به گزارش سرویس حوادث
تفتان ما، زن 23 سالهای که به اتهام قتل غیر عمد همسر برادرش توسط کارآگاهان پلیس اصفهان دستگیر شده بود در اداره مشاوره و مددکاری به کارشناس مشاوره پلیس گفت: در 18 سالگی به علت شکست در عشقی که برایم پیش آمده بود چندین بار دست به خودکشی زدم تا اینکه خانواده مجبور شدند به خواسته من که میخواستم بروم تهران و آنجا زندگی کنم موافقت کنند.
پدرم در تهران خانهای را برایم اجاره کرد و من در یک شرکت تبلیغاتی کار میکردم. گاهی وقتها خواهرم پیشم میآمد و برای اینکه در تهران اتفاقی برایم نیفتد تمام رفت و آمدهایم حساب شده بود. دوست زیادی نداشتم ولی با این حال به خاطر مزاحمتها و خطرات احتمالی یک اسلحه خریدم و همیشه آن را همراه خود داشتم. چون فکر میکردم که این اسلحه برایم امنیت ایجاد میکند.
شرایط خیلی خوب بود، داشتم کار میکردم و احساس آرامش داشتم تا اینکه بعد از سه سال زندگی در تهران به خواسته پدر و مادرم دوباره به اصفهان برگشتم. در کنکور شرکت کردم و در رشته فیزیک قبول شده و شروع به ادامه تحصیل کردم.
روز حادثه قرار بود به خانه برادرم بروم و یک وسیله آرایشی را که برای زن داداشم خریده بودم به وی تحویل دهم و از آنجا به کتابخانه دانشگاه بروم و کتاب را تحویل دهم. به خانه برادرم رفتم مثل همیشه با شهره شروع به صحبت و خوش و بش کردم. سپس شهره که روی مبل نشسته بود و داشت کتاب میخواند و بعضی از اصطلاحات پزشکی را که متوجه نمیشد از من میپرسید رفتم تا آن وسیله آرایشی را که برایش خریده بودم به وی تحویل دهم. وقتی سراغ کیفم رفتم متوجه شدم که دسته اسلحه از آستری کیف بیرون آمده. ن
میدانم چرا اسلحه روی کیف آمده بود.
خواستم که دسته اسلحه را داخل کیف بگذارم تا شهره آن را نبیند، ولی ن
میدانم که کی ضامنش کنار رفته بود. وقتی من اسلحه را به داخل کیف هل دادم شلیک شد. وقتی به خود آمدم متوجه شدم شهره روی زمین افتاده و گلوله به سرش اصابت کرده است .داشت از سرش خون میآمد، مات و مبهوت شده بودم فقط بعد از اینکه به خودم آمدم به فکرم رسید که یک جوری صحنه را به هم بریزم که انگار سرقتی اتفاق افتاده اتاقها را به هم ریختم، لباسهای داخل کمد را بیرون ریختم، کشوها را نامرتب کردم و یک لحظه چشمم به طلاهای شهره افتاد و برای اینکه کسی شک نکند آنها را برداشته و از خانه بیرون رفتم.
قرار بود کتابخانه بروم برای همین رفتم کتابخانه دانشگاه، کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان بردهایم. پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است و نمرده و بعد من به آنها ثابت میکنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم و از اینکه شهره را کشتند متوجه شدم که شهره مرده. همه به هم ریخته بودند من هم خیلی گریه میکردم و خودم را میزدم تا اینکه چند روز بعد پلیس به من شک کرد و مرا به خاطر حرفهای ضد و نقیضم و اسلحهای که داشتم دستگیر کردند.
ولی بخدا من و شهره هیچ خصومتی با هم نداشتیم. من شهره را خیلی دوست داشتم همیشه با هم درد و دل میکردیم همیشه از وی حمایت میکردم حتی گاهی وقتها که با برادرم مشکل پیدا میکرد برادرم را مقصر میدانستم و به او میگفتم که هوای شهره را داشته باش او دختر خوبی است. مراجع با گریه عنوان نمود من باشهره هیچ مشکلی نداشتم این فقط یک اتفاق بود.
نظریه کارشناس مشاوره پلیس
فرزندان فرایند جامعه پذیری را در خانواده یاد میگیرند. بر اساس امر و نهی والدین، تقلید و همانند سازی یکی از مهمترین شیوههای انتقال ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی است. در حقیقت در خانواده است که کودکان میآموزند چه چیزی غلط و چه چیزی درست است. عدم تعهد والدین و عدم مدیریت پدر و تسلیم خواسته فرزندشان شدن و رها نمودن وی در شهر بزرگ تهران و عدم نظارت و کنترل بر رفت وآمدها و دوستان وی مشکلات را شدت بخشیده، به طوریکه مراجع برای ایجاد امنیت خود اسلحه خریداری میکند.
عوامل اجتماعی روی انسان تاثیر وسیع و نامحدودی دارد. محیط در همه حال و به صورت مستمر در همه ساعات شبانه روز و در طول عمر به وجود فرد شکل میدهد. محیط ممکن است آموزنده و سازنده باشد یا میتواند منحرف و مخرب باشد. محیط اجتماعی موجود برای مراجع محیطی مناسب نبوده و ایشان به لحاظ آمادگی روانی منفی که داشته با جنبههای مخرب بیشتر سازگاری پیدا کرده و وی با ارتباط با دوستان
ناسالم و ایجاد مشکلاتی مثل تجاوز جنسی و مزاحمت و تهدیدات وارد محیطی نامطلوب شده است.
انتهای پیام/ جام نیوز