قزوینی: علمای شیعه هیچگاه فتوا به تکفیر اهل سنت ندادهاند/ عباسی: امکان تقریب از جانب «آلسعود» منتفی است
29 مرداد 1396 ساعت 15:01
در میزگرد «چرایی شعلهور شدن تکفیر در منطقه و شکلگیری داعش» کارشناسان با تأکید بر اینکه ریشه تکفیر از صدر اسلام بوده، امکان تقریب از سوی آلسعود در جهان اسلام را منتفی دانسته و علت آن را وجود دیدگاهی غیر قابل تقریب از سوی آنها بیان کردند.
به گزارش سرویس فرهنگي تفتان ما،علیرضا ملوندی، آزاده لرستانی: پس از سالهای 2013 و به ویژه 2014 که گروهی متشکل از مسلمانانی تندرو که خود را جهادگر میدانستند به سرعت بیابانهای سوریه و عراق را در نوردیدند و شهرهای مهمی از این کشورها را به تصرف خود درآوردند. تقریباً روزی نیست که نام «داعش» در رسانههای مختلف جهان مطرح نشود. فیلمهای وحشتناک جنایات این گروه، مشتمل بر سلاخیها و کشتار بیرحمانه افراد به مدد اینترنت دست به دست میشود و اتفاقاً بسیار هم پر بازدیدند.
امروز، داعش در موصل سقوط کرده، سرنوشت ابوبکر البغدادی در هالهای از ابهام قرار دارد و پایههای خلافت خودخواندهاش در سایر نقاط نیز متزلزل شده است. با این حال آنچه «داعش» را شکل داد همچنان سوژه جذابی برای محققین است.
به همین منظور با حضور آیتالله سیدمحمد حسینی قزوینی مدیر شبکه جهانی ولایت و حجتالاسلام حبیب عباسی نویسنده کتاب «تیشهها و ریشهها» در ادامه پرونده «فکر تکفیر»، میزگردی را با عنوان «چرایی شعلهور شدن تکفیر در منطقه و شکلگیری داعش» برگزار کردیم، آیتالله قزوینی دراین گفتوگو تأکید میکند که ریشه تکفیر در همان صدر اسلام وجود داشته و راه حل آن را اقدام فرهنگی مبتنی بر گفتوگو هدفمند میداند و حجت الاسلام عباسی هم از نقش ویژه اهل سنت برای خاموش کردن این فتنه سخن میگوید، مشروح این میزگرد را در ادامه بخوانید:
خاستگاه سلفیهای جدید/عکسالعمل علمای اهل سنت در برابر ابن تیمیه
*زمینه فکری و مبانی اندیشه گروههای سلفی جهادی چیست؟ تصور میکنید چرا از میان اهل سنت شاهد شکلگیری چنین گروههایی هستیم که نه فقط شیعیان، بلکه اهل سنت را به راحتی تکفیر میکنند؛ یعنی آن حرمت امام مسلمین که مورد هژمونی تمام فرق است را به راحتی زیر پا گذاشته میگذارند؟
-آیتالله قزوینی: در رابطه با گروههای جهادی ـ تکفیری که در این سه و چهار سال اخیر تحت عنوان داعش و گروههای همسو با داعش به وجود آمده، چند مسأله باید مورد بحث قرار بگیرد، یک وقتی میخواهیم ببینیم ریشه و خاستگاه اینها کجا بوده و دیگر اینکه به وجود آورنده این فضای جدید و این سلفیهای جدید کجا بوده است.
اما ریشه اینها، به تفکر اموی بر میگردد که 21 سال علیه اسلام ، قرآن و رسول اکرم(ص) جنگیدند و در سال هشتم هجری در مکه زیر بار قدرت شمشیربران سربازان اسلام به ظاهر مسلمان شدند که امیرالمؤمنین(ع) در نامه 16 نهجالبلاغه قسم شدید و غلیظی یاد میکند که: «و الذى فلق الحبه و برء النسمه ما اسلموا و لکن استسلموا و اسروا الکفر»، دودمان بنی امیه و قریش که در مکه به ظاهر مسلمان شدند، در واقع مسلمان نبودند، تظاهر به اسلام کردند، کفرشان را از ترس مسلمانان مخفی کردند و امروز در جنگ صفین یارانی برای کفر پیدا کردند و ظهور کردند.
هیثمی از علمای اهل سنت متوفای 807 در جلد اول کتاب «مجمعالزوائد» صفحه 113 همین تعبیر را از قول عمار مطرح کرده که قریش در فتح مکه مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند.
اسلاف اینان در جنگ بدر، حتی در جنگ احد و احزاب، زخم خورده شمشیر اسلام به ویژه رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بودند و دنبال فرصتی برای عقدهگشایی بودند؛ بعد از رحلت نبی مکرم(ص) با راه اندازی جنگ جمل و خصوصاً جنگ صفین که 18 ماه طول کشید و بنا به نقل یعقوبی بیش از 100 هزار کشته داد، این فکر در جامعه ایجاد شد که باید آن سمت و سویی که اسلام و مسلمانان میروند، سد شود و توجه مردم را از رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) برگردانده و از توسل به اهل بیت(ع) که زمینه ارادت مسلمانان را به آنان فراهم می کند، ممانعت شود.
مروان، در مسجد نبوى، ابو ایوب انصارى صحابه پیامبر اکرم(ص) را مىیند که روى قبر حضرت نشسته و با ایشان راز دل مىگوید و اظهار عشق و ارادت مى کند، گردن او را گرفت و گفت: «أتدری ما تصنع؟»؛ مىفهمى دارى چه کار مىکنى؟
ابوایوب انصارى به او جواب مىدهد: «جئت رسول اللّه ولم آت الحجر، سمعت رسول اللّه(ص) یقول: لاتبکوا على الدین إذا ولیه أهله، ولکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله»؛ اینجا براى زیارت پیامبر اکرم(ص) آمدهام، براى دیدار خاک و سنگ نیامدهام. از پیامبر گرامى(ص) شنیدم که مىفرمود: زمانى که انسانهاى شایسته، در مسند حکومت نشستند، غصه ندارد، غصه و گریه روزى است که مثل تو نااهلى در مسند قدرت قرار گرفته باشد.(مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 515؛ مسند أحمد، ج 5، ص 22)
و یا حجاج بن یوسف ثقفى وقتى به مدینه آمد و مشاهده کرد که مردم اطراف قبر پیامبر(ص) پروانهوار مىچرخند، گفت: تبّاً لهم! إنّما یطوفون بأعواد ورمة بالیة ، هَلاّ طافوا بقصر أمیر المؤمنین عبدالملک؟ ألا یعلمون أنّ خلیفة المرء خیر من رسوله؟!(شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 242، النصائح الکافیة، ص 106)؛ مرگ بر اینها که بر اطراف استخوانهاى پوسیده پیامبر مىچرخند ـ نستجیر باللّه ـ چرا اینها نمیروند اطراف قصر عبدالملک بگردند، مگر نمىدانند که عبدالملک خلیفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است.
پس این فکر در همان قرن اول هجری شکل گرفت، ولی جامعه این فکر را پذیرا نبود، زیرا اکثریت با مسلمانها بود و مردم، صحابه و اتباع تابعین آگاه بودند. در قرن هشتم هجری، ابن تیمیه این فکر را پیریزی میکند و به صورت خیلی آرمانی و تحریککننده آن را در جامعه ارائه میکند و هر گونه توسل را مظهر شرک و عامل قتل متوسل معرفی میکند که متأسفانه عدهای بیخبر و ناآگاه در منطقه شامات هم پذیرای این اندیشه شده و از آن استقبال کردند.
در مقابل، علمای اهل سنت قیام کردند، شافعیها، حنبلیها، مالکیها چند بار ابن تیمیه را محاکمه کردند و به زندان انداختند و تعهد گرفتند که دیگر از تکفیر مسلمانان سخن نگوید، نسبت به ساحت مقدس نبی اکرم(ص) اهانت نکند، نسبت به خدای عالم حرف کفرآمیز نزند. ابن تیمیه هر بار بعد از آزادی از زندان به تبلیغات سوء خود ادامه میداد تا اینکه برای آخرین بار در سال 728 هجری قمری او را دستگیر و در زندان قلعه دمشق برای همیشه زندگیاش خاتمه یافت.
چرایی ایجاد فرقههای مختلف در سه کشور ایران، عراق و عربستان
بعد از او فقط شاگردش، ابن قیم جوزیه فرهنگ او را در جامعه منتشر کرد و به تدریج افکار او در زاویه فراموشی قرار گرفت تا اینکه وحدت کشورهای اسلامی تحت عنوان امپراطوری اسلامی در قرن دوازدهم شکل گرفت و این وحدت، استخوانی در گلوی اروپاییها و غربیها شد و در تلاش برای از همپاشی این امپراطوری، اطاق فکری تشکیل دادند و نتیجه هزاران ساعت هماندیشی برای از همپاشی امپراطوری عثمانی و تجزیه کشورهای اسلامی و ایجاد اختلاف میان مسلمانان.
منجر به ایجاد فرقه بهاییگری در ایران، اخباریگری در عراق و وهابیت در عربستان سعود شد. در ایران و عراق با ایستادگی مراجع در برابر بساط فتنه محمد علی باب و اخباریگری، در کمتر از 25 سال این آشوب برچیده شد؛ این فتنه آثار کمی داشت و اصلاً قابل توجه نبود.
ولی در عربستان سعودی، محمدبن عبدالوهاب جد اعلای مفتی اعظم فعلی، شیخ عبدالعزیز آل شیخ و محمدبن سعود جد اعلای سلمان، پادشاه فعلی عربستان با یکدیگر عهد و پیمان بستند و با استفاده از مستشاران نظامی بریتانیا، فتوای کفر مسلمانان توسط محمدبن عبدالوهاب صادر و کشتن و تصرف اموال آنان از طرف محمدبن سعود انجام میگرفت، به مسلمانان که همه سنی بودند - در اطراف ریاض شیعه نبود - حمله کردند، مردم را کشتند و اموال آنها را به عنوان غنائم جنگی تصرف کردند و در مدت کوتاه اموال کلانی را تصرف کردند؛ نیروی قدرتمندی به دست آوردند و ریاض را تحت سیطره خود در آوردند و بعد از آن در سال 1217 هجری قمری طائف را تصرف کردند.
جمیل صدقى زهاوى از علماى اهل سنت عراق در باره حمله وهابیان به طایف مىنویسد: از زشتترین کارهاى وهابیان در سال 1217، قتل عام مردم طایف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، کودک شیرخوار را در آغوش مادر سر بریدند، جمعى را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، کشتند و حتى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند و کتابها را که در میان آنها تعدادى قرآن و نسخههایى از صحیح بخارى و صحیح مسلم و دیگر کتابهاى حدیثى و فقهى نیز بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.(الفجر الصادق، ص 22).
جمعى از ستمدیدگان طائف داخل مسجدالحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته بود بیان داشتند، مردم سخت به وحشت افتادند، گویا که قیامت برپا شده است. زمانی که علما و مفتیان مذاهب چهارگانه اهل سنت از مکه مکرمه و دیگر بلاد اسلامى براى اداى مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابیان حکم کردند و بر امیر مکه واجب دانستند تا با آنان به مقابله برخیزد و فتوا دادند که بر مسلمانان واجب است تا در این جهاد شرکت کنند و در صورت کشته شدن شهید خواهند بود.(سیف الجبر المسلول على الأعداء، ص 2) ولی از آنجایی که وهابیت قدرت و امکانات وسیعی داشتند، به مکه و جده حمله کردند و در کمترین مدت آنجا را تصرف کردند و در نهایت یک حکومت نوپایی را در سال 1157 هجری تأسیس کردند.
این در حقیقت یک خلاصهای از پیشینه کار سلفیهاست که امروز هم شما میبینید خلبان اردنی را وقتی آتش میزدند، در پایانش میگویند ما به دستور شیخالاسلام ابن تیمیه این کار را کردیم، در حقیقت یک جهادی برای ما است! الان هر کاری میکنند، آدم میکشند و سر بچه را میبرند، تمام اینها را استناد به سخنان محمدبن عبدالوهاب و ابن تیمیه میکنند.
نکته دوم، زمینه فکری و فرهنگیای این تفکر است که چگونه آدمهای جانی تربیت کردند، در فضای مجازی تصویر داعشی چچنی پخش شده که با افتخار میگوید: من سر 385 نفر را بردم، آیا این آدمی است که از مادر جنایتکار متولد شده باشد، این تفکر است، این تفکر چیست؟! ابن تیمیه به صراحت روی تکفیر مسلمانان کار کرده است که: بهترین راه برای موفق شدن در جامعه و تقسیم آن به جامعه توحیدی و جامعه شرکی است، بنابراین برای خودش هم معیاری قرار داد و اعلام کرد کسانی که متوسل به پیغمبر(ص)، امامان(ع) و صالحان میشوند، اینها از دائره توحید خارج هستند! این تفکر یک تفکر سادهای نبود که ما بخواهیم به سادگی از کنار این تفکر عبور کنیم، بلکه یک بحث اساسی است که با منطق قرآن و با سنت پیغمبر(ص) تطبیق نمیکند.
کد مطلب: 440922