به گزارش سرویس باشهدا
تفتان ماپیروزیدرعملیات کربلای پنج حاصل تصمیمگیری فرماندهی سپاه برای انجام عملیات و
تاکتیک ویژهی عبور از مواضع و استحکامات دشمن در منطقه شرق بصره بود. پیروزی حاصل از این عملیات علاوه بر اینکه ناکامی «عملیات کربلای چهار» را تحت تأثیر قرار داد، توانست قدرت طرحریزی، توان نظامی و سرعت عمل نیروهای سپاه را به نمایش بگذارد. همچنین
عبور از استحکامات منطقه شرق بصره، قدرت دفاعی نیروهای عراق را مورد پرسش قرار داد.
گزارش حاضر که بلافاصله پس از «عملیات کربلای پنج» نوشته شده است از این حیث اهمیت دارد که روایت فرماندهی و تصمیمگیری در جنگ در زمان جنگ است. در واقع باز روایت نیست، بلکه روایت است. به همین دلیل با اصلاحات اندکی در ویراستاری توسط جناب «محمد درودیان» در فصلنامه «نگین ایران» منتشر گردید که متن آن را پیش رو دارید:
پس از آنکه قطعی شد که "راهکارهای" عملیات کربلای4 بسته شده است، در بعد از ظهر روز 1365/10/5 فرماندهان سپاه به منظور پیدا کردن راهی برای ادامه جنگ جلسهای را در «قرارگاه خاتمالانبیاء (ص)» برگزار کردند که
نتیجه آن انتخاب منطقه «شلمچه» بود. پس از آن برابر تدبیر فرماندهی کل سپاه چند نفر از دستاندرکاران عملیات به سمت "امیدیه" حرکت کردند تا
فرماندهی جنگ، آقای «هاشمی رفسنجانی» را که در ارتباط با عملیات کربلای4 به منطقه آمده و در امیدیه مستقر بود، نسبت به آخرین تغییر و تحولات - اتمام عملیات کربلای 4- و همچنین تصمیمات جدید مطلع نمایند.
برادر «محسن رضایی» در گفتوگوی دو نفره با آقای «هاشمی رفسنجانی»، منطقه «شلمچه» را به عنوان یک نقطه بسیار مهم برای عملیات آتی پیشنهاد کرد که مورد استقبال ایشان قرار گرفت. سپس جلسهای با حضور فرماندهان و مسئولین تشکیل شد و پس از بررسی اجمالی علل
عدمالفتح در کربلای4 پیرامون عملیات آتی بحثهایی صورت گرفت. در پایان
آقای «هاشمیرفسنجانی» دستور انجام عملیات در «شلمچه» را به سپاه ابلاغ کرد.
به لحاظ مشکلات و موانع فراوانی که بر سر راه انجام عملیات در «شلمچه» وجود داشت
به نظر میرسید، مطرح کردن منطقه «شلمچه» بیش از آنکه نزدیک به واقعیتهای موجود برای انجام عملیات باشد، برای پشت سر نهادن بحران کربلای4 بوده است. آقای «هاشمیرفسنجانی» به منظور رفع هر گونه ابهام و تردید احتمالی در مورد انجام عملیات پس از ساعتی که به امور دیگر گذشت، مجدداً تأکید میکند که:
«انجام عملیات در شلمچه مانند عملیات مهران، یک دستور است و هر لشکری که تردید ندارد و آمادهتر است آن ها را به کار بگیرید. آقای شمخانی قاطعانه بروید دنبال کار شلمچه.»
در این جلسه همچنین در مورد
عملیات ارتش در غرب کشور که قرار بود 72 ساعت پس از انجام عملیات سپاه پاسداران در جنوب صورت بگیرد گفتوگو شد و وضعیت چنین اعلام گردید:
«آقایان ارتش هم در بالا [منطقه سومار] آمادهاند ولی شرط انجام آن عملیات، پایین است، تا شروع نشده آنها هم نباید عمل کنند.»
«محمد باقری» با اشاره به وضعیت دشمن در «شلمچه» استقرار لشکرهای 6 و 8 و سه لشگر گارد ریاست جمهوری در «شلمچه» معتقد است عملیات ارتش - کربلای6- چند روز زودتر انجام شود تا نیروهای دشمن به سمت بالا متوجه شوند، ولی آقای «هاشمی» چنین استدلال میکند که:
«اگر ارتش آنجا عمل کند، چون در جنوب خبری نیست به آنها فشار میآورند و این به عراق روحیه میدهد. مگر اینکه شما [سپاه] بروید بالا محور بگیرید و کار مشترک انجام دهید که این هم زمان میبرد.»
تشکیل قرارگاهها و چگونگی پیشرفت کار در اولین مرحله پس از پایان جلسه امیدیه، فرماندهی کل سپاه بلافاصله توسط جهت پیگیری کارها و ابلاغ مأموریت جدید، جلسهای در «قرارگاه خاتم» - فاطمیه - تشکیل میدهد.
مهمترین مسئله این جلسه رفع ابهام قرارگاهها و یگانها نسبت به نحوه پایان یافتن عملیات کربلای4 و سپس مهیا نمودن مقدمات عملیات بعدی بود. برادر «محسن رضایی» ابتدا میبایست اهمیت و لزوم انجام عملیات بعدی را به هر نحو ممکن به برادران بقبولاند تا پیگیری و ادامه کار مقدور شود. وی مسئله را به صورت زیر مورد تأکید قرار میدهد:
«امسال هم به دستور رهبر انقلاب و هم به خواسته مسئولین، کشور به حال بسیج درآمد، کارخانه، رزمندگان و ... همه بسیج شدند. عملیات فاو را به عنوان آغاز جدیدی در جنگ تلقی کردند و همه به دنبال کار افتادند. از یک طرف انقلاب و امام، کشور را در جنگ بسیج کردند و از طرف دیگر دشمن جنگ را تمام عیار کرد و مراکز صنعتی، برق و آب و مردم در شهرها مورد تهاجم قرار گرفتند که در طول جنگ بیسابقه بود ... ما به کجا میتوانیم برگردیم؟ به خانههای ویران شدهای که دشمن ویران کرده است و به مردم بگوییم آمدهایم جنازههای شما را تشیع کنیم؟ ما به رهبر و مردم چه جوابی داریم، اگر دست از جنگ بکشیم؟»
در این جلسه تصمیماتی اتخاذ شد از جمله اینکه:
سپاه در اولین گام به منظور آماده کردن یگانها و فراهم کردن مقدمات عملیات، مبتنی بر "توان" خود نسبت به تشکیل چهار قرارگاه در مناطق زیر اقدام کند:
1 -قرارگاه کربلا در منطقه «شلمچه»
2 -قرارگاه قدس در منطقه «هور»
3- قرارگاه نوح(ع) درمنطقه «فاو» و اسکلههای «البکر» و «الامیه»
4 -قرارگاه نجف در منطقه «سومار» و «خانقین»
این تصمیم دو هدف داشت: یکی فراهم ساختن مقدمات عملیات در تمام مناطق ذکر شده تا هر نقطهای که سریعتر آماده شد مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. دیگر اینکه اگر بنا به دلایلی عملیات در «شلمچه» متوقف شد - مانند کربلای 4- ویا مسائل خاصی پیش آمد از سایر مناطق به عنوان طرح جانشین استفاده شود. دوم اینکه
به کارگیری و مشغول کردن تمامی مسئولین قرارگاهها و یگانها به منظور از بین بردن تبعات عملیات کربلای4 نیز از ضروریات بود و به نظر میرسید که منطقه عملیاتی «شلمچه»، به تنهایی شرایط لازم برای مأموریت تمامی یگانها را دارا نباشد. البته
میزان اعتقاد و آمادگی روحی فرماندهان نسبت به مناطق مختلف در این تقسیمبندی بیتأثیر نبود.
*قرارگاه کربلا: منطقه «شلمچه»
قسمتی از تردیدهای موجود نسبت به منطقه «شلمچه» در مورد استحکامات دشمن و چگونگی پشت سر نهادن آنها بود ولی
چشمانداز نسبتاً روشنی نیز نسبت به موفقیت «لشکر 19فجر»، «تیپ57 ابوالفضل(ع)» در کربلای4 مدنظر بوده ابتدا میباید تدبیر و تاکتیک عبور در این منطقه روشن میشد تا بر این اساس بتوان در قرارگاه و یگانهای تابعه آمادگی لازم را فراهم کرده و درصد اعتقاد به عملیات و کسب موفقیت را افزایش داد.
در همان بحثهای اولیه نسبت به طراحی عبور از
کانال پرورش ماهی تصمیم گرفته شد که یک محور در شمال
پنج ضلعی و محور دیگر در جناح راست آن برای عبور در نظرگرفته شود.
شناسایی از استحکامات جدید دشمن در شرق
کانال ماهی - سیلبندهای جدیدالاحداث - و موقعیتهای مختلف آب برای عبور غواص، قایق، نفربر و خشایار، مهمترین مسئله بود. برادر «محسن رضایی» جمعبندی خود را از منطقه «شلمچه» با توجه به موقعیت زمین و تجربه و تلاشهای
لشکر19 فجر و
تیپ57 چنین ذکر میکند:
1- تا حالا در این زمین بادشمن جنگ نکردهایم ، دشمن حساسیت زیادی ندارد
2- مواضع و استحکامات دشمن در شرق
کانال ماهی ضعیف و جدیدالاحداث است.
3- تلاش پنج ضلعی موفق بود و میشود قبل از ترمیم سنگرها و جاگیر شدن دشمن عملیات کرد، منتهی با تعجیل.
پس از بحث و بررسیهایی که انجام شد سازمان
«قرارگاه کربلا» به شکل زیر تعیین گردید:
یگانها:
*لشکر25 کربلا
*لشکر 19 فجر
*لشکر41 ثارالله(ع)
*لشکر 31 عاشورا
*لشکر10 سیدالشهداء(ع)
*لشکر5 نصر
*لشکر21 امام رضا(ع)
*تیپ12 قائم(ع)
*تیپ18 الغدیر
جهادهای تحت امر قرارگاه:
*جهاد سازندگی فارس
*جهاد سازندگی نجفآباد
*جهاد سازندگی کرمان
*تیپ مهندسی جوادالائمه(ع)
*لشکر مهندسی 42 قدر
*طرح مانور
پس از سه روز کار بر روی طرح مانور و انجام سایر اقدامات،
عملیات بر اساس استعداد 200 گردان نیرو به این شکل طراحی شد که
«تیپ الغدیر» در جناح شمالی عملیات بر روی پل عمل کند. بر روی جاده
پاسگاه بوبیان یک یگان قوی وارد عمل شود تا بتواند از
کانال ماهی عبور کرده و در غرب آن سر پل بگیرد. در
پنج ضلعی با توجه به تجربه عملیات کربلای4 چنین پیشبینی شد که سه یگان در کنار هم عمل کنند.
در تلاشهایی که در مورد شناسایی و تحلیل فعالیتهای دشمن صورت گرفت، چنین جمعبندی شد که دشمن در غرب
کانال ماهیگیری تلاش مهندسی دارد و همچنین نزدیک به 100 دستگاه تانک را در منطقه جا به جا کرده است.
وضعیت کلی حاکی از آن بود که دشمن هنوز نسبت به منطقه حساسیت زیادی دارد و این طبعاً با اقدامات نیروهای خودی که بر هوشیاری دشمن میافزود، مغایرت داشت. لیکن محدودیت زمان منجر به تعجیل درمهیا کردن منطقه «شلمچه» شده بود.
از گزارش کار برادران در مورد مهندسی چنین به نظر میرسید که یک برآورد کلی نسبت به کارهای مورد نیاز صورت گرفته و به تناسب توان موجود، هماهنگیهای لازم میان یگانها با جهادهای واگذاری انجام شده است. هر چند
اقدامات انجام شده در حد "شروع" مطلوب بود لیکن به تناسب نیازها و ضرورتها و نیز شرایط لازم برای پای کار رفتن یگانها فاصله زیادی داشت.
*قرارگاه قدس: منطقهی «هور»
منطقهی «هور»
پس از «شلمچه» به لحاظ "هدف" و مهیا بودن منطقه از نظر مهندسی و سایر ملاحظات در اولویت دوم قرار داشت و پس از تعیین مأموریت و سازمان «قرارگاه کربلا» در «شلمچه»، مأموریت «قرارگاه قدس» در «هور» ابلاغ شد.
سازمان قرارگاه قدس
یگانها:
لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع)
لشکر14 امام حسین(ع)
لشکر8 نجف
لشکر32 انصارالحسین
تیپ 44 قمر بنیهاشم
تیپ9 بدر
جهادهای تحت امر قرارگاه
جهاد سازندگی اصفهان
جهاد سازندگی خراسان
جهاد سازندگی دامغان
جهاد سازندگی همدان
تیپ مهندسی 43 امام علی(ع)
منطقه «هور» در همان نگاه اول، گذشته از میزان اعتقاد یگانها نسبت به انجام عملیات در آن معضل مهندسی و نیاز شدید به امکانات را نشان میداد. در پاسخ برادر
«قربانی» که میگفت:
«یک زمینی انتخاب شود که مناسب با توان و "زمان" باشد، اینجا کار مهندسی زیادی میخواهد»
برادر
«محسن رضایی» گفت:
«یکی از شرایط انجام عملیات در «هور» امکانات است که اگر به ما برسانند عمل میکنیم».
«قرارگاه قدس» اقداماتی را در زمینه تعیین خط حد یگانها، برآورد کارهای مورد نیاز در زمینه مهندسی و سایر موارد انجام داد لیکن
میزان اعتقاد به انجام عملیات در «هور» که قسمت اعظم قضایا را تشکیل میداد در حد ضعیفی بود.
فرماندهی «قرارگاه قدس» به طور خصوصی به برادر «رضایی» میگوید بچهها هیچ کدامشان نظر مثبت ندارند. علاوه بر این مشکلات دیگری هم وجود داشت که مانع از پیشرفت کار بود از جمله:
ضعف آتش،
نداشتن عقبه،
نداشتن پوشش در منطقه، نتیجه
هوشیاری دشمن و ...
برادر «رضایی» برای رفع ابهام نسبت به انجام عملیات در «هور» میگوید:
در استراتژی ما عمل کردن در هور قطعی است:
اگر در پنج ضلعی وضعیت مناسبی فراهم نشد در هور عمل خواهیم کرد.
پس از آن، اقدامات
«قرارگاه قدس» در «هور» شکل جدیتری به خود گرفت و در فرصتهای بعدی نیز فرماندهان یگانها با حضور در «هور» به صورت فعالتری با مأموریت واگذار شده درگیر شدند.
قسمتی از مسائل «هور» در ارتباط با مهندسی و به طور اخص در زمینه تهیه کمپرسی و خاک برای احداث و ترمیم جاده بود که در این زمینه مشکلاتی وجود داشت. وزیر جهاد سازندگی، برادر
«زنگنه» که در منطقه حضور داشت، طی جلسهای با فرماندهی کل سپاه در مورد پیگیری و تأمین کمپرسی مسائلی را عنوان کرد.
برادر
«زنگنه»: «بحث کمپرسی دو قسمت است: یکی کمپرسی مردمی و دیگری کمپرسی دولتی. کمپرسی مردمی 2000 دستگاه است که 1000 تا موجود است و 1000 تای دیگر میآید.
اگر دشمن در منطقه اجرای آتش کند، تأمین کمپرسی دولتی سختتر است.
دولت دستور آن را میدهد ولی تهیه آن از وزارتخانههای مختلف مشکل است ...
من قول تهیه کمپرسی دولتی را نمیدهم چون سخت میآیند ولی کمپرسی مردمی را تهیه میکنم.»
علاوه بر مشکلاتی که در امر تهیه ابزار و امکانات مهندسی وجود داشت نظر به اینکه
احداث هر یک کیلومتر جاده در «هور» نزدیک به یک میلیون تومان هزینه بر میدارد، نسبت به چنین سرمایهگذاری در «هور» نیز تردید وجود داشته و دارد و این امر بیتأثیر در میزان پشتیبانی از عملیات «هور» نبود.
*قرارگاه نوح(ع): «فاو» و اسکلههای «البکر» و «العُمیه»
نظر به حساسیتهای دشمن در محور
«جادهی امالقصر» و خط پدافندی نیروهای خودی در منطقه
«فاو» و نیز اهمیت
دو اسکلهی «البکر» و «العُمیه» که تصرف آنها میتواند گذشته از تکمیل اهداف عملیات والفجر8، موفقیت جدیدی را برای جمهوری اسلامی در شمال خلیج فارس به دست آورد، قرار شد که
«قرارگاه نوح(ع)» با دو «ناو تیپ کوثر» و با
«تیپ امیرالمؤمنین(ع)» بررسی منطقه و طراحی عملیات را در این منطقه انجام دهد.
«قرارگاه نوح(ع)» پس از بررسی منطقه با مشکلات عمدهای رو به رو شد که عبارت بودند از:
1- مهندسی: در
عملیات کربلای3 پس از تصرف «اسکلهی العمیه»، ناوچههای دشمن به راحتی توانستند نیروهای مستقر در خور عبدالله را کنار زده و از آن خارج شوند و نیروهای خودی را در اسکله محاصره کرده و در عقب راندن آنها نقش مؤثری ایفا کنند. از این رو پیشبینی میشد که برای تکرار عملیاتی نظیر کربلا3 بایستی اسکلههای مناسبی در دهانه خور احداث شود و نیروهایی در آنجا مستقر شوند تا در موقعیت مناسب بتوانند نقش بازدارندهای را در مقابل حرکات دریایی دشمن انجام دهند.
2- امکانات: گذشته از امکانات شناوری مورد نیاز مانند قایق و ... برای کار در دریا، رادار و شنود نقش تعیین کنندهای دارند. در این زمینه کمبودهایی به چشم میخورد و موجودی امکانات تناسبی را در خواستها ندارد.
3- یگانهای تحت امر: روشن است که طراحی و انجام عملیات در منطقه «فاو» و اسکلههای «البکر» و «العُمیه» با یگانهای واگذاری شده به «قرارگاه نوح(ع)» میسر نمیباشد. فرماندهی «قرارگاه نوح» گفت:
اگر ما بخواهیم روی البکر عمل کنیم یگان قوی میخواهیم.
پس از بحثهای زیادی در این زمینه که صورت گرفت از سوی فرماندهی کل سپاه به «قرارگاه نوح(ع)» ابلاغ شد که گذشته از تقویت عمومی منطقه «فاو»، تلاشهای خود را برای طراحی عملیات در روی دریا ادامه دهند.
*قرارگاه نجف: منطقه «سومار» و «خانقین»
با توجه به تأکید آقای «هاشمی رفسنجانی» نسبت به تعجیل در انجام عملیات،
عمدتاً "دو منطقه «شلمچه» در جنوب و «سومار» در غرب، مناسب به نظر میرسید. در منطقه «شلمچه» کار در حال شکل گرفتن بود در منطقه غرب نیز از مدتها قبل نیروی زمینی ارتش تلاشهایی انجام داده و طبق گفته آقای «هاشمی رفسنجانی» از آمادگی لازم برای انجام عملیات برخوردار بود. لیکن همانگونه که اشاره شد
شرط انجام عملیات توسط ارتش، "72 ساعت" فاصله زمانی با عملیات سپاه و پیروزی آن بود. به همین دلیل با وضعیت پیش آمده در عملیات کربلای4، عملیات ارتش انجام نشد.
به هنگام مطرح شدن منطقه «شلمچه» در جلسه امیدیه و پس از مطرح شدن مشکلات موجود آقای «هاشمی رفسنجانی» در اولویت دوم منطقه «سومار» را به سپاه پیشنهاد کرد. فرماندهی سپاه به
«قرارگاه نجف» ابلاغ کرد که شما در رابطه با غرب دو کار را میتوانید انجام دهید:
1- عملیات در مهران
2 -عملیات در «نفتشهر» و «نفت خانه».
برای انجام عملیات یگانهای زیر به قرارگاه نجف مأمور شدید:
- لشکر27 محمد رسولالله(ص)
- لشکر155155ویژه شهدا
- لشکر قدس
- تیپ29 نبیاکرم(ص)
- تیپ48 فتح
- تیپ57 ابوالفضل(ع)
قرار شد قرارگاه، معایب و محاسن دو منطقه یاد شده را بررسی کند و پس از ارائه پیشنهاد مناسب پای کار برود.
نتیجه عملیات کربلای4 و انعکاس آن در میان برادران ارتش و معضلاتی که در زمینه هماهنگی و روابط میان سپاه و ارتش وجود دارد عملاً وضعیت پیچیدهای را به وجود آورده بود که کار در «سومار» بسیار مشکل و تقریباً غیر ممکن شده بود در مورد عملیات مشترک با ارتش چنین تصمیم گرفته شد که عملیات سپاه متکی به عملیات ارتش نباشد تا از ضایعات بعدی جلوگیری به عمل آید.
پس از ابلاغ مأموریت به «قرارگاه نجف»، یگانها قبل از عزیمت به منطقه ابهامات و مشکلاتی که داشتند را در جلسهای با فرماندهی درمیان گذاشتند، اهم این مسائل عبارتاند از:
1 -روشن نبودن مأموریت در غرب
2- مشکلات نقل و انتقال امکانات به غرب
در پایان برادر «محسن رضایی» برای افزایش دقت برادران و نیز افزایش تضمین انجام عملیات و پایبند بودن فرماندهان به پیشنهادات خود میگوید: «نظراتی که از غرب برای ما بیاورید را به آنها عمل کنید».
با توجه به مشکلات موجود برای انجام عملیات در غرب، فرماندهی «قرارگاه نجف» بیشتر نسبت به انجام مأموریت در «شلمچه» راغب بود لذا به برادر «محسن» میگوید: «ضمناً ما آمادگی داریم که در شلمچه کار کنیم.»
*ابلاغ زمانبندی
پس از آنکه مأموریت قرارگاهها از سوی فرماندهی کل سپاه تعیین شد، به منظور سرعت بخشیدن به اقدامات «قرارگاه کربلا»، در منطقه «شلمچه» از سوی برادر
«محسن» زمانبندی زیر تعیین و ابلاغ گردید.
*از تاریخ 1365/8/10 تا 1365/10/12 شناسایی شروع شده و تکمیل شود.
از تاریخ 1365/9/10 تا 1365/10/15 نقل و انتقالات انجام شود.
از تاریخ 11365/10/10 1365/10/12 توجیه فرمانده گردانها انجام شود.
*تدابیر مقابله با حمله احتمالی دشمن در «فاو»
تحرکات دشمن پس از عملیات کربلای4 در منطقه «فاو»، احتمال انجام حمله در این منطقه را تقویت میکرد و انجام اقدامات احتیاطی از سوی نیروهای خودی را ضروری میساخت، عراق در خط «فاو» از دو قسمت معبر باز کرده و پس از پاک کردن معابر مین، آن ها را چک میکرد. همچنین در «جزیره بوبیان» و در داخل دهانه «اروند» نیز از خود شواهد و قرائنی نشان میداد که تماماً یک وضعیت غیر عادی را نشان میداد. حتی در ساحل خودی نشانههایی از فعالیت غواصهای دشمن مشاهده شده بود.
از سوی دیگر با توجه به اینکه عملیات کربلای4 در دست اجرا بود غالب یگانهای مستقر در خط «فاو» نیروهای نسبتاً کیفی خود را از خط خارج کرد و به جای آن نیروهای ضعیفتری را جایگزین کرده بودند. برای مقابله با خطرات احتمالی در «فاو» قرار شد که سه کار مهم صورت گیرد:
1- نیروهای تخریب معابر دشمن را کنترل کنند.
2 -دوربین دید در شب تحرکات دشمن را زیر نظر بگیرد.
3 -نیروهای در خط مجدداً با نیروهای کیفی تعویض شوند.
*رعایت حفاظت و غافلگیر نمودن دشمن
مسئله هوشیاری دشمن در منطقه «شلمچه» از جمله مسائلی است که در این مقطع به عنوان یک مشکل اساسی مطرح میباشد. هوشیار شدن دشمن باعث به وجود آمدن مشکلات و پیچیدگیهای فراوانی خواهد شد. به ویژه آنکه
عدمالفتح کربلای4 عمدتاً ناشی از عدم غافلگیری دشمن بود. مشکل تعجیل در شروع عملیات بعدی در «شلمچه» نیز مزید بر علت شده و با وجود آنکه شرایط موجود، اجازه پرداختن جدی به اینگونه مسائل را نمیداد،
گاهی گفتوگوهای پراکندهای در زمینه غافلگیری انجام میشد اما نتیجه مشخصی گرفته نمیشد و عملاً به پیشآمدهای بعدی محول میگردید.
گفتوگوهای برادران «عزیز جعفری» و «محسن رضایی» در چند روز پس از تعیین مأموریت قرارگاهها، بازتاب وضعیت یاد شده است.
برادر «عزیز جعفری»:
اینجا [شلمچه]میخواهیم غافلگیری را رعایت کنیم؟
برادر «محسن رضایی»:
شب عملیات میشود فهمید دشمن هوشیار است یا نه؟
برادر «عزیز جعفری»:
نه! اگر میشد چرا در عملیات کربلای4 متوجه نشدیم و اگر شدیم چرا باز هم عمل کردیم.
در واقع با توجه به وجود دکلهای متعدد دیدهبانی دشمن در منطقه «شلمچه»، خصوصاً دکل پتروشیمی و نیز ضرورت شتاب در انجام عملیات و تعجیل در آن
به نظر میرسد رعایت حفاظت و غافلگیری در این منطقه امری بسیار سخت و دشوار و شاید غیر ممکن باشد. از طرفی با توجه به وضعیت خاص زمین و استحکامات دشمن، تضمین موفقیت عملیات فقط در گروی غافلگیر نمودن دشمن است. به عبارت دیگر
ظاهراً میان "تعجیل در عملیات" و "رعایت غافلگیری" نوعی تناقض وجود دارد و حفظ یکی منجر به از دست دادن دیگری میشود. البته ادامه شلوغی منطقه به خاطر عملیات کربلای4، میتواند عاملی برای پوشاندن فعالیتهای جدید باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که دشمن نتواند فعالیتهای جاری را از عملیات آتی - آن هم در فاصله زمانی کوتاه - از یکدیگر تفکیک کند و تشخیص دهد.
*
بهکارگیری نفربر «خشایار»
پس از ابلاغ مأموریت به قرارگاهها و یگانها، قسمت اعظم تلاشهای برادر «محسن» به اتخاذ تدابیر مناسب برای به کارگیری نفربر «خشایار» معطوف گردید. برادر «محسن» چنین استدلال میکرد که بایستی این عملیات از یک ابتکار جدید برخوردار باشد و تحقق این امر با استفاده از نفربر «خشایار» امکانپذیر است. برادر «محسن» از تاریخ 1365/5/10 انتقال نفربرهای »خشایار« از «تهران» به منطقه و نصب دوشکا بر روی آنها و نیز تعمیر و بازسازی نفربرهای «خشایار» موجود در یگانهای را از
«حاج محسن رفیقدوست» پیگیری مینمود و در کنار آن تلاشهایی را برای انجام مانور نفربرها در
«کانال سلمان»، با ابلاغ مأموریت به برادر
وفایی آغاز کرد. موارد زیر به عنوان استفاده از نفربر خشایار تعیین گردید.:
1- ترابری نیرو 2- کِشنده 3 -کمک در پاکسازی خط با استفاده از تیربار دوشکا
*بررسی و تصمیمگیری نهایی درباره منطقه عملیات
آقای «هاشمی رفسنجانی» که از مدتها قبل از سوی «امام» به عنوان مسئول جنگ تعیین شده بود، پس از عملیات کربلای4 به دلیل شرایط سیاسی کشور، تمایل بیشتری برای پیگیری در امور عملیات را داشت. به نظر میرسید که
وی با نوعی موضع انتقادی نسبت به شیوه مدیریت قبلی خویش در جنگ و همچنین با توجه به ناکافی بودن میزان درگیر شدن با مشکلات جنگ و عملیات، تصمیم دارد در مقایسه با گذشته نقش و حضور بیشتر و مؤثری داشته باشد، از همین رو برای اولین بار مستقیماً از مسئولین عملیات، در ردههای مختلف گزارش گرفت و در همین راستا، آن چنانکه ذکر شد، آماده کردن عملیات «شلمچه» را به عنوان یک دستور و تکلیف به سپاه ابلاغ نمود.
فرماندهی کل سپاه که از طرفی تحت فشار طاقت فرسای نتایج کربلای4 قرار داشت و از سوی دیگر در رابطه با عملیات آینده، با
انبوه مشکلات و از جمله تردیدهای عناصر و یگانهای عملیاتی مواجه بود، حضور و مشارکت بیشتر فرماندهی جنگ در تصمیمگیریها را مثبت ارزیابی می کرد. وی در روز بعد از جلسه در امیدیه به فرمانده نیروی زمینی سپاه میگوید:
«[این خوبست که] آقای هاشمی در منطقه مستقر شوند تا مشکلات را مشاهده کنند.»
آقای «هاشمی» بعد از ظهر 1365/10/10 وارد منطقه شد و در جلسات طولانی فرماندهان سپاه که از همان شب شروع شد و روز بعد نیز تا پاسی از شب ادامه یافت، شرکت کرد. در این جلسات علاوه بر ارائه گزارش عملیات کربلای4، اقدامات انجام شده در مورد عملیات آینده نیز توسط برادران طرح شد و مسایل و مشکلات مختلف مورد بررسی قرار گرفت و نهایتاً تصمیم در مورد انجام عملیات «شلمچه» در زمان مورد نظر، تصمیم قطعی گرفته شد.
اهم موضوعات طرح شده در این جلسات که بازگو کننده مسائل مهم جنگ در این مقطع میباشد در زیر ارائه میشود.
در اولین جلسه که حدود ساعت 4 بعد از ظهر 1365/10/10 برقرار شد «شمخانی» فرمانده نیروی زمینی سپاه گزارشی از اقدامات انجام شده در مورد عملیات آتی و تعیین مأموریت قرارگاهها را ارائه کرد. سپس با سؤال آقای «هاشمی رفسنجانی» در مورد علل عدمالفتح کربلای4 بحث و بررسی پیرامون این موضوع آغازشد و جلسه برای اقامه نماز تعطیل شد. پس از نماز مغرب و عشا در حدود ساعت 18 جلسه شروع شد. برادران «محسن رضایی» و «رحیم صفوی» نیز در جلسه حضور یافتند.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: برنامه امشب چیست؟
برادر «محسن رضایی»: گزارش عملیات را میدهند و (عملیات در) «شلمچه» مسائلی دارد که باید به جنابعالی گزارش بدهند تا شما تصمیم بگیرید."
سپس مقداری در مورد شناساییهای انجام شده و معابر انتخابی صحبت شد و بعد برادر «محسن رضایی» گفت:
یکی از بحثهایی که شما باید کمک کنید و نظرتان را بفرمایید یکی (جزیره) «بوارین» است و یکی اینکه اگر ما قسمت راست بیاییم یک حسنی دارد و اگر نیاییم یک حسن و عیبی دارد. هر چند جناح راست خالی باشد دشمن تانک میگذارد عقبه را میبندد چون پوشش طبیعی ندارد. و اگر به سمت شمال گسترش پیدا کنیم نیرو در حد جنوبی و عمق منطقه کم میآوریم. اگر پایین بیاییم باید عقبهها را بکشیم مقابل منطقه شلمچه."
آقای «هاشمی رفسنجانی»: ما در ذهنمان از روز اول این بود که همه این جزایر گرفته میشود.
برادر «محسن رضایی»: ما چند بار رفتهایم ولی نشده.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: بله شکست خورد
برادر «محسن رضایی»: «بوارین» بیش از اندازه حساس است.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: پارسال دشمن فهمید که منطقه کارمان «بوارین» است.
برادر «محسن رضایی»: ما از طرفی باید پرهیز کنیم از اینکه به سمت «بوارین» برویم چون دو یگان نیرو میخواهد و اگر دیر برویم تقویت میکند و جنگ شدیدی خواهیم داشت و از رفتن به عمق جلوگیری به عمل میآید.
برادر «محسن» سعی میکند هر چه بیشتر مشکلات موجود را تجزیه و تحلیل کند و
آقای «هاشمی» را بیشتر با مشکلات درگیر نماید از این رو اضافه میکند:
"با توجه به سرعت، توان و هوشیاری دشمن گفتیم برادران بیایند خودشان صحبت کنند".
ایشان در ادامه مسئله را به نحو روشنتری بیان میکند:
«از شمال
پنج ضلعی استفاده میکنیم برای سقوط
شلمچه و از
بوارین استفاده میکنیم برای رفتن به عمق. ما جهت کلی برنامه آیندهمان را [باید] روشن کنیم. روی جاپا کسی حرف ندارد، مسئله جناحین و عمق عملیات است که باید روشن بشود».
آقای «هاشمی رفسنجانی» در ادامه مباحث بر روی مزایا و محاسن منطقه «شلمچه» تأکید میکند و برادر «محسن رضایی» نیز اشکالات موجود را یادآوری میکند و سئوالاتی را که خود به خود مطرح است به بحث میگذارد.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: «من این چند روز که فکر کردم دیدم اگر ما بهجای اینکه اینهمهنیرو که اینجا[منطقهکربلا1]داشتیم میگذاشتیم میرفتیم شلمچه بهتر بود،
سپاه هفتم عراق از خاصیت میافتاد. ما اگر در شلمچه به
کانال زوجی برسیم و در هور به جادهها برسیم، دیگر مسئله عراق در آن سمت اروند نیست. ما چرا اصلاً به فکر پایین افتادیم؟ بیخود؟ این اشتباهی نیست که تنها شما کردید، بلکه برای ما هم جذابیت داشت، اگر ما همه توانمان را روی شلمچه میگذاشتیم هر چه میخواستیم به دست میآوردیم».
برادر «محسن رضایی»: اگر ما از شلمچه سیخ شویم و برویم در عمق، دشمن از سه طرف [راست و چپ و مقابل] آتش روی عقبه محدود ما [7 کیلومتر] میریزد.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: ما از سختیاش میگذریم. من این را بحث نمیکنم،
«شلمچه» برای بصره تهدیدش کمتر از منطقه کربلای4 نیست.
برادر «محسن رضایی»: [الان با وجودی که] دشمن در «شلمچه» است ولی نمیگویند «خرمشهر» در دست «عراق» است.
در اینجا [شلمچه] هم، بعد از تلاش زیاد، ما به بصره نمیرسیم. منطقه قبلی غیر از نزدیکی به بصره، زبیر هم هست ولی در شلمچه فقط بصره است."
در ادامه مباحث: برادر «محسن رضایی» به لزوم "ابتکار عمل" در مقابله با تواناییهای کلاسیک برتر دشمن اشاره میکند:
ما مدتها پیش به این نتیجه رسیدیم که باید از ابتکار عمل برخوردار باشیم و جنگهای جدیدی طراحی کنیم.
در جنگهایی که برای دشمن قابل پیشبینی است نمیشود پیشروی کرد. در [گذشته ] جنگ از نظر کلاسیک به بنبست رسید ولی هور گشایشی بود که نتوانستیم استفاده کنیم، فقط عبورمان خوب بود.
برادر «محسن رضایی» به پیروزی «فاو» و در نتیجه طراحی جنگ جدید و اینکه در کربلای4 نیز ابتکار عبور از تنگه (ماهی - امالرصاص) در نظر بود اشاره کرده و اضافه میکند:
«ما الان از روی ناچاری آمدهایم به شلمچه. چون اینجا هفت الی هشت بار عمل کردهایم،
زمین این منطقه "قلب" است و نیاز به جناحین دارد».
آقای هاشمی رفسنجانی: مجدداً به کربلا4 اشاره میکند و ادامه میدهد:
«من [تنها] به شما اعتراض ندارم، اعتراض به خودم هم دارم. ما میخواستیم اینجا این همه نیرو وارد عمل کنیم و به دنبال پیروزی باشیم که در بالا (شلمچه) هست».
برادر «محسن رضایی» مزایای ذکر شده را نفی نمیکند اما به شرایط لازم جهت موفقیت اشاره میکند:
«اینجا [شلمچه] سخت است و مشکلات دارد. بهترین منطقه این است که جناح راست را بدهیم به کانال عمود بر
کانال پرورش ماهی [در منطقه زید] و در سمت چپ برویم پشت
کانال زوجی. در بالا پشتیبانی پایین صورت میگیرد و آتش دشمن را از عقبههای ما دور میکند.»
آقای «هاشمی رفسنجانی»: «اگر بخواهید طرح را این قدر وسیع بگیرید یک ماجرای تازهای پیش میآید».
برادر «محسن رضایی»: «طرح کامل همین است».
آقای «هاشمی رفسنجانی»: «باید بوارین گرفته شود».
برادر «محسن رضایی» به یک راهکار که آن را میتوان نوعی ابتکار عمل محسوب کرد به عنوان یک نقطه قوت اشاره میکند:
«عبور از
کانال پرورش ماهی جنگ جدیدی نیست ولی چون عمق آب کم است، دشمن تصور نمیکند ما از این سمت بیاییم.»
در ادامه جلسه پیرامون مناطق مختلف عملیاتی بین آقایان «هاشمی رفسنجانی»، «سنجقی» و «سرهنگ لطفی» صحبت میشود از جمله سرهنگ لطفی به ادامه عملیات در «فاو» اشاره میکند و مجدداً برادر «محسن رضایی» مطلب را به نحو زیر طرح میکند:
برادر «محسن رضایی» به آقای «هاشمی رفسنجانی»: «شما برای ما چند مسئله را مشخص کنید.
1 -روی بوارین لشکر بگذاریم یا نه؟
آقای «هاشمی رفسنجانی»: پاسخ این را خودتان باید بررسی کنید.
برادر «محسن رضایی»:
2 - جهت نهایی ما به کدام سمت باشد؟
آقای «هاشمی رفسنجانی»: شمال
اروندرود.
وی سپس: من الان نه زمین را خوب میشناسم و نه از نظر نظامی میدانم. ولی آن چه میتواند این عملیات را جایگزین عملیات قبلی [کربلا4 ] بکند همین منطقه است. بالاخره این نیروها که جمع شدهاند و میخواهند بجنگند، هر جا بخواهند بجنگند مشکل است.
هور زمان میخواهد و طولانی است و ما این نیرو را آنجا ببریم نمیدانیم از این دشوارتر خواهد شد یا نه. در فاو جنگ معنا ندارد، عبور از منطقه غدیر [کربلا4] در این مقطع بیمعناست. نه امکانات داریم و نه .... جایی که مورد بحث است شلمچه است از اینجا که بگذرید جایی ندارید تا جزیره که طرح کمیل میخواهد. .... آمادگی نیست چیزی که به ذهن ما آمده بود که همان
پیشبینی نیروی زمینی ارتش بود که از نفتشهر برویم تا حمرین. این یک فرض احتمالی در ذهن ماست. ارتش آنجا شناساییش در حد شکستن خط است. آنجا آمادگی دارند تا یک هفته مهلت دادهایم. یک فرض این است که شما نیروهایتان را آماده کنید، یک مقدار نیروی خطشکن به آنها اضافه کنید. در حد شکستن خط اول از
ارتفاع 402 تا
زینالقوس، ارتش آمادگی دارد.
نفتشهر و
نفتخانه را آنها میگیرند و بعد شما میروید جلو. این نقدترین احتمال است.
برادر «علی شمخانی»:
ما امشب تکلیف اینجا [شلمچه] و هور را میگوییم و فردا خواهیم گفت که چکار میشود کرد».
آقای «هاشمی رفسنجانی»: اینها چشماندازی است که در ذهن ما است. حالا بچهها بیایند ببینیم آنها چه میگویند».
جلسه برای صرف شام موقتاً تعطیل میشود تا پس از اضافه شدن فرماندهان قرارگاهها و یگانها و دیگر مسئولین عملیات به جمع حاضر، بررسیها و مباحثات ادامه یابد، در حالیکه هنوز انجام عملیات در
«شلمچه» محرز نشده و فرماندهی سپاه با بیان مشکلات و کسب تکلیف در مورد آنها میخواهد که ابهامات موجود روشن شود
اما آقای «هاشمی رفسنجانی» با اشاره به اینکه در مورد سختی کار، وضع زمین ومقولات دیگر از جنبه نظامی آن بحث نمیکند، به نحوی بررسی پارهای از آن مسائل را به خود سپاه محول مینماید.
آنچه آقای «هاشمی» آن را اساسی و اصلی میداند انجام عملیات است. «شلمچه» به لحاظ ارزش سیاسی زمین منطقه مورد تأکید قرار میگیرد و چون منطقه دیگری آماده انجام عملیات نیست، به عنوان راهحل جایگزین و هماهنگ با عملیات ارتش در
نفتشهر مطرح میشود.
چیزی که طبعاً نمیتواند مطلوب سپاه باشد و در واقع خود به خود نوعی عامل فشار برای انجام حتمی عملیات در جنوب تلقی میشود.
جلسه بعد که در ساعت 20:30 همین روز تشکیل شد با گزارش
«قرارگاه قدس» از اقدامات انجام شده و دیگر مسائل مربوط به عملیات «هور» آغاز میشود.
برادر «عزیز جعفری» ابتدا به نیازهای مهندسی منطقه مورد نظر اشاره میکند از جمله اینکه:
«اگر بارندگی نباشد و به شرطی که 1500 کمپرسی مداوم در منطقه باشد یک ماه کار میخواهد و اما
تجارب گذشته نشان میدهد که این امکانات فراهم نمیشود، باران میآید و کار عقبهسازی بیش از یک ماه زمان خواهد برد».
گزارش با ذکر برخی مشکلات و همچنین توضیح برادر «جعفری» در مورد طرح مانور و هدف عملیات ادامه یافت. از مجموع گفتوگوهایی که پیرامون عملیات در «هور» صورت گرفت چنین استنباط میشود که مسئله هور منتفی باشد زیرا:
1- زمین منطقه خصوصاً در شمال هور از ارزش قابل ملاحظهای برخوردار نیست. خصوصاً اینکه سپاه بایستی با تمام توان خود وارد عمل شود و در نهایت نیز بهبودی در وضعیت سیاسی - نظامی کشور ایجاد نخواهد کرد.
2 -وجود مشکلاتی از قبیل کمبود شناور و سایر امکانات که به سادگی قابل حل نیست.
3- از دست ندادن زمان مهمترین مسئله است در اینجا که تضمینی برای آن وجود ندارد.
4 -امکان رعایت غافلگیری ضعیف است و دشمن به سهولت عملیات را کشف خواهد کرد.
5 -فرماندهان یگانها اعتقادی نسبت به انجام عملیات ندارند
جلسه با گزارش فرماندهان لشگرهای
19 فجر، 5
نصر و
31 عاشورا از عملیات کربلای4 و همچنین اقدامات انجام شده درمورد عملیات آتی و نیز مشکلات و نظرات مربوط به آن ادامه یافت. از جمله برادر
«باقر قالیباف» اشاره به محدود بودن زمین و عقبهای که نیرو در آن مستقر خواهد شد - با توجه به دید دشمن در منطقه - محدود بودن عقبهها و جادههای تدارکاتی، محدود بودن زمین منطقه عملیات و تناقض سرعت عمل مورد نظر در آمادگی با مسئله حفاظت، به نحوی نظر منفی خویش را ابراز کرد. برادر
«امین شریعتی» میگوید که ما فقط میتوانیم تا پشت
سیلبند پرورش ماهی بیاییم و نباید به یک عارضه مشخص متکی بشویم زیرا دشمن با یک تیربار آنجا را میبندد. وی پیشنهاد کرد که منطقه
زید نیز به این منطقه افزوده شود که اگر عبور ممکن نشد از آنجا بتوان گسترش یافت. وی راجع به تسلط اطلاعاتی دشمن در منطقه نیز ابراز نگرانی میکند و میگوید:
«ما امروز برای تعیین عقبه رفته بودیم، جایی را پیدا نکردیم که دور ازدید دکلها و دیدهبانی پتروشیمی باشد.»
سپس برادر «
غلامرضا محرابی» گزارشی از شناساییهای انجام شده ارائه میکند و ضمن آن به تقویت دشمن در منطقه
«پنج ضلعی» و
«بوارین» اشاره میکند.
در ادامه جلسه برادر
«احمد غلامپور» طی سخنان نسبتاً مفصلی به موارد زیر اشاره میکند:
«در طول جنگ همیشه منطقه شلمچه از نظر استحکامات مطرح بوده است. ما در اینجا به خاطر ذهنیتی که داشتهایم تا کنون کار اساسی نکردهایم
پس از کربلای چهار متوجه شدیم دشمن ضعف اساسی داشته و اگر سرمایهگذاری اساسی میکردیم، نتایج بهتری از کربلای4 بهدست میآوردیم».
زمین این منطقه از بوارین تا زید به هم وابسته است و نمیشود در قسمتی عمل کرد و در قسمت دیگر عمل نکرد. دشمن با توجه به کربلای4 الان حساس شده و حداقل کاری که میکند توجه به خطوط پدافندیاش است که ما چگونه عبور کردهایم. بعد از یک هفته هنوز حساسیت دشمن را میتوان مشاهده کرد. او سخت مشغول ترمیم مواضع خود میباشد. راهکار به لحاظ عقبه، به یک جاده منتهی شده که ما یک یگان جهاد سازندگی را کامل گذاشتهایم کار کند و این زمان میبرد. اگر بر روی بوارین عمل نکنیم، دشمن هم در تهدید عقبههایمان و هم با تقویت نیروهایش برای ما مشکل درست میکند. عقبه ما به شدت محدود است.
برادران توپخانه میگویند اگر دشمن 5 گردان توپخانه را مختص به این منطقه بکند وجب به وجب آن توپ میخورد. آب گرفتگی از شش ماه به این طرف شرایط مختلفی داشته است. از دو ماه قبل رشد ارتفاع داشته و این ضمانتی ندارد تا 90 سانت باقی بماند. امکان دارد دشمن آن را به 30 سانت برساند.
نفربر خشایار برای اینجا خوبست ولی نمیشود متکی به آب باشد. عقبه با توجه به وضعیت آب ابهام دارد.
اگر ده روز دیگر بخواهیم عمل کنیم خوبست ولی اگر زمان زیادی طول بکشد ضمانتی نیست که چه وضعی پیش بیاید. اگر باران ببارد کار مهندسی متوقف میشود.
دشمن در حال تقویت منطقه است. با شلیک اولین تیر نیروهای احتیاط دشمن وارد منطقه میشوند، چون دشمن حساس است نیاز به غافلگیری داریم و اگر بخواهیم با زمان کم وارد عمل شویم، نمیشود غافلگیری را رعایت کرد و اگر حفاظت رعایت نشود مانند کربلای4 میشود.
ما به جز در فاو، عبور یگان از یگان نداشتهایم و اینجا نیاز به عبور یگان از یگان است. جناح راست با تیپ 18 الغدیر است که اجرای این مأموریت در حد توان آن نیست».
در مجموع با وجود اینکه در سخنان فرمانده
«قرارگاه کربلا» - قرارگاه اصلی عمل کننده - و یگانهای عملیاتی نظرات مساعدی نسبت به منطقه و عملیات آتی نیز یافت میشد اما آنچه بیان شد به هیچوجه با انجام عملیات در زمان مورد نظر - تعجیلی - تناسبی نداشت و
پارهای از مشکلات ذکر شده به تنهایی حداقل برای، تعویق عملیات کافی میبود.
سپس برادر «عزیز جعفری» به عنوان فرماندهی
«قرارگاه نجف» دنبال پشتیبان درباره عملیات »شلمچه» میگوید:
«ما کاری نکردهایم ولی همین قدر میشود گفت که باید یک جاپایی بگیرند تا ما بتوانیم عبور کنیم».
آقای «هاشمی رفسنجانی» پس از استماع سخنان حاضرین، مجدداً با تشریح وضع سیاسی - اجتماعی موجود به این مسئله پرداخت که
با وجود تمامی آنچه گفته شد به جز انجام عملیات، هیچ راهی وجود ندارد و در صورت انجام نشدن عملیات در شلمچه ناگزیر شرکت در عملیات ارتش در غرب مطرح خواهد بود.
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«ما خیلی چیزها از این صحبتها فهمیدیم ولی کلیتی که الان واحدهای رزمنده دارند شرایط استثنایی است در طول جنگ. حتی بعد از کربلای4 ما هیچوقت این همه نیرو با امکانات نداشتهایم.
از نظر سیاسی و شرایط مردم وضع ممتازی داریم. قدر مسلم این است که
اگر با این نیروهای موجود عمل نکنیم و اجازه بدهیم برگردند، به این زودی نمیتوانیم نیرویی جمع کنیم. خیلی سخت خواهد بود.
ما تا به حالا عملیاتی نداشتهایم که چیزی به دست نیاوریم ولی تلفات داده باشیم. از طرفی عراقیها اگر چنین چیزی را احساس کنند، ما در بعضی جاها امنیت نداریم [و حمله میکنند] و اگر جایی را بگیرند هیاهو میکنند. مجموع این وضع به ما دیکته میکند که باید بجنگیم. این حرفهای یک ماه و دو ماه قابل قبول نیست. یعنی نجنگیم.
آنچه من میفهمم [این است که] عملیات در هور نقد نیست، تازه وقتی آنجا آماده شد معلوم نیست وضع بهتری از شلمچه داشته باشیم. فقط ما یک فرض داریم که میخواستم فردا مطرح کنم، روی آن تا صبح فکر کنید، ارتش میخواهد در غرب با 50 گردان عمل کند. اگر فکر میکنید از شلمچه منطقیتر است در آنجا عمل کنید. این محور که برادرها توضیح دادند روی شلمچه ... آقای غلامپور روی کمی نیرو صحبت میکرد
اینقدر هم نمیشود اینجا را از نظر نیرو شلوغ کرد.»
برادر «احمد غلامپور»:
«ما با 26 گردان نتوانستیم امالرصاص را پاکسازی کنیم».
پس از طرح مجدد مسئلهی عملیات در غرب و در ادامه جلسه برادر
«حسین اللهکرم» به توجیه منطقه
«نفتشهر» میپردازد و فرمانده
«قرارگاه نجف» پس از چند روز شناسایی و بررسی وضعیت منطقه، از مأموریت محوله پیرامون گزارشی را در جلسه ارائه میکند. برادر مصطفی ایزدی ابتدا سه ویژگی را در رابطه با عملیات در غرب و مانور مورد نظر ذکر میکند:
1- با توان فعلی انطباق داشته باشد.
2 -از عملیات ارتش مستقل باشد.
3- ما را به هدف مشخصی برساند.
وی سپس با برآورد 270 گردان برای این هدف، در مورد نتایج بررسیهای انجام شده توضیحاتی داد.
آقای «هاشمی رفسنجانی» پس از استماع گزارش فوق مجدداً تأکید میکند:
«کلیت مسئله این است که ما دیگر نمیتوانیم تأخیر بیندازیم.
نقدترین منطقه شلمچه است. در این مورد نظرات مختلفی بود بعضیها میگفتند اگر میخواهید بشود، زودتر ... غلامپور میگفت با این واحدها کم است و ... این وضع را تا فردا روشن بکنید. عملیات دوم ما فعلاً به هور نمیرسد. ارتش هم تنها نمیخواسته عمل کند و
اگر شما عمل نکنید [در جنوب] آنها شکست میخورند».
برادر «محسن رضایی»:
«ما فرضمان این است که اگر پایین [شلمچه] نشود، اینجا [غرب] یک قرارگاه بزنیم و مشترک با ارتش عمل کنیم».
برادر
«اسدالله ناصح» - فرمانده
«تیپ نبیاکرم(ص)» که به همراه برادر
«ایزدی» از منطقه بازدید کرده بود :
«دشمن الان در آنجا نورافکن گذاشته».
برادر «محمدکوثری»:
«به ما گفتند جاده آماده است ولی اینطور نیست، یعنی زمان میخواهد».
برادر
«محمد فروزنده»:
«
لشگر 84 نگذاشت ما کارهای مهندسیشان را انجام بدهیم چون میگفتند دشمن متوجه میشود. کارهای خطشان را هم میخواستند که همزمان با عملیات شروع شود».
چنانچه از روند جلسه مشهود بود، در اظهارات فرماندهی
«قرارگاه کربلا» و یگانهای تابعه نکته روشنی برای انجام عملیات «شلمچه» - آن هم به صورت تعجیلی و آنگونه که نظر آقای «هاشمی رفسنجانی» بود - دیده نمیشد. عملیات در «هور» نیز بنا به مشکلات و اعتقاد
«قرارگاه قدس» و یگانهای تابعه در واقع منتفی بود، انجام عملیات مشترک با ارتش در غرب نیز بنا بر پیشنهادات و آنچه «قرارگاه نجف» بررسی کرده بود و نیز میزان آمادگی
ارتش و مقدار زمانی که برای هماهنگی، آمادگی، ... و نیز کاهش حساسیت دشمن مورد نیاز بود، به نظر میرسید عملاً منتفی است. مقارن نیمهشب جلسه با ذکر این مطلب از سوی آقای «هاشمی رفسنجانی» که: "ما ضمناً آمادگی داریم حرف دیگران را بشنویم، به هر حال ما آمدهایم اینجا بمانیم تا تکلیف عملیات را روشن کنیم،
ما ناچاریم عملیات کنیم." به پایان رسید و ادامه بحثها تا رسیدن به تصمیم قطعی به فردا موکول شد.
جلسه بعدی در صبح روز 1365/11/10 با گزارش یگانهای از عملیات کربلای4 و بررسی عملیات «شلمچه» ادامه یافت:
در بحثهایی که از سوی فرماندهی
«تیپ 18 الغدیر» و فرماندهی
«لشکر 41 ثارالله(ع)» مطرح شد، عمدتاً به مشکل جناح راست عملیات و نیز معضلات پشتیبانی و عقبه اشاره شد. برادر
«قاسم سلیمانی» پیشنهاد میکرد در منطقهی
«زید» عمل شود تا پس از ایجاد عقبه مناسب بتوانیم از «
کانال ماهی» عبور کنیم، منتهی این مسئله با توجه به هوشیار شدن دشمن و در نتیجه توقف در پشت
کانال ماهیگیری - که فرماندهی «لشکر ثارالله(ع)» خود بر آن اذعان داشت - عملاً منتفی بود.
اهمیت جناح راست منطقه عملیات اساساً در ارتباط با عقبهی نیروهای خودی، به هنگام عبور از
«کانال پرورش ماهی» و نیز تهاجم به
«پنج ضلعی» بود. در صورتی که تضمینی برای تأمین جناح راست عملیات به وجود نیاید عملاً نه تنها عقبه کل عملیات - در مراحل اولیه - بلکه عقبه یگانهای عبور کننده از
کانال ماهی نیز تهدید میشوند. بر این اساس تا مدتی قسمت عمده مباحث جلسه، حول این محورها بود. فرماندهی
«قرارگاه کربلا» بیشتر بر روی یگان عمل کننده در جناح راست تأکید داشت و میگفت: «در صورتی که یگان قوی باشد به آن صورت مشکل نخواهیم داشت».
برادر
«احمد کاظمی» فرمانده
«لشکر8 نجف» پیرامون کل منطقه «شلمچه» میگوید:
«این منطقه برای ما
نه عقبه دارد نه محل عبور. ممکن است بشود 10 نفر، 20 نفر را عبور داد ولی این یواشیواش میرود و همانجا خواهد ماند ... ما باید یک زمینی پیدا کنیم که
جنگ منطقی بکنیم مثل: فتحالمبین، والفجر مقدماتی و ...»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«آنجا کجاست به نظر شما؟»
برادر «احمد کاظمی»:
«باید بررسی کرد».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«بررسی؟ شما مرز را مثل کف دستتان میشناسید،فوراً میتوانید بگویید».
روند مباحث جلسه به مرور شکل دیگری به خود گرفت و مسائل عقبه، پشتیبانی و غیره بر آن اضافه شد. مطرح شدن بحثهای تاکتیکی و پاسخ روشن نداشتن برای سؤالات،
به نظر میرسید که مباحث به جای حل مشکلات، بیشتر لاینحل بودن آن را نشان میداد، تا آنجا که
نظریه "عدم انجام عملیات در شلمچه" به صورت جدیتری بر جلسه حاکم شد به نحویکه این سؤال از سوی آقای «هاشمی رفسنجانی» مطرح شد که
پس کجا باید جنگید؟
مجدداً بحثها از سر گرفته شد و گفتوگوهای پراکندهای صورت گرفت؛ از جمله برادر «احمد کاظمی» بر روی قسمتی از منطقه کربلای4
-سرپل «قرارگاه نوح(ع)»
- نظر داشت و معتقد بود میشود در آنجا با دشمن جنگید.
پس از بحث و بررسیهایی که انجام شد، آقای «هاشمی رفسنجانی» از یگانهای عمل کننده نظرخواهی نموده و میگوید:
«قرارمان است نظرخواهی کنیم، هر چه آقایان، البته غیر از این هم از شما انتظاری نداریم که چیزی را مخفی کنید، هر چه عقیده شماست همان را بفرمایید که به نتیجه برسیم. از پایین شروع میکنیم. از فرماندهان میپرسیم که ببینیم چقدر این مأموریتی که به آنها واگذار شده است را قبول دارند».
برادر
«اسماعیل قاآنی» فرمانده
«تیپ12 امام رضا(ع)» که دو مأموریت داشت: یکی عبور از «لشکر5 نصر» در «شلمچه» و دیگری انجام عملیات در «بوارین»، مأموریت دوم خود را به شرط آنکه امکانات مناسبی مانند زرهی و نیز یک یگان نسبتاً قوی برای عبور وجود داشته باشد، قبول داشت.
نظر فرمانده »لشکر نصر« - قالیباف - این بود که:
«این حرکت مانور لشکر5 در شلمچه را یک حرکت مثبت و منفی و موفقی نمیدانم که بتوانیم برویم یک جایی را گرفته باشیم. دشمن بعد از درگیری در پنج ضلعی هوشیار میشود. و شکستن خط مشکل خواهد بود».
فرمانده «تیپ12 قائم(ع)» میگفت که:
«نظر ما، نظر قالیباف است». وی پس از مقداری بحث با آقای «هاشمی رفسنجانی» میگوید: «اگر همه تشکیلات بدوند و تا یک هفته دیگر عمل شود مناسب است».
برادر «علی فضلی» فرمانده
«لشگر10 سیدالشهدا (ع)» شرط اصلی را زمان ذکر میکند وی میگوید:
«یا زمان خیلی سریع باشد یا زمانی بگذاریم که باز بشود دشمن را غافلگیر کرد».
وی گذشته از مسائلی که وجود داشت در مورد انجام عملیات میگفت: «هر کجا به ما تکلیف بشود همانجا خواهیم جنگید».
«نبی رودکی» - فرمانده
«لشکر 19 فجر» معتقد بود بایستی 20 روز بگذرد تا از حساسیتهای دشمن کاسته شود.
فرماندهی «لشکر 31 عاشورا» برادر «امین شریعتی» نیز علاوه بر مشکلات ذکر شده به مسئله کندی در پاکسازی اشاره میکند و با توجه به مسئله غافلگیری معتقد است: «این منطقه مناسب نیست». و پیشنهادی شبیه پیشنهاد برادر «احمد کاظمی» - عملیات در منطقه کربلای4- را مطرح میکند.
برادر قاسم سلیمانی: فرمانده لشکر 41ثارالله(ع) میگوید: چون ما هر کجا عمل کنیم 20 روز الی یک ماه زمان میخواهد، پس برویم در مهران عمل کنیم.
برادر «میر حسینی»- فرمانده «تیپ الغدیر» - با اشاره به مشکلات جناح راست عملیات و فشارهای متعددی که دشمن از روی سیلبندهای مختلف وارد خواهد کرد میگوید: "
ما مخالف هستیم" و پیشنهاد ایشان این بود که
برویم "جایی که خشک باشد".
در ادامه جلسه با پیشنهاد برادر «محسن رضایی» قرار شد که فرماندهان لشگرهای 25«کربلا»، «8نجف» و «14امام حسین(ع)» عملکرد یگانهای خود در عملیات کربلای چهار را گزارش دهند و بعد نظرات پیرامون «شلمچه» ادامه یابد. پس از گزارش برادران «مرتضی قربانی» و «احمد کاظمی»، برادر
«حسین خرازی» گزارش «لشگر امام حسین» را ارائه میکند و ضمن آن میگوید که امکان ادامه عملیات از
«بلجانیه» وجود دارد و عدم توفیق یگان خویش را نیز به علت نیامدن یگانهای چپ و راست خود ذکر میکند. گزارش
«لشگر امام حسین(ع)» عاملی میشود برای آنکه برخی مباحث پیرامون فرماندهی عملیات در کربلای4 که تاکنون به صورت نامحسوسی مطرح میشد، در جلسه طرح شود.
انتقادهای آقای «هاشمی رفسنجانی» ابتدا بر سر
«بلجانیه» استفاده از موفقیت «لشگر امام حسین» و "پاکسازی تنگه" بود اما چون در واقع از مسائل عمدهتری ناشی میشد عمومیت بیشتری پیدا کرد و به طرح مسائل ذکر شده انجامید. مسئله این بود که هم فرماندهی کل جنگ - «آقای هاشمی رفسنجانی» - و هم فرمانده کل سپاه - برادر «محسن رضایی» - تحت فشارهای زیادی قرار داشته و هر یک، علاوه بر مشترکات، با مسائل خاص خود نیز دست به گریبان بودند. در این شرایط بحث درباره عملیات آتیِ تصمیمگیری تا اندازهای دشوار پیچیده شده بود.
طبعاً برخی برخوردها طبیعی بود پیش از این نیز پس از
«عملیات بدر»، وقتی بحث درباره ادامه جنگ بود انتقادهایی در رابطه با میزان پشتیبانی از جنگ مطرح شد. و اکنون نیز در شرایط مشابه، انتقادهایی که نسبت به فرماندهی و هدایت عملیات کربلا4 وجود داشت در جلسه امکان طرح یافت.
جلسه برای ادای نماز ظهر و صرف ناهار تعطیل شد.بعد از نهار جلسه با ادامه گزارش عملیات کربلا4 و نظرخواهی از یگانها ادامه یافت و
فرماندهان لشکرهای17 و 32 پس از گزارش عملیات کربلای4 نظرات منفی خود را نسبت به عملیات «شلمچه» ابراز کرده و مناطق دیگری را پیشنهاد کردند.
فرمانده
«لشکر7 ولی عصر(عج)» نیز به شرط حل مشکلات، نظر مساعد داد اما در کنار شلمچه، «فاو» را نیز پیشنهاد نمود.
بررسی عملیات در غرب کشور -
سومار - موضوع بعدی بود که با گزارش
«قرارگاه نجف» در جلسه مطرح شد. فرماندهی قرارگاه بر این نظر بود که نیروی زرهی مناسبی به منطقه آمده، توپخانه به تعداد زیادی وجود دارد و ما در مراحل بعدی میتوانیم روی
«خانقین» عمل کنیم. یک ضعف منطقه مسئله حفاظت است. منطقه کاملاً لو رفته و اگر بنا باشد در این منطقه کاری صورت بگیرد، باید منطقه قرنطینه شود و بعد از آرامش منطقه، نیروهای بومی منطقه تخلیه شوند و سپس کار انجام شود. اساس کار با ارتش در غرب مبتنی بر این بود که سپاه در جناح راست منطقه عملیاتی با یک قرارگاه عمل کند و ارتش در سمت چپ منطقه با یک قرارگاه و تنها خط حد بین دو قرارگاه مشترک باشد تا بدینوسیله با کاهش میزان اتکای دو محور به یکدیگر، درصد تضمین پیروزی عملیات افزایش یابد.
بر خلاف آنچه که پیشبینی میشد عملیات در منطقه غرب در صورتیکه سپاه میخواست در قسمتی از منطقه اجرای مأموریت کند به لحاظ ضرورتهایی که در زمینه، نقل و انتقال، عقبهسازی، هماهنگی با ارتش و ... وجود داشت عملاً با تعجیلی که مورد نظر آقای «هاشمی» بود و به عنوان الویت دوم زمانی بعد از «شلمچه» مطرح بود، انطباق نداشت. نکته دیگر آنکه
از سخنان برادران استنباط میشد که مسئولین قرارگاه نجف عملیات در جنوب را به عملیات در غرب ترجیح میدهند.
پس از آنکه مسائل فوق در ارتباط با عملیات غرب کشور مطرح شد برادر «محسن رضایی» با توجه به شرایط فعلی و حضور نیروها و تخلیه یگانها از منطقه، نکات زیر را مطرح میکند:
«انقلاب ما صاحبی دارد و این بیت و این خانهی اسلام سرپرستی دارد که قطعاً آن صاحب بیشتر از ما به فکر حفظ آن است و او بیشتر دلسوز است برای اسلام و زحمات پیامبر. اینطور نیست که فقط ما هستیم که به فکر اسلام باشیم اگر ما امیدمان از همه جا قطع شود عیب ندارد، امیدمان به او قطع نشود.
خداوند میفرماید ما شما را نصرت میدهیم و هدایت میکنیم. ما اگر بصیرت پیدا کنیم به کجای دشمن آسیب بزنیم این از همه چیز مهمتر است.
باید این را بپذیریم که [درکربلای4] این رحمتی بود که قبل از اینکه تمام امکانات عبور کند و منهدم بشود، بفهمیم و بیاییم عقب. ما باید بفهمیم دشمن چه چیزهایی را از ما فهمیده که پس از این شناسایی خودش را علیه ما آماده کرد، درک این واقعیتها مانور ما را اصلاح میکند.
دو نکته برای ما ثابت شد، یکی اینکه دشمن بسیار متزلزل است، [معنی] گزارش [یگانهای]57 ، 7، 33، 32 و امام حسین این است که بیان امام که دشمن متزلزل شده، الهی است ...
نکته دوم اینکه دشمن فهمیده ما با غواص حمله میکنیم و باید نهرها، آب و عقبه را زیر آتش بگیرد. عبور ما از اروند با توجه به اینکه ما باید به تاکتیکهای تازهای مسلح بشویم، در زمان کوتاه امکانپذیر نیست. [از آنچه در کربلای4 گذشت] میتوانیم دو نتیجه را بگیریم:
1- هر نیرویی پیشروی کرد معلوم شد دشمن در عمقش متزلزل است.
2 -هر اطلاعاتی که دشمن از ما داشت و فهمید از کجا حمله میکنیم توانست مقابل ما را سد کند.
اگر ما نخواهیم در جنوب بجنگیم باید از جنوب دست برداریم و [به مناطق دیگر برویم] که
در فصل زمستان از سد دربندیخان به بالا نمیتوانیم برویم و باید در جبهه میانی کار کنیم،
تا نیمه اسفند اگر در جنوب کار نکنیم باید وقتمان را بگذاریم در جبهه میانی و آن را آماده کنیم.
ما چه در جنوب بجنگیم و چه نجنگیم باید آنجا را آماده کنیم، ما بایستی قرارگاه نجف را در آنجا فعال کنیم و یک تا دو یگان دیگر به آنها بدهیم.
منطقه شلمچه را میشود مشروط کار کرد:
1- جناحین: یا بوارین یا زید را عمل کنیم. یکی از جناحها را باید حل کنیم.
2- پشتیبانی: اگر سطحه و نفربر خشایار جواب بدهد و کانالی که سیدالشهدا کار میکند جواب بدهد.
3- کار مهندسی در خط»
برادر «محسن رضایی» نتیجه عملیات را به شرط حل مسائل ذکر شده، موفقیتآمیزی خواند و میگوید:
«
دشمن در عمق آب گرفتگی پیشبینی نمیکند که ما حمله کنیم. [عملیات] با
حل جناحین و عقبه، آینده روشنی دارد». وی در عین حال تأکید میکند:
«شلمچه به عنوان آخرین راهکار و آخرین تجربه جنگ در جنوب میماند، چون دیگر تاکتیک جدیدی وجود ندارد باید روی این سرمایهگذاری کنیم». وی در ادامه حذف کامل «هور» را رد میکند و میگوید:
«درمورد هور الان نمیشود نظر قاطع داد. باید کار کرد، اگر شلمچه نشد، غرب نشد، اینجا بشود کار کرد. ما باید از هماکنون یک باب جدیدی باز کنیم که اگر بخواهیم در جنوب بجنگیم، تاکتیکهای جدیدی لازم است . منتهی باید از
استراتژی امام که "هر جا میخواهید، عمل کنید ولی به دشمن زمان ندهید." پیروی کنیم و آن را فراموش نکنیم، باید از امام سؤال کرد آیا میشود به خاطر هجومهای ایدهآل ازعملیات کوتاهمدت دست برداشت؟ اگر ما در جنوب به همین اندازه که منطقهای را بگیریم و این مسائل را داشته باشیم: قابل موفقیت، قابل نگهداری و گرفتن اسیر با توجه به اینها بحث کنید». سپس برادر «محسن» خطاب به برادر «شمخانی» میگوید:
«مثل اینکه حاج آقا [هاشمی] میخواهد با من صحبت کند. یک جمعبندی حول محور شلمچه، هور، عملیات قرارگاه نجف در غرب بکنید، با یک فواصل زمانی قابل قبول و شرایطی که میخواهیم یعنی با این شرایط، با دقتها و حساسیتها مثلاً میشود کار کرد. یک چیز اینطور آماده بکنید که به عنوان جمعبندی نظرات گفته شود».
در اینجا برادر «محسن» پیرامون حضور آقای هاشمی و مسائل مطروحه و جلسات گذشته، توضیحاتی ارائه میدهند:
«ما سیاستمان این بود که کار را شروع کنیم، در همه جاهایی که میتوانیم و احتمالش هست که هم به نظرات روشن و مشخص و ارائه برسیم. هم بعد بحثها را انجام بدهیم. البته از این 5 - 4 روز خیلی خوب استفاده کردیم، اما شاید 3 - 2 روز دیگر واقعاً بیشتر میتوانستیم کار کنیم و ما دو سه روزمان را از دست دادیم. منتهی خوب با آمدن آقای هاشمی - که خودمان اصرار کردیم که ایشان بیایند تا به مسائل جبهه و جنگ بیشتر نزدیک شوند - نشستیم که حالا بیاییم روی شلمچه بحث کنیم، روی هور بحث بکنیم و ... شاید لازم بود خودمان جلساتی میگذاشتیم با آقای هاشمی میگفتیم ولی ما تعمداً این کار را کردیم [تشکیل جلسات گسترده] ما آقای هاشمی را جزو خودمان میدانیم و در واقع به عنوان فرمانده سپاه به ایشان نگاه میکنیم، غیر از نماینده امام .... یعنی به نظر خود ما خیلی مؤثر بود. بچهها عملیات را توضیح دادند، زحماتی که کشیدهاند توضیح دادند. با این حال که ایشان اینقدر در جزئیات قرار گرفته، باز در ذهنشان ابهام است که آیا میشد پیش برویم یا نه؟ خوب شما مطمئن باشید این
ابهامات هر چه در ذهن مسئولین باشد در انسجام نیرو مسئله میسازد و این به خاطر فاصله برادران است از میدان نبرد و لذا ما باید استقبال بکنیم از آمدن برادران به میدان جنگ و اینکه در جزئیات قرار بگیرند و با مشکلات آشنا بشوند و ببینند کجا پیشروی بوده کجا نبوده؟ کی چه امکانی میخواهد؟ توپخانه برای چیست؟ شیمیایی برای چه؟ اینها مسائل مهمی است که ما باید از اینها استقبال بکنیم."
برادر «علی شمخانی» درمورد خواسته برادر «محسن» در زمینه ارائه جمعبندی از این جلسه میگوید:
«آمادهسازی عملیاتمان یک توان مهندسی بالا میخواهد. به دلیل عدم آمادگی جبههها، ما خط فاو را داریم، میخواهیم در شلمچه کار کنیم، هور را هم آماده کنیم، عملیات با ارتش [غرب] را هم آماده کنیم، اینها قابل جمع نیست. ضمن اینکه زمان هم یک چهره دیگری را به ما نشان میدهد. عملیات شمالغرب هم قرار است آمادهسازی شود از حالا باید روی آن کار کنیم، نیازمندیهای مهندسیمان مشخص است. با همه این احوال
ما چنین توانی نداریم که روی همه اینها کار کنیم. یعنی توان قرارگاهی و نظارت داریم ولی توان کار مهندسی نداریم. با توجه به این وضعیت در پیشنهادهایی که میآوریم عملیات شلمچه جزء آنها باشد یا نه؟ چون فرمانده قرارگاهها همهشان این را نفی کردهاند».
برادر «محسن رضایی»: «حرف یگانها مسئلهای ندارد. آن سؤالات یگانها سؤالات خود ما هم هست. ما باید پشتیبانی را برای خودمان حل کنیم، برای آنها هم میتوانیم حل کنیم. این مسئلهای نیست، مسئله یگانها قابل حل است».
برادر «احمد غلامپور»:
«در ارتباط با روحیه یگانها در مورد شلمچه فکر میکنم شرایط خاص فعلی است وقتی ما به آنها میگوییم
اینها باور ندارند ده روز دیگر عملیات است. واقعیت امر هم این است که عملیات شلمچه با عجله میشود، جبههایست که باید با حوصله کار کرد. مشکلاتش را بررسی کرد، امکاناتش را پای کار آورد. اگر یک مقدار زمان بگذارید روی این مسائل و به بچهها بگویید، فرض کن نیروهایتان را بفرستید مرخصی و برگردند تا شناسایی بکنند، به آنها خشایار بدهیم بیایند پای کار کمکم باورشان میشود، به خصوص یکی دو یگان مثل مرتضی قربانی که بیایند پای کار، آنها هم روحیه میگیرند».
برادر «محسن رضایی»:
«یگانها قابل حل است.
باید دنبال این مشکلات بود: پشتیبانی، مهندسی و جناحین. این سه تا را حل کنیم. زمان را باید نه کم بگیریم و نه زیاد بگیریم. باید پیش رفتِ کارها را یکییکی کنترل کنیم. از نظر خود ما مثلاً باید تمام سازماندهی خشایار راه بیفتد، چک شود. مانورش را ببینیم، ممکن است یک هفته دیگر، ممکن است دو هفته دیگر، نمیدانیم عملیات چه زمانی است».
برادر «علی شمخانی»: «وضع فعلی نیروها؟»
برادر «احمد غلامپور»: «حداکثر تا یک هفته دیگر این نیرو هست. این تصمیم باید گرفته شود که بروند یا نروند».
برادر «محسن رضایی» جلسه را ترک کرد و جلسه با مدیریت برادر «شمخانی» ادامه یافت. در جمعبندی حاصله نتایجی گرفته شد که تکلیف
مسئله مورد نظر آقای «هاشمی» یعنی "تسریع در زمان عملیات" به خوبی روشن نشده. علاوه بر آن چنانچه برادر «شمخانی» نیز یادآور شد با وجود آنکه سپاه در چند منطقه تلاش میگذارد، در عمل بیش از یکی از آنها را نمیتواند از نظر پشتیبانی و مهندسی تدارک کند. در واقع این یک تئوری بود که در اجرا ضمانت نداشت - چنانچه بعدها همینطور شد.
در ادامه جلسه با طرح مشکلات و شرایط موجود، خود به خود محورهای دیگری مطرح شد و به تدریج اساس اینگونه تلاشهای نظامی به نوعی مورد سؤال واقع شد. پیرامون شرایط انجام عملیات سه مسئله زیر مطرح شد.
1- ما هیچ عملیاتی را تضمین نمیکنیم که پیروز شویم.
2- هیچ عملیاتی را تضمین نمیکنیم که لو نرود.
3- هیچ وقت تابع جو سیاسی نخواهیم بود.
در مورد منطقه «شلمچه» نیز چند بحث وجود دارد: انجام کارهای مهندسی که زمان معقول میخواهد، حفاظت از عملیات، تأمین نیرو و حد گسترش در جناحین عملیات.
روند جلسه و تصمیماتی که اتخاذ شد در ادامه همان پیشنهادات سپاه و فعال کردن چند قرارگاه در چند منطقه بود و به نظر میرسد عملیات در «شلمچه» دشوار است و امکان آن اندک است. برادر
«رحیم صفوی» در همین زمینه میگوید:
ما اینجا این شرایط را داریم: دشمن هوشیار، قبراق، تجمع کرده و توپخانهاش را آورده، زمین تکه به تکه مسلح است، من با شناختی که از این زمین دارم، اینجا یک زمین بسیار پیچیده است، من مطمئنم اینجا رده به رده مینگذاری و سیم خاردار است ... الان دشمن هوشیار است».
با این تصورات و برداشتها حاضرین جلسه را به منظور جلسه با آقای «هاشمی رفسنجانی» ترک میکردند. پس از حضور برادران در جلسه با آقای «هاشمی رفسنجانی»، برادر «محسن» راجع به مسائل و مناطق مختلف از جمله منطقه «شلمچه» توضیح داد پس از آن آقای «هاشمی» رفسنجانی سؤال میکند:
«شما در مجموع نظرتان مثبت است دیگر؟ چون قبلاً هم به صورت خلاصه به من گفتید اما با این توضیحات که دادید نظرتان در مجموع مثبت است».
برادر «محسن رضایی»:
«نظرمان مثبت می شود انشاءالله، یعنی از اینجا ناامید نیستیم؟»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
ناامید نیستید که .... [مکث کوتاه] شرایط جنگ الان به صورتی که باید از اینجا با تصمیم برویم تهران. باید تصمیم بگیریم. ضمناً امام هم راضی نیستند. برادران بدانند امام قطعاً از تأخیر در عملیات راضی نیستند. پیش از اینکه عملیات شروع شود [کربلای4] ایشان یک جملهای به من گفت که من حالا زود میدانم این جمله را به شما بگویم. بعداً حالا وقت هست، من به تلخی آن جمله تا به حال از امام در مورد جنگ و رزمندگان نشنیدهام. چیز خوبی نبود، بعد هم خودشان مایل نبودند من نقل بکنم. جمعی هم بودند، من تنها نبودم که این جمله را ایشان گفتند. ایشان ناراضی هستند از تأخیرها، و شاید هم بعد در تحلیل ایشان یکی از عوامل ناموفقیت عملیات گذشته، تأخیر یک ماهه گذشته بوده است. از حرفهای ایشان من اینطور میفهمم، تعبیری که:
اینها به انتظار اینکه داس پیدا کنند شمشیر را از دست میدهند.
آقای «هاشمی رفسنجانی»: نسبت به اظهار نظراتی که صورت گرفت میگوید:
«من از بحثهای شما استفاده کردم ولی جمع کردن نظرات شما مشکل است و توقع نکنید که فرماندهی همه شما را راضی کند. فرماندهی به یک جمعبندی که رسید تصمیم میگیرد».
برادر «محسن رضایی»:
«ما نظرات برادران را میگوییم ... اصلاً سیاست این نیست که نفرات حرف بزنند. ما هیچوقت در جنگ اینجوری نجنگیدهایم. برادرها پیشنهاد میدهند. روی این کار میکنند. مثلاً این پشتیبانی که میگویند، ما باید برای آن فکری بکنیم. ما باید بنشینیم با هم بحث بکنیم که مشکل پشتیبانی چه میشود. پیشنهادات مختلف میآید و به هر حال ما به یک راهکار میرسیم. بعد که وحدت نظر شد، آن موقع هر کس صحبت میکند انسان فکر میکند اینها تبانی کردهاند که همینطور حرف بزنند، درست هم هست چون ما باید یک مقدار قبل از بحثها به یک وحدت نظر میرسیدیم بعد صحبت میکردیم. ولی ما میخواستیم خود شما درگیر جزئیات بشوید و کل مسائل منتقل بشود به شما. [بنابراین] قبل از این که ما خودمان جلساتی بگذاریم گفتیم حضرتعالی تشریف بیاورید
الان پیشنهاد ما روشن است. پیشنهاد اول برادرها شلمچه است، منتهی میرویم دنبال مشکلاتش که آنها را حل بکنیم. منتهی اگر نظر میخواهید که خوب این یک عملیاتی است که صد در صد موفق میشویم؟»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«صد در صد که اینطور نیست».
برادر «محسن رضایی»:
«این را نمیشود الان جواب داد. ما باید ببینیم چقدر درصد پشتیبانیمان قابل حل است بعد میتوانیم بگوییم انشاءالله مثلاً ما اینقدر درصد میتوانیم روی موفقیتش حساب کنیم ولی اینکه نظر ما باشد .....»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«من میگویم باید عمل کنید. باید نتیجه بگیرید که اینجا عمل بکنید».
برادر «رحیم صفوی»:
«مشکلاتش را باید حل بکنیم یا نه؟ بدون اینکه مشکلاتش را حل بکنیم برویم عمل کنیم؟»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«بروید حل کنید، مشکلات اینجا لاینحل نیست».
برادر «محسن رضایی»:
«برادرها میگفتند که اگر اینجا تکلیف است ما دنبال حلش میرویم».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«بله تکلیف است».
برادر «محسن رضایی»:
«چون شما خودتان فرمودید که حالا بگویید مخالفید یا موافقید؟ اینها میگفتند به نظر ما مشکل است چپ و راستمان. ولی این مشکلات بحث نظامی باید رویش بشود و راهحل پیدا بشود، تدبیر شود. به هر حال اینطور نیست که حالا کسی ناامید شده از اینجا که قابل عمل نیست، برای اینکه این کاری است که ما تازه با این صورت شروع کردهایم. ما قبلاً در عملیات قبلی، میخواستیم یک منطقهای را از اینجا [شلمچه بگیریم] اصلاً بحث اینکه بیاییم در اینجا از فضای بیشتری استفاده کنیم و تمام نیرو و قدرتمان را متمرکز کنیم اینجا، بحث نبود ...
با این توضیحات جدید تغییراتی[ایجاد] شده که باید این با برادرها بحث بشود. من از جانب برادران میگویم اینها همهشان تکلیف را انجام میدهند، عاشقانه هم انجام میدهند و خودشان اول خط قرار میگیرند، از فرمانده قرارگاه تا فرمانده لشکر. این بیانگر این است که واقعاً تمایل دارند و آماده هستند، منتهی شما اجازه بفرمایید که ما برای بالا بردن موفقیت، مشکلاتمان را به هر تدبیری شده حل بکنیم. و حتی اینجا [کربلای4] واقعاً همه در ذهنشان بود که حتی یک روز عقب بیفتد، منتهی چون احساس میشد منطقه ممکن است لو برود و ما تمایل حضرتعالی را هم دیدیم، برای اینکه سرعت بدهیم، یک روز زودتر، یعنی همان روزی که در ذهن حضرتعالی بود، همان را انتخاب کردیم. الان اینجا هم همینطور، هیچ فرقی ندارد».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«تمایل ما که اون یک ماه قبلش بود و ...»
برادر «محسن رضایی» با اشاره به تجربه عملیات کربلای4 میگوید:
«ب
اید ما دیگه پشت دستمان را داغ بکنیم که ... ما فشار باید بیاوریم که امکانات بگیریم، فشار بیاوریم از یک جا امکاناتی را جمع بکنیم و بیاوریم. ما باید به امکانات اعتماد نکنیم. همان کاری که در فاو کردیم.
رمز موفقیت ما در فاو این بود که تا آخرین روز هی دعوا کردیم ولی پیش خودمان هیچ اعتمادی نکردیم. مثلاً ما گفتیم خط اول را بگیرند ...»
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«شما عنصر توکل برایتان اصالت زیادی داشت، الان عملیاتهایی را که حالا وارد میشوید همگی چندین برابر زمانهای قبل امکانات دارید. الان هر لشکر سپاه مثل یک سپاه قدیم است ...»
برادر «محسن رضایی» در مورد عملیات کربلا4 اشاره میکند که طرح قبلی توسعهطلبانه بود و فکر میکردیم حالا با یک عملیات، جنگ را تمام خواهیم کرد.
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
الان شما میگویید پشتیبانی، پشتیبانی یک چیزی است که از 50 تا خشایار شروع میشود تا 200 تا خشایار ... همین جا که شما میگویید ممکن است اینقدر سر این جاده معطل کنید که دشمن دقیقاً بفهمد که شما دارید اینجا چه کار میکنید. دشمن هم بیاید اینجا مقابل شما بایستد اگر بناست اینجور بشود باز این عین مسائل قبلی خواهد شد اینجا[شلمچه ] قبلاً شما وارد شدهاید و خط را هم شکستهاید، منتهی حالا باید یک مقدار قویتر عمل کنید ... باید سریعتر عمل کنید، [نه اینکه]دوباره بمانید، یک مدتی بنشینید سر این مسائل بحث بکنید. الان شرایط ما این نیست دیروز آمدهاند در غرب بمب شیمیایی ریختهاند، مسجد سلیمان را خراب کردهاند، یک مقدار امکانات شما را گرفتهاند، دیگر فردا شما یک روز هاگتان را میگیرند و فردا دیگه هاگ ندارید که بیاورید.
هر روزی شما یک چیزی به دست میآورید ولی چیز زیادی را از دست میدهید. این یک ماه که معطل شدهاید یک بار 40 هلیکوپتر در باختران از ما زدهاند. 40 تا هلیکوپتر هم در مقدمه این عملیات از رده خارج شد. 40
تا هلیکوپتر شما چه به دست آوردهاید که اینقدر از دست دادهاید؟ امروز 9 تا خلبان شهید شده که اینها هم نهایی بودهاند که میخواستهاند در عملیات شما را پشتیبانی کنند. فردا یک جای دیگر را میزنند، ما که یک منبع خاص نداریم که خودمان را تقویت کنیم، هر روزی که میگذرد، همین امکاناتمان هم از دست میرود
عنصر توکل را قوی کنید. خداوند اینهمه نیرو به شما داده، اینهمه آشنایی با منطقه دارید، رفتهاید، برگشتهاید».
برادر «محسن رضایی»:
«عقبههای ما پای کار حاضر است اینجا».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«خیلی خوب، اگر پای کار است دیگه ... اینها عواملی نباشد که سرد شود».
برادر «محسن رضایی»:
«از نظر زمانی زودترین جایی که میتوانیم، عمل کنیم اینجاست [شلمچه]».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«همین زودتر شما، میتواند تا سه هفته دیگر طول بکشد. اگر ما بخواهیم همینطوری صبر کنیم، اگر بخواهیم اینجور صبر کنیم که نمیشود. اینهمه نیرو دارید. "
ما باید با این همه نیرویی که در جبهه داریم هر روز یک کاری انجام میدادیم." الان ما هر روز داریم میخوریم. یا یک بیمارستانمان خراب شده یا شهرمان خراب شده یا نیروگاههمان خراب شده. ما طرفدار ادامه جنگ هستیم و هیچ چیزی هم به دست نمیآوریم. الان هفت ماه است، شش ماه است منتظر این عملیات هستیم و هر روز هم خوردهایم. شما اگر نگاه بکنید یا کشتی از ما زدهاند یا پل زدهاند، یا قطار زدهاند، یا کارخانه زدهاند، شهر زدهاند در تمام این مدت ما تحلیل رفتهایم که همهاش مربوط به جنگ است. الان شما برای اون هفته که پیش شما بودم حدس زدم که دارید اینقدر برای شما خمپاره میسازیم. کارخانههای برق ما الان نصفه کار میکنند. آقای
رفیقدوست میخواهد برای شما قایق بسازد. من که آنجا بودم، برق نبود. یعنی خاموش است و کارخانه کار نمیکند، در صورتی که سه هفته پیش اینطوری نبود. تمام کارخانه کار میکردند. فردا ممکن است کارخانه نداشته باشید. این چه بعدی دارد که دوباره فردا بیایند اراک را بزنند و ما کارخانه نداشته باشیم که برای شما خمپاره بسازد. اینطور نمیتوانیم. خیال میکنند چیزی به دست میآوریم؟ تأخیرها برای شما شکننده است، آفت است. الان برای ما روحیههایمان را تضعیف میکند. خیلی داریم ضرر میکنیم. تصمیم بگیرند. توکل بر خدا کنید، در حد معقول هم امکانات دارید. قدرت [هم] میرسد».
آقای «هاشمی رفسنجانی» مسئله را تمام شده فرض میکند و به تعیین زمان انجام عملیات میپردازد:
«خوب، من مثلاً حداکثر یک هفته دیگر را از همین تاریخ منطقی میدانم. امروز جمعه است، تا یک هفته دیگر به شما فرصت میدهم. عملیات دوم هم که بنا است در غرب انجام شود، حداکثر باید تا آخر این برج انجام شود.
ارتش آنجا آماده است، بقیه آقایان بروند آنجا - اونهایی که میخواهند بروند آنجا. بروند کار بکنند،
ارتش بیاید بیرون، مهندسی آنجا را تقویت بکنیم. اینجور باید عملیات پشت سر هم انجام شود».
برادر «محسن رضایی»:
«در جمعبندی برادران هست که هم در این رابطه و هم در آن منطقه [غرب]...»
آقای «هاشمی» مجدداً بر روی زمان تأکید میکند:
«من یک هفته میگویم. یعنی با سیاست گذشتهای که در جبهه بود مخالف هستم. یعنی اگر آقایان قبول دارند فرماندهی را و فکر میکنند ... البته اینطور نیست بگویم امام گفتهاند یک هفته ولی امام با تأخیر مخالف است. یعنی امام تأخیر را آفت میدانند. شما یادتان است خودتان آنجا بودید، امام به شما گفتند که ولو با چیز شده، شما هر روز ایذایی بکنید، نگفتند؟ کدام سیاست اجرا، شد؟»
برادر «محسن رضایی»:
«این به خاطر این است که ما لقمه را بزرگ میگیریم».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«این درست نیست».
برادر «محسن رضایی»:
«این را شما تعیین کنید».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«من الان دارم تعیین میکنم».
برادر «محسن رضایی»:
»شما اگر بخواهید آن سیاست را عمل بکنید، میشود سریع و پشت هر هم عمل بکنیم و پشت سر هم ضربه بزنیم».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«اگر نمیتوانید یعنی واقعا... ً حالا شما عملیات شلمچه را بروید انجام بدهید».
برادر «محسن رضایی»:
«حالا کوچک بگیریم، اگر شد گسترش بدهیم، گسترش میدهیم، اگر نشد یک چیز حداقلی به دست آورده باشیم».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«دائماً باید بجنگید، شما میتوانید در فاو بروید به سمت پل امالقصر، چزابه طرحی که داشتیم انجام بدهید ... اصلاً مهلت ندهید. اینجوری جنگ را راکد کردهاید. ملت ما هم بندههای خدا هستند. شما بروید صفهای بنزین را ببینید. مردم ... پدر و مادر خود شما هستند دیگه. شب اصلاً تهران با هوای سرد، برق قطع میشود،
مردم سه یا چهار ساعت نه آب دارند نه بنزین دارند، همه صبر میکنند به امید جبهه. ما هم با خیال راحت نشستهایم فکر میکنیم حالا ... با مردم همه مواجه نمیشویم و فکر میکنیم دارد کار تمام میشود».
آقای «هاشمی رفسنجانی» با این اظهارات مجدداً وضعیت کلی سیاسی - اجتماعی جامعه را یادآور کرده و نسبت به تأخیر در عملیات انتقاد میکند و تلویحاً نارضایتی امام را نیز مطرح میکند ... برخی برادران چنین استنباط کردند که آقای «هاشمی» گمان میکنند در برادران نسبت به ادامه جنگ و انجام عملیات تردیدی وجود دارد لذا برادر
«محمد کوثری» فرماند
«لشکر27 محمد رسولالله(ص)» اجازه صحبت خواسته و مسائل زیر را بیان میکند:
«به گفته خود شما و حضرت امام تدبیر است. ما وضعیت مردم را میبینیم، من خودم را میگویم، هر چند شاید ریا شود ولی عیبی ندارد. من بچه اولم وقتی به دنیا آمد او را ندیدم و چند روز بعد وقتی به خانه رفتم با تن مجروح بودم. فرزند دومم به دنیا آمده هنوز او را ندیدهام. آن چیزی که میخواهیم موفقیت و پیروزی است. اگر بگویید عاشورایی بجنگید، میجنگیم. این چیزهایی است که بچهها میخواهند ولی تحت فشار هستند. فکرشان بیش از این نمیرسد.
پیشنهاد دارم: نیروهای دشمن از تانک و زرهی وحشت دارند. ما اینها را جمع کنیم، یک جا عمل کنیم. این تلفاتی را که میخواهیم به مرور زمان بدهیم یک دفعه بدهیم و کار را یک سره کنیم».
آقای «هاشمی رفسنجانی»:
«وسوسه در تأمین امکانات زیاد، مشکلات ایجاد میکند، در حد معقول خوب است. ما یک هفته زمان میدهیم».
برادر «احمد کاظمی»:
«دو یا سه روز به ما فرصت بدهید، یکجا را پیدا کنیم و بعد شما یک هفته وقت بدهید».
برادر «محسن رضایی»:
«ما فرمانده اینها هستیم و این را بگذارید بر عهده ما. 9 روز وقت بدهید یک هفته دیگر بیایید به شما گزارش بدهیم».
آقای «هاشمی»:
«برای عملیات وقت تعیین میکنیم».
برادر «مرتضی قربانی»:
«هر چه شما بفرمایید. امر شما بالای چشم ماست. شما نماینده امام هستید.
پیشنهاد میکنیم هر کس میخواهد اینجا عمل کند بیاید پای کار و گر نه برود غرب. اگر اینجا باز شد دنبال ما بیایند».
مجدداً مشکل نگهداری نیروها مطرح میشود.
برادر «مرتضی قربانی»:
«ما نیروهایمان را تا 10 روز بیشتر نمیتوانیم نگه داریم، چون کشاورز هستند .... منتهی باید توجیه شوند و مسئولین برای آنها سخنرانی کنند.»
قرار بر این شد «آقای هاشمی رفسنجانی»، در این رابطه پیامی را برای نیروها ارسال نماید. سپس آقای «هاشمی رفسنجانی» عملیات غرب را اشاره میکند و میگوید: «قرارگاه نجف و عناصرش پای کار بروند و قرار شد میان فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران و نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی جلسه هماهنگی گذاشته شود».
پس از آنکه جلسه پایان گرفت، بحثهای پراکندهای در زمینههای مختلف مطرح شد. لیکن قبل از بحث در مورد آنها «آقای هاشمی رفسنجانی» چنین میگوید:
«ما عملیات محدود یک فرضمان بود که اگر شلمچه نشد، عملیات محدود را انجام بدهیم»
مطلب فوق حاکی از تصمیم فرماندهی کل جنگ مبنی بر انجام عملیات، به هر شکل ممکن - محدود، گسترده و ... - بود که
با قطعی شدن عملیات «شلمچه»، جلسه خاتمه یافت و عملاً فرصت لازم برای بحث و بررسی پیرامون عملیات محدود فراهم نشد.
پس از بحثهایی که انجام گرفت آقای «هاشمی رفسنجانی» با توجه به اینکه انجام عملیات تصویب شد، در مورد ادامه حضورشان در منطقه سؤال میکند:
«اگر لازم است من بمانم، میمانم».
برادر «محسن رضایی»:
«شما یک جلسه با مهندسی بگذارید. چون کمپرسی میخواهند، اگر این جلسه را بگذارید ما کاری نداریم».
*اصلی شدن اقدامات آمادگی در شلمچه
پس از قطعی شدن انجام عملیات در «شلمچه» و تعیین یک هفته فرصت برای کسب آمادگی، طبعاً روال کار بایستی متناسب با این مسئله تغییر میکرد. در واقع یک تلاش فوق تصور لازم بود تا در این زمان محدود انبوه مشکلات که به ظاهر پایانناپذیر جلوه میکرد، حتیالمقدور حل شده و یک آمادگی نسبی برای انجام عملیات به وجود آید. بلافاصله پس از اتمام جلسه با آقای «هاشمی رفسنجانی»، فرماندهی کل سپاه در همان محل جلسهای را با فرماندهان قرارگاهها و یگانها برگزار کرد. این جلسه که از حدود ساعت 21- تاریخ 1365/10/11 -شروع شد و تا نیمه شب ادامه یافت، مبدا، حرکت جدیدی شد و باعث ایجاد تحرک و سرعت فوقالعادهای در پیشرفت کارها گردید.
جلسه با این تأکید برادر «محسن رضایی» شروع میشود: «بنا را بگذارید حتماً عملیات انجام شود، ولو محدود.»
وی سپس روال جلسه را به شکل زیر تعیین میکند: «اول روی عقبهها کار کنیم که چه راهحلی میشود پیدا کرد» تأکید کلی این بود که:
«امشب باید به نتیجه برسیم»
با توجه به تهدیدهای موجود نسبت به انجام عملیات در «شلمچه»، درگیر شدن همه یگانها و مسئولین و پذیرش مسئولیت و مأموریت در این منطقه، امر مهمی است و اگر این امر محقق شود، میتوان امیدوار بود که اقدامات لازم انجام شود. برادر «محسن رضایی» این مطلب را چنین مطرح میکند:
«لشگرهایی که کار کردهاند آمادگی خود را بگویند تا دنبال پشتیبان مشخص کنیم».
شور و شعف خاص حاکم بر جلسه باعث میشود که پس از اظهارات برادر «محسن»، یگانهای دنبال پشتیبان به صورت داوطلبانه تعیین شوند.
برادر «مرتضی قربانی»:
«من با قاسم سلیمانی میرویم و هر چه امکانات داریم با هم یکی میکنیم.»)
برادر احمد کاظمی:
«ما با حسین خرازی به کمک امین شریعتی میرویم.»
برادر غلامرضا جعفری (فرمانده لشکر17):
«ما با لشکر5 نصر عقبهمان یکی است با هم میرویم."»
تغییر ناگهانی وضعیت و شور و حال حاکم بر جلسه و به خصوص پذیرفتن داوطلبانه مأموریت از سوی لشکرهای25، 14، و «8 نجف» غیرمنتظره بود و بیم آن میرفت که پس از جلسه و در برخورد با واقعیتها، مشکلاتی به وجود آید.
در ادامه پیرامون مسائل مختلفی بحث و بررسی شد و در پایان جلسه نسبت به چند مسئله اساسی تصمیمگیری شد: تعیین سازمان قرارگاهها و خط حد یگانها، تقسیم جادهها و تقسیم عقبهها.
در مورد سازمان قرارگاهها تصمیم زیر گرفته شد:
بر اساس بحثهای انجام شده و
با توجه به اینکه زمین «پنج ضلعی» با جناح راست منطقه عملیات و نیز سرپلگیری در غرب «کانال پرورش ماهی» و آزادسازی جاده «شلمچه» مجموعاً یک مأموریت واحد را تشکیل میدادند، چنین تصمیم گرفته شد که «قرارگاه کربلا» جا پای اولیه را تصرف کند و سپس قرارگاههای قدس و نجف مأموریت عبور و تعمیق عملیات را انجام دهند.
در مورد مسائل ضروری دیگری از قبیل حفاظت، تردد، تظاهر به ادامه شناسایی در منطقه کربلای4 و ... نیز تصمیمگیری شد بر اساس نتایج جلسه، تلاشهای گسترده و بیوقفه برادران سپاه با حجمی قابل توجه ادامه یافت. در این مرحله که شش روز - تا مراجعت مجدد آقای «هاشمی رفسنجانی» به منطقه در 17/16/ 1365 - بیشتر طول نکشید. اقداماتی در محورهای زیر انجام شد که به صورت مختصر به آنها اشاره میشود:
- طراحی مانور و تعیین خط حد یگانها
- برگزاری مانور نفربرهای «خشایار»
- طراحی عبور و پشتیبانی
- فعالیتهای مهندسی
طرح مانور و تعیین خط حد یگانها
از آنجا که «قرارگاه کربلا» در تدبیر کلی در مرحله اول عملیات، نقش اصلی و تعیین کننده داشت لذا در بحثهای طراحی مانور بیشتر پیرامون مانور «قرارگاه کربلا» بحث و بررسی میشد و مسائل قرارگاههای «قدس» و «نجف» در اولویت دوم قرار داشتند و مأموریت آنها عمدتاً متکی به موفقیت و موقعیت آنی «قرارگاه کربلا» بود.
1-
«قرارگاه کربلا»
*وضعیت دشمن
پس از عملیات کربلای4 بیشترین تلاش دشمن در جناح راست عملیات واقع در شرق «کانال ماهی» مشاهده میشد دشمن در این منطقه به منظور تکمیل سیلبندهای خود تلاش چشمگیری انجام میداد، به صورتی که شبها تردد صد دستگاه کمپرسی با چراغ روشن در منطقه قابل مشاهده است. شکسته شدن خط دشمن در «پنج ضلعی» حساسیت خاصی را برای او ایجاد کرد. دشمن علاوه بر ترمیم سنگرها و مواضع آسیب دیده در عملیات کربلا4، نیروهای مستقر در «پنج ضلعی» را نیز تعویض کرده است.
نیروهای جدید کلاه و لباسهایشان با نیروهای قبلی فرق داشته و نسبتاً آمادهتر به نظر میرسند.
آتش دشمن نیز بر خلاف روزهای اول - پس از کربلای 4 -به مرور سبکتر شد، اما دکلهای دیدهبانی و رازیتهای دشمن همچنان فعال هستند معابر و تحرکات ما در عمق را با حساسیت کنترل میکنند.
در تاریخ 1365/10/17 دیدهبان خودی از روی دکل گزارش میدهد که چند جیپ فرماندهی به منطقه آمده و از بالای دکل نسبت به منطقه توجیه شدند. از ظواهر امر و برخوردهایی که انجام میگرفت جنس استنباط شد که آنها از فرماندهان رده بالای ارتش عراق هستند.
*شناسایی
نیروهای شناسایی در این فاصله نسبت به اندازهگیری عمق آب و پیدا کردن راهکارهای مناسب اقدام کردند. «قرارگاه کربلا» در مجموع 19 تا 20 راهکار پیدا کرده بود که به ترتیب از راست عبارتند از:
«تیپ الغدیر»:4 راهکار،
«لشکر المهدی»:2 راهکار،
«لشکر ثارالله»: 2 راهکار ، که قرار شد یک راهکار دیگر هم اضافه کند ،
«لشکر عاشورا»: 4 راهکار،
«لشکر 19 فجر»: 3 تا 4 راهکار
و «لشکر سیدالشهدا»: 3 راهکار.
کمینهای دشمن نیز شناسایی شدند تا به هنگام عملیات منهدم شوند. نکته قابل توجهی که در شناساییها به دست آمد اینکه یک جاده قدیمی در قسمت آب گرفتگی شرقِ «کانال ماهی» وجود دارد که فقط 20 تا 30 سانتیمتر آب روی آن را پوشانده است.
جاده یاد شده به عنوان یک معضل در تردد قایقها محسوب میشد که میبایست در نقطه مطلوبی شکافته شود. پس از شناساییهای بعدی مشخص شد در قسمتی از جاده شکافی وجود دارد که خود به خود مانع بودن جاده را برطرف میکرد.
همچنین یک کانال ارتباطی در مقابل «شلمچه» وجود دارد که در صورت تناسب عرض و عمق آب آن، برای تردد قایقها مناسب به نظر میرسید. عناصر شناسایی به منظور کسب شناسایی دقیق کانال و اطمینان از قابلیت استفاده از آن، اقداماتی را انجام دادند که در مجموع موفقیتآمیز بود.
*طرح مانور
«قرارگاه کربلا» بر اساس مأموریت و هدف خود که میباید ابتدا جاپای مشخصی را تصرف کند تا مقدمات عبور قرارگاههای «قدس» و «نجف» فراهم شود، مانور زیر را طراحی کرد:
«تیپ18 الغدیر» مأموریت تصرف سیلبندهای جدیدالحداث دشمن را بر عهده داشت تا بدینوسیله با ایجاد بریدگی بر روی سیلبندها و تأمین پل، تهدید دشمن در جناح راست را برطرف کند.
این تیپ با توجه به اینکه پیشبینی میکرد فشار زیادی از سوی دشمن در این محور آورده خواهد شد، نسبت به مأموریت فوق تردید داشت و آن را قبول نمیکرد به همین جهت در مقایسه با سایر یگانها دیرتر پای کار رفت.
«لشکر33 المهدی(ع)» روی پَدِ «بوبیان» و پاسگاه «بوبیان» عمل میکرد تا به کمک «تیپ الغدیر» ضریب اطمینان حفظ جناح راست را بالا برده و تردید «تیپ الغدیر» را نیز برطرف نماید.
در مجموع آنچه به عنوان مأموریت «تیپ الغدیر» و «لشکر33 المهدی(ع)» تعیین شده بود، گذشته از حفظ جناح راست، عقبهی کلی عملیات و عقبهی یگانهای عبور کننده را نیز تأمین میکرد.
«لشکر41 ثارالله(ع)» مأموریت داشت تا بعد از پاکسازی جاده و پل دشمن، یک سرپل در غربِ «کانال ماهی» بگیرد.
«لشکر25 کربلا» مأموریت داشت پس از تأمین سرپل از سوی «لشکر41 ثارالله(ع)»، در درجهی اول از این لشکر عبور کند و در صورتی که چنین امکانی فراهم نیامد با عبور از «لشکر 31 عاشورا» - از داخل «پنج ضلعی» - به سمت راست، و پشت «کانال ماهی» رفته و سرپل را تأمین کند. علاوه بر این، گرفتن جاپا در پشت پوزهی «کانال ماهیگیری» - معروف به «مثلثی» - مأموریت مشترک لشگرهای «25 کربلا» و«31 عاشورا» بود. در این صورت جاپای یاد شده میتوانست عقبهی خشکی را برای سرپل غربِ «کانال ماهی» تأمین نماید.
مأموریت تأمین «پنج ضلعی» بر عهده سه لشکر بود که به ترتیب از راست به چپ عبارتاند: «لشکر31 عاشورا»، «لشکر19 فجر» و «لشکر10 سیدالشهدا(ع)».
آنها مأموریت داشتند پس از تصرف و تأمین «پنج ضلعی» با عبور از
کانال معروف به «هفت دهنه»، جادهی «شلمچه» را باز کنند تا مقدمات عبور قرارگاههای «قدس» و «نجف» فراهم شود.
«لشکر31 عاشورا» مأموریت داشت در قسمت جنوبی منطقهی «پنج ضلعی» با سرعت و بلافاصله خود را به «کانال ماهیگیری» برساند و پس از حضور در گوشهی پنج ضلعی، تنها جادهی دشمن را که به داخل «پنج ضلعی» منتهی میشود، قطع کند و سپس در کنار «لشگر 25 کربلا» جاپای مناسبی را در «مثلثیِ» پشت کانال تصرف نماید.
«لشکر19 فجر» با توجه به تجربه «عملیات کربلا4» در همان منطقه، مجدداً مأموریت داشت که در حد فاصل «لشکر31 عاشورا» در سمت راست و «لشکر10 سیدالشهدا (ع)» در سمت چپ، پاکسازی خط و قرارگاه دشمن تا جلوی جادهی آسفالته را انجام دهد.
«لشکر10 سیدالشهدا(ع)» مأموریت داشت بر روی خط اول و دوم دشمن عمل کرده و اقدام به پاکسازی آنها کند تا جادهی «شلمچه» باز شود.
چنانچه در طرح مانور مشخص است،
اتکای عمدهی عملیات برای باز شدن جادهی «شلمچه» و در نتیجه عبور دو «قرارگاه قدس» و «نجف»، متکی به توانایی و سرعت «لشکر10 سیدالشهدا(ع)» برای شکستن خط دشمن و باز نمودن جادهی «شلمچه» و جادهی شمالی آن میباشد.
قسمتی از تردیدها و انتقادهای مطرح شده به طرح مانور در همین مورد بود، لذا در آخرین لحظات قبل از شروع عملیات، برادر «رحیم صفوی» به قائم مقام «لشکر14 امام حسین(ع)» تذکر داد که برای باز شدن جادهی «شلمچه» و جادهی شمالی آن خیلی متکی به «لشکر10 سیدالشهدا(ع)» نباشید و به آنها کمک کنید.
*احتمالات و فرضیات
با توجه به ردههای مختلف استحکامات دشمن، به نظر میرسید تکرار مجدد عملیات از همان محورهای قبلی در «پنج ضلعی» مشکلاتی را ایجاد کند. برادر «محسن رضایی» میگوید:
«یک احتمال این است که ما نتوانیم از پنج ضلعی بیرون برویم و از طرفی به محض آغاز درگیری، دشمن نسبت به پنج ضلعی و جاده شلمچه با حساسیت بیشتری برخورد خواهد کرد. در این صورت ما باید تلاشمان با عبور از کانال پرورش ماهی به پشت شلمچه باشد. هر چند این مسئله به غافلگیر کردن دشمن نسبت به سمت تک نزدیکتر بود، لیکن عبور از کانال پرورش ماهی مشکلات عدیدهای داشت و
چون درگیری دیر شروع میشود، با هوشیار شدن دشمن امکان عبور از سیلبندها و کانال پرورش ماهی ضعیف میشود. به هر حال راهحل این بود که ما باید یک سرپل در مقابل جاده شلمچه بگیریم و سپس جاده را باز کنیم.»
از مجموع بحثهای انجام شده استنباط میشود که نسبت به عبور از «کانال ماهیگیری» به علت غفلت بیشتر دشمن از آن محور و نیز قوت لشکرهای عمل کننده -« 25 کربلا»، «41ثارالله»، «31عاشورا» - اطمینان بیشتری وجود دارد. برادر «محسن رضایی» به برادر «شمخانی» میگوید:
«نوک پیکان عبور از کانال پرورش ماهی خیلی خوب است. در اینجا مشکل پاکسازی نداریم ولی باید خوب ترابری انجام دهیم و راهحل آن استفاده از خشایار و همکاری و همیاری یگانها با یکدیگر است.»
فرضیات و احتمالات مختلفی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که در تصمیمگیریهای بعدی نیز بیتأثیر نبود. وقتی اهمیت عبور از «کانال پرورش ماهی» و نیز احتمال باز نشدن جادهی «شلمچه» مطرح شد، بر اساس آن «عبور و پشتیبانی» طراحی شد و یا هنگامی که احتمال هوشیاری دشمن و مشکل بودن پیشروی نیروها مطرح گردید، ضرورت به کارگیری آتش شکل جدیتری به خود گرفت.
*تمرکز آتش
چنانچه اشاره شد یکی از مهمترین مسائل عملیات به کارگیری صحیح و مناسب «آتش» میباشد؛ خصوصاً با این فرض و پیشبینی که حرکت نیروها از سرعت لازم برخوردار نخواهد بود و
در «شلمچه» نیروها بایستی با دشمن هوشیار که در میان استحکامات موضع گرفته روبهرو شده و سینه به سینه و رده به رده، جنگ و درگیری داشته باشد. برای رفع این مشکل تصمیم گرفته شد که از حجم سنگین آتش به صورت تمرکزی استفاده شود تا دشمن را زمینگیر کرده و تحرک و جابهجایی او را محدود کنند.
فرماندهی «قرارگاه کربلا» در این مورد میگوید:
«ما پیشنهاد دادیم وقتی که درگیری شروع شد یک آتش سنگین از کانال داخل پنج ضلعی تا کانال زوجی و ماهی ریخته شود تا موقعی که نیروها به آنجا میرسند و دنبال پشتیبان میخواهد عبور کند، نیروی قابل توجیهی با آنها درگیر نشود».
در این مورد بحثهای مختلفی انجام شد و چنین تصمیم گرفته شد که لازمه اجرا و تمرکز آتش، هماهنگی آتش هر سه قرارگاه با یکدیگر میباشد، لذا برادر «محسن رضایی» ابلاغ کرد که:
«در ساعت "س" قرارگاه کربلا تک خود را آغاز میکند و قرارگاههای قدس و نجف آتشهای مستقیم و منحنی را طبق طرح آتش اجرا میکنند.»
*بهکارگیری زرهی
در این عملیات استفاده از
نیروی زرهی به دو دلیل عمده مطرح شد: یکی وجود استحکامات و مواضع پیچیده دشمن، که در واقع درگیری و جنگ سختی را پیشبینی و ترسیم میکرد و دیگری اهمیت زمین «شلمچه» برای دشمن و فشارهایی که متعاقباً وارد خواهد کرد. گذشته از اینکه
حضور تانک در منطقه موجب تقویت روحیه نیروهای خودی و رعب و وحشت دشمن میشود. برای جنگ با دشمن و پیشروی در عمق مواضع او نیز ضرورت استفاده از زرهی اجتنابناپذیر بود. اولویت به کارگیری نیروی زرهی به
دو قرارگاه «قدس» و «نجف» که مأموریت تعمیق عملیات را بر عهده داشتند، داده شد.
مأموریت نیروی زرهی بدین شکل طراحی شد:
1- «عملیات نصر» در جناح راست با مأموریت پشتیبانی از «تیپ الغدیر» و »لشکر33 المهدی(ع)»
2- «عملیات ذوالفقار» در عمق با عبور از «کانال پرورش ماهی»، در صورتی که زمین منطقه مساعد بود. از سوی دیگر لشکرهای «41 ثارالله(ع)»، «25کربلا» و «31عاشورا» انجام شود.
3- «عملیات فتح» واقع در «پنج ضلعی» با پشتیبانی از لشکرهای «سیدالشهدا(ع)» و «19فجر».
4- «عملیات رعد» با پشتیبانی از لشکرهای «17علیبن ابیطالب(ع)» و «5نصر».
*قرارگاه قدس
«قرارگاه قدس» مأموریت داشت که پس از تصرف جاپایی که «قرارگاه کربلا» در منطقه «شلمچه» میگیرد، خط را تحویل بگیرد و ابتدا با لشگرهای «14امام حسین(ع)» و «8نجف» به پشت نهرِ «دو عیجی» برود و پس از آن لشکرهای «27محمد رسولالله(ص)» و «7ولیعصر(عج)» و «تیپ44 قمر بنیهاشم(ع)» به سمت «کانال زوجی» پیشروی کنند.
البته با توجه به
کاهش توان «لشکر14 امام حسین(ع)» که به علت «عملیات کربلای4» به وجود آمد، «تیپ44 قمر بنیهاشم(ع)» در احتیاط آن قرار گرفت. همچنین قرار شد که در مرحله دوم «لشکر14امام حسین(ع)» به «تیپ قمر بنیهاشم(ع)» و «لشگر 8نجف» به «لشگر 7ولیعصر(عج)» برای تأمین «کانال زوجی» کمک نمایند.
مانور «قرارگاه قدس» متکی بر این فرض بود که پس از تأمین جاپا از سوی «قرارگاه کربلا»، عملیات خود را آغاز کند. با توجه به تردیدی که نسبت به توان «لشکر 10سیدالشهدا(ع)» برای شکستن خط وجود داشت و با توجه به پیشبینی هوشیار بودن دشمن و کند شدن پیشروی نیروها در «پنج ضلعی»، موفقیت «قرارگاه قدس» متزلزل و نامطمئن به نظر میآمد. چنانچه فرماندهی «لشکر 14امام حسین(ع)» در مورد توجیه نیروهای خود نسبت به میزان موفقیت عملیات میگوید:
«ما بچهها را اینجور توجیه کردهایم که اینجا جز معجزه چیز دیگری خط را باز نمیکند.»
نحوه هماهنگی و چگونگی «عبور قرارگاه از قرارگاه» نیز یکی از مسائل عمدهای بود که همه اذهان را به خود مشغول میکرد، به طوری که گاهی بحث را به مرز انجام نشدن عملیات میرساند. فرماندهی «قرارگاه قدس» از قول فرماندهان لشکرهای14 و 8 میگوید:
«یک بحثی حسین خرازی و کاظمی دارند و میگویند تا پنج ضلعی تأمین نشده ما را وارد عملیات نکنید.»
البته مسئله عبور و معضلات آن تنها مختص به «قرارگاه قدس» نبود زیرا که «قرارگاه نجف» نیز ابتدا باید «لشکر 17 » و «5 نصر» را عبور میداد و در این زمینه مشکلاتی داشتند.
قائم مقام «لشکر17علیبن ابیطالب(ع)» نسبت به امکان شکسته نشدن خط از سوی «لشکر10» اشاره میکند و میگوید:
«اگر لشکر10 بماند همه میمانند».
کلاً در میان فرماندهان قرارگاهها و یگانها این اعتقاد وجود دارد که نبایستی تمام مسئله عبور و تعمیق عملیات، متکی به یک راهکار و تلاش یک یگان باشد.
معضلات فوق منجر به ابهام و تردید در «قرارگاه قدس» و در نتیجه انجام نشدن کار اساسی از سوی این قرارگاه شد. برادر «عزیز جعفری» در این مورد میگوید: «مسئله عبور، پیچیدگی و تناقض دارد».
*قرارگاه نجف
خطِ حدِ «قرارگاه نجف» از جنوب جادهی «شلمچه» تا «بوارین» میباشد. «قرارگاه نجف» در مرحله اول میبایست با تک به «بوارین»، پشتیبانی از کل عملیات را انجام میداد و پس از باز شدن جادهی «شلمچه»، «لشکرهای 17علیبن ابیطالب(ع)» و «5نصر» با عبور از «شلمچه» به سمت چپ - پشت «بوارین» - چرخش میکردند.
در موجِ دوم «تیپ قائم(عج)» و «لشکر105 قدس» وارد عمل میشدند. در مرحله سوم همزمان با انجام مرحله دوم از سوی «قرارگاه قدس» و تأمین جناح راست توسط «قرارگاه کربلا»، «لشکر 155 ویژه شهدا» و «تیپ 57 ابوالفضل(ع)» به «جزیرهی صالحیه» وارد شده و حد فاصل رودخانه «اروند» تا خط حد جناح راست «قرارگاه قدس» را در پشت «کانال روجی» تأمین میکردند.
چنانچه از طرح مانور معلوم میشود، مأموریت «قرارگاه نجف» عمدتاً تأمین جناح چپ عملیات میباشد با تهاجم به «بوارین» توسط «لشکر 21 امامرضا(ع)» نیز پشتیبانی از کل عملیات را انجام میداد.
پیچیدگی منطقه عملیاتی «قرارگاه نجف» با توجه به پوشش نخلها، کثرت نهرها و نیز وجود جزایر متعدد از یک سو و کیفیت توان یگانها و فرماندهی «قرارگاه نجف» از سوی دیگر منجر به بروز ابهامات زیادی میشد.
با توجه به ذهنیت و تصورات یاد شده و با توجه به اهمیت جناح چپ عملیات، بحثهایی که در این مورد انجام میشد به اندازه کافی و قابل توجه نبود. - غیر از بحث «بوارین» که به لحاظ نقش آن در پشتیبانی از کل عملیات، جسته و گریخته مورد اشاره قرار میگرفت.
در مجموع به لحاظ محدودیت زمان و ابهامات فراوانی که نسبت به عبور قرارگاههای «قدس» و «نجف» وجود داشت، در مورد مأموریت آنها بحثهای زیادی انجام شد.
*عملیات در غرب کشور
منطقهی «سومار» در مقایسه با سایر مناطق عملیاتی از نظر زمانی آمادهتر به نظر میرسید. با تعیین عملیات غرب به عنوان اولویت دوم، با وجود آنکه «قرارگاه نجف» در منطقهی جنوب مأموریت داشت قرار شد نسبت به منطقهی غرب نیز فعال برخورد نماید. در این رابطه مشکلات و مسائلی وجود داشت که برادر
«مصطفی ایزدی» در صحبت با «فرماندهی کل سپاه» موارد زیر را مطرح میکند:
1- اگر عملیات در جنوب پیش رفت، «ارتش» در انتظار «سپاه» نباشد و عمل کند.
2- با توجه به زمان ابلاغ شده برای عملیات در جنوب، برخورد یگانها با کار در غرب به چه صورت باشد؟
3- با توجه به اینکه کار مهندسی سنگین است چه کسی مسئولیت آن را بر عهده دارد؟
برادر «محسن رضایی» کل کار در غرب را به صورت زیر مرحله و زمانبندی میکند:
مرحله اول: شناسایی و مهندسی تا تاریخ 1365/10/20 انجام بگیرد.
مرحله دوم: طرحریزی آتش
مرحله سوم: نقل و انتقالات و استقرار
مرحله چهارم: عملیات
در مورد انجام عملیات از سوی «ارتش» زمانبندی آن قرار شد از سوی آقای «هاشمی رفسنجانی» به «ارتش» ابلاغ شود. در مورد کارهای مهندسی نیز قرار شد پس از برآورد، کارها با مسئولیت «قرارگاه مهندسی» انجام شود.
*مانور نفربر «خشایار»
طرح بهکارگیری نفربر «خشایار» و طراحی مانور آنها در
«کانالِ سلمان» تماماً متکی بر تدبیر و تلاشهای برادر «محسن رضایی» و مبتنی بر این تحلیل صورت گرفت که لازمه موفقیت در رویارویی با دشمن، داشتن ابتکار عمل میباشد. وی در این زمینه میگوید:
«بابررسیهاییکه شد و استفاده از نفر برخشایار در عملیات[های] والفجر و خیبر برای کشیدن وسائل و همچنین استفاده محدودی که لشکر فجر از این نفربر به عمل آورد و تجاربی که ما از این مسئله داشتیم و از طرفی به دنبال ابزار مناسبی بودیم که از آتش آن استفاده کنیم و آتش قویتری در مقایسه با دشمن داشته باشیم. لذا به فکر به کارگیری خشایار افتادیم».
وی سپس در مورد علت برگزاری مانور و کاربرد نفربر «خشایار» در «عملیات کربلای5 » میگوید:
«علت اینکه گفتیم بیایید مانور کنید و خودمان هم آمدیم برای این بود که ضعفها اینجا برطرف شود نه اینکه بروید پای کار و بمانید».
به نظر میرسید قسمتی از تردید و ابهام فرماندهان در زمینه «عبور و پشتیبانی» عملیات، خصوصاً در جناح راست میباشد و برادر «محسن رضایی» با طرح استفاده از نفربر «خشایار» و برگزاری مانور در «کانال سلمان» در نظر داشت ابهامات و تردیدهای موجود را برطرف نماید.
مهمترین مسئله در این مانور، کسب اطمینان نسبت به کیفیت «حرکت خشایارها در آب» و «بالا رفتن از سیلبند» میباشد که مستقیماً با هدف استفاده از نفربر «خشایار» برای ترابری نیرو، پشتیبانی و نیز کمک به غواصها در شکستن خط و پشت سر گذاشتن مواضع دشمن مرتبط بود.
انجام این مانور برای اطمینان از کارایی نفربرهایخشایار بسیار ضروری بود ولی به لحاظ
مشکلات عدیدهای که وجود داشت از جمله: انتقال خشایارها از تهران، جمعآوری موجودی یگانها، نصب دوشکا، آب انداختن در «کانال سلمان»، تقسیمبندی در آموزش و انجام مانور به نظر میرسید انجام مانور در فرصت و زمان موجود غیرممکن باشد. با پیگیری برادر «محسن رضایی» مانور در 1365/10/16 در «کانال سلمان» انجام شد. قابل ذکر است برای فردی که قبلاً منطقه را دیده و اکنون نیز شاهد شلوغی منطقه و حضور همگانی و مانور «خشایار»ها بود، این تغییرات شگفتآور به نظر میرسید چگونه در مدتی کمتر از پنج روز مقدمات این کار فراهم شده باشد.
این مانور نشان داد که استمرار آموزش خدمه میتواند نقش تعیین کنندهای در کاربرد «خشایار» داشته باشد، بالا رفتن نفربر از سیلبند عمدتاً به تجربه، ورزیدگی و مهارت خدمهها متکی است.
در مانور معلوم شد که در حال حاضر آمادگی لازم برای بالا رفتن خشایار از سیلبند وجود ندارد، بنابراین مأموریت استفاده از «خشایار» در عملیات تغییر کرد. برادر «محسن رضایی» با توجه به همین ملاحظات گفت: «فعلاً از خشایار فقط برای ترابری استفاده میکنیم».
پس از خاتمه مانور و بنابر ابلاغ قبلی، تدارکات میبایست «خشایار»ها را طی زمان کوتاه باقیمانده، به منطقه عملیاتی انتقال دهد و این خود، مستلزم تلاش و کوشش فراوانی بود که الحمدالله به خوبی انجام گرفت.
*طراحی عبور و پشتیبانی
مشکلات مربوط به عقبه از جمله مسائلی بود که باعث بروز ابهام و تردید در انجام عملیات میشد. در اولین جلسهای که پس از قطعی شدن منطقه «شلمچه» در «گلف» تشکیل شد به عنوان نخستین موضوع از سوی برادر «محسن رضایی» مورد تأکید قرار گرفت و در مورد آن بحث و بررسی انجام شد. فرماندهان یگانها طرحهای مختلفی را در این مورد ارائه کردند از جمله:
برادر «مرتضی قربانی»:
«یک جادهای را با کیسه گونی شن درست کنیم که ماشین تویوتا بتواند از روی آن تردد کند».
برادر «قاسم سلیمانی»:
«میشود جاده شنی درست کرد ولی نه با این پیشنهاد که برادر قربانی میگوید».
برادر «امین شریعتی»:
«پل نمیشود درست کرد، چون باد میآید و نمیگذارد بلکه بیاییم با پلها، اسکله درست کنیم. ببندیم پشت خشایار و در آنجایی که ارتفاع آب کم است به [50 سانت] کار بگیریم».
برادر «احمد کاظمی»:
«دو بشکه سنگ بیندازیم، بگذاریم داخل آب و بعداً روی آن کیسه گونی بگذاریم».
از آنجائی که عبور از «کانال پرورش ماهی» به عنوان یک محور اصلی و امیدوار کننده مطرح بود، توجه عمده برادران متوجه آن محور بود. افزایش اطلاعات نسبت به وضعیت منطقه پس از شناساییهای انجام شده و شکل گرفتن طرح مانور و تعیین گرههای اصلی عملیات از جمله عبور، عقبه و سایر موارد موجب شد تدابیر مناسبتری برای مسئله عبور و پشتیبانی اتخاذ شود.
قسمتی ازاین تدابیر بر پایه تمرکز امکانات و ایجاد مدیریت برای اولویتبندی عبور "گردانها" بود تا شاید از این طریق از شلوغی و به هم ریختگی منطقه جلوگیری به عمل آید. قسمت دیگر این تدابیر هنگامی شکل گرفت که مانور «خشایار»ها در «کانال سلمان» انجام شد و به طور نسبی جایگاه این نفربرها و نحوه به کارگیری آنها مشخص شد. برادر «محسن رضایی» طی جلسهای با معاونت دریایی «نیروی زمینی سپاه» به وی ابلاغ کرد که کلیه امکانات از قبیل پلهای کوثری، قایق لاور، خشایار و سایر موارد در چهار محور متمرکز شوند. بر این اساس چهار قرارگاه به نامهای عاشورا 1، 2، 3 و 4 تشکیل شد که مدیریت عبور را بر عهده داشتند. پس از آن دستورالعملی در 8 بند تنظیم شد تا با توجه به محدودیت زمانی، کار از سرعت و دقت لازم برخوردار شود. همچنین قرار شد قرارگاههای فوق تحت امر قرارگاههای اصلی عملیات باشند تا هماهنگیهای لازم به وجود آید.
*تلاشهای مهندسی در منطقه
ابتدا کلیه کارهای مهندسی منطقه با مسئولیت «قرارگاه کربلا» انجام میشد، ولی پس از آنکه هر سه قرارگاه در منطقه خط حد گرفتند روال قبلی تغییر کرد و برای فعالیتهای مهندسی سازمان جدیدی تعیین شد تا ناهماهنگی و افزایش تیمهای مهندسی کارها انجام شود تا تأخیری به وجود نیاید.
محدودیت زمانی موجب میشد محور تلاشها بر اساس اولویتها انجام شود. کارها به دو قسمت اساسی تقسیم شدند: یکی مهندسی قبل از عملیات و دیگری مهندسی در حین و بعد از عملیات.
کارهای مهندسی قبل از عملیات شامل پدسازی برای توپخانه، احداث، ترمیم و شنریزی جاده ها میشد. پیشبینی میشد که با توان موجود مهندسی سپاه و جهاد برای احداث 80 کیلومتر جاده،
اگر تمام کمپرسیها بسیج شوند. فقط میتوانند شبی 8 کیلومتر کار کنند و در نتیجه 1 روز زمان لازم دارندو در این صورت در تاریخ 1365/10/24 کار جاده به پایان خواهد رسید. در صورتی که میباید تمامی اقدامات لازم تا 1365/1/1- انجام میشد.
برادر «محسن رضایی» معتقد بود که تمامی کادرهای موجود مهندسی که از نظر اجرایی مجرب و ورزیده هستند، میباید بسیج شوند تا کارها سر و سامانی به خود بگیرند. وقتی فرماندهی «لشکر19 فجر» ضمن گزارشی میگفت: «جهاد نجفآباد به ما مأمور شد ولی میگویند: در سایت کار میکنند و دستگاههایشان آنجاست». برادر محسن با برداشتی که از عقبماندگیِ کار داشت خطاب به
برادر «مبلغ» - جانشین قرارگاه مهندسی - میگوید:
«برادران مهندسی برای چه به جلسه میآیند؟ اگر اینطور است جلسه نیایند، باید بروند در خط و بالای سر کار. اگر بخواهیم کار سریع انجام شود باید بروند سر کار ... اینقدر وقت کم است که نمیشود بحث کرد، باید رفت در منطقه بالای سر اینها».
پس از آن تمامی مسئولین مهندسی بسیج شدند و برای هماهنگی مهندسی و جهادهای واگذار شده به یگانها، به منطقه رفتند و پس از چند روز وقتی برادر
«مبلغ» گزارش کارها را به برادر «محسن رضایی» ارائه کرد، ظاهراً رضایتبخش به نظر میرسید.
*محمد درودیان-نگین ایران
انتهای پیام/