به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان ما،بیشتر افراد تمایل دارند که در زندگی به موفقیت دست پیدا کنند. آنها برای خود اهدافی را معین میکنند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند، اما سؤالی که میتوان در این زمینه مطرح کرد، این است که اصلاً موفقیت چیست؟ اینکه موفقیت در اذهان مردم معنای متفاوتی دارد، یکی موفقیت را رسیدن به ثروت، دیگری رسیدن به آرامش یا رسیدن به فلان درجه علمی میداند، در این میان کتابهای مختلفی برای راهنمایی و خطدهی به عموم جامعه برای رسیدن سریعتر و آسان به این مرحله در بازار نشر وجود دارد، برای بررسی روانشناختی این موضوع با احمد حلت روانشناس و سردبیر مجله موفقیت گفتوگو کردیم که در ادامه میآید:
مردم علاقهمند به کنسروی زندگی کردن هستند/بازار کتابهای موفقیت با ورود کتاب «به سوی کامیابی» به ایران داغ شد
* با توجه به اینکه برخی کتابهای روانشناسی به خصوص ترجمه شده از غرب مورد استقبال مردم واقع میشود، مانند کتابهایی که چگونه در 10 روز پولدار شویم یا کتابهایی که ما را به سوی کامیابی سریع میبرد، علت استقبال مردم از این کتابها چیست؟
-در مسیری که در چند سال اخیر طی شده است، به خصوص بعد از بحرانهای زمان مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی، بعد از اینکه در زمان ایشان عصر سازندگی شروع شد، علاقه مردم به سمت زندگی راحتتر و موفقتر به طور ناخودآگاه در درونشان جا گرفت و در حقیقت مردم پذیرفتند، مسیر موفقیت را سریعتر طی کنند و همزمان بازار کتاب با ورود کتاب «به سوی کامیابی» نوشته آنتونی رابینز به ایران داغ شد، در آن سالهای دور همزمان یک نیازی در مردم احساس شد؛ البته این کار فراگیر در کل جهان است و این اتفاق نهادینه شده است و این نیست که فقط مخصوص ایران باشد، مردم علاقهمند کنسروی زندگی کردن هستند و اینکه فرمولهایی را در مورد موفقیت، ثروت و توانگری پیدا کنند که بتوانند سرعت بستر موفقیشان بیشتر شود و در تمام دنیا این باب بود و در ایران یک وسعت بیشتری گرفت، البته به نظر من این دوران تقریباً افول کرده است و الان دیگر آن مرحله داغ وجود ندارد،ولی همچنان جوانهای ما متاسفانه علاقهشان به اینکه با سرعت یک کاری را انجام بدهد، باعث شده است همچنان بازارهای این کتابها در ایران داغ باشد.
بیراهه موفقیت این است که در بیراهه سرعت کار زیاد است
*آیا واقعاً آنچه که در کتابها گفته شده تحقق پیدا میکند؟
-خیر! دو مسیر داریم، یک مسیر اینکه ما همیشه گفتیم راه موفقیت و یک بیراهه موفقیت، یکی از نشانههای بیراهه موفقیت سرعت کار است، یکی از دردهای بزرگی که به کشور من تحمیل شده است، بحث اینکه مثلاً میگویند ترک اعتیاد در یک ماه، فکر کنید یک جوانی در وسوسه مواد مخدر قرار بگیرد و تصویر چنین کتابی را هم قبلاً دیده است، میگوید فوقش مصرف میکنم، بعد از یک ماه ترک میکنم یا اینکه لاغری در مدت کوتاه یا اینکه تقویت اعتماد به نفس در یک زمان کوتاه، تفاوت راه موفقیت و بیراه موفقیت این است که در بیراهه سرعت کار زیاد است و برای شما یک نمایشی از موفقیت داده میشود.
شیوه برخورد فرهنگی درست نبوده است/فعالیتها زیرزمینی شده است
* چرا الان کتابها بیشتر به سمت مسائل معنوی گرایش پیدا کردهاند؟
-عرفانهای کاذب و دروغین هم یکی از دردهای امروز جامعه ماست که متأسفانه افرادی که صاحب صلاحیت نیستند، یک چیزی را خواندند و به معنای آن نرسیدند، اینها میآیند و عرفانهای سرخپوستی، دروغی و کاذب که متأسفانه مملکت ما و خصوصاً جوانهای ما را نشانه گرفته و با کمال تأسف بگویم گروههای آنها هواداران زیادی هم پیدا کردهاند، این خطر دیگری است که کشور را تهدید میکند.
بحث این است که متاسفانه شیوه برخورد فرهنگی با این قضایا شیوه درستی نبوده است که موجب شده بیشتر فعالیتهای آنها زیرزمینی شود و از حالت عادی خارج شوند، در حالی که بسیار سادهتر از حتی تصور شما میشود اینها را آورد، حلاجی کرد، نقد کرد و آن موقع است که اینها دیگر بازاری نخواهند داشت، ولی تا زمانی که این روش غلطِ فرهنگی که برخورد و بگیر و ببند در آن باشد، هیچ اتفاق جدیدی رخ نمیدهد، با یک برنامه تلویزیونی نیم ساعته میشود بسیاری از عرفانهای دروغین را به مضحکه کشاند، یعنی آنقدر بعضی از آنها پوشالی هستند، آنقدر پوچاند که نه تنها محتوا ندارند بلکه متاسفانه مسیر زندگی جوان و آدمها را به سمت قهقرا میبرد.
کمکاریها باعث شده بسیاری از جوانان ما گرایشهای غلط پیدا کنند
*شما علت ضعف و ناکارامدی این مسأله را از ناحیه مسئولان چه میدانید؟
-به طور کلی من ابتدای سخن را برمیگردانم به اعتقاد خودمان، روانشناسان سرزمین ما با وجود اطلاعات خوبی که دارند در این زمینه متأسفانه کمکاری کردند، بازار داغ میشود، وقتی جوانی که سواد روانشناسی ندارد، وارد این حوزه میشود و میآید منبری برای خودش میگیرد.
من دو بحث دارم یک بحث انگیزشی است که با آن مخالفت ندارم و این نیاز نیاز همه مردم جهان است، یکی بحث حاشیههای دروغین است، وقتی بچهها کمکاری میکنند، مثلاً در حوزه روانشناسی و جامعهشناسی این اتفاق میافتد، بچههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مقابل این حواشی مسئول هستند به این دلیل که واقعاً اگر وسعت دید مردم را بالا ببرند- چه کسی در مورد آب مثلاً میتواند نظر بدهد؟ کسی که آب قم را خورده است، آب سرچشمههای معدنی را خورده و آب تهران را هم خورده است، حالا این شخص میتواند در مورد آب نظر بدهد- ولیکن یک نوع آب را به یک جوانی چشانده و در مقابل بقیه کمکاری کردهاند، آن چیزهایی که باید بچشد را نچشیده، بنابراین جوان فکر میکند باید در آن مسیر برود، ما فرهنگی به این غنا داریم، ما شیعه نابی داریم که میتواند جواب سؤالات نسل ما را بدهد اما با کمال تأسف این کمکاریها باعث شده است تا امروز بسیاری از جوانان ما گرایشهای غلط پیدا کنند.
تنها حُسن این کتابها این است که نسل جوان را علاقهمند به مطالعه میکند
*اگر این کتابها راه را نشان نمیدهد، پس چه هستند؟
-تنها حُسن این کتابها این است که -ما بحث مطبوعات زرد را داریم و بحث کتابهای زرد را داریم ـ ممکنه نسل ما را علاقهمند به مطالعه کند، یعنی بچهها ما با این کتابها بتوانند بیایند، یک بازاری و نیازی وجود دارد، نیاز به موفقیت، نیاز به کامیابی، نیاز به پیشرفت، این نیازها وجود دارد، وقتی این نیاز را ما نمیتوانیم به صورت عادی به اینها بدهیم، به این کتابها جذب میشوند، این مشکل ایران نیست، مشکل تمام دنیا است، در آمریکا که مهد تمدن روانشناسی و جامعهشناسی است بازار این کتابها همچنان داغ است، کتابهایی که در ایران ترجمه میشود همان کتابهایی است که در آمریکا مورد استقبال قرار میگیرد ولیکن حرف این است که این ویژگی را دارد که ممکن است مردم را به مطالعه علاقهمند کند، ولی اگر در مقابلش مسئولان به خصوص رسانه ملی یک درد بزرگ دارند، چند سال پیش رسانه ملی فیلم «راز» که سراسر موج منفی است را در شبکه پخش میکند و متاسفانه همین فیلم مظهرِ قضیهای میشود که مردم به صورت ناخودآگاه به این سیستم علاقهمند میکند و یک علاقه کاذب و در حقیقت مسیر را به انحراف میکشاند.
من خواهشی که از دوستان دارم این است که در رسانه ملی جلسات نقادی بگذارند، بنده پیشنهاد یک برنامه روانشناسی و جامعهشناسی را در ایران دارم که اگر این سریال، این فیلم یا این برنامه پخش شود، یکی از مدافعین این گروه بیاید و افراد تحصیلکرده کشور هم بیایند و این دو گروه بنشینند و نسبت به این قضیه نقادی کنند، ببینید چقدر زیبا میتوانند این قضیه را در مدت کوتاهی از بین ببرند، بسیار مهم است بچههای رسانه ملی به خودشان بیایند تا واقعاً اگر بیایند و یک فکری کنند، ما در مقابل نسل جدیدمان مسئول هستیم، در مقابل اتفاقات و انحرافاتی که پیش میآید، مسئول هستیم، من قول میدهم که در سه چهار برنامه کوتاه بتوانیم بسیاری از اینها را از این سیستم دور کنیم، چون افرادی که تحت تأثیر این عرفانهای کاذب قرار میگیرند، علاقه به چیزهای ماورایی دارند و به طرز عجیبی یک انحراف ذهنی دارند؛ یعنی چون مشکل روحی دارند، خیلی زود جذب میشوند، بنابراین اگر نسل ما بدانند اینها پوچ هستند و پشت آنها چیزی نیست خیلی ساده برمیگردند.
انتهای پیام/