به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان ما،محمد کلهر: «بهمن پناهی» فارغالتحصیل دانشکده هنر دانشگاه تهران و دانشآموخته هنرهای تجسمی از دانشگاه سوربن فرانسه است. وی در خوشنویسی از محضر اساتیدی همچون غلامحسین امیرخانی، یدالله کابلی و زندهیاد عبدالله فرادی استفاده برده و در موسیقی از آموزههای اساتیدی مانند هوشنگ ظریف و محمدرضا لطفی بهره برده است. به همین دلیل در رساله دکتری خود روی رابطه متقابل موسیقی با خوشنویسی متمرکز شده است.
پناهی که چند سالی است در پاریس زندگی میکند، همسر «نوریا گارسیا ماسیپ» پرافتخارترین بانوی خوشنویسی حال حاضر جهان است. به بهانه برگزاری
کارگاه چهار روزه «خوشنویسی مدرن» با تدریس پناهی در کاخ گلستان، با این استاد 51 ساله خوشنویسی گفتوگو کردیم.
* خوشنویسی مدرن به چه معناست؟ ما وقتی راجع به شعر مدرن و کلاسیک صحبت میکنیم، میدانیم شعر کلاسیک وزن و قافیه و عروض دارد، اما شعر مدرن، بدون وزن و سپید است، اما وقتی راجع به خوشنویسی مدرن صحبت میکنیم، چندان برایمان ملموس نیست.
- به نام آن نور هستیبخش. دقیقاً به مقایسه جالبی اشاره کردید. یعنی آن اتفاقی که در شعر نو رخ داده، همان اتفاق در خوشنویسی هم افتاده است. متأسفانه ما با برخورد عام و نگاه تحلیلی در زمینه خوشنویسی مواجه نشدیم. به همین دلیل برای مردم آشنا نیست.
اگر از نظر تاریخی نگاه کنیم، در همه هنرها از جمله ادبیات و موسیقی و نقاشی این دوران گذار را داشتهایم، اما این اتفاق در شعر بارزتر بوده است. شاید دلیلش این است که مردم با شعر بیشتر آشنا هستند یا اینکه این موضوع بیشتر در جامعه مطرح شده است.
درباره خوشنویسی هم همین اتفاق افتاده، یعنی ما از اواخر قاجار یک نگاه نو در خوشنویسی را آغاز کردیم و نمونه آنها را میتوان در کارهای میرزا غلامرضا و میرحسین ترک ببینیم که خوشنویسی را وارد مباحث تجریدی و آبستره کردند، یعنی از جایی که خوشنویسی از کارکرد کتابت و متنی خارج شد و به صورت یک قطعه مستقل مطرح شد، به این معنی که دیگر خوشنویسی را فقط برای خواندن انتخاب نمیکنیم.
از اواخر قاجار یک نگاه نو در خوشنویسی را آغاز کردیم و خوشنویسی از کارکرد کتابت و متنی خارج و به صورت یک قطعه مستقل مطرح شد
بعدها این نگاه نوین بهتدریج با ارتباطهایی که با فرهنگ و هنر غربی برقرار کرد گرایش مختلفی پیدا کرد و تعدادی از خوشنویسان ما سعی کردند با این نگاه نو با خوشنویسی مواجه شوند و نگاههای نو متناسب با نیازهای امروز و قواعد زیباییشناسی امروز در خوشنویسی اتفاق افتاد که ما به آن اصطلاحاً خوشنویسی نوین میگوییم یا به تعبیر برخیها ـ که با آن موافق نیستم ـ به نقاشیخط یا خط نقاشی یا خطاشی تعبیر شد.
این اتفاق یک نیاز تاریخی بوده که تا امروز ادامه داشته و امروز هم آن را با تنوع بیشتری میبینیم.
* در یکی دو دهه اخیر خیلی از خطها و سبکها ابداع شدند. کلیت این قضیه را چطور میبینید، آیا در راستای خوشنویسی مدرن است؟ یا ممکن است به اصالت خوشنویسی ایرانی آسیب برساند؟
- خیر، اساساً در این راستا نیستند و تعبیر درستتر برای این خطوط جدید «رسمالخط» است. به این دلیل که هنر خوشنویسی از زمانی معنا پیدا کرد که نویسندگی و تحریر خط استاندارد شد و به قول فرنگیها «کدیزه» (کددار) شد، مثلاً تعیین شد از این به بعد «الف» در یک شیوه بهاندازه سه نقطه و در شیوهای دیگر بهاندازه 7 نقطه نوشته شود و تابع قواعد و قوانین شکلی و تکنیکی قرار گرفت.
درباره رسمالخطهای جدید خوشنویسی امروز نمیتوانیم نسبت به ماندگاری آن قضاوت کنیم، باید اجازه دهیم زمان بگذرد
عزیزانی که خطوط جدیدی ابداع یا خلق کردند، اینها رسمالخط است و ربطی به خوشنویسی مدرن یا گرایشهای نوین خوشنویسی ندارد و در طول تاریخ هم بسیار اتفاق افتاده است و مختص امروز نیست؛ این تاریخ بوده که تعیین کرده کدام یک بماند و کدام یک به فراموشی سپرده شود. درباره خطوط (رسمالخط) جدید هم امروز نمیتوانیم نسبت به ماندگاری آن قضاوت کنیم، باید اجازه دهیم زمان بگذرد و تاریخ راجع به آن قضاوت کند.
در مجموع این رسمالخطها هیچ ارتباطی به گرایشهای نوین خوشنویسی ندارند، چون گرایش نوین یک تفکر نوین و یک رویکرد نوین در بستر خوشنویسی سنتی است.
* یک موضوع دیگر تولید نرمافزارهای مختلف در دو دهه اخیر است که انواع رسمالخطهای خوشنویسی را خیلی نزدیک به استاندارد و معیار امروز به نگارش درمیآورد. آیا این اشاعه خوشنویس محسوب میشود یا برای آن خطر است؟ خطر از این جهت که نوشتن پلاکاردهای تبریک و تسلیت دیگر به صورت دستی انجام نمیشود و همگی یارانهای شده است. درست مانند نقاشی سردر سینماها که با آمدن بنرها، کلاً این حرفه منسوخ شدند.
- من چیزی بهعنوان خطر در حوزه هنر نمیشناسم، به نظر من نباید به حوزه هنر با دید سلبی نگاه کرد و یک حرکتی را خطرآفرین دانست، چون هنر عصاره تفکر انسان است - چه به صورت فردی چه به صورت اجتماعی ـ و این کاملاً تابع نیازهای روز و شرایط مختلف است و نمیتوان آن را کانالیزه کرد و برای آن باید و نباید تراشید.
اگر بگذاریم فرهنگ و هنر فربه و غنی شود، خودش از خودش مراقبت میکند
بهترین راه به نظر بنده این است که بگذاریم فرهنگ و هنر رشدی طبیعی و ارگانیک داشته باشد، چون فرهنگ به صورت خودکار از خودش محافظت میکند و نباید نگران این باشیم که خطری فرهنگ و هنر را مورد تهدید قرار دهد ـ منظور فرهنگ بما هو فرهنگ است نه هجمه فرهنگی ـ در طول تاریخ هم دیدهایم که فرهنگ ایرانیان با تمام هجمههای فکری و فیزیکی که بدان شده، البته حفظ شده و مانا است. ما اگر بگذاریم فرهنگ و هنر فربه و غنی شود، خودش از خودش مراقبت میکند.
در کل باید بگویم آمدن خطوط نرمافزاری و کامپیوتری فینفسه تهدید نیست. این سیاستهای فرهنگی است که میتواند برای لغزشها و کمبودها بازدارندگی ایجاد کند. به خاطر دارم حدود 22 سال پیش که در محیطهای دانشگاهی تهران کار میکردم، توانستم برخی مدیران را مجاب کنم که تابلوهای دانشگاه و ورودیها، با خط نستعلیق نوشته شود. اینچنین حرکتهایی یعنی اینکه ما سیاستهای فرهنگی داریم. نمیتوانیم بگوییم بنر یا نرمافزار حذف شود، بلکه باید کاربردهای آنها را هدایت کنیم.
با استفاده دقیق و کارشناسانه از خطوط اصیل ایرانی در زمینههای درست و فاخر میتوان به آن جلوه و ارزش دوچندان افزود و این موضوع کمکم جای خود را در جامعه باز میکند. مثال دیگر فرش ایرانی است، ما که نمیتوانیم جلوی فرش ماشینی را بگیریم، بنابراین در مقابل باید جایگاه فرش دستباف را تقویت و دسترسی به آن را آسان و قدرت خریدش را تقویت کنیم.
وکلا و پزشکان در کشورهای عربی از خط نستعلیق در کارت ویزیتهای خود بهره میبرند
جالب است بدانید در کشورهای عربی و از دوران صفویه به بعد، افرادی که دارای شخصیت و جایگاه ویژهای بودند سعی کردند تابلوی معرف حرفه خود را به خط نستعلیق بنویسند، با اینکه خودشان در رسمالخطهای دیگر بسیار متبحر بودند، اما چون ایرانیها خط نستعلیق را بسیار فاخر عرضه کرده بودند، آن را برگزیدند. حتی هنوز هم وکلا و پزشکان در کشورهای عربی از خط نستعلیق در کارت ویزیتهای خود بهره میبرند، بنابراین میتوانیم با عیاربخشی به هنر اصیل خودمان آن را در مقابل خطرات، لطمات و هجمهها مصون بداریم.
* عدهای معتقدند سیر نزولی خوشنویسی ما آغاز شده است و با فقدان اساتید پیشکسوت کنونی، جایگزین چندانی نداریم. شما بهعنوان یک کارشناس که البته از بیرون به خوشنویسی نگاه میکنید، نظرتان چیست؟
- من با این ادعا موافق نیستم و به رشد و حفاظت ارگانیک رشتههای هنری خیلی اعتقاد دارم. ما نمیتوانیم به زور و با راههای سلبی چیزی را نگه داریم. اگر خوشنویسی ایرانی در طول تاریخ خودش را حفظ کرده پس الآن هم حفظ میکند، البته که همواره رسمالخطهایی منسوخ شدهاند و این روند ادامه خواهد داشت و این یک روال عادی محسوب میشود. معمولاً تداوم و حضور یک هنر به کارکردها و رویکردهای آن بستگی دارد نه به نگاهها و خواستهای جبری.
اگر خوشنویسی ایرانی در طول تاریخ خودش را حفظ کرده، پس الآن هم حفظ میکند
اینکه «خوشنویسی امروز از نظر کیفی رو به نزول است»، بازهم اعتقادی به آن ندارم؛ چرا که از نظر تاریخی هر صد سال کمتر از انگشتان یک دست افراد شاخص در خوشنویسی داشتهایم و این اتفاق همواره تکرار میشود. وضعیت دیگر این است که هنر خوشنویسی فیالذات کارکرد خود را از دست بدهد که در آن صورت هیچ نهاد و ارگانی نمیتواند مانع حذف آن شود چون این روند روند طبیعی در تاریخ هنر است.
خوشنویسی از نظر کمّی رشد داشته اما به نظر در دوران گذار هستیم و خوشبختانه هنوز به مرحلهای نرسیدهایم که خوشنویسی کارکرد هنری و خاستگاه اجتماعی خود را از دست داده باشد ـ چیزی که در فرهنگهای آسیایی مانند چین و ژاپن هم همچنان حفظ شده است- اما در برخی کشورهای اروپایی حضور و خاستگاه اجتماعی خوشنویسی از بین رفته است. امیدوارم که ما هیچ وقت به این مرحله نرسیم.
* وقتی میخواهیم یک بیت شعر را خوشنویسی کنیم، معمولاً در هر مصرع آن یکی ـ دو کشیده داریم، این در موسیقی جای خود را به تحریر میدهد. با توجه به اینکه رساله دکتری شما درباره ارتباط موسیقی و خوشنویسی است، لطفا کمی درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید.
- رابطه خوشنویسی و موسیقی موضوع جدیدی نیست و یک رابطه تاریخی است. گذشتگان خوشنویسی را بهعنوان «موسیقی بصری» میشناختهاند. موسیقی و خوشنویسی دو هنری هستند که از نظر ساختاری خیلی شبیه به هم هستند. هر دوی این هنرها بر اصل دوگانگی (دوآلیته) استوار هستند، یعنی خوشنویسی هنر سیاه و سفید است و موسیقی هنر صوت و سکوت! این اشتراک ساختار را در هیچ دو هنر دیگری نمیبینیم.
گذشتگان، خوشنویسی را بهعنوان «موسیقی بصری» میشناختهاند
از نظر کالبدی هم موسیقی و خوشنویسی خیلی به هم نزدیک هستند، چون از نظر ساختاری هر دوی این هنرها دستوری (گراماتیکال) هستند و در خلق آثار از المانهای جزء شروع میکنیم به کل میرسیم.
بنابراین ساختار هر دو هنر از نظر بافت اجرایی شبیه هم هستند. من به دلیل اینکه از نوجوانی به هر دو رشته میپرداختم، سالها روی این موضوع کار پژوهشی و دانشگاهی انجام دادم و نتیجه آن در رسالهام منعکس شده است. در یک کلام باید بگویم ارتباط میان موسیقی و خوشنویسی به غایت گسترده و وسیع است.
* پیشرفت تکنولوژی روی انسان هم اثر گذاشته و حوصله انسان مدرن به شدت فستفودی شده است. فرضاً اگر در قدیم یک تکنوازی 20 دقیقهای بود، مردم با حوصله و لذت گوش میکردند، اما الآن تحمل آن را ندارند و این شتابزدگی بعضاً در خوشنویسی هم دیده میشود. این تغییر ذائقهای که در موسیقی رخ داده، آیا در خوشنویسی هم وجود دارد یا به دلیل اینکه خوشنویسی تکنیکال و قاعدهمند است، کمتر در آن رسوخ کرده است؟
- این اتفاق در خوشنویسی هم رخ داده است، چون نیازهای امروزی، نگاههای نوین را برای خوشنویسی میطلبد و همانطور که پیشتر گفتیم اگر این ذائقه تغییر کند، هیچ دستی نمیتواند جلودار این دگردیسی یا حتی نابودی آن باشد.
در مورد خوشنویسی هم وقتی نگاه میکنیم میبینیم نه خوشنویسان ما حوصله کتابت یک کتاب ادبی یا مذهبی را دارند و نه بیننده علاقه دارد که کتابهای نسخه خطی را مطالعه کند؛ این کارکرد امروزه بیشتر جنبه تزئینی در کتابخانهها پیدا کرده! به همین دلیل است که کتابهای خطی در خانهها جای خود را به تابلوهای خوشنویسی دادهاند، درحالیکه حتی تا عصر قاجار هیچ قطعه خوشنویسی روی دیوار نصب نمیشد.
نه خوشنویسان ما حوصله کتابت یک کتاب ادبی یا مذهبی را دارند و نه بیننده علاقه دارد که کتابهای نسخه خطی را مطالعه کند
اما اکنون تغییرات باعث شده خوشنویسان ما به قطعهنویسی و درشتنویسی رو بیاورند، دقیقاً همان چیزی که در موسیقی اتفاق افتاده، بهجای اینکه بنشینیم تکنوازی یک ردیف نوازی ظریف و طولانی بشنویم، ترجیح میدهیم یک کار تصنیفی با ارکستراسیون حجیم گوش کنیم.
در مجموع باید گفت امروزه قطعهسازی در خوشنویسی از استقبال بیشتری برخوردار است و به همین دلیل معتقدم باید به گرایشهای نوین در خوشنویسی احترام گذاشت و به آن بیشتر بها داد.
* به قطعهنویسی اشاره کردید، آیا جشنوارهای داریم که مختص قطعهنویسی باشد؟ البته منظور جشنوارههای موضوعی نیست، بلکه جشنواره بینالمللی است، مانند «حلیه نویسی» ترکیه که بسیار مشهور است و هنرمندان زیادی هم از ایران در آن شرکت میکنند.
- ما ایرانیها در خط نستعلیق -که به تعبیری خط ملی ما محسوب میشود و مطابق با ذائقه ما شکل گرفته است- به این نکته توجه کافی نکردهایم، اما تُرکها در قرون اخیر در خط ثلث تجربه بیشتری کسب کردهاند، روی آن بهعنوان یک دستاورد تاریخی هنری سرمایهگذاری کردند. ما اما در «چلیپا» که یکی از دستاوردهای تاریخی به لحاظ قطعهنویسی محسوب میشود، سرمایهگذاری هنری و فرهنگی فاخر و جهانی نکردهایم.
«قطعه» در خوشنویسی اسلامی بسیار محدود است و «چلیپا» یکی از بهترین آنهاست
«قطعه» در خوشنویسی اسلامی بسیار محدود است و «چلیپا» یکی از بهترین آنهاست، متأسفانه هنوز به اهمیت آن پی نبردهایم، میتوانیم برنامههای مختلفی روی این موضوع طراحی کنیم، مثلاً جشنواره یا مسابقههای داخلی و بینالمللی. امیدوارم از این منظر به آن توجه شود و بتوان با سیاستگذاری فرهنگی، نمادهای شاخص تاریخ هنرمان را بیشتر و بهتر معرفی کنیم.
انتهای پیام/