به گزارش سرویس وبلاگستان
تفتان ما،
«بسمه تعالی؛ حال که جناب معزیالیه قبول زحمت کردهاند، اینجانب نیز موافقم و ایشان را به عنوان نماینده خود در آن بنیاد محترم تعیین میکنم. انشاءاللَّه از وجود بابرکت ایشان استفاده کامل بشود. والسّلام علیکم - 9/9/1370»
متن بالا حکمی است که رهبر معظم انقلاب آن را برای همدرس سالهای طلبگی خود نگاشتند و شخصیتی که عمر خود را در راه نهجالبلاغه صرف کرده بهعنوان نماینده ولیفقیه در بنیاد نهجالبلاغه منصوب کردند.
آیتالله سید جمالالدین پرور متولد 1318 فرزند آیتالله حاج سیدمهدی دینپرور است. اجداد وی همگی در محله دربند شمیران ساکن بودند و وی نیز همچنان امامت جماعت مسجد جامع دربند را برعهده دارد.
تصویر اجداد آیتالله سید جمالالدین دینپرور که همگی از فقهای محله دربند تهران بودند
اولین استاد حوزوی وی مرحوم علامه کرباسچیان بود و پس از سه سال تلمذ در تهران درسنّ 18 سالگی به قم مشرف شد و از محضر آیات ستوده، امینیان، نظری، مشکینی، سبحانی دروس سطح را فراگرفت و پس از آن در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات بروجردی،گلپایگانی، شیخ مرتضی حائری، اراکی، گلپایگانی و امام خمینی (ره)حاضر شد.
آیتالله دینپرور را همه با نهجالبلاغه میشناسند و ماموریتی که علامه امینی در این راستا به وی محول کرد. ایشان در مقدمه کتاب نهج البلاغه پارسی در این باره میگوید "
این عنایت و اشاره و یا ماموریت و یا مسئولیت را از روزگاری مشهود میبینم که در محضر علامه بزرگوار امینی حضور یافتم و افتخار زیارت و استماع سخنان پر شور و پر مغز آن عالم ربانی را داشتم... سرانجام جرقهای از آن کوه آتشفشان در وجودم افروخته شد و شعلهای از مشعل ولایت کانون هستیَم را فرا گرفت و از خدا خواستم که افتخار و توفیقی در این زمینه نصیبم کند."
این شاگرد امام راحل از اولین مبارزان انقلابی است که در سالهای اولیه دهه 40 دستگیر شد و به زندان رفت. بعد از پیروزی انقلاب نیز مسئولیتهای مختلفی از جمله همکاری با حزب جمهوری اسلامی، عضویت در شورای فرماندهی سپاه، ریاست بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه، نمایندگی رهبر معظم انقلاب در هند را برعهده داشت و اخیراً به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز درآمد.
خبرنگاران سیاسی تسنیم در سلسله گفتوگوهایی با شاگردان مرحوم بروجردی و امام خمینی(ره) و علمای اعلام کاوشی نو در نهضت بنیانگذار انقلاب اسلامی خواهند داشت و در این بین به بیان ناگفتهها و کمترگفتهشدههایی از تاریخ انقلاب اسلامی میپردازند. تاکنون 14 بخش از این گفتوگوها شامل مصاحبه با آیات
سید جواد علمالهدی، فیض گیلانی، علوی گرگانی، قافی یزدی، سیدجعفر کریمی، مرحوم صابری همدانی، سیدرضا بنیطبا، طباطبایینژاد، مبشر کاشانی، واحدی جهرمی، شبیری زنجانی، منتظری قمی، لنگرودی و مطهری یزدی منتشر شده که میتوانید آرشیو این مصاحبهها را
اینجا ببینید.
متن پیشِرو مصاحبه خبرنگاران سیاسی
خبرگزاری تسنیم با آیتالله سید جمالالدین دینپرور است که از منظرتان میگذرد:
* با توجه به اینکه مصاحبههای ما پیرامون شخصیت امام(ره) است، سابقه آشنایی حضرتعالی با مرحوم امام از چه تاریخی بود؟
آیتالله دینپرور: بسمالله الرحمن الرحیم. سالهای آشنایی بنده با حضرت امام از زمان طلبگی در قم بود و در منزل امام رفت و آمد و در کلاس درس ایشان حضور داشتم. از لحاظ فکری هم از همان آغاز اعتقاد به روش و برنامه ایشان در مسائل سیاسی داشتم. من از همان سن 10 - 12 سالگی به مسائل سیاسی علاقهمند بودم. در زمانی که اوج کارهای دکتر مصدق بود، کارهای وی را دنبال میکردم تا وقتی که در قم مشغول درس بودم.
* علت علاقهمندی شما و سایر طلاب به حضرت امام چه بود و ایشان در بین سایر اساتید چه جایگاهی داشتند؟
موقعیت امام موقعیت ویژهای بود و از نظر درسی در یک سطح بالایی بودند و از لحاظ اخلاقی و عرفانی پایگاه معتبری در حوزه داشتند و طلاب و افراد را جذب میکردند. اخلاق، فقه، اصول و فلسفه درس میدادند تا موقعی که ایشان درسشان ادامه داشت ما موفق شدیم در درس خارج ایشان شرکت کنیم و در کنار صدها طلبه جوانی که در پای درس ایشان بودند از درس ایشان استفاده میکردیم.
** چرا امام اقدامی برای مطرح شدن بعد از آیتالله بروجردی نداشت؟
بعد از ارتحال آیتالله بروجردی روال کار و جهتها متوجه امام شد اما ایشان هیچگاه اقدامی برای مطرح شدن خودشان نمیکردند و حتی جلوگیری میکردند که نام ایشان بر سر زبانها بیفتد. بعد از فوت آیتالله بروجردی که مراجع برای ایشان مراسم فاتحه میگرفتند ایشان مجلس فاتحه هم نگرفت تا مطرح نشوند. در زمان آقای بروجردی هم خودشان را مطرح نمیکردند.
مرحوم پدرم نقل میکردند یک بار در قم زمانی که به طرف منزل میرفتند دیدند که مرحوم امام هم جلوتر از وی به طرف منزل میرود. ایشان تا به امام رسیدند حرکت را کند میکنند تا از ایشان جلوتر نروند. مرحوم امام برگشتند سلام و احوال پرسی کردند و گفتند شما فرمایشی دارید؟ عرض کرده بود خیر! امام گفته بود شما بروید و من دوست ندارم کسی پشت سر من راه برود. یعنی تا این حد مقید بودند که اطرافشان کسی نباشد.
* پس علت اینکه نظرمردم در کمتر از دوسال متوجه مرحوم امام شد، چه بود؟
آیتالله دینپرور: بعد از فوت آیتالله بروجردی و مطرح شدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، حضرت امام احساس کردند باید جدی وارد کار شوند و شروع کردند به سخنرانی که همان باعث شد تا عملاً نظرها به سمت ایشان جلب شود. ما هم در کنار صدها و هزارها طلبه به ایشان علاقهمند شدیم و دنبال فکر ایشان بودیم. در سخنرانیهایی که داشتیم در منبرها مطالب ایشان را مطرح میکردیم و حتی از ایشان اسم میبردیم و دعا میکردیم. من یادم است در حسینیه دربند که ما منبر میرفتیم، با اینکه مشرف به کاخ سعدآباد بود و ماموران ساواک و شهربانی یک محیط ترسناک در حسینیه ایجاد کردند ولی ما مقاومت میکردیم و علاوه بر بحثهای سیاسی امام را دعا میکردیم.
** جمله امام حسین علیه حاکم ظالم بر در حسینیه شمیران
من خاطر دارم که در حسینیه دربند در کاشی کاری داخل حسینیه، سخنان امام حسین را نوشتیم که در آن زمان جنبه سیاسی آن قوی بود. مثلا
جملهای که امام حسین فرمود هرکس که حاکم ظالمی را ببیند که حلال خدا را حرام میکند و حریم دین را میشکند علیه آن قیام نکند با آن ظالم محشور میشود «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَ». آن زمان گفتن این حرف نسبت به دستگاه طاغوت خیلی خطرناک بود ولی ما مقاومت میکردیم و بحث خودمان را ادامه میدادیم.
امام(ره) یک سخنرانی در منزلشان در موضوع کاپیتولاسیون کردند که من آنجا حضور داشتم. در منزل امام پر از جمعیت بود و گفتند که دولت آمریکا منفورترین دولت نزد ملت ایران است. از آن موقع ما در جریان کار ایشان بودیم و بعد از زندان هم ما این کار را رها نکردیم مخصوصا در شمیران که ما آمدیم جلساتی تشکیل میشد و در تشکیل راهپیماییها هم از شهید مطهری، بهشتی، باهنر و آیتالله موسوی اردبیلی دعوت میکردیم.
* اولین دستگیری شما در چه تاریخی اتفاق افتاد؟ گویا شما برخلاف برخی دیگر از مبارزان انقلابی، قبل تبعید امام بازداشت شدید؟
ماه رمضان سال 41 یا 40 در شب قدر درباره مطالب امام علیه اسرائیل صحبت و امام را دعا کردم. همان شب که شب 19 بود، دم درب منزل ما را دستگیر کردند و دو سه ماهی در ساواک و شهربانی و زندان قصر و قزل قلعه بودم و در آنجا هم از من تعهد خواستند که بنویسید دیگر از این کارها نمیکنید. من هم نوشتم که ما انجام وظیفه کردیم و این راه را انتخاب کردیم و ادامه میدهیم. چند ماه نمیدانستیم دست ساواکیم یا شهربانی تا به زندان قزل قلعه رفتیم.
در آنجا از من تعهد خواستند که بنویسید دیگر از این کارها نمیکنید. من هم نوشتم که ما انجام وظیفه کردیم و این راه را انتخاب کردیم و ادامه میدهیم. چند ماه نمیدانستیم دست ساواکیم یا شهربانی تا به زندان قزل قلعه رفتیم...
* شخصیتهای دیگری هم در زندان بودند؟
در آنجا مرحوم شهید محلاتی، امام جمارانی، طاهری خرم آبادی و برخی از ائمه جماعات تهران و آسید هادی خسروشاهی هم بودند.
** از صدای شکنجهها تا دریغ کردن نور آفتاب از زندانیان
* بازجوییهای شما به چه نحوی بود؟ چه سوالاتی پرسیده میشد؟
ما را بازپرسی ارتش بردند. من و آقای کافی و شجاعی را بردند آنجا و از ما سوال میکردند چرا شما امام را دعا کردید؟ گفتیم در زمان دکتر مصدق قانونی هست که هرکس به مرجع تقلید توهین کند 6 ماه زندان دارد. ما را تهدید کردند آخرین صحبت خود را انجام بدهید در آنجا خیلی برخورد بدی با ما داشتند. آنجا یکی از درجهدارها گفت آیا شما قاچاق داشتید؟ مرحوم آقای شیخ قاسم گفت بله؛ قرآنش را از جیب درآورد و گفت قاچاق ما این است.
هم زمان با ما عدهای را هم از مسجد جامع گرفتند. اسم و شغل آنها را میپرسیدند و میخواستند بترسانند. ما را به زندان شهربانی بردند جایی که صدای شکنجه میآمد تا ما بترسیم. در زندان قرلقلعه چند زندانبان و افسر سرهنگ آمدند بازدید و ما هم سر سفره صبحانه بودیم. به اینها محل نگذاشتیم و رفتند جلوی پنجره پتو آویزان کردند که نور نبینیم و جلوی غذا را هم گرفتند و از اینجور کارها میکردند که ما پشیمان شویم.
* با گروههای مارکسیستی هم در زندان برخوردی داشتید؟
آیتالله دینپرور: ما را یک مدت به زندان شماره 3 قصر بردند که همه تودهایها و کمونیستها آنجا بودند. ما را در زندان تقسیم کردند و چون ماه رمضان بود برای افطار و سحر به یک اتاق ملاقات میرفتیم. هوا هم سرد بود. در آنجا یک بخاری بود تا گرم شویم. زندان شماره 4 هم آقای طالقانی بودند. موقعی که هواخوری بود در زندان قدم میزدیم اما بحثی نمیشد همچنین ما مدت کوتاهی در آنجا بودیم و از آنجا به زندان موقت شهربانی منتقل شدیم.
* با مرحوم آیتالله طالقانی غیر از زندان برخوردی داشتید؟
در جلسات عمومی که برای پیشبرد انقلاب میگرفتند ما هم شرکت میکردیم ولی جلسه و دیدار خصوصی با ایشان نداشتیم.
* بعد از زندان فعالیتهای انقلابی شما به چه شکلی سروسامان پیدا کرد و بیشتر با کدام گروهها فعالیت داشتید؟
بعد هم جلساتی که در حوزه تشکیل میشد درباره امام و انقلاب حضور داشتیم. من خاطرم هست که وقتی امام را دستگیر کردند احتمال میدادیم به ایشان سوءقصد کنند. از طرفی امام به عنوان یک مرجع دینی مطرح بود و در قانون آن زمان هست که کسی نمیتواند مزاحم مراجع بشود. من و عدهای از طلاب سراغ مراجع و علما رفتیم و متنی تهیه کردیم که تایید کنند آیتالله خمینی از مراجع هستند. میخواستیم این را منتشر بکنیم که نسبت به امام قصد سوئی نداشته باشند.
من خاطرم هست وقتی امام را دستگیر کردند احتمال میدادیم به ایشان سوءقصد کنند... من و عدهای از طلاب سراغ مراجع و علما رفتیم و متنی تهیه کردیم که تایید کنند آیتالله خمینی از مراجع هستند.
* شما در درس مرحوم آیتالله بروجردی هم شرکت داشتید؟
بله مدت 2 سال شرکت میکردم و جوانترین طلبه بودم که در درس ایشان شرکت میکردم و اساتید ما مثل آیتالله صافی گلپایگانی هم آن زمان در درس آیتالله بروجردی شرکت میکردند و من شاگرد آیتالله صافی هم بودم. در زمان آقای بروجردی کسی که درس خارج میرفت و ازدواج هم میکرد 60 تومان شهریه میگرفت. ما درس خارج ایشان میرفتیم و آن عالیترین مرحله درسی بود ولی پدر من در درس ایشان سابقه بیشتری داشتند.
* با توجه به اینکه شما شاگرد آیتالله بروجردی بودید رابطه آیتالله بروجردی با حضرت امام به چه نحو بود برخی نقلها هست که بعد از مسئله فدائیان اسلام و اعدام آنها، رابطه امام با آقای بروجردی کم شد چون امام تقاضا داشت که در جلوگیری از اعدام فدائیان آقای بروجردی اقدامی کنند؟
من آن موقع سنم کم بود و اطلاع دقیقی ندارم که شخصا بیان کنم ولی معروف بود که مرحوم امام تا اواخر عمر آقای بروجردی در بیت ایشان رفت و آمد داشت اما از جرئیات آن خودم اطلاعی ندارم.
ار راست: مرحوم آیتالله ملکی، آیتالله دینپرور و آیتالله خامنهای؛ سال 1358 مسجد اعظم تجریش
* یکی از درسهای مهم و معتبر حوزه هم درس آشیخ مرتضی حائری فرزند شیخ عبدالکریم بود که گویا شما هم شاگرد ایشان بودید. نقل است یکی از شاگردان فاضل ایشان، آیت الله سید علی خامنهای بودند در این باره توضیح بفرمائید؟
بله؛ ما ساعت 9 صبح در مسجد اعظم درس آیتالله گلپایگانی میرفتیم و بعد از آن ساعت 10 درس شیخ مرتضی حائری در مسجد عشقعلی بود. در این درس مقام معظم رهبری و آیتالله هاشمی رفسنجانی هم شرکت میکردند و درس خیلی سنگین و سطح بالایی بود که وقتی درسشان تمام میشد مثل این بود که از کوه بلندی بالا رفتیم و پایین آمدیم و هم از جنبههای علمی و جنبه اخلاقی ایشان استفاده کردیم.
* خاطره خاصی از مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری به یاد دارید.
یک روز بعد از تعطیلی درس قبل از ماه رمضان یا اول ماه محرم بود که از ایشان تقاضای موعظه کردیم. ایشان با تواضع فرمودند "
چه بگویم؟ در همین مسجد پدرم حاج شیخ عبدالکریم حائری درس گفتند. مرحوم آقای خوانساری درس گفتند و همه از دنیا رفتند. اگر برای خدا بود که برایشان باقی میماند و در آخرت به دردشان میخورد اما اگر برای خدا نبوده از بین رفته است."
ایشان با طلاب رفیق بوده و گعده میکرد. میگفت من هر روز که پیادهروی میکنم آسمان یک منظره دارد، هوا یک منظره دارد و این اخلاق ایشان جالب بود.
** ویژگیهایی که آیتالله خامنهای را در بین طلاب ممتاز کرده بود
* با مقام معظم رهبری هم در آنجا اولین بار دیدار داشتید؟
بله؛ نکته جالب این است که با اینکه ایشان در بین طلاب جوان بودند از همان اول ویژگیهای ایشان وی را ممتاز کرده بود. این نبود که ایشان یک مرتبه بعد از انقلاب چهره بشوند بلکه از نظر اخلاق، نظم و تحصیل و مسائل سیاسی چهره ممتازی بودند. این مسئله در بین عموم مطرح بود بدون اینکه خودشان اقدامی برای معروف شدن کنند. از نظر علمی و سیاسی هم در بین طلاب جایگاهشان از ما بالاتر بود. ایشان به طور کلی در نظر اساتید این وجهه را داشتند و درس ایشان و مرتبه علمی ایشان در بین همه اساتید مطرح بود.
واقعاً مسائل را از نزدیک میشناسند بهویژه در مسائل سیاسی و اجتماعی یک بیش ویژهای دارند و نشان میدهد فقط درس حوزه را نخواندهاند و دنیا و ایران را میشناسند.
اکنون نیز همینگونه است. واقعاً مسائل را از نزدیک میشناسند بهویژه در مسائل سیاسی و اجتماعی یک بینش ویژهای دارند و نشان میدهد فقط درس حوزه را نخواندهاند و دنیا و ایران را میشناسند و کارهایی که میکنند با یک دید باز انجام میدهند.
* بعد از تبعید مرحوم امام رابطه تشکیلاتی شما بیشتر با کدام آقایان بود؟ و مبارزه را به چه شکل ادامه دادید؟
ارتباط ما با مرحوم امام و بیت ایشان بود و گروهی که در این رابطه فعالیت میکردند و در راس آنها آیتالله بهشتی و شهید مطهری و موسوی اردبیلی بودند. ما هم در مراحل بعد نقشهها را اجرا و پیاده میکردیم. در سال 40 هم یک موسسهای از خیرین تهران توسط آیتالله محسن خرازی، استادی و بنده و شهید حقانی به نام "موسسه در راه حق" تشکیل شد.