به گزارش سرویس فرهنگي
تفتان ما،
ابوالفضل صالحینیا رایزن کنونی فرهنگی ایران در سوریه کمتر از یکسال است در سمت جدید مستقر شده است اما سابقه قبلی او در کشور سوریه و نیز حضور طولانی وی در لبنان باعث شده وی آشنایی خوبی با شرایط منطقه به خصوص سوریه و لبنان داشته باشد.
حال در شرایطی که سوریه درگیر بحران گروههای تکفیری و تروریسی است و ایران نیز در این ماجرا حضور مستقیم دارد شرایط کار فرهنگی دشواریهای خاص خود را دارد.
در گفتوگویی که با صالحینیا در دفتر کار وی در دمشق داشتیم وی از دغدغههای خود برای احیای مجدد کرسیهای آموزش زبان فارسی در سوریه خصوصا در حلب گفت که با شروع بحران به حالت تعطیلی درآمده است.
وی همچنین معتقد بود که ایران اگر میخواهد حضور موثرتری در افکار عمومی جهان عرب داشته باشد باید کالای فرهنگی مناسب مخاطب عربی تولید کند و صرف ارائه آثار تولید شده ایران در این کشورها تاثیر کمی دارد.
این گفتوگو سرآغازی بر پرونده فارس در خصوص بحث فرهنگ و سوریه است که از هفته آتی انتشار آن آغاز خواهد شد.
مشروح گفتوگو با ابوالفضا صالحینیا را در ذیل بخوانید:
جناب صالحینیا راجع به فعالیتهای رایزنی فرهنگی ایران در دمشق صحبت کنید؟
رایزنی فرهنگی نمایندۀ رسمیِ فرهنگیِ نظام و متولیِ اجرای دیپلماسی فرهنگی است، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یکسری اهداف، مأموریت ها و سیاست هایی تعریف کرده است که نمایندگیهای فرهنگی چه در قالب رایزنِ فرهنگی مستقل و چه در قالب رایزنهایی که در سفارتخانهها مستقر هستند، در پی تحقق این اهداف و اجرای این سیاستها میباشند. از جمله مأموریتها میتوان اشاره کرد به معرفی اسلام اصیل و مکتب اهلبیت (ع)، معرفی ایران از لحاظ تمدنی و تاریخی و معاصر و انقلاب اسلامی، معرفی توانمندیها و پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران، به بیان دیگر ارائۀ چهرهای صحیح و منطبق بر واقعیت از ایران و تحقق راهبرد وحدت اسلامی و همچنین گسترش زبان و ادبیات فارسی.
این مأموریتها در قالب فعالیتهای متنوعی انجام میگیرند مانند برقراری ارتباطات و روابط عمومی، فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، هنری، همایش، میزگرد، انتشار مجله، تبادلِ دانشگاهی، برپاییِ نمایشگاههای هنری، برپایی هفتۀ فرهنگی و هفته فیلم .
البته کشور به کشور اولویتها متفاوت میشود، در سوریه برای ما زبان فارسی، وحدت اسلامی و ارائۀ چهرۀ واقعی ایران اولویت دارد چون شرایطِ خاصی داریم، در شرایطی فعلی سوریه کار برای وحدت اسلامی و تقریب مذاهب جزء کارهای اساسی ماست، در عین حال ارائۀ چهرۀ واقعی ایران را هم اولویت میدهیم چون تبلیغاتِ منفی علیه ایران زیاد است که چهره مشوهی از کشورمان ارائه میدهد حتی برای دوستانمان، نه اینکه دیدِ منفی داشته باشند بلکه دیدِ غیرصحیح دارند، از دوستان ما و علاقمند به ایران هستند ولی تصور میکند تهران شهری است مانند یک شهرِ درجه دوم کشور عربی است و در هر چهارراه یک ایست بازرسی وجود دارد یا زنها در خیابانها نیستند و .....
وقتی مهمانهایی برای اولینبار به ایران سفر میکنند، در بازگشت تا مدتها شگفتزده هستند. این وضع دوستان ماست حال تصور کنید وضع سایرین را. وقتی با مهمانان سوری که از ایران بازگشتهاند صحبت میکنیم _ شاید برای شما خندهدار باشد_ ولی مثلاً همۀ از نظافت تهران به نیکی و تعجب یاد میکنند که عجب شهر تمیزی است! من ندیدم کسی این نکته را نگوید! شاید این نکته برای ما عجیب باشد ولی این موضوع نشان دهنده تصوری است که قبل از سفر به ایران داشتهاند و پس از مشاهده عینی آنچنان غافلگیر میشوند که تهران را از نظر تمیزی برتر از اروپا میبینند یا نظم ترافیکی برای آنها خیلی جالب است و پیشرفت عمرانی شهر تهران.
در کنار معرفی چهرۀ صحیحِ واقعی ایران، گسترش زبان فارسی هم دراینجا برای ما اولویت دارد به خاطر اینکه سه دانشگاه سوریه گروه زبان و ادبیات فارسی دارند و تا مقطع کارشناسی دانشجوی زبان فارسی دارند.
*تاثیر منفی بحران سوریه بر آموزش زبان فارسی در این کشور
این امر با پیگیری رایزنی اتفاق افتاده است؟
بله سالها پیگیری و محقق شده است. البته در حال حاضر مشکلاتی در رابطه با آموزش زبان فارسی در دانشگاهها داریم چون هنگام آغاز بحران اساتیدِ اعزامی از ایران که در دانشگاه تدریس میکردند همه برگشتند، پیگیری و پشتیبانی آن با رایزنی است ولی وزارت علوم اعزام میکند ، الان گروههای زبان فارسی مشکلات زیادی دارند و چون استاد بومی کم دارند روی کیفیت و کمیت آموزشی تاثیر منفی گذاشته است. همچنین روی جذب دانشجو تاثیر منفی گذاشته است. ما دنبال این هستیم که این نقص را برطرف کنیم.
*گروههای زبان فارسی سرمایۀ فرهنگی ایران در سوریه است
چگونه باید این مشکل را حل کرد؟
راهحلش اعزام استاد از ایران به سوریه است. قبلاً بین 10، 12 استاد از ایران (به طور متناوب اعم از اعزامی و همچنین دانشجویان ایرانی دکترا در دانشگاههای سوریه) در اینجا تدریس میکردند که الان همه برگشتهاند و یک جای خالی اینجا ایجاد شده است. دانشگاههای سوریه هم کادرِ بومی خیلی محدود دارند البته در حال حاضر تعدادی بورسیه در ایران در حال تحصیل در رشته زبان فارسی در مقطع دکترا هستند که به تدریج درسالهای آینده پس از فارغ التحصیلی بازمیگردند _ که 3 تا 5 سال طول میکشد تا آنها درسشان را تمام کنند و بازگردند به اینجا و مشغول به کار شوند _ این چند سال خیلی برای ما حساس است که بتوانیم این گروهها را سرپا نگه داریم. البته حتی بعد از آمدن آنها هم باید حداقل یک استاد در هر دانشگاه حضور داشته باشد چون حضورِ استاد ایرانی برای زبان فارسی ضروری است؛ خیلی دنبال این هستیم که این مشکل را حل کنیم. ذهنیتی نسبت به سوریه در ایران وجود دارد مانند جنگ و ناامنی و انفجار و ترور که مانعی است برای اساتید که به سوریه بیایند و معمولاً داوطلب وجود ندارد، ما باید گروههای زبان فارسی را به عنوان سرمایۀ فرهنگی برای ایران محسوب کنیم و هزینههایی که برای گروههای زبان فارسی میکنیم را به عنوان سرمایهگذاری ببینیم .
چه تعداد دانشجوی زبان فارسی در سوریه مشغول تحصیل هستند؟
در دانشگاه دمشق در حال حاضر 80 دانشجو وجود دارد که البته حدود 450 دانشجو هم زبان فارسی را به عنوان زبان اختیاری انتخاب کردهاند. در دانشگاهها فارسیآموز زیاد داریم و تقریباً در تمام دانشگاهها داریم اما به عنوان رشتۀ تخصصی دانشجوی زبان فارسی الان 80 دانشجوی زبان فارسی فقط در دانشگاه دمشق داریم، در دانشگاه حلب به دلیل نداشتن استاد، پذیرش دانشجو متوقف شده است و تدریس فقط برای باقیمانده دانشجویان قبلی ادامه دارد. چند سال است پذیرش دانشجو ندارند تا دانشجوهای موجود فارغالتحصیل شوند. دلیلش هم نداشتن استاد است دانشگاه حمص هم فعلاً دایر است ولی آن هم مشکل استاد دارند.
*بخشی از فعالیتهای فرهنگی در سوریه مشترک برگزار میشود
چه میزان از برنامههایی که شما اینجا برگزار میکنید با طرف سوری مشترک است؟
برگزاری فعالیت مشترک در دستور کار همۀ نمایندگیها است و بخش عمدهای از فعالیتهای ما مشترک است البته مشترک هم به چند معنا است؛ یک زمانی از یک دستگاهِ سوری میخواهیم مشارکت عملی داشته باشد مثلاً با وزارت اوقاف برنامۀ مشترکِ مسابقات قرآنی داریم یعنی وزیر نماینده معرفی میکند، کمیتۀ داوری مشترک تشکیل میدادیم، مسجد و تبلیغات در اختیار ما میگذارند، مشارکینِ در مسابقه را برای ما تامین میکنند و ما هم بخشی از هزینهها را میدهیم و از ایران قاری و داور میآوریم. یا ما در دهه فجر با وزارت فرهنگ سوریه افتتاح نمایشگاه آثار تجسمی 4، 5 هنرمندِ ایرانی را برگزار کردیم که به ما سالن دادند، تبلیغات و دعوت هم خودشان انجام دادند. و ما هم هنرمندان را آوردیم و نمایشگاه را برپا شد. همچنین گروه موسیقی از ایران میآید که وزیر فرهنگ آن را افتتاح میکند و دعوتها را آنها انجام میدهند و این کار مشترک ماست. به همین شکل با دانشگاهها و مراکز دیگر ما کارهای مشترک انجام میدهیم.
از این مراسمها استقبال میشود؟
بله خیلی استقبال میشود. البته کارِ مشترک فقط با دستگاههای رسمی نیست گاهی ما کارِ مشترک با انجیاوها هم داریم یک انجمنِ دوستی ایران و فلسطین است که برخی از فعالیتهای ما به صورت کارِ مشترک با آنهاست، شب شعرهای، برنامههای مربوط به زنان و برنامههای مقاومتی ما اکثراً با این انجمن و انجیاوهای به صورت فعالیت مشترک است.
*فعالیت فرهنگی جبهه معارض در زمان بحران تعطیل شد
فعالیتهای جبهه معارض در سوریه چگونه است؟
از زمان بحران تعطیل شده است. قبل از بحران مراکزِ فرهنگی خارجی در سوریه فعال بودند، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و روسیه مرکز فرهنگی داشتند، کشورهای عربی هم حضور داشتند ولی مرکزِ فرهنگیِ مستقل ندارند بلکه با سفارت هستند؛ اینها فعال هم بودند.
این را از آن جهت گفتم میگویند یک بخشی از استعدادی که برای بالا گرفتن بحران در سوریه به وجود آمد به خاطر بذری بود که سعودیها در منطقه کاشته بود؟
بذری بود که سعودی کاشت ولی ربطی به فعالیتهای فرهنگی رسمی ندارد. سعودیها فعالیتهای زیرساختی داشتند، فعالیتهای آشکارِ فرهنگی به عنوان مرکز فرهنگی نبوده بلکه از خلال تبلیغ و جذب علمای دین و کمکهای خیریهای که داشتند فکر تکفیری را ترویج دادند. این فکر تکفیری به تدریج تاثیرگذار شده اینطوری نیست که یک ماه قبل از بحران شروع کرده باشند؛ از 30 سال پیش در مساجد و به ویژه در شهرستانها و روستاها که زمینه آمادهتر و مردم آگاهیشان کمتر است فعال شدند. مثلاً به ائمه جماعات کمک مالی میکردند آنها را میبردند عربستان آموزش میدادند، به مردم از طریق موسسۀ خیریه که همین ائمه جماعات توسط خودشان تأسیس میکردند کمک و نیرو جذب میکردند و بعد هم با گسترش گرایش به اسلام که در کشورهای اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد شد همه رفتند دنبال اینکه هویتِ دینی خودشان را بشناسند، هر کسی رفت دنبال مذهب خودش. سعودیها با توجه به تجربه و گسترشِ نفوذی که ایجاد کرده بودند در کشورهای عربی و اسلامی، اندیشۀ خود را به عنوان اندیشۀ اسلامی ترویج دادند، منتها این تاثیرش را در درازمدت گذاشت یعنی وقتی شرایط مهیا شد اینها یکدفعه سربرآوردند.
*بایکوت علما و اساتید سوری جبهه مقاومت در جهان عرب
البته عربستان سعودی از فرصت حج و داشتن مکه و مدینه برای جذبِ علمای دینی سوریه که معروف به اعتدال بودند استفاده کرد، ضمن اینکه آنها کسانی که بر راه و روشِ سعودیها عمل میکردند را در همایشهای بینالمللی جهانی دعوت میکردند، به آنها احترام میگذاشتند و شخصیت آنها را بزرگنمایی میکردند بر عکس کسی که نسبت به ایران گرایش پیدا و کمتر مطیع محض عربستان میشد یا با اندیشههای وهابیت در سوریه مخالفت میکرد بایکوت میشود و در خیلی از مجامع دعوت نمیوشد همینطور که الان اتفاق افتاده است، الان علمای سوریه که داخل سوریه هستند در هیچ مراسمی در جهان عرب دعوت نمیشوند ، چون عربستان از آن عاملِ فشارِ خودش استفاده میکند.
الان وضعیت فرهنگی در سوریه در حوزۀ تولیدات، سینما و تلویزیون در چه وضعی است؟
در شرایط جنگی طبیعتاً کارِ هنری کاهش پیدا میکند بخصوص جنگ در سوریه خیلی متفاوت بود میشود گفت جنگ داخلی بود، البته دخالت و حضور عناصر خارجی و نقشههای استعماری برانگیزنده بحران و مؤثر در ایجاد آن بود ولی عاملِ انسانی مردم اینجا بودند که خودش موجب شکاف در جامعه شد و وقتی شکاف در جامعه ایجاد میشود کارِ هنری دیگر کارِ راحتی در جامعه نیست، حالا مشکلات اقتصادی و حالت ناامنی و بیثباتی هم تاثیرگذار است، بنابراین سطح کارِ فرهنگی و هنری به شدت کاهش پیدا کرد. اما بعد از گذر از دوران خطر و تثبیت نظام، هم دولت برای اثبات عادی بودن وضعیت و هم مردم برای رهایی از شرایط ناامنی روانی، مایل هستند یک مقداری احساس کنند وضع متفاوت شده است. تقریباً از سال گذشته توجه به کارهای فرهنگی و هنری بیشتر شده است الان مرتب در شهرهای مختلف نمایشگاههای فرهنگی و جشنواره برگزار میشود.
سازمان سینمایی سوریه جایی شبیه مؤسسه سینمایی فارابی ماست الان روی تولید فیلم و سریال متمرکز شده است و عموماً موضوع آن هم جنگ داخلی سوریه است با پرداختن به جنبههای اجتماعی و سیاسی آن و تاثیراتی که در سطح جامعه گذاشته است. البته سالی بین 4 تا 7 فیلم بیشتر نمیتوانند تولید کنند ولی چون وزیر فرهنگِ کنونی خودش سالها رئیس سازمان سینمایی بوده خیلی روی تقویت صنعت سینمایی تمرکز کرده و به همین خاطر به نوعی فعالیت سازمان سینمایی بیشتر از سایر بخشهای فرهنگی و هنری است. چند روز پیش هم برنامۀ سال 2018 خودشان را اعلام کردند که حمایت از ساخت فیلم است و به کار گرفتن نیروهای جوان و حمایت از فیلمهای ساخت اول و در مجموع میشود گفت با توجه به شرایط سوریه خیلی کارِ خوبی دارد انجام میشود.
در حوزۀ صنایع فرهنگی فیلم و سریالی که در ایران تولید میشود اینجا مخاطب دارد؟
به طور مشص شبکه آیفیلم بینندههای خاص خودش را دارد و از این جهت آیفیلم اینجا شناخته شده است.
مخاطبِ قابل توجهی دارد؟
من ارزیابی ندارم ولی تقریباً میشود گفت قابل توجه است یعنی از کنار گفتوگوها و دیدارهایی که داریم مرتباً آیفیلم را ذکر میکنند و مشخص است این شبکه شناختهشده است اما اینکه چقدر میبینند نمیدانم اما آیفیلم به عنوان شبکۀ ایرانی که فیلمهای ارزشمند نشان میدهند شناخته شده است.
*کالای فرهنگی مناسب مخاطب عرب نداریم
البته در موضوع کالای فرهنگی، مشکل اساسی داریم. یعنی کالای فرهنگی که مثلاً مناسب مخاطب عربی تولید شود یا مناسبسازی شود ، در ایران نداریم یا بسیار کم داریم . مثلاً در زمینه فیلم ، همان تولیداتی که برای مردم خودمان داریم را به خارج هم عرضه میکنیم حالا بخش کمی از تولیدات ما جشنوارهای است که مخاطب خاص خودش را دارد ولی بقیه آن برای مخاطب ایرانی و فرهنگ ایرانی ساخته شده است، برای کسی ساخته شده که با آن آداب و فرهنگ و رسوم سنت ایران زندگی میکند و آشنا می باشد و حالا ما میخواهیم همانها را به خارج منتقل کنیم که این دیگر مناسب نیست.
توجه به کارِ مشترک هم خیلی کم بوده جزء مواردی استثنایی و انگشتشمار، البته باید برای کارِ مشترک ساختن تعریف داشت. اینکه کارگردان یا تهیهکنندهای میخواهد فیلمی در لبنان با هنرپیشههای لبنانی بسازد، نام این کارِ مشترک نیست، کارِ مشترک یعنی اینکه شما یک فیلمی بسازید که فیلمنامهاش و موضوعش دو فضا را در نظر گرفته باشد. مرحوم سیفالله داد فیلم «بازمانده» را در سوریه ساخت، موضوعش فلسطین است و به کل جهان عرب اختصاص دارد و برای همۀ آنها مهم است، محل ساخت سوریه بود، از بازیگر سوری استفاده کرد، فیلمنامه و کارگردانیاش ایرانی بود. به این میگویند فیلم مشترک و ما چنین چیزی خیلی کم داریم. اخیراً آقای حاتمیکیا فیلم «به وقت شام» را در مورد سوریه ساخته که می تواند یک کارِ مشترک محسوب شود .البته فیلم هنوز نمایش داده نشده و من اطلاعاتی در مورد آن ندارم.
با گروه فیلم «به وقت شام» ارتباط داشتید؟
وقتی آنها آمدند من ایران بودم. البته صحنههای فیلمبرداری این فیلم در خود دمشق نبود.
*نشر سوریه در هنگام بحران ارتباطش را با خارج کشور حفظ کرد
سرانۀ فرهنگی مثل کتابفروشی، سینما و غیره در سوریه چگونه است؟
سینما از ابتدا در سوریه ضعیف بوده یعنی حالت پرمخاطب نداشته و ربطی هم به بحران ندارد و بعد، بحران هم تاثیر گذاشته است. موضوع کتاب هم به شدت از بحران متاثر شد و قیمت کتاب بالارفت، چون سوریه از طرف اتحادیه اروپا، کشورهای عربی و آمریکا بایکوتِ اقتصادی هم شد و این بایکوت تاثیر گذاشت طبعاً کلِ کالاها از جمله کالای فرهنگی مانند ورق و جوهر و دستگاهها همه گران شدند، ارزش پول ده برابر کاهش پیدا کرد. یک استاد دانشگاه قبل از بحران حقوقش معادل هزار دلار بود الان همان حقوق را میگیرد ولی معادل صد دلار است، این آدم دیگر میتواند برود کتاب بخرد؟ البته این به معنای تعطیل شدن نشر کتاب در سوریه نبود چون سوریها ارتباطشان را با خارج حفظ کردند. در این زمینه از طریق حضور در نمایشگاههای خارجی کاهش فروش در داخل را جبران کردند .
البته سوریه در سریال خیلی در جهان عرب دستِ گستردهای داشت و دارد ، سریالهای سوری در جهان عرب پخش میشد و می شود . در ایران هم بعضاً پخش شد مانند سریال مدیر کل . ولی این بحران سبب شد عدۀ ای از هنرمندان از کشور بروند و حتی بعضی از آنها به گروههای سیاسی معارض ملحق شدند. برخی از آنهایی هم که اینجا ماندند بعد از مدتی به دلیل فشارهای مالی به شرکتهای لبنانی در زمینه دوبلاژ جذب شدند، دوبلاژ سوری خیلی قبل از بحران رواج داشت چون لهجۀ سوری برای جهان عرب شیرینتر و قابل فهمتر است.
ما چند سال است رسماً به دعوت دولت سوریه در این کشور حضور مستشاری داریم، الان خیلی از آمدن به سوریه هراس دارند، در رایزنی فرهنگی شما خط ارتباطی بین دمشق و تهران را از طریق اهالی فرهنگ و هنر توانستید برقرار کنید؟
شما دو موضوع را نباید با هم مقایسه کنید یکی موضوع رسانهای است و یکی هم موضوع ارتباط فرهنگی است، ارتباط فرهنگی شخص به شخص است، با نخبگان است. مثلاً ما یک شخصیت فرهنگی را که با دهها نفر دیگر مرتبط هست میفرستیم ایران. طبعاً وی پس از بازگشت، در جاهای مختلف، در محافل، در میان خانواده و دوستان در مورد آنچه دیدهاند و شنیدهاند صحبت میکنند اما آن تاثیر گسترده و آنی رسانه را ندارد. آن تصویر از طریق رسانهها منتقل میشود آن را دیگر باید از طریق رسانه جواب داد.
ما برای کارِ خودمان برنامه داریم مثلاً 5 هنرمند تجسمی دهه فجر آمدند سوریه برای افتتاح نمایشگاه، بعد از آن یک گروه موسیقی میآیند . این کار هم برای عرضه هنر ایرانی و نشان دادن پیشرفت و تحول در هنر ایران و هم برای اصلاح تصویر غیر واقعی ایران انجام میگیرد. در مقابل البته اصلاحِ تصویری که از سوریه در ذهن مردم ایران است کار ما نیست، اصلاحِ تصویر سوریه کارِ خود سوریهاست، سفارت سوریه در تهران باید این کار را بکند مانند اینکه ما داریم روی اصلاحِ تصویر ایران کار میکنیم.
به هر حال ما در یک جایی مشارکت کردیم که منافع ملیمان و هزینههایی که در این زمینه دادیم شاید در عرصۀ سخت موفق بودیم ولی در عرصۀ نرم هنوز جای کار دارد، اگر ما کاری نکنیم شاید بعداً قافیه را ببازیم. بالاخره رایزن فرهنگی چشم و بازوی جمهوری اسلامی در سوریه است؟
شما آن علامتِ سوالی که در اذهانِ مردم ما نسبت به حضور ما در سوریه وجود دارد را میپرسید.
آن روایتی که قرار است بعداً از اینجا و از طرف ما ارائه شود منظورم است؟
این کار ما نیست، موضوع ما ایران است، ما عکسش را انجام میدهیم ما از سوریها میخواهیم در مورد ایران بنویسند، اصلاح یا تصحیح چهرۀ ایران وظیفۀ ماست، تصحیح چهرۀ سوریه وظیفۀ مانیست. اینها در چارچوب وظایف رایزنی فرهنگی نیست ما برای مخاطب خارجی کار میکنیم مخاطب ما مردم محل ماموریت ما هستند در هر کشوری باشیم، آن طرف قضیه مسئولیتی ندارید البته غیرمستقیم میتوان فعالیت داشت مثلاً فرض کنید ما یک برنامه ادبی داریم، شب شعر و میزگردِ ادبی داریم از ایران کسی را دعوت میکنیم. به عنوان مثال در مأموریت قبلی که لبنان بودم آقای امیرخانی آمد لبنان و من با او آشنا شدم. حالا این که ایشان برگردد ایران کتابی در مورد لبنان بنویسد خارج از حیطه مأموریت ماست. البته تأکید می کنم این نوع اقدامات در تقویت روابط فرهنگی دو جانبه مفید است و ما تشویق میکنیم اما مسئولیت مستقیم نداریم.
اگر نهادهای فرهنگی داخلی ایران با شما تماس بگیرند شما میتوانید برای حضور آنها تسهیلات برقرار کنید؟
کارهای ما دو جنبه اداری_قانونی و محتوایی دارد. ما متولی جنبۀ محتوایی آن هستیم وقتی یک نفر یا یک گروه میخواهند بیایند یک روالی در ایران دارد که آن باید طی شود نامش اعزام است، این اعزام یک روندی دارد یک کسی باید پیشنهاد بدهد بعد برود در دستورِ کارِ شورای اعزام قرار بگیرد، شورای اعزام تایید کند بعد برود هیات نظارت بر سفرهای خارجی تایید شود بعد حکم زده شود تا او بیاید اینجا، ما هم متولیِ بحث محتوایی آن هستیم. در ایران دستگاههای ذیربط هستند که باید کارش را انجام بدهند که آن دیگر در چارچوب ماموریتهایشان و توان مالیشان است. مثلاً من میخواهم نمایشگاه برگزار کنم و میگویم فرضاً 5 هنرمند میخواهم. من اینجا نمایشگاه را برگزار میکنم ولی اینکه از آنجا چه کسی بیاید و چگونه بیاید، تأیید شود یا نشود، آن دیگر روالِ قانونی خودش را دارد و در اختیار نمایندگی فرهنگی نیست. واحدهای ستادی ذیربط طبق روال و مقررات تنظیم شده، عهدهدار این بخش کار هستند.
انتهای پیام/