ شده‌، آمده‌ است‌: «…پدر و مادر عزیزم‌، می‌دانم‌ که‌ برایم‌ خیلی‌ زحمت‌ کشیده‌اید… مادر جان‌ می‌دانم‌ تا سحر بر گهواره‌ام‌ نشسته‌ای‌ و بیداری‌ کشیده‌ای‌. قطعاً وظیفه‌ام‌ جبران‌ زحمات‌ تو بود، امامن‌ امانتی‌ بودم‌ از جانب‌ خدا و او امانتش‌ را از شما گرفت‌ و امیدوارم‌ که‌ مرا ببخشی‌…ای شهیدان سر از تن جدا. وای ثاراله. مرا ببخش که هشت سال از جنگ گذشته و هشت سالی که هر روز یارانت را شهید می کنند ولی من رو سیاه و گناهکار تازه به کاروانت پیواسه ام . ای پسر شیر خدا مرا با یارانت محشور گردان و مرا جلوی شهدا ءسرشکسته نگردان. ».
شهید عباس‌ خدمتگزار
بسیجی‌ شهید عباس‌ خدمتگزار بافکری‌ فرزند حاج‌ حسین‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۶ در تهران‌ دیده‌ به‌ جهان ‌گشود. دوره‌ کودکی‌ را در کانون‌ گرم‌ خانواده‌ سپری‌ ساخت‌، تا اینکه‌ وارد مدرسه‌ گردید و خود رابرای‌ آموختن‌ علم‌ و دانش‌ مهیا ساخت‌.
دوره‌ ابتدایی‌ را در دبستان‌ شهید حق‌ وردی‌ و دوره‌ راهنمایی‌ را در مدرسه‌ توحید فومن‌ سپری‌ کرد، آنگاه‌ وارد دبیرستان‌ شهید تیغ‌نورد گردید و دوره‌ اول‌ و دوم‌ را در این‌ مدرسه‌ سپری‌ نمود. پس‌ از آن‌خود را برای‌ رفتن‌ به‌ جبهه‌ مهیا نمود و همانند برادر شهیدش‌، نبرد با دشمن‌ متجاوز را در سرمی‌پروراند.
در خرداد ۱۳۶۶ از واحد بسیج‌ فومن‌ به‌ رشت‌ و از لشکر ۱۶ قدس‌ گیلان‌ به‌ جبهه‌های‌ نور علیه‌ ظلمت‌ اعزام‌ شد و بسان‌ برادرش‌ دلیرانه‌ و شجاعانه‌ جنگید، تا اینکه‌ سرانجام‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در عملیات‌ والفجر ده‌ در محل‌ ارتفاعات‌ ریش‌ خرمال‌ عراق‌ پیکرش‌ مفقود گردید و درست‌ یک‌ روز پس‌ از شهادت‌ برادرش‌، به‌ شهادت‌ رسید و به‌ خیل‌ کاروان‌ شهدای‌ اسلام‌ پیوست‌. یادشان‌ گرامی‌ و راهشان‌ پررهرو باد.
در قسمتی‌ از وصیت‌نامه‌ی‌ شهید خدمتگزار می‌خوانیم‌: «خدایا اگر مرگ‌ من‌، خدمت‌ به‌ اسلام‌ است‌ مرا بمیران‌ و اگر حیاتم‌ به‌ نفع‌ اسلام‌ است‌، مرا زنده‌ نگه‌دار».
 
 
 

شهید اسماعیل‌ رنجکش‌:
پاسدار وظیفه‌ شهید اسماعیل‌ رنجکش‌ کلفتی‌ فرزند شعبان‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۶ در روستای‌ کلفت‌ شهرستان فومن قدم‌ به‌جهان‌ گذارد. دوران‌ کودکی‌ و تحصیل‌ را پشت‌سر گذاشت‌ و پس‌ از طی‌ این‌ دوران‌، در تاریخ‌۳۰/۱۲/۱۳۶۶ از واحد بسیج‌ سپاه‌ فومن‌ به‌ منطقه‌ی‌ عملیاتی‌ غرب‌ کشور اعزام‌ شد، تا خود را به‌جمع‌ رزمندگان‌ اسلام‌ رسانده‌ و در برابر ارتش‌ بعثی‌ عراق‌ بایستد و از دین‌ و حریم‌ مملکت‌ خویش‌دفاع‌ نماید.
در این‌ ایام،‌ عملیات‌ والفجر ۱۰ توسط‌ فرماندهان‌ جنگ‌، طرح‌ریزی‌ شده‌ بود و می‌بایست‌ در چندین‌ مرحله‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و چند هدف‌ عمده‌ نظامی‌، از جمله‌ آزادسازی‌ شهرهای‌ حلبچه‌ و خرمال‌عملی‌ می‌گردید. عملیات‌ با سه‌ قرارگاه‌ سازماندهی‌ شده‌ بود و مجموعاً ۱۰ لشکر و ۱۳ تیپ‌ در قالب‌۷۰ گردان‌ به‌ کار گرفته‌ شده‌ بودند که‌ شهید رنجکش‌ در قرارگاه‌ قدس‌ و در لشکر ۲۵ کربلا جای‌ گرفته‌ بود و مأموریت‌ ایشان‌ در محور شمالی‌، بستن‌ تنگه‌ و تصرف‌ پل‌ گردکو (عقبه‌ اصلی‌ دشمن‌ به‌ کل‌ منطقه‌) بود. مرحله‌ چهارم‌ این‌ عملیات‌ در اواخر اسفند ماه‌ ۱۳۶۶ به‌ منظور پیشروی‌ در شمال ‌رودخانه‌ زلم‌ و نیز الحاق‌ قرارگاه‌ قدس‌ با قرارگاه‌ فتح‌ در ناحیه‌ی‌ دو جیله‌ آغاز شد که‌ در طی‌ آن‌، شهید رنجکش‌ در تاریخ‌ چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در محل‌ خرمال‌ عراق‌ به‌ درجه‌ی‌ رفیع‌ شهادت‌ می‌رسند و پس‌ از دلاوری‌ها و رشادت‌ها به‌ لقاءالله‌ می‌پیوندند.مزارش در روستای کلفت فومن قراردارد.
 
 

شهید علی‌ آراسته‌:
شهید علی‌ آراسته‌ فرزند رمضانعلی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۰ در روستای‌ ماوردیان‌ شهرستان فومن به‌ دنیا آمد. دوران‌ کودکی‌ او با بازی‌های‌ کودکانه‌ به‌ همراه‌ تربیت‌ صحیح‌، در کانون‌ خانواده‌ سپری‌ شد. پس‌ از آن‌ به‌ خاطر پاره‌ای ‌از مشکلات‌ زندگی‌، نتوانست‌ همانند هم‌ سن‌ و سالهای‌ خود، وارد مدرسه‌ گردیده‌ و کسب‌ علم‌ نماید، از اینرو دوران‌ نوجوانی‌ او بدون‌ تحصیل‌، در کنار خانواده‌ همراه‌ با کار سپری‌ گردید. سپس‌ از طریق‌ ژاندارمری‌ فومن‌، با عضویت‌ ارتش‌ به‌ خدمت‌ سربازی‌ رفت‌ و بعد از دوره‌ آموزشی‌، از تیپ ‌۶۴ خرم‌آباد لرستان‌ عازم‌ جبهه‌های‌ حق‌ علیه‌ باطل‌ شد‌ و در کنار دیگر رزمندگان‌، به‌ دفاع‌ از ایران‌ عزیز پرداخت‌.
این‌ سرباز فداکار پس‌ از ایثار و از خودگذشتگی‌ها، سرانجام‌ در تاریخ‌ دوم‌ فروردین۱۳۶۱، زمانی‌که‌ فقط‌ ۲۱ سال‌ از عمرش‌ می‌گذشت‌، در منطقه‌ی‌ دشت‌ عباس‌ به‌ پایگاه‌ بلند و ملکوتی‌ شهادت‌ دست‌ یافت‌ و جزو شهدای‌ مفقود الجسد گردید.
 
 
 

شهید علی‌ آراسته‌:
شهید علی‌ آراسته‌ فرزند رمضانعلی‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۰ در روستای‌ ماوردیان‌ شهرستان فومن به‌ دنیا آمد. دوران‌ کودکی‌ او با بازی‌های‌ کودکانه‌ به‌ همراه‌ تربیت‌ صحیح‌، در کانون‌ خانواده‌ سپری‌ شد. پس‌ از آن‌ به‌ خاطر پاره‌ای ‌از مشکلات‌ زندگی‌، نتوانست‌ همانند هم‌ سن‌ و سالهای‌ خود، وارد مدرسه‌ گردیده‌ و کسب‌ علم‌ نماید، از اینرو دوران‌ نوجوانی‌ او بدون‌ تحصیل‌، در کنار خانواده‌ همراه‌ با کار سپری‌ گردید. سپس‌ از طریق‌ ژاندارمری‌ فومن‌، با عضویت‌ ارتش‌ به‌ خدمت‌ سربازی‌ رفت‌ و بعد از دوره‌ آموزشی‌، از تیپ ‌۶۴ خرم‌آباد لرستان‌ عازم‌ جبهه‌های‌ حق‌ علیه‌ باطل‌ شد‌ و در کنار دیگر رزمندگان‌، به‌ دفاع‌ از ایران‌ عزیز پرداخت‌.
این‌ سرباز فداکار پس‌ از ایثار و از خودگذشتگی‌ها، سرانجام‌ در تاریخ‌ دوم‌ فروردین۱۳۶۱، زمانی‌که‌ فقط‌ ۲۱ سال‌ از عمرش‌ می‌گذشت‌، در منطقه‌ی‌ دشت‌ عباس‌ به‌ پایگاه‌ بلند و ملکوتی‌ شهادت‌ دست‌ یافت‌ و جزو شهدای‌ مفقود الجسد گردید.
شهید رسول‌ شجاعی‌
شهید رسول‌ شجاعی‌ گل‌افزانی‌ فرزند جمال‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۰ در روستای ‌گل‌ افزان‌ شهرستان فومن قدم‌ به‌ عرصه‌ی‌ گیتی‌ نهاد. دوران‌ شیرین‌ کودکی‌ او با لحظات‌ خاطرانگیز که‌ برای‌ هر پدر و مادری‌، شیرین‌ترین‌ و ماندنی‌ترین‌ لحظات‌ است‌، به‌ سرعت‌ سپری‌ شد.
دوره‌ تحصیل‌ را تا پایه‌ی‌ سوم‌ راهنمایی‌ ادامه‌ داد و پس‌ از آن‌، به‌ کار پرداخت‌، تا به‌ نوعی‌ از سختی‌های‌ خانواده‌ کاسته‌ شود. پس‌ از کار و تلاش‌ بود که‌ راهی‌ خدمت‌ شد و پس‌ گذشت‌ چند ماه‌، از تیپ‌ سوم‌ لشکر ۸۸ زرهی‌ زاهدان‌ عازم‌ جبهه‌ گردید، تا در برابر متجاوزین‌ به‌حریم‌ ایران‌، مردانه‌ مبارزه‌ کند.
این‌ سرباز اسلام‌، سرانجام‌ در طی‌ طریق‌ رزمندگی‌، در دوم‌ فروردین‌ ۱۳۶۱ در حالی‌ که‌ ۱۸ ماه‌ از خدمتش‌ و در واقع‌ حضورش‌ در میدان‌های‌ نبرد می‌گذشت‌، در منطقه‌ی‌ رقابیه‌ به‌ شهادت‌ رسید و ازاین‌ طریق‌ به‌ ندای‌ حق‌، لبیک‌ گفت‌.مزار این شهید درزادگاهش قراردارد.
 
 
 

شهید بیت‌ الله‌ امام‌ پناهی‌:
سرباز وظیفه‌ شهید بیت‌الله‌ امام‌ پناهی‌ فرزند ابوالشهدا شمس‌الله‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۰ در روستای‌ ملسکام‌ شهرستان فومن دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. این‌ شهید والامقام‌ در خانواده‌ای‌ کشاورز و زحمتکش‌، رشد و نمو یافت‌ و پس‌از طی‌ دوران‌ کودکی‌ وارد مدرسه‌ شد و تا پایه‌ پنجم‌ ابتدایی‌ به‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
پس‌ از دوره‌ی‌ تحصیل‌، همراه‌ با پدر و دیگر اعضای‌ خانواده‌ به‌ امر کشاورزی‌ و زراعت‌ پرداخت‌ وچند سالی‌ را در این‌ کار مقدس‌ بسر برد، تا اینکه‌ به‌ خدمت‌ مقدس‌ سربازی‌ فراخوانده‌ شد و درخدمت‌ بود که‌ به‌ مناطق‌ جنگی‌ کشور اعزام‌ گردید. در جبهه‌ بعنوان‌ راننده‌ آمبولانس‌ به‌ کمک ‌رزمندگان‌ آسیب‌ دیده‌ می‌شتافت‌ و در میادین‌ نبرد حضوری‌ فعال‌ داشت‌، تا اینکه‌ سرانجام‌ در دوم ‌فروردین‌ ۱۳۶۱ در منطقه‌ عملیاتی‌ دشت‌ عباس‌، بعلت‌ اصابت‌ ترکش‌ راکت‌ بالگرد به‌ آمبولانس‌، به‌شهادت‌ رسید و سرخ‌ گون‌ به‌ لقای‌ الهی‌ شتافت‌.
در بخشی‌ از وصیت‌نامه‌اش‌ آمده‌ است‌:
«… امروز جبهه ها ، جبهه کربلا ، رهبر ما رهبر کربلا، شهدا ء ما شهداء کربلا و رزمندگان کربلا یند، رهبری همچون حسین ، پیروانی همچون حبیب بن مظاهر ، جوانانی همچون علی اکبر و نوجوانانی همچون قاسم بن الحسن دارد که در کربلاهای غرب و جنوب کشور اسلامی ایران رزمیده اند و می رزمند. نکته ای که باید به شما مردم بگویم : این را بدانید راه ما را آگاهانه انتخاب کریم . راهی که ما رفتیم همان راه شهدای کربلااست . راه پیامبر است ، اگر بارها کشته شویم و زنده گردیم بازهم خواهیم گفت لبیک یاخمینی ، لبیک یا خمینی.
 
 
 

شهید سعید خدمتگزار:
بسیجی‌ شهید سعید خدمتگزار بافکری‌ فرزند حاج‌ حسین‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۹ در تهران‌ دیده‌ به‌ جهان‌گشود. دوران‌ کودکی‌ را در خانواده‌ای‌ مذهبی‌ سپری‌ نمود، تا اینکه‌ وارد مدرسه‌ گردید. دوره‌ ابتدایی‌را در دبستان‌ شهید حق‌ وردی‌ (بهار سابق‌) و دوره‌ راهنمایی‌ را در مدرسه‌ توحید (کوروش‌ سابق‌) به‌ پایان‌ برد و تا قبولی‌ سال‌ سوم‌ راهنمایی‌ به‌ پیش‌ رفت‌.
پس‌ از آن‌ به‌ عضویت‌ نهاد بسیج‌ فومن‌ درآمد و در این‌ نهاد انقلابی‌ به‌ فعالیت‌های‌ مختلف‌ پرداخت‌. خود را آراسته‌ و مزین‌ به‌ آداب‌ و اخلاق‌ اسلامی‌ نمود و بسان‌ دیگر برادران‌ بسیجی‌ و سپاهی‌ به‌رعایت‌ واجبات‌ و ترک‌ محرمات‌ می‌پرداخت‌. زمان‌ سپری‌ شد، تا اینکه‌ بنا براحساس‌ وظیفه‌ ومسئولیت‌، از واحد بسیج‌ سپاه‌ فومن‌ خود را با جبهه‌های‌ حق‌ علیه‌ باطل‌ رسانید و دوشادوش‌ دیگر رزمندگان‌، به‌ مبارزه‌ و جنگ‌ پرداخت‌. این‌ دانش ‌آموزش‌ بسیجی شهید، از آنجایی‌ که‌ درس‌ ایثار و شهادت‌ رابه‌ خوبی‌ آموخته‌ بود، دلیرانه‌ به‌ سوی‌ شهادت‌ رفت‌ و سرانجام‌ در سوم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در عملیات‌ والفجر ده‌ در منطقه‌ی‌ خرمال‌ عراق‌ شهید راه‌ حق‌ گشت‌ و به‌ درجه‌ی‌ والای‌ شهادت‌ دست‌ یافت‌.
 

شهید اسماعیل‌ سلطانی‌:
شهید اسماعیل‌ سلطانی‌ سیاه‌کشی‌ فرزند ولی‌ به‌ سال‌ ۱۳۵۰ در روستای‌ کردمحله‌ شهرستان فومن دیده‌ به‌ جهان‌گشود. ایام‌ کودکی‌ را سپری‌ کرد و وارد مدرسه‌ شد و تا قبولی‌ پایه‌ چهارم‌ مقطع‌ ابتدایی‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
پس‌ از این‌ مدتی‌ به‌ کارگری‌ و تلاش‌ پرداخت‌ و بعد هم‌ با وجود سن‌ کم‌، داوطلبانه‌ از نهاد بسیج‌ به ‌مناطق‌ عملیاتی‌ غرب‌ کشور اعزام‌ گردید. این‌ شهید بزرگوار در ماههای‌ پایانی‌ جنگ‌ تحمیلی‌ بود که‌ به‌ جبهه‌ رفت‌ و در میادین‌ نبرد و شهادت‌، حضوری‌ سبز پیدا نمود. در روزهای‌ پایانی‌ عمر این‌ شهید عزیز بود که‌ عملیات‌ والفجر ۱۰ در غرب‌ کشور طراحی‌ شد در این عملیات بود که شهید اسماعیل‌ سلطانی‌ در چهارم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در منطقه‌ی‌ خرمال‌ عراق‌ شربت‌ شهادت‌ نوشید و گلگون‌ کفن‌ به‌ دیدار حق‌ شتافت‌. مزار این شهید در روستای کرمحله قراردارد.
 

شهید علیرضا عالم‌ خوش‌خلق‌:
پاسدار شهید علیرضا عالم‌ خوش‌خلق‌ فرزند تراب‌ به سال‌ ۱۳۴۲ در شهر فومن‌ به‌ دنیا آمد. دروان‌کودکی‌ را پشت‌ سر گذاشت‌، تا اینکه‌ وارد مدرسه‌ گردید و پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ ابتدایی‌ و راهنمایی‌ به أخذ مدرک‌ سیکل‌ نایل‌ آمد.
در آغاز انقلاب‌ در فعالیت‌های‌ انقلابی‌ شرکت‌ جُست‌ و پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ عضویت‌ سپاه‌فومن‌ در آمد. با شروع‌ جنگ‌، اشتیاق‌ زیادی‌ برای‌ اعزام‌ به‌ جبهه‌ از خود نشان‌ داد، اما به‌ دلایلی‌ موفق‌نگردید، تا اینکه‌ در تاریخ‌ ۱۱/۱۱/۶۶ از سپاه‌ پاسداران‌ فومن‌ به‌ منطقه‌ عملیاتی‌ غرب‌ کشور اعزام‌گردید و سرانجام‌ در سوم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در منطقه‌ی‌ خرمال‌ عراق‌ در عملیات‌ والفجر ۱۰ به‌شهادت‌ رسید و به‌ وصال‌ دوست‌ نایل‌ آمد.‌ مزار این شهید در گلزار فومن قراردارد. این شهید متاهل واز وی‌ دو فرزند پسر به‌ یادگار باقی‌ مانده.
 
 

شهید سیدمحمود مینویی‌:
بسیجی شهید سیدمحمود مینویی‌ مظلوم‌ فومنی‌ فرزند سیدحسین‌ به‌ سال‌ ۱۳۴۸ در شهرک تاریخی‌ ماسوله‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پس‌ از گذران‌ دوران‌ خردسالی‌، دوره‌ مدرسه‌ و درس‌ و مشق‌ او فرارسید و وارد مدرسه‌ شد. دوره‌ ابتدایی‌ و سپس‌ راهنمایی‌ را با موفقیت‌ طی‌ نمود و پس‌ از آن‌ وارددوره‌ متوسطه‌ گردید و تا سال‌ دوم‌ نظری‌، یعنی‌ تا سال‌ تحصیلی‌ ۶۵ ـ ۶۴ در رشته‌ی‌ علوم‌ تجربی‌ به‌ادامه‌ی‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
پس‌ از این‌ که‌ چند سالی‌ از جنگ‌ تحمیلی‌ هم‌ گذشته‌ بود، با وجود کم‌ سن‌ و سال‌ بودنش‌، در نهادبسیج‌ فومن‌ ثبت‌نام‌ کرد و بسان‌ دیگر عاشقان‌ راه‌ اسلام‌، برای‌ دفاع‌ از میهن‌ اسلامی‌ راهی‌ جبهه‌ شدو همراه‌ با خیل‌ رهروان‌ و عاشقان‌ الهی‌، در دیار عشق‌ و ایثار، مشغول‌ انجام‌ خدمت‌ گردید.
این‌ شهید عزیز، با اینکه‌ دارای‌ برگه‌ معافیت‌ از رزم‌ بود، در جبهه‌ حضوری‌ سبز و فعال‌ داشت‌ و درحمله‌ها شرکت‌ می‌نمود. سرانجام در تاریخ‌ سوم‌ فروردین‌ ۱۳۶۷ در عملیات‌ والفجر ۱۰ در منطقه‌ی‌ خرمال‌ عراق‌ بر اثر اصابت‌ ترکش‌ به‌ ناحیه‌ی‌ سر، به شهادت رسید و در نهایت‌، پیکرش بعداز تشیع در شهر در گلزارشهدای‌ فومن‌ هم‌ آغوش‌ خاک‌ گردید.


کد مطلب: 438346

آدرس مطلب: https://www.taftanema.ir/news/438346/شهدای-هفته-اول-فروردین-بهتر-بشناسیم

تفتان ما
  https://www.taftanema.ir