۰

روایت خواندنی احیای بیمارستان جیرفت/دوست دارم دانشجو با عشق به کلاسم بیاید/نگران آینده دانشجویان امروزی هستم

یک استاد دانشگاه گفت: در گذشته وقتی نسبت به برخی اساتید حس ترس داشتم سر کلاس چیزی یاد نمی‌گرفتم و از این حالت خوشم نمی‌آمد، بعد به خودم گفتم می‌خواهم استادی شوم که دانشجو از ترس حضور و غیاب سر کلاس من ننشیند، دوست داشتم که دانشجو با عشق اینکه کلاس دکتر حیدری است بر سر کلاس بیاید
به گزارش سرویس اجتماعي  تفتان ما، به نقل از خبرنگزاری سینا، حسین حیدری، فوق تخصص بیماری‌های عفونی کودکان از دانشگاه تهران و عضو فعال بسیج جامعه پزشکی قم است که عضویت هیئت علمی بیمارستان آموزشی- درمانی حضرت معصومه(س) این استان را نیز بر عهده دارد و عصر‌ها در کلینیک ویژه دانشگاه طبابت می‌کند.
 
این استاد جوان متولد سال ۱۳۵۰ است؛ در گذشته ریاست بیمارستان امام خمینی(ره) جیرفت را برعهده داشته و هم اکنون نیز خدمات قابل توجهی را انجام می‌دهد؛ با توجه به اینکه در آستانه روز معلم قرار داریم بر آن شدیم تا برای آشنایی بیشتر با این معلم پزشک گفت‌وگویی داشته باشیم.
 
- لطفا کمی از زمان ریاست بیمارستان جیرفت و پیشرفت این بیمارستان برایمان بگویید.
پس از گذراندن دوره تخصص، ریاست بیمارستان جیرفت را بر عهده گرفتم؛ بیمارستان جیرفت یک بیمارستان درجه سه بود که در ابندا شروع به تعمیر زیرساخت‌های آن کردیم و تعمیر بخش‌ها آغاز شد؛ اورژانس این بیمارستان در ابتدا با ۱۵ تخت شروع به فعالیت کرده بود اما در ادامه ما تعداد تخت‌ها را افزایش داده و به ۹۰ تخت رساندیم، همچنین بخش‌های آی سی یو و سی تی اسکن را نیز به بیمارستان اضافه کردیم، اما در سال ۸۲ وقتی زلزله بم رخ داد، مردم برای درمان به بیمارستان هجوم آوردند، این امر باعث شد که در روز زلزله سی تی اسکن بیمارستان بسوزد و دیوار بیمارستان نیز خراب شد
تعداد بیماران بسیار زیاد بود، در مدت زمان درمان و پذیرش زلزله زدگان به مدت چهار روز به خانه نرفتم و شبانه روز در حال خدمت رسانی به مجروحان بم بودیم؛ همچنین حدود ۶۰ بیمار را نیز با هلیکوپتر به بیمارستان امام خمینی(ره) تهران اعزام کردیم.
 
پس از این جریان کمکی به بیمارستان جیرفت نشد و همه کمک‌ها به بم سرازیر می‌شد؛ در آن زمان بنده به شبکه پنجم صدا و سیما زنگ زدم و مشکل خود را بیان کردم.
 
وزیر بهداشت آن زمان صدای من را شنیده بود و شروع به کمک‌رسانی بیشتر کرد، همچنین‌‌ همان شب نیز یک خانم ایرانی مقیم آمریکا صدای من را از تلوزیون شنیده و تحت تاثیر قرار گرفته بود و موضوع را با همسرش آقای جوادی که در این کشور کارخانه ماشین سازی داشت در میان گذاشته بود؛ یک شب ساعت سه بامداد آقای جوادی با من تماس گرفت و گفت: "آقای دکتر می‌خواهم دیداری با شما داشته باشم و به بیمارستان شما کمک کنم"؛ و بعدها ایشان کمک‌های فراوانی را به بیمارستان ما ارائه داد.
 
 خوشبختانه در مجموع با گرفتن بودجه، بیمارستان ما تبدیل به یک بیمارستان درجه یک شد؛ جیرفت دانشگاه نداشت اما پس از پیشرفتی که حاصل شد، بیمارستان به دانشگاه تبدیل و بنده به عنوان ریاست دانشگاه فعالیت داشتم.
 
هم اکنون دانشگاه علوم پزشکی جیرفت به یک قطب پزشکی در کشور تبدیل شده، به شکلی که سالیانه حدود ۳۰ دانشجو در رشته‌های مختلف در این دانشگاه جذب می‌شوند؛ درواقع اقدامات ما جهادی بود.
 
_پس از اینکه ریاست دانشگاه جیرفت را بر عهده گرفتید، زمینه تدریس شما در دانشگاه قم چگونه فراهم شد؟
پزشکان پس از پایان تدریس برای گذراندن طرح در نقطه‌ای از کشور متعهد می‌شوند؛ پس از پایان فوق تخصص و شش ماه حضور در قم به رئیس دانشگاه درخواست تدریس و عضو هیئت علمی شدن را ارائه دادم که دانشگاه اعلام کرد به دلیل داشتن نیرو نیاز به پذیرش نداریم و مقرر شد که به شکل حق التدریس و ساعتی کار کنم، اما پس از شش ماه تعدادی از دانشجویان در دانشگاه جمع شده و از تدریس بنده حمایت کرده بودند و تقاضای استخدام رسمی من در دانشگاه را کردند، باقی اساتید نیز علاقمند به تدریس بنده شده و پیشنهاد داده بودند که من به عنوان هئیت علمی دانشگاه استخدام شوم، درواقع همان دانشگاهی که بنده را نمی‌خواست با فراخوان من را به استخدام درآورد.
 
برای مدتی مدیر گروه رشته عفونت کودکان بودم، هم اکنون نیز معاون آموزش کودکان هستم؛ در ابتدا فقط دانشجوی پزشکی تربیت می‌کردیم اما هم اکنون خوشبختانه با همکاران دیگر، رزیدنت و دستیار کودکان را نیز اضافه کردیم که در حال حاضر سال پنجم تدریس را می‌گذرانیم.
 
- چگونه یک استاد آنقدر برای دانشجو جذاب می‌شود که خود دانشجو تقاضای ادامه تدریس وی را می‌کند؟
آنچه که از خود دانشجویان شنیده‌ام این بود که شما دلسوزانه در کلاس تدریس می‌کنید، احساس می‌کنیم درس‌هایی که ارائه می‌دهید خودتان فهمیده‌اید و آن را حفظ نکرده‌اید همچنین اخلاق، رفتار و ادب من برای دانشجویان خوشایند است.
 
در آن زمان با توجه به ظاهر مذهبی خاص بنده و اینکه برخی دانشجویان نگاهی دیگرگونی نسبت به من داشتند رفته رفته با ارتباط مناسب و تعامل دو طرفه شرایط به خوبی پیش رفت و رابطه‌ام با دانشجویان بسیار نزدیک شد؛ درواقع یک رابطه دوستی همراه با احترام و استادانه با دانشجویان دارم که دانشجویان حتی می‌توانند برخی مشکلات خانوادگیشان را با من مطرح کنند.
 
سر کلاس من دانشجو به خواب نمی‌رود و وقتی وارد بخش می‌شدم رفتاری که با بیماران داشتم برای دانشجویان خوشایند بود؛ یعنی من را به عنوان یک الگو و استاد برای خود قرار داده بودند البته این سخن دانشجویان است و نمی‌توانم بگویم واقعا اینگونه است یا خیر.
 
- با توجه به اینکه شما روزی دانش آموز و دانشجو بودید، راجع به تفاوت آن دوران و امروز برایمان بگویید و اینکه در آن زمان چه کمبود و مشکلاتی وجود داشت که شما را به عنوان یک دانش آموخته رنج می‌داد؟
در آن دوران یکی از مسائلی که خودم را رنج می‌داد حالت ترس و وحشتی بود که از معلم و اساتید داشتیم؛ در گذشته وقتی نسبت به برخی اساتید حس ترس داشتم سر کلاس چیزی یاد نمی‌گرفتم و از این حالت خوشم نمی‌آمد، بعد به خودم گفتم می‌خواهم استادی شوم که دانشجو از ترس حضور و غیاب سر کلاس من ننشیند، دوست داشتم که دانشجو با عشق اینکه کلاس دکتر حیدری است بر سر کلاس بیاید.
 
وقتی سریال دکتر قریب از تلویزیون پخش می‌شد برایم خوشایند بود به این دلیل که دکتر قریب الگوی من بود همچنین دکتر سیادتی که فوت شد نیز یکی دیگر از الگوهای من بود؛ وی وقتی وارد بخش می‌شد عادت داشت از آبدارچی تا پرستار بخش به همه سلام می‌کرد و نمی‌گفت که من پزشک هستم و کارگر باید به من سلام کند!
 
سعی دارم که با این روش جلو بروم تا مردم پزشکان را دوست داشته باشند، در عین حال نیز سعی نمی‌کنم به شکلی رفتار کنم که دانشجو سوء استفاده کند و سوار بر استاد باشد.
 
-شما در حوزه بیمارستان صحرایی نیز فعالیت می‌کنید لطفا کمی از این نوع فعالیت خود برایمان بگویید؟
سال‌های گذشته به مناسبت‌های مختلف برای همکاری و ارائه خدمت به مناطق محروم با بسیج همکاری داشته‌ام، در ابتدا با من تماس گرفته می‌شد و یک یا دو روز با اعلام قبلی بیماران را به شکل رایگان در مناطق محروم ویزیت می‌کردم و در طول سال هر زمانی که اعلام شود با کمال میل قبول می‌کنم.
 
-در خدماتی که به شکل رایگان به مناطق محروم ارائه می‌دهید آیا خاطره یا نکته خاصی وجود داشته که تلنگر یا درسی برای شما باشد؟
یک بیمار در بیمارستان صحرایی پیش من آمد که بسیار محروم بود و دمپایی که به پا داشت آنقدر پاره بود که حتی نمی‌توانست با آن راه برود؛ ۹ ماهی بود که بیماری داشت اما به دلیل نداشتن پول ویزیت نمی‌توانست برای درمان به پزشک مراجعه کند، وقتی که به ما مراجعه کرد خیلی خوشحال شده بود، به جاهای مختلف نیز که مراجعه کرده بود به وی گفته بودند که باید نوبت بگیری که این موضوع برایش خیلی سخت بود؛ در این شرایط من بسیار تاسف خوردم زیرا فکر می‌کردم چون خودم می‌توانم زندگی‌ام را بدون مشکلات مالی بگذرانم پس همه اقشار جامعه هم وضع مالی خوبی دارند!
 
با دیدن این بیمار تلنگری به من زده شد و به دوران کودکی خود برگشتم و یادم آمد که در دوران کودکی پدرم فوت شد و ما ۷ خواهر و برادر بودیم که با سختی زیادی بزرگ شدیم و به خودم گفتم آقای دکتر پزشک شدی کمی حواست را جمع کن!
 
دلم سوخت که یک فرد به دلیل فقیر بودن ۸ ماه است که با بیماری خود دست و پنجه نرم می‌کند، در این حالت علاوه بر پول ویزیت درخواست کردم تمامی داروها را رایگان به وی بدهند که خدارو شکر مشکل او حل شد.
 
و در پایان؛
من از آینده دانشجویان امروز نگران هستم به این دلیل که در آن زمان دانشجویان بیشتر درس می‌خوانند و مطالعه زیاد داشتند اما امروزه با ورود تکنولوژی مانند موبایل و اینترنت فقط به اطلاعات مورد نظر نگاهی می‌اندازند که این موضوع در علم پزشکی مضر است که امیدوارم این مشکل در سطح جامعه حل شود.
انتهای پیام/
دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۴۷
کد مطلب: 431816
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *