به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان ما،بر اساس مطالعات و ارزیابیهای آماری و غیر آماری انجام گرفته از جامعه آمریکا، نگرانی از افول آمریکا به عنوان قدرتی برتر هم در بخش عظیمی از بدنه جامعه آمریکا، هم برخی اندیشمندان آمریکایی و هم بعضی از سیاستمداران آمریکا به وضوح قابل مشاهده است. بخشی از این نگرانیها بطور مستند در کتاب «آیا قرن آمریکا به پایان رسیده است؟» جمعآوری شده است.
این کتاب از جدیدترین آثار جوزف نای است که همچنانکه از عنوانش پیداست، در واقع برای سنجش نگرانی آمریکاییها نگارش یافته است.
این کتاب از شش فصل تشکیل میشود؛ در فصل اول به این سؤال پاسخ داده شده که اساساً «قرن آمریکایی» از چه زمانی آغاز شد؟ جوزف نای ضمن ارائه دیدگاههای متفاوتی در این باره از جمله دیدگاه مایکل لیند مبنی بر آغاز قرن آمریکایی از سال 1914 و پایان یافتن آن در سال 2014، معتقد است حضور آمریکا در جنگ جهانی دوم و خروج از انزواطلبی در سال 1941، مبدأ قرن آمریکایی است و تاکنون ادامه دارد. جوزف نای اما آینده را غیرقابل پیشبینی دانسته و از این روی «حدس» میزند این برتری تا سال 2041 ادامه خواهد داشت. نای این بار نه از روی «حدس» که با «قاطعیت» بیان میدارد قرن آمریکایی به دلیل وجود نیروهای فراملیتی و غیردولتی، اتحاد دیگر قدرتهای جهان و برخی معضلات داخلی آمریکا «قطعاً» در وجوه مهمی دچار دگرگونی میشود. نویسنده بر همین تخمین، در ادامه به اثبات تداوم قرن آمریکایی تا حدود سال 2041 و ارائه راهکارهایی برای این تداوم و هشدارهایی برای جلوگیری از کوتاه کردن قرن آمریکایی میپردازد.
نای در فصل دوم به نقد و ارزیابی افولانگاری در جامعه آمریکا میپردازد. وی معتقد است برخی اندیشمندان و غالب جامعه آمریکا به افول کشورشان باور دارند. افول آمریکا به عنوان یک دغدغه حتی در سیاست آمریکا وجود داشته است. نای آثار منفی افولنگاری را به سیاستمردان کشورش گوشزد میکند؛ مثلاً روی آوردن دولت مردان آمریکا به سیاستهای ملیگرایانه را از خطرات این انگاره میداند. از نظر وی، افول به دو قسم افول نسبی به معنای کاهش نسبی در قدرت خارجی و افول مطلق به معنای وخامت یا فروپاشی اوضاع اخلی تقسیمپذیر است.
جوزف نای بر مبنای تعریف که از دو قسم افول مطرح کرده، در فصول سوم و چهارم و پنجم به بررسی افول نسبی و افول مطلق آمریکا پرداخته است. در بررسی افول نسبی با ارزیابی وضعیت رقبای آمریکا همچون اروپا، ژاپن، روسیه، هند، برزیل و چین پرداخته و در نهایت نتیجه گرفته که وضعیت این رقبا را نمیتوان موجب تسریع در پایان یافتن قرن آمریکایی به حساب آورد. در بررسی افول مطلق بعد از ارزیابی وضعیت داخلی آمریکا در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، علمی، فرهنگی و ابزاری و برشمردن معضلات فراوانی در جامعه آمریکا، نتیجه میگیرد که این معضلات موجب افول کامل آمریکا و پایان قرن آمریکایی نمیشوند.
فصل ششم که از فصول بسیار مهم کتاب به شمار میآید، ناظر بر شرایط پیچیده جهان نوشته شده است. در این فصل با تکیه بر دو مفهوم «انتقال قدرت» و «اشاعه قدرت» معتقد است در قرن 21، دو اتفاق رخ داده است:
الف. انتقال قدرت میان دولتها از غرب به شرق.
ب. اشاعه و توزیع قدرت از دولتها به بازیگران غیردولتی اعم از شرکتهای فراملی، اشخاص حقیقی و تروریستها در نتیجه انقلاب اطلاعاتی جهانی و افزایش قدرت رایانهای و بالارفتن سرعت اینترنت.
شرایطی را که دو رخداد فوق ایجاد میکنند، عبارت از موارد زیر خواهد بود:
سخت شدن مدیریت اشاعه قدرت در جهانی است که مبتنی بر انقلاب اطلاعات است.
کاهش قدرت دولتهای بزرگ و افزایش قدرت دولتهای کوچک و بازیگران غیردولتی به موجب سرعت زیاد اینترنت و انقلاب اطلاعات.
دشوار شدن إعمال قدرت در چنین جهانی.
قدرت نظامی که قبلاً عامل مهم چیرگی کشورها بود، اکنون در زمینههای زیادی کارایی خود را از دست داده است.
تحت تأثیر چنین رخدادهایی، آمریکا دیگر نمیتواند به تنهایی بسیاری از اهداف بینالمللی خود را محقق کند. رسیدن به این اهداف، مشروط به همکاری با دیگر قدرتهاست؛ همان که هیلاری کلینتون، «جهان چندشریکی» نامید.
آمریکا برای انجام بسیاری از اهداف فراملی خود، نیازمند قدرت گرفتن دیگر دولتهاست.
جوزف نای نهایتاً از این فصل نتیجه میگیرد که قرن آمریکایی استمرار مییابد، اما شکل آن به صورتی که گفته شد، فرق خواهد کرد.
آخرین بخش کتاب به نتیجهگیری از کل کتاب اختصاص یافته است؛ چنانچه بخواهیم درون مایه کل کتاب را در چند سطر بر اساس سخنان جوزف نای خلاصه کنیم، اینطور باید گفت:
قرن آمریکایی که از سال 1941 شروع شد، با شکلی متفاوت از قبل حداقل تا چند دهه آیند ادامه پیدا میکند و تا سال 2041 عصر آمریکایی را خواهیم داشت و بعد از آن قابل پیشبینی نیست؛ جهت استمرار قرن آمریکایی تا سال 2041 و جلوگیری از کوتاهی عمر قرن آمریکایی، راهکارها و هشدارهای زیر ضروری است:
آمریکا باید به دنبال ایجاد جهانی چند شریکی و تعریف اهدافی مشترک با قدرتهای دیگری باشد؛ از این رو باید از اصطلاحات «تک قطبی» و «چندقطبی» به شدت پرهیز کرد.
قدرت نظامی در بسیاری از زمینهها کارایی خود را از دست داده است؛ البته اقدام هوشمندانه نظامی تا حدی برای آمریکا قابل قبول است.
آمریکا در برابر حوادث خاورمیانه از جمله دولت اسلامی شام و عراق(داعش) نباید به دنبال تهاجم و اشغال باشد؛ زیرا ملیگرایی در آمریکا اوج گرفته و مداخله آمریکا موجب نفرت عمومی از دولت آمریکا خواهد شد.
تلاش آمریکا برای اشغال و کنترل سیاستهای داخلی در کشورهای درگیر انقلاب مردم در خاورمیانه، نسخهای برای کوتاهتر شدن قرن آمریکایی است.
اقدام دولت و سیاستمداران آمریکا به سیاستهای ملیگرایانه و پرداختن بیش از حد به مسائل ملی و داخلی تحت تأثیر اعتقاد به افول آمریکا، سیاستی تخریبگرایانه و خطرناک است.
این کتاب را انتشارات دنیای اقتصاد، با ترجمه ایوب فرخنده در 136 صفحه و 10 هزار تومان منتشر کرده است.
رامین طیاری نژاد
انتهای پیام/