۰
گزارش تفتان ما از جانبازان نماد وفاداری به نظام؛

رزمنده ای که در اسارت حسرت «آخ» گفتن را به دل عراقی‌ها گذاشت/ جانباز شیمیایی اعصاب و روان خاشي: براي حضور در جبهه هاي مقاومت آماده هستم

يك جانباز شیمیایی اعصاب و روان شهرستان خاش گفت: در دوران هشت سال جنگ تحميلي و در مدت 25 ماه اسارت با اينكه بارها به بدترين نحو ممكن شكنجه مي شديم اما هرگز «آخ» نمي گفتم و لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم.
رزمنده ای که در اسارت حسرت «آخ» گفتن را به دل عراقی‌ها گذاشت/ جانباز شیمیایی اعصاب و روان خاشي: براي حضور در جبهه هاي مقاومت آماده هستم
به گزارش تفتان ما، جانباز کسی است که برای اینکه در جبهه های حق علیه باطل به دشمن دست ندهد دست خود را داده است.
 
جانباز كسي است كه پا داد تا جوانان وطنش بتوانند جلوی بیگانگان بایستند، جانباز برای مقام دنیوی آخرتش را نفروخته و آب را به آسیاب دشمن راه نداده است.
 
جانباز از سازش با دشمنان بیزار است و راه شهدا را ادامه می دهد و نام ولایت فقیه در قلبش می درخشد و همیشه گوش به فرمان حضرت آقا و رهبرش است.
 
جانباز از آسودگیش گذشت تا امروز زنان و فرزندان ما آسوده باشند و کسی دست به ناموس ایرانی دراز نکند.
 
اما امروزه هستند کسانی که بخاطر میز دنیایی به بیگانه سوژه می دهند تا به اقتدار کشورشان بتازند اما غافل از این هستند که این دنیا ماندنی نیست و می رسد روزی که باید در مقابل خداوند پاسخگو باشند.
 
خبرنگار تفتان ما به مناسبت گراميداشت سوم خرداد به سراغ يكي از جانبازان شهرستان خاش رفته است كه ماحصل آن را در ادامه مي خوانيد.
 
* با شروع جنگ تحمیلی و به فرمان امام خميني(ره) لبيك گفتم و در جبهه هاي حق عليه باطل شركت كردم
محمد رضا پیروج  آزاده و جانباز شیمیایی اعصاب و روان در 8 سال دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار كرد: با شروع جنگ تحمیلی و لبیک به دستور امام خميني(ره) من و جمعی از دوستانم به عنوان نیروی بسیجی به منطقه جنگی اعزام شدیم و افتخار حضور در عملیات و الفجر 5 رو پیدا کردم.
 
وي با بيان اينكه مدت 21 ماه در جبهه حق عليه باطل حضور داشتم، تصريح كرد: از آنجا که عراق جهت پیروزی در عملیات ها دست به یکسری اعمال غیرانسانی میزد در همین عملیات شیمیایی شدم و در31 تير سال 67  نیز به اسارت نیروهای بعثی گرفتار شدم و ضمن شيميايي شدن از ناحيه پاي راستم تركش خوردم.
 
* به دليل دفاع از خاک میهن و ناموسم به ميدان جنگ حق عليه باطل رفتم
وی انگیزه اش از رفتن به جنگ را دفاع از خاک میهن و ناموسش عنوان كرد و افزود: عشق و علاقه به امام خمینی(ره) و رهبری و کوشش در راستای پیشرفت ایرانم و اهداف آن من را به این امر واداشت تا در این مسیر گام بگذارم چرا که به عنوان یک ایرانی با اینکه سن و سال کمی داشتم حضور در جبهه جنگ را برای خود واجب می دانستم.
 
پیروج در پاسخ به سوال خبرنگار تفتان ما  مبني بر اينكه از طرف چه ارگانی توفیق حضور در جبهه های حق علیه باطل را پیدا کردید، بیان كرد: بنده در سن 17 سالگی از طرف پایگاه شهید رجایی زابل برای دفاع از وجب به وجب خاک کشورم اعزام شدم و بعد از مدتی به عنوان کمک آرپی جی زن در لشکر 41 ثارالله گردان 409 مشغول شدم.
 

 
وی از خاطرات دوران دفاعش به عنوان بهترین روزهای عمرش یاد کرد و گفت: جبهه سراسر ایثار و از خودگذشتگی بود و همه افرادی که در این راه قدم گذاشته بودند برای رسیدن به خط مقدم شوق و اشتياق بسيار زيادي داشتند و برای نوشیدن شربت شیرین شهادت و رسیدن به لقا الله لحظه شماری می کردند.
 
* 25 ماه ر اسارت رژیم عراق بودم اما لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم
 پیروج اذعان كرد: بنده 25 ماه در اسارت رژیم بعثی عراق بودم و در اين مدت در بارها به بدترين نحو ممكن شكنجه مي شديم اما هرگز «آخ» نمي گفتم و لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم.اما لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم البته نه تنها من بلکه همه کسانیکه مانند من در اسارت بودند همین حس و حال را داشتند.
 
این جانباز هشت سال دفاع مقدس با اشاره به شروع تهدیدات از سوی استعمار با همدستی برخی کشورهای منطقه، بيان كرد: این کشورها از اتحاد کشورهای مسلمان هراسان هستند و در نظر دارند تا ناامنی را برای مرزهای ما بکشانند اما آنها نمی داند هزاران نفر مانند نسل هایی مانند ما وجود دارد که نمی گذارند خواب آنها تعبیر شود و با آمادگی کامل جوابی قاطع به توطئه های آنان می دهند.
 
* هیچ قدرتی از جمله آمریکا نمی تواند در این مرز و بوم ناامنی ایجاد کند
وی با تاکید بر اینکه هیچ قدرتی از جمله آمریکا نمی تواند در این مرز و بوم ناامنی ایجاد کند، افزود: من مطمئن هستم که مردم ما هوشیار هستند و فریب چهره زشت و مخدوش استعمار را نمی خورند و من خود به عنوان یک رزمنده حاضرم اگر مجدداً جنگ شود، جانم را برای این خاک و آب بدهم و در جبهه هاي حق عليه باطل حضور پيدا كنم.
 
این آزاده سرافراز تصريح كرد: در طول اسارت شکنجه های سختی از سوی عراقی ها بر ما وارد مي شد و ما را در سوله هایی نگهداري می کردند که اصلا مناسب انسان نبود، هر ماه یکبار با آب سرد استحمام می کردیم که در نتیجه به خاطر عدم اصول بهداشتی به بیماریهای پوستی مبتلا شدیم و گاهی این بیماریها به قدری پیشروی داشت که هر چند روز یکبار یکی از بچه ها شهید می شد.
 

 
پیروج ادامه داد: زمانیکه قطعنامه 598 توسط ایران پذیرفته شد، بسیاری از نیروهای بعثی احساس خوشحالی می کردند و ما چون جزء آخرین اسرای جنگی بودیم با آخرین گروه از اسرا به خاک کشور برگشتیم.
 
این مرد روزهای سخت با اشاره به لحظه ورودش به كشور، اظهار كرد: در هنگام ورود به سرزمینم ناخواسته زانوهایم خم شد و خاک وطنم را بوسه باران کردم و هنوز تصویر اتوبوسهایی که مزین به پرچم ایران بودند در ذهنم وجود دارد وقتی به مرز خسروی رسیدیم حال و هوایمان وصف نشدنی بود اشک و خندهایمان در هم آمیخته شده بود و با دیدن افرادی که به استقبال ما آمده بودند احساس غرور می کردیم.
 
انتهاي پيام/
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۳
کد مطلب: 438977
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *