به گزارش سرویس باشهدا
تفتان ما
پذیرش قطع نامه از تصمیم های سختی بود که حضرت امام خمینی(ره) گرفت و انجام آن را به نوشیدن جام زهر تعبیر کرد. اما چرا ایشان تصمیم به این کار گرفت؟ در مرکز اسناد اینگونه به این سوال پرداخته شده است:
دوران جنگ تحمیلی نخستین و مهمترین تجربه جمهوری اسلامی ایران برای انتخاب شیوه و الگوی تعامل با نظامهای سیاسی و حقوقی منطقهای و بینالمللی بود. از این جهت، گفتمانهای انتخابی در این دوران که به طور عمده بر مبانی اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران متکی بود، هنوز مورد توجه دولتمردان است. رجوع به تجربیات این دوران مستلزم وجود شرایط خاص و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در نحوه ادراک و فهم تصمیمات این مقطع زمانی است.
دلایل تصمیم امام برای پذیرش قطعنامه 598، اگر چه در متن نامه تاریخی ایشان آمده است، اما تحلیلها و استنباطهای مختلفی از این موضوع تا کنون شده است، به نحوی که پس از گذشت حدود بیست سال از این قضیه، همان طور که در بخش قبلی تشریح شد، هنوز دامنه مناقشات گروهی و سیاسی را تشدید میکند و به عبارتی سایه سنگین مناقشات سیاسی، اجازه هرگونه تبیین صحیح و منطقی درباره «دلایل پذیرش قطعنامه» و در نهایت «چگونگی پایان جنگ» را سلب کرده است.
با مراجعه به برخی اظهارنظرها در این باره، جنین وضعیتی به خوبی مشاهده میشود:
حسین علایی: «این نامه نشان میدهد که از دیدگاه امام، جنگیدن بدون تأمین مایحتاج جنگ، از جمله سلاحهای مورد نیاز، شعاری بیش نیست... پس میتوان گفت که امام خمینی (ره) شخصیتی «آرمانگرای واقعنگر» بوده و تصمیمات خود را با توجه به شرایط و واقعیتهای موجود و برای سربلندی جمهوری اسلامی گرفتند.
حسین شریعتمداری: «نگاهی به نامه حضرت امام و پیام چهار روز بعد ایشان به وضوح نشان میدهد که قبول آتشبس و پذیرش قطعنامه 598 از جانب آن بزرگوار، هرگز نمیتواند به مفهوم دست کشیدن انقلاب از آرمانهای متعالی آن باشد».
رحیم پوراذغدی: «پیام امام این بود که بعد از پذیرش قطعنامه، جهاد و نبرد اصلی ما تازه شروع شده ولی عدهای متأسفانه سوء استفاده کردند و خواستند نتایج غلط بگیرند».
طرح دیدگاه های مذکور همزمان با انتشار نامه امام در حقیقت بیانگر آن است که «کانون گفتمان استراتژیک ما در محدودترین شکل آن، با دو مقوله ناهمخوان و غیر تعریف شده که با یکدیگر ارتباط دارند اشغال شدهاند و تلاش میکنیم ایدهالها و آرمانها را در کنار واقعیتهای زمانه خود بنشانیم و پیوندی بین دو دیدگاه و گفتمان ایدهآلمحور و واقعنگر (بدون روشن کردن نقاط افتراق و اشتراک این دو) به وجود بیاوریم، لذا بنابر اقتضائات زمان و تجویزات مشی خودآگاه ثقل گفتمان (امنیتی ـ استراتژیک) را متوجه بعد نخست کردیم و گاه به توجیه «اصل» بودن بعد دوم پرداختیم.
با وجود این برای پرهیز از هرگونه تفصیل و اطاله کلام، دو سند مهم را که تبیینکننده منطق امام در پذیرش قطعنامه است، بازخوانی خواهیم کرد:
سند اول، پیام امام در اسفند 1367 به روحانیت سراسر کشور است که بخشهای مربوط به این بحث بدین شرح است:
در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصا ده ساله پس از پیروزی انقلاب باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران، در اکثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ، در هیچ زمینهای مغلوب و شکستخورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند، البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم.
ولی بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان رفع تجاوز و اثبات صلاحیت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم، هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهایم. ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خودمان بایستیم ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ ریشههای انقلاب پربار اسلامیمان را محکم کردیم... جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است... اما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند. آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرد...
سند دوم، پیام مهمی است که امام درباره پذیرش قطعنامه در آن زمان صادر کردند، بخشهای مربوط به این بحث در پیام مذکور بدین شرح است:
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوار برای همه و خصوصاً من بود این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم. ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتقاد دارم با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.
انتهای پیام/