۰

فرجام کشور بعد از جشن برجام چه خواهد شد؟

استعمار یکی از مواردیست که در جلسات اشراف زادگان نمی شود از آن بحث کرد، یا با عباراتی حداقلی در شمال مدیترانه از آن سخن گفت؛ بسیاری از مردم از تبعات آن رنج میبرند و ترجیح می دهند تظاهر نمایند که آن موضوع اصلاً اتفاق نیفتاده است!
فرجام کشور بعد از جشن برجام چه خواهد شد؟
به گزارش سرویس سياسي تفتان ما، به نقل از "کوگانا"، استعمار یکی از مواردیست که در جلسات اشراف زادگان نمی شود از آن بحث کرد، یا با عباراتی حداقلی در شمال مدیترانه از آن سخن گفت؛ بسیاری از مردم از تبعات آن رنج میبرند و ترجیح می دهند تظاهر نمایند که آن موضوع اصلاً اتفاق نیفتاده است!

و چنین پیداست که این روند تبدیل به موضعی رسمی نیز شده است اکنون نیز مؤسساتی که مانند بانک جهانی و موسسه ی انگلیسی توسعه مدیریت آن را بعهده دارند ضمن گفتگو  درباره ی توسعه ی بین المللی سعی کرده اند تاریخ استعمار را بصورت سازمان یافته از تاریخ جهان و اذهان محو کنند.

بر اساس روایت رسمی اینها کشورهای در حال توسعه از این جهت فقیر مانده اند چون مشکلات خاص خود دارند، در حالیکه کشور های غرب از این جهت ثروتمندند؛ که آنها بصورت جدی تلاش و کوشش کرده اند، و سیاست های صحیح را دنبال کرده و ارزش های اختصاصی خود را توسعه داده اند و اگر غرب بسیار پیشرفت کرده است، و اگر اینها و به سایر کشورها بزرگواری و لطف می کند و اندکی حمایت به آنها عرضه می کنند صرفاً بخاطر اینست؛ که اینها بتوانند گامی را به جلو بردارند.

استعمارگران حتی وقتی به اقدامات خود اعتراف می کنند از آن بعنوان جرم یاد نمی کنند، بلکه آنرا یک بهره و فرصت برای کشورهای مُستعمَره بحساب می آورند و آنرا مساعدتی در بالابردن آنها از پله های تمدن و ترقی می شمرند.

اما تاریخ نگاری چیزی متفاوت را به ما می گوید و سئولات سختی را از این موضوع مطرح می کند که اروپایها چشم خود را بردآن می بندند و خوش ندارند درباره ی آن سخنی به میان آید، جبران خسارت؟ اما علیرغم تلاش های مسمر شان برای خاموش کردن این مطلب اما این موضوع بار دیگر به در سطح بالای گفتگوهای روز خود را متبلور می کند.

مدتی قبل بحث و گفتگو در اتحادیه آکسفورد پیرامون چگونگی تعامل با قضیه درخواست خسارت توسط  نماینده مجلس هند شاشی تارور که بیش از  3 ملیون بیننده  را در سایت  Youtube بخود جذب کرده بود بالا گرفت.

خطر نهفته در پیگیری دریافت خسارت این است که روایتگر آن باید سری را به عقب برگرداندچون می گوید: فقر فعلی در نیم کره جنوبی سیاره زمین پدیده ی طبیعی نیست بلکه دول غربی با اقدامات استعماری آنرا بوجود آورده اند و این جریان با ادعای بهره رسانی  چیزی جز غارت ثروت جنوب نیم کره نبود.

وقتی از میراث استعمار سخن می گوییم برخی حقائق شوک آور درک انسان عصیان زده می کند، هنگامیکه اروپائیها به آمریکا ی لاتین در سال  1492، رسیدند تعدادساکنن اصلی در آن زمان بین 50 تا صدملیون نفر می رسید و در آستانه ی نیمه قرن هفدهم این تعداد به 3/5 ملیون نفر کاهش یافت. اغلب تلفات بسبب امراض و بیماریهائی بود که بیگانگان در آنجا شیوع دادند و بقیه را سربریدند یا بسبب بردگی و گرسنه کردن تا دم مرگ و آواره کردن بقتل رساندند.

اروپائیها چه می خواستند؟ ماجرا از این قرار بود! که میان سالهای 1503 تا 1660، 16 ملیون کیلوگرم نقره را به اروپا انتقال دادند تا ذخیره اروپاییها از این معدن به سه برابر برسد، و در آغاز قرن 19 اروبایها از رگهای مردم آمریکای لاتین بالغ بر 100 ملیون کیلوگرم نقره به اقتصاد اروپا تزریق کردندذتا همین مورد بخش عمده ی از سرمایه ی انقلاب صنعتی شان باشد.

اروپائی ها احتیاجات خود را از دسترنج کارگران مستعمرات برآورده کردند در معادن یا در مزارع  نه تنها با برده کشیدن بومیان بلکه از آفریقا نیز حدود 15 ملیون نفر برده را به مستعمرات شمال آمریکا منتقل کردند، ساعات کار اجباری (بردگی) که برده ها را به کار می گماردند به 222.5 ملیون ساعت در طول سالهای 1619 تا 1865 میرسد که اگر به دلار آمریکا آنرا محاسبه کنیم به 97 تریلیون دلار می رسد.

هم اکنون 14 کشور حوزه کارائیب به محاکمه ی انگلستان برای دریافت خسارت ناشی از برده داری اقدام کرده اند، آنها تاکید دارند که در پایان سالهای بردگی 1834 به بردگان خسارتی پرداخت نکرده است، و فقط ادعای  رهائی آنها را مطرح کرده است، در حالیکه  200 ملیون یورو بحساب امروزی تنها از این مورد بدهکار است.

در واقع باید گفت: اروپا مستعمرات را رشدی نداد بلکه این مستعمرات بوده اند که موجب رشد اروپا شده اند.
Image result for Enough of aid – let’s talk reparations  Jason Hickel
 یا در هندوستان وقتی انگلیس آنجا را اشغال کرد، نظام کشاورزی آن کشور را به طور کامل تغیر داد و محصولات سابق امرار معاش مردم را نابود کرد تا مسیر را برای محصولاتی که خود می خواست به اروپا صادر کند که در نتیجه آن نزدیک به 29 ملیون هندی از گرسنگی مردند، در آواخر دهه پایانی قرن نوزدهم، این چیزی است که مورخی بنام مایک دیویس آنرا از آخرین قتل عام ویکتوریا نامید.

 همچنین استعمارگران انگلیسی، هندوستان را به بازاری تحت اسارت کالاهای خود تبدیل کردند و صنعت ملی هندوستان را که روزی باعث شگفتی خود انگلیسی ها بود نابود ساختند، هندوستان در آن دوره  27%  از اقتصاد جهان را براساس گزارش آنگوس مدیسون اقتصاد دان در اختیار داشت که هنگام ترک هندوستان این رقم به 3 درصد رسید، همین وضعیت برای چین پس از اشغال توسط انگلستان رخ داد و سهم اقتصاد جهانی چین پس از کالاهای وارداتی انگلیس به آن کشور از 35% به 7% رسید و اروپاپائیها همزمان با این اتفاقات سهم جهانی اقتصاد را تا  60% بدست گرفتند.

آفریقا، کنگو، طمع بلژیکی ها در بدست آوردن عاج و کائوچو باعث کشتن و قتل 10 ملیون کنگوئی شد یعنی این تعداد انسان فدای تزئینات بروکسل  امروز مقر اتحادیه  اروپا شد.

حالا روز اعتراف بدهی سنگین غرب به جهان فرا رسیده است، گرچه پرداخت خسارت حتی با پرداخت همه ثروت جهان به قربانیان نیز جبران نمی شود ولی مهمتر اینست که تلاش کنیم تا غریزه و روحیه ی استعماری غرب را هروقت سرهولناک خود را براورد درهم بشکنیم جریانی که اکنون تلاش دارد در قالب سیطره و برتری جوئی بر سرزمین ها و قراردادهای تجاری ناعادلانه آن را اجرا کند.

نویسنده در پایان نتیجه گیری می کند: شاشی تارور نماینده مجلس هند خسارتی یک یوروئی را بصورت نمادین، بعنوان اعتراف به حقائق تاریخی از انگلیس ها درخواست کرده بود گرچه یک یورو دقیقاً در مقابل رنج پایدار تحمیلی از  استعمار دردی را دوا نمی کند ولی حداقل این قصه ماجرا  و روایتگری صحیحی از بدهکاری سرسام آور غرب به جهانیان و غیرقابل فراموشی آن را قابل درک کرده است و ما را هوشیار می کند تا به برقراری حلقه ی برقراری توازن ضروری در سیستم اقتصادی حال حاضر جهان بیندیشیم.
نویسنده: جیسون هیکل
ترجمه: عبدالمجید اورا
انتهای پیام/
شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۳
کد مطلب: 425061
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *