به گزارش سرویس اجتماعي
تفتان ما،، پوریا جلالی پور جوان 29 ساله و سرشار از شوق، انرژی و امید به زندگی است، که بعد از اخذ مدرک دیپلم عازم خدمت سربازی شد و سپس مشغول به کار شد تا اینکه که بعد از گذشت حدود یک ماه در اثر سانحه تصادف با موتور دچار ضایعه نخاعی شد. اما پوریا حس معلولیت و نقص را در خود راه نداد و با نیرویی مضاعف به مسیر عادی زندگی ادامه داد؛ تا جاییکه در حال حاضر کارشناس رشته نرم افزار کامپیوتر، عضو تیم ملی در رشته ریکرو است و دستی نیز در دنیای موسیقی و هنر دارد. این همه انرژی و قدرت وصف نشدنی او تصور ناتوانی و نقص در پوریا را از هر ذهنی دور میکند و خودش میگوید منشا این همه انرژی که در من هست را حتی خود پوریا نمیداند و فقط میدانم که هست. باید آن را بین همه جاری کنیم و این نیروها را مثل یک زنجیر به هم متصل کنیم تا دنیای بهتری را بسازیم، دنیایی که خوشایندتر و بهتر باشد. جزئیات گفتگو با پوریا جلالی پور به شرح زیر است:
آغاز تحول در زندگی شما چگونه بود؟
من در سال 89 و در سن 22 سالگی دراثر سانحه تصادف با موتور دچار آسیب نخاعی شدم و از آن زمان با ویلچر حرکت میکنم. قبل از این اتفاق ورزشهای بسکتبال و بدنسازی را انجام میدادم. بعد از اتمام خدمت سربازی مشغول به کار شدم و بعد از حدود یک ماه تصادف کردم و شرایط و مسیر زندگی من تغییر کرد. مدتی بعد وارد دانشگاه شدم و بعد فارغ التحصیلی فعالیتهای ورزشی خودم را بیشتر کردم.
فعالیت های ورزشی خود را از چه زمانی آغاز کردید؟
فعالیت های ورزشی خود را تقریبا از سه سال گذشته آغاز کردم. در مسابقات جهانی اخیر که در کشور چک برگزار شد موفق به کسب 11 مدال و مقام اول برای تیم شدیم. من هم موفق به کسب یک مدال طلای تیمی و یک نقره انفرادی و یک نفره در بخش میکس تیم به همراه خانم نعمتی و مقام دوم انفرادی شدم. این مسابقات نخستین اعزام من به عنوان ملی پوش کشور ایران به مسابقات در خارج از کشور بود. در حال حاضر نیز در اردوی آماده سازی مسابقات جهانی چین که در شهریر ماه برگزار خواهد شد، حضور دارم. مهمترین کاری که در طول زندگی خود انجام دادم در زمینه ورزش بود که با توجه به محدودیتهایی که برای من پیش آمد به وسیله آن توانستم خودم را ثابت کنم.
مهمترین دلیل موفقیتهای شما چه بود؟
فکر میکنم مهمترین دلیل موفقیتهای من اتفاقی بود که برای من افتاد. این محدودیت باعث شد که من نسبت به اهدافم مصصمتر شدم. در حقیقت من به صورت اتفاقی وارد این ورزش شدم و قبل از آن در حدود یکسال پیش مصاحبه تلویزیونی خانم نعمتی را در یک برنامه تلویزیونی دیدم و زندگی ایشان رو بسیار شبیه به خودم دیدم و فکر کردم که من هم حتما میتوانم موفقیت هایی کسب کنم و بتوانم انگیزهای برای افرادی که شرایطی مشابه من دارند، باشم و این اتفاق در فکر من افتاد و به خواست خدا وارد ورزش تیر و کمان شدم و به تیم ملی رسیدم.
نظرتان راجع به رقابت چیست؟
رقابت مثل یک چالش یا مسابقه است ولی من خودم را مهمترین رقیب برای خودم میدانم؛ چون ممکن است شما رقبای زیادی داشته باشید و بتوانید همه آنها را شکست دهید؛ آنجاست که رقابت بین شما و آن رقیب تمام می شود. ولی اگر خودمان رقیب خودمان باشیم هیچ وقت چیزی تمام نمیشود و همیشه برای پیشرفت بیشتر تلاش خواهیم کرد.
توصیف شما از معلولیت چگونه است؟
از روزی که این اتفاق برای من افتاد چیزی در وجود من شکل گرفت و گاهی فکر میکنم این اتفاق معجزه زندگی من بوده است. قدرت، صبرو شکیبایی غیر قابل وصفی در وجود من شکل گرفت و توانستم در این مسیر رشد کنم و هیچ وقت منزوی نشدم. معلولیت برای من یک بلا نبود؛ گاهی بعضی مسایل ظاهر زشت و بدی دارند ولی خیر و سعادتی در پشت آنها پنهان است و من توانستم آن را درک کنم. محدودیتهایی که برای انسانها پیش میآید خواه ناخواه عذاب آور و سخت هستند ولی انسان ابعاد بسیار زیادی دارد که میتواند در همه آنها کاملا رشد کند. مسلما شرایط سختی است و معتقدم قدرت و انرژی ماورایی که از سوی خداوند در وجود افرادی مثل من قرار داده میشود.
استقلال شما چه میزان است و چقدر در این راستا موفق بودهاید؟
به نظر من استقلال فردی یعنی اینکه انسان در زندگی و انجام امورش به کمک کسی نیاز نداشته باشد. معتقدم انسان موجود پیچیدهای است و میتواند بسیاری از کارهایی که به نظر غیر ممکن هستند را ممکن کند. استقلال فردی نیز در صورت باور افراد به خودشان ایجاد میشود. خوشبختانه من در این مسیر به نقطهای رسیدم که کاملا با شرایط جسمی خود سازگار شده و به استقلال فردی رسیدم و در حال حاضر هیچ چیزی باعت اذیت و ناراحتی من نمیشود.
سختیها را چگونه تحمل کردید؟
وقتی چنین اتفاقاتی برای هر یک از اعضای یک خانواده پیش بیاید، مثل طوفانی است که همه چیز را خراب میکند و اطرافیان مخصوصا نزدیکان تا مدتی هنوز نمیدانند چه اتفاقی افتاده است، باید چه کار کنند و هنوز از داستان جد
ید زنگی خود خبر ندارند و کم کم متوجه شدت حادثه و وضعیت جدید زندگی خواهند شد. مادر من هم به دلیل ارتباط عاطفی بسیار نزدیکی که با هم داشتیم، در این اتفاق خیلی اذیت شد ولی خوشبختانه با حمایت خانواده همه چیز با کمترین تنشی لبه سمت جلو رفت. باز هم لطف خدا بود که به مادرم صبر داد و توانستیم آن روزهای خیلی سخت را تحمل کنیم. خداروشکر دراین راه با انسانهای خیلی خوبی آشنا شدیم که درعبور سریعتر این مسیر به ما کمک کردند.
چگونه موانع را پشت سر گذاشتید؟
مسلما گاهی در این مسیر احساس خستگی می کردم ولی همه این خستگیها در من عمر کوتاهی داشتند. همیشه فردای خودم را یک اتفاق جدید و نو میبینم. اعتقاد دارم و خیلی از افراد با نظر من موافق هستند که خداوند به بعضی از افراد نگاه خاصتری میکند. این حرف شاید اشتباه باشد ولی من تصور میکنم وقتی این اتفاق برای من افتاد قدرت و توانی خاص، یا حسی که با کلام توصیف نمیشود و قابل درک و لمس نیست، در من ایجاد شد. شاید اگر هر فردی با هر شرایط جسمی به خودش و تواناییهای درونش پی ببرد هر کدام به بهترین مدارج و مراحل خواهند رسید. ورود من به حیطه ورزش کاملا اتفاقی بود و همیشه خدا را بابت آن شکر میکنم، چون خوشحالم و حالم از خیلی از افرادی که توانایی راه رفتن دارند بهتر است. خوب بودن حال یعنی کاری را انجام دهی که احساس کنی که وجودت در این دنیا مثبت است.
افرادی که در شرایط خاص قادر به رشد و پیشرفت میشوند، مطمئنا آنقدر قوی هستند که با تمام موانع اجتماعی و اقتصادی و غیره سازش پیدا کنند و هیچ چیزی مانع رسیدن آنها به اهدافشان نخواهد شد. ولی با همه این اوصاف متاسفانه در جامعه ما به دلیل مسایل فرهنگی مثل نوع نگاه و برخورد دیگران، گاهی در امورات روزمره معلولان خللی ایجاد میشود، ولی باید خیلی ساده و راحت از کنار همه آنها عبور کرد. باید به مسایل فرهنگی نگاه عمیق تری داشته باشیم. باید نگاه و تربیت افراد از دوران کودکی در مسیر درستتری قرار داده شود و طوری تربیت شوند که یاد بگیرند به یک فرد معلول نگاهی عادی داشته باشند.
نخستین فعالیت اجتماعی شما چه بود؟
نخستین فعالیت اجتماعی من از موسسه نیکوکاری رعد آغاز شد که بسیار عالی و موثر بود. بیشتر شدن این گونه موسسات و انجمنها در ورود افراد توانیاب به جامعه بسیار موثر است. من در این انجمن ضمن گذراندن دورههای آموزشی زبان با مهارتهای استفاده از کامپیوتر آشنا شدم و دقیقا همین موضوع باعث شد تا متوجه شوم که به این رشته علاقه دارم و در این رشته ادامه تحصیل دادم. در همین موسسه نخستین دانشگاه مناسب سازی شده زیر نظر بهزیستی برای افراد دارای معلولیت تاسیس شده که من هم دوره کاردانی خود را در همین دانشگاه گذراندم. در این موسسه دوستان بسیاری پیدا کردم و متوجه شدم که هنوز دنیا تمام نشده، سخت هست ولی هنوز زندهایم و میتوانیم از زیباییهای دنیا لذت ببریم.
چگونه با هلال احمر آشنا شدید؟
هلال احمر هم نخستین مراکزی بود که من با آن آشنا شدم و این آشنایی در حقیقت از طریق حضور در موسسه نیکوکاری رعد ایجاد شد. تقریبا اوایل این حادثه بود که به هلال احمر مراجعه کردم و حدود یکسال هم تحت درمان بودم. تیمی که در این مرکز فعالیت میکنند، از قویترینهای ایران از نظر علمی و تکنیکی هستند. همگی از سر دلسوزی و محبت کار میکنند و به ما کمک میکنند که بتوانیم با وضعیت فعلی خود به بهترین شرایط برسیم. امیدوارم که نتیجه این همه دل پاک خود را بگیرند که قطعا خواهند گرفت؛ چراکه ما همیشه دعاگوی آنها هستیم. دست تک تک همه مسئولان را میبوسم. از بلند مرتبهترین سطح مدیریتی سازمان هلال احمر تا کوچکترین آنها.
از مسئولان چه تقاضایی دارید؟
از خدا میخواهم برای همه افرادی که شرایطی مشابه من دارند بستری را فراهم کند که به صلاح و خیر آنهاست تا بتوانند در مسیر زندگی خود همیشه خوشحال باشند و این اتفاق بدی که برای آنها افتاده را به یک نقطه مثبت و اتفاق خوب تبدیل کنند. و به همین دلیل از مسئولان تقاضای حمایت دارم؛ این افراد فقط و فقط به حمایت نیاز دارند. از آنها درخواست میکنم تا جایی که میتوانند از معلولان حمایت کنند. هرچقدر حمایت از آنها بیشتر باشد، همانقدر پویاتر میشوند. شرایط برای ما بسیار سخت است و نیاز به تلاش و حمایت خیلی بیشتری در همه زمینهها داریم. انسان در هر موقعیتی میتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. تصور میکنم اگر مسئولان در این زمینه کمی بیشتر با ما همدردی کنند، شرایط خیلی بهتر خواهد شد.
انتهای پیام/