به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما،سلام بر حسین (ع) و اربعینش سلام بر حسین (ع) و زائرینش. امروز اربعین و اینجا مشهدالرضاست. خیل زائرانی که توفیق پیدا نکردند خود را به خاک کربلا برسانند رو به سمت مشهدالرضا کرده و برای عرض تسلیت گامهای عاشقی را به سمت حرم امام مهربانیها برداشتند.
وقتی اشک شوق و حسرت با هم میریزد
اینجا اشک شوق و اشک حسرت با هم گره خورده و از چشمها سرازیر میشود. شوق آمدن به این حرم و اشک حسرت از برای جاماندن از آن حرم.
اینها همان جاماندگان کاروان عشقند. از برای سوگ امام سوم به محضر خورشید تابان هشتم آمدهاند تا رسم عاشقی به جا آورند و تسلیت عرض کنند.
هنوز چند قدمی مانده تا گامهای عاشقی به صحن و سرای حرم برسد. لحظه به لحظه بر جمعیت عشاق افزوده میشود؛ صدای طبلها و ضجه مداحان و زنجیر سینهزنان بیشتر میشود.
«بزن بر سینه و بر سر میخوانند» و زنجیر میزنند. روضه میخوانند و اشک میبارند.
جاماندگان کربلا در آغوش مشهدالرضا
امروز مشهدالرضا جاماندگان کربلا را در آغوش گرفته و مامنشان شده است. اینها همانهایند که چهل روز بر سر و سینه زدند؛ چهل روز اشک ریختند و سوگواری کردند اما هنوز هم داغدار حسین (ع) و آل حسین (ع) هستند.
آن سوی ورودی حرم زنی ایستاده و میگوید از سرزمین سیستان است؛ همان سرزمینی که مردمانش، قیام برای خونخواهی امام حسین (ع) را بزرگترین افتخار خود میدانند.
اشکهایش را با گوشه چادر پاک میکند و میگوید از سیستان راهی شلمچه شده است و خود را به کاروان عاشقان رسانده و پای پیاده به کربلا رفته است.
مستقیم از کربلا عازم مشهد مقدس شده است و چه زیبا رسم ادب را رعایت کرده که هنوز به خانه نرفته برای عرض تسلیت به مشهد آمده است.
آرزویش در دو جمله خلاصه میشود؛ فرج امام زمان (عج) و خوشبختی جوانان.
التماس دعا زائر کربلا و مشهدالرضا...سفرت به سلامت.
دیگری با اهل و عیال آمده؛ امسال که قسمت نشد برود کرب و بلا. آمده تا تذکره کربلا را از حضرت رضا (ع) بگیرد. میخواهد او را سوگند دهند تا به حق جوادش سال دیگر اربعین حسین کربلا نصیبش کند.
پیرزن زیر لب حسین حسین میگوید و افسوس میخورد که اگر مرا پای رفتن بود یک لحظه تعلل نمیکردم. دیگری دلداریاش میدهد: وقتی حضرت رضا ع حج فقرا است چرا دل نگرانی مادر؟ اینجا مقصد جاماندگان کربلاست.
صدای رضا جان رضا جانش بلند است؛ مدعیست تنها و غریب است؛ آقا جان اذن دخول میخواهد؛ از کربلا که جاماند تنها امیدش مشهدالرضا بود. نمیدانم از شوق وارد نمیشود یا هنوز اذن ورود نگرفته است.
دیگر جای سوزن انداختن نیست در حرم؛ دستهای از برای علی اکبر می خواند و دستهای از برای اصغرش خون میگرید.
از شام بلا شهید آوردند
بر جمعیت به یکباره افزوده میشود؛ چه خبر است؛
از شام بلا شهید آوردند؛ با شور و نوا شهید آوردند. در این زیبایی جمعیت پیکر مطهر شهدای مدافع حرم شکور احمدی و محمد خسروی را آوردهاند تا بر روی دست ولایتمداران تشییع کنند.
خوشا بر این شهیدان که چنین روزی تشییع شده و به خانه ابدی میرند. خوشا بر سعادتشان...
انتهای پیام/