به گزارش پایگاه خبری
تفتان ما، جواد جمشیدزهی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: در سالهای طولانی بسیاری از جوامع انسانی از عدم حضور زنان در جایگاههای مختلف اجتماعی و عدم ایجاد فضای لازم برای استفاده از ظرفیتهای بالقوه فکری و مدیریتی زنان دچار خسران شدهاند که این موضوع در دهههای اخیر باعث تغییر نگرشهای اساسی برای ایجاد تعادل در منابع انسانی و رفع تبعیض به جهت مشارکت همه مردم در ساختارها و مناصب مدیریتی شده است.
امروزه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته به لحاظ اجتماعی، حدود ۴۰ درصد از مناصب تصمیمگیری و مدیریتی در اختیار زنان است درحالیکه در کشورهای درحالتوسعه به دلیل تلقی نادرست از روحیات و توانمندیهای زنان، به این موضوع توجه چندانی نمیشود. بر اساس آمارهای موجود در حال به طور متوسط کمتر از ۳ درصد از مناصب مدیریتی در کشورمان در اختیار زنان است که برای تغییر این شرایط به چیزی فراتر از قوانین الزامآور نیاز است و مستلزم تغییر نگرش تمام آحاد جامعه نسبت به این موضوع است. باید توجه داشت که بر اساس اصول اثبات شده علم مدیریت، نگاه سهم خواهان و جنسیتی به این مقوله جایگاهی ندارد و تنها وابسته به ویژگیهای انسانی و بهدوراز جداسازی میان مرد و زن است.اصولی که نتیجه عدم توجه به آنها، سهم اندک بانوان در منطقههای مدیریتی است. در نظریههای رهبری مانند نظریههای شخصیتی، نظریههای رفتاری و نظریههای اقتضایی، بررسی میشود که چه چیزهایی میتواند فرد را بهعنوان یک رهبر اثربخش درآورد که این امر فارغ از تفاوتهای میان زنان و مردان مورد بررسی قرار میگیرد.
یکی از مهمترین شاخصههای توسعهیافتگی در زمینه مدیریت شهری، ایجاد فضا و شرایط لازم برای مشارکت پایدار اقشار و گروههای اجتماعی در راهبری امور شهری از تمام طبقات اجتماعی، گروههای سنی و بخصوص فارغ از نگاه جنسیتی است. بدیهی است که رویکردی اینگونه، بیشتر از آن که وابسته به دغدغههای شخصی مسئولین ارشد شهری باشد، نیازمند ایجاد سازوکارها و تعریف فرایندهای مشخص برای تسهیل در بهوجودآمدن چنین مشارکتی است. بررسیهای انجام شده در حوزه برنامهریزی شهری نشان میدهد، بهترین راهکاری که میتوان در برابر چالشهای موجود در شهرها اتخاذ نمود، تقویت سرمایههای انسانی و منابع اجتماعی است. به عبارتی توجه به راهبردهایی که مبتنی بر محلهمحوری و مشارکت حداکثری شهروندان باشد، میتواند نقشی بهمراتب اساسیتر از تمرکز صرف بر مسائل مبتنی بر کالبد شهرها داشته باشد. در این میان، نقش اساسی زنان در مدیریت خانواده، علاوه بر وظایف و مسئولیتهای شغلی محتمل خارج از فضای خانه و خانواده، باعث بهوجودآمدن بینشی دقیقتر در این قشر از جامعه نسبت به فضاهای عمومی شهری و زیرساختهای مرتبط با آن که موردنیاز همه افراد جامعه است، میگردد. اینگونه است که تجربیات بسیاری از حضور و نقشآفرینی زنان در ساختارهای مدیریتی و تعیین خطمشیهای موفقیتآمیز در حوزه شهری بهخصوص در سطح محلات وجود دارد.
یکی دیگر از بسترهای مناسبی که میتواند محلی برای ایفای نقش مدیریتی زنان در حوزه مدیریت و برنامهریزی شهری باشد، شوراهای اسلامی شهرهاست که ظرفیتی وسیع برای نشاندادن قابلیتهای زنان در این عرصه و در نتیجه توسعه کارآمد شهرها دارد. ظرفیتی که به دلایل مختلفی از جمله عدم اعتمادبهنفس و گاه عدم انگیزه لازم برای حضور در انتخابات در جامعه زنان متخصص و نیز وجود نارساییهای فرهنگی در عموم جامعه، مورد غفلت واقع شده و مشارکت مطلوبی محقق نشده است.
زنان بنا به طبیعتشان قادرند چند کار مختلف را به طور همزمان انجام دهند و روی همه آنها هم تمرکز کافی داشته باشند و این چیزی است که از عهده مردان برنمیآید؛ بنابراین طبیعی است که اجرای پروژههای پیچیدهای که دارای فرایندهای متنوع و مختلفی است که باید همراه با هم انجام شوند به مدیران زن واگذار شود. علاوه بر این، هنگامی که صحبت از نظم و انضباط در برنامهریزی و اجرا به میان میآید زنان دارای قابلیتهای فراوانی هستند که این امکان را به آنها میدهد تا ضمن انجام برنامهریزیهای دقیق و پیشبینی عاملهای مختلف، فرایند هماهنگی و همراه ساختن عوامل گوناگون با برنامههای پیشنهادیشان را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانند.
انتهای خبر/