به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان ما،حجتالاسلام حامد کاشانی، استاد حوزه و دانشگاه مهمان
خبرگزاری فارس شد تا در پرونده «فکر تکفیر» از جریانهای سلفی تکفیری و علل رشد و نضج آنها بگوید.
وی در بخش اول گفتگوی خود تاکید کرد که «ریشههای فکری داعش، به زودی از بین نخواهد رفت» و در ادامه تمایزات این طیف از گروههای سلفی جهادی با سایرین را برشمرد.
(بخش اول گفتگوی فارس با حامد کاشانی)
وی در بخش دوم گفتگوی خود در مورد خطر نفوذ فکری این جریان به داخل مرزهای ایران هشدار میدهد و به عنوان یک روحانی شیعه، خواهان تقویت حوزههای علمیه اهل سنت در کشور شده است.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتگوی تفصیلی
خبرگزاری فارس با حجتالاسلام حامد کاشانی در زمینه اندیشههای داعش است.
* برخی معتقدند خشونت داعش، جنبههای قابل پذیرش فقهی دارد نظر شما در این مورد چیست؟
-شما اگر روزنامههای اروپایی یا بیبیسی را از اول انقلاب رصد کنید، متوجه میشوید، اول انقلاب میگفتیم شرابخوار را حد میزنیم، در حالی که زمان شاه، خود شاه شراب میخورده، به کسی هم حد شراب نمیزدند، از نگاه آنها حال، شخصی یک مقدار شراب خورده است، آیا او را جلوی انظار عومی شلاق میزنند؟ با خود میگوید این خشونت است! یا دست سارق را قطع میکردند، حال اگر شما تصویر لحظه قطع دست سارق را نشان دهید، به ظاهر این اوج خشونت است.
جریان داعش میآید میگوید من میخواهم دست سارق را قطع کنم- متأسفانه حتی در رسانههای داخلی خودمان این را جزو خشونتهای داعش میآوریم- البته جزو خشونتهای داعش است، اما نه به این دلیل جایی که قاضی است و حق قضاوت ندارد، چرا که قاضی شرایطی دارد، قاضی باید فقیه باشد- اینها که اصل تقلید از عالم را قبول ندارند- پس میبینیم کسی که قاضی یک ایالت شده و یک جوان 22، 23 سالهایی که چهار کتاب خوانده و فقیه نیست، ممکن است بیجهت فتوا به قطع دست بدهد یا مواد مخدر را ملحق به شراب احساس کند و بگوید هر کس مواد مخدر مصرف کرد او را هم باید حد شرابخوری زد یا سیگار را هم ملحق کند! در واقع آن مجازات خشونت است، این تندوری است.
ریشه خشونت داعش، اجرای احکام اسلامی نیست
بله! باید توجه داشت شرایط اثبات این حکم خیلی سخت است و به این راحتی نیست، چون فقیه بالای سر آن موضوع است اجازه نمیدهد به صرف یک اتهامی زود اعمال نظر کند، در حالی که داعش میگوید: ما طول دادرسی را کم کردیم و اجازه اعتراض هم نمیدهد.
به نظر بنده ریشه خشونت در اصل اعدام نیست، بلکه ریشه خشونت آنجا است که قاضی داعشی بدون علم حکم میدهد، به خاطر اینکه بحث فقهی مطرح است و این را از عالم دینی گرفتند و به یک جوانی که 5 حکم شرعی و 4 تا قانون خوانده است، دادهاند تا حکم صادر کند و چون میخواهند دادرسی را کوتاه کنند، دیگر تجدیدنظر ندارد، بنابراین احتمال ضریب خطا بسیار بالا میرود.
ما با یک جریانی مواجه هستیم که دولت پارتیزانی دارند و همه زیرمجموعهها را نمیتوانند رصد کنند، همانطور که بعضی از رزمندهها اعمال خشونت میکردند، حتی ممکن است در جنگ ایران و عراق که این همه بزرگان و سردارانی داشتیم که با اسیر خوب رفتار میکردند، مواردی هم داشتیم که با یک نفر بد برخورد کرده است، این موضوع را نباید به همه تعمیم داد، حالا آن زمان فیلمش منتشر نمیشده و الان فیلمش منتشر میشود. در واقع باید خشونت داعش را دو بخش بدانیم؛ بخشی ذاتی تفکر اوست و بخشی ناشی از اشتباه نیروی انسانی.
بله! خشونت نسبت به کسانی که آنها را تکفیر میکردند، داشتند، آنها را متهم میکردند به اینکه کافر، دشمن عدالت و ظالم هستند، برای همین بعضی اوقات مقابله به مثل میکردند، مثلاً خلبانی که آتش زدند، میگویند این خلبان موشک زده و بچهها ما را سوزانده، قرآن میگوید قوت کسب کنید، نیروهایتان را تجهیز کنید، تجهیزاتتان را اضافه کنید، با آنها دشمنان خدا را بترسانید، حالا این خلبان را گرفتیم، او بارها ما را سوزانده و اگر با شدت با او برخورد کنیم، عبرت سایرین میشود و خلبان دیگری جرأت چنین کاری نمیکند، پس او را سوزاندند، البته در خیلی موارد خشونتهایی بوده که شاید مورد تأیید فرماندهشان نبوده است.
اشکال بزرگ این است که اینها فقیه نیستند، این نوع برداشتهایی که از آیات دارند مطابق اصل دین است، یک جوانی آیات را کنار هم گذاشته است، حال اگر این استدلال او را به یک عالم نشان دهید، به این نوع استدلال میخندد، اما چون مخاطبانش از جنس خودش هستند و اگر او 2 جلد کتاب خوانده باشد، مخاطبان او هم همین دو جلد کتاب را نخواندهاند، پس هر چه او بگوید، آنها هم میپذیرند.
نباید عالمان بزرگ اهل سنت را تخریب کرد
*با این وجود داعش هم در میان جوانان ما هم میتواند جذب نیرو کند؟
- اتفاقاً خطر اینجا است که درون جامعه اهل سنت ما هم میتواند. برخلاف اینکه در ذهن ما است که در سیستان و بلوچستان آنها فعالند، در کردستان فعالتر هستند، در سیستان و بلوچستان عالمان سرشناسی دارند که جمهوری اسلامی از آنها حمایت میکند و البته یک بخشی تصوف دارند که تصوف اگر وجود داشته باشد، مانند آبی روی آتش سلفیگری عمل میکند.
نکته بعدی این است که باید از نقد تخریبی عالمان قدرتمند اهل سنت مانند مولوی عبدالحمید اجتناب کنیم، چون تخریب علمای اهل سنت مخصوصاً جاهایی که علمایشان را قبول دارند، دو نتیجه دارد و هر دو نتیجه علیه ما خواهد بود یا مردم دینزده و دینگریز میشوند، مانند جریانات الحادی نظیر کومله و کمونیستها؛ یعنی جداییطلبها یا اینکه از اسلام فاصله میگیرند و اصل اسلام را میکوبند و سعی میکنند خشونت داشته باشند، آن هم خشونت بیحد و مرزی که حتی به ظاهر آیات هم کاری ندارند.
و یا سلفی میشوند و با روحیه تقلیدگریزی که دارند، وقتی از عالم فاصله بگیرند، همانند آنچه که جریانات کاوه شریفی مولوی عبدالحمید را تکفیر کردند، میروند جذب جریانات سلفی میشوند که عالم ستیزند و میگویند این عالمان شکمشان را بزرگ کردند، خوردند و بردند، ما خود باید به داد اسلام برسیم!
در حالی که باید بزرگان اینها را نگه داریم، این باعث میشود حداقل یک جریانی داشته باشیم که بزرگتری دارد و آن بزرگتر چون در جامعه زندگی میکند و شناسنامه دارد، نمیتواند هر کاری را رسماً انجام دهد،در این حالت است که انشقاق کمتر اتفاق میافتد.