به گزارش
تفتان ما، شاید برای همه پیش آمده باشد که در زندگی دچار مشکلات عدیده ای می شوند که کاری از هیچ کس جز خدا بر نمی آید به همین خاطر، دست به دامان امامان معصوم(ع) شده و به آن ها توسل و توکل جسته اند تا چراغ امیدی در دلشان روشن کنند به همین منظور، اعمال خارق العاده ای که در روزگار محنت مورد تحسین بشر قرار گرفته است در باطن همان "معجزه" است که با اراده خداوند متعال از شخص نبی یا پیامبر ظاهر می شود و این نشانه ای که از سر صدق اوست ، دیگران را وا می دارد تا بیش از این به خداوند متعال و امام معصومان(ع) ایمان بیاورند.
همزمان با ولادت با سعادت "امام مهربانی ها" امام رضا(ع) خبرنگار
تفتان ما به پای هم صحبت با افرادي نشسته که این امام بزرگوار بر زندگی آنان تاثیر شگرفی داشته است.
* بیا مشهد، شفای تو به دست من است
يكي از شهروندان شهرستان خاش در گفت و گو با خبرنگار
تفتان ما اظهار كرد: سال 1368 در شهرستان چابهار با موتور سیکلت در روز "عید قربان" تصادف كردم که به علت جراحات به بیمارستان چابهار منتقل شدم.
عبدالحسین گنجعلی ادامه داد: به علت ضربه ای که بر سرم وارد شده بوده هر دو چشم خود را از دست دادم به همین خاطر پسرم جهت مداوا به تهران انتقال دادند، به همین منظور باید بگویم که هيچ کاری از دکترها برای مداوای من بر نمی آمد و يك شب خواب ديدم كه فردي در گوشم گفت که بیا مشهد، شفای تو به دست من است.
گنجعلی تصریح كرد: به همین خاطر پسرم مرا به پابوس آقام امام رضا(ع) برد و در شب اولی که به زیارت آن حضرت رفتیم به شکل ناخود آگاه، آقا امام رضا مرا شفا داد.
* امام رضا(ع) داروی آرام بخش همه مسلمانان جهان
يكي ديگر از شهروندان اهل سنت خاشي در این خصوص به خبرنگار
تفتان ما گفت: روزگار خوبی نداشتم و با کوچکترین عکس العملي، واکنش نشان می دادم چرا که مادرم مریض و در بستر بیماری بود و خودم هم در زندگی بین بلاتکلیفی ها، روی دست خدا مانده بودم.
"سليمه" ادامه داد: از طرفی باید کار می کردم تا خرج خانواده را تامین کنم از طرفي دیگر، میانه ام با خواستگارم به هم خورده بود و بین اما و اگرهای زندگی گیج شده بودم.
وی تصريح كرد: درمان مادر هم احتیاج به هزینه بسیاری داشت که خارج از توان من بود، تا اینکه یک روز چند تفر از دوستان من در مدرسه گفتند مادرت را به مشهدالرضا ببر و آنجا مطمئن باش حالش خوب مي شود و شفاء پيدا مي كند و پس از گذشت چند روز به شکل ناگهانی، بلیط سفر به مشهد را برای خودم و مادرم گرفتم، وقتی پا به حرم مطهر رضوي گذاشتم ساعت ها در صحن حیاط روبروی ضریح می نشستیم، گریه می کردیم و قرآن می خواندیم.
این دختر جوان بیان كرد: روز آخر مادرم طوری گریه کرد که بیهوش شد به همین خاطر، ما راهی نزدیکترین درمانگاه شدیم، جالب این است بعد از به هوش آمدن، من مادری را در آغوش گرفتم که هیچ درد و بیماری نداشت به بیان ساده تر، پس از آزمایشات پی در پی در درمانگاه و بیمارستان مشهد متوجه شدیم که بیماری "سرطان خون" در مادرم به شکل عجیبی از بین رفته است در نتیجه باید اعتراف کنم که این سفر، یکی از بهترین سفرهاي من بود چون تا به حال همچين معجره اي در عمرم نديده بودم.
* صورت دخترک سه ساله ای که چون گل درخشید
آیت الله گلپایگانی از علمای مشهور شهر مشهد از پارسایانی است که هر بیماری که نزد ایشان می رفت، آیت الله دستشان را بر موضع بیماری می گذاشتند و سوره توحيد می خواندند که به همین طریق بیمار به اذن پروردگار متعال شفا می یافت.
ایشان در تمام سحرها جزء اولین کسانی بودند که پس از بازگشایی حرم به آقا امام رضا(ع) سلام می دادند و از آن حضرت می خواستند که دست افتاده ها را در بیمارستان ها بگیرد. پس از گفتن این سخنان ناگهان امام رضا(ع) را در یک باغ پر گل دیدم که روی تختی نشسته اند و من در کنار ایشان هستم.
اما به ناگهان خود را در بیمارستان دیدم که بوی گل را احساس می کنم و دستم را به هر جای بدنم که درد میکرد گذاشتم و بلافاصله درد خوب می شد... طوری که انگار دست من کیمیایی برای شفای بیماران شده بود.
آیت الله گلپایگانی گفت: در "ایوان طلا" دختر سه ساله ای را دیدم که گویا در حال بازی کردن سماور آب جوش بر رویش ریخته شده بود و به هیچ طریقی معالجعه نمی شد که پس از شفا یافتن دیگر آن لکه بزرگ در صورت دختر پاک شده بود، گویا معجزه سبب شده بود که صورت آن دخترک، پس از شفا همچون گلی بدرخشد.
----------------------------------
گزارش از هدایتی
----------------------------------
انتهای پیام/