به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما، برخی اشکال میکنند که «عارفان معتقدند وقتی به حقیقت رسیدی، دیگر شریعت و اعمال تکلیفی باطل میشود.» آنها به این سخن مولوی استناد میکنند که «لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع یعنی اگر حقایق ظاهر شود، شرایع باطل میشود.»
حجتالاسلام وحید واحدجوان مدرس حوزه و دانشگاه و مدیر مؤسسه تاریخ تطبیقی به این شبهه پاسخ داده است:
1. برخی از جهله صوفیه شاید چنین برداشت های مبتذلی داشته باشند که قابل دفاع نیست. و ملاک، جهله صوفیه نیست. آنها را باید راهنمایی و ارشاد کرد.
2. نسبت این برداشت و فهم غلط از عبارت فوق، به عرفای بزرگ و جناب مولوی، نهایت بی انصافی و کج سلیقگی علمی و روشی است.
عارفان هیچ گاه چنین برداشت های مبتذلی ندارند.
به این عبارت دقیق و مهم عارف لاهیجی در شرح گلشن راز توجه کنید:
«کامل حقیقی آن است که جامع مراتب شریعت و طریقت و حقیقت باشد.....شریعت و طریقت البته می باید تا حقیقت حاصل شود چو شریعت و طریقت به منزله مقدمتین صغری و کبری اند و حقیقت نتیجه آن فلهذا اکابر طریقت قدس الله ارواحهم فرموده اند که طریقت بی شریعت، هوا و هوس و وسوسه است، وحقیقت بی شریعت و طریقت، زندقه و الحاد.» (مفاتیح الاعجاز، ص 93)
3. این عبارت «لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» که مولانا بیان کرده، معنای دقیق و کاملا صحیحی دارد.
توضیح این است که: رسیدن به حقیقت و ظهور و آشکار شدن حقیقت در این نگاه، یعنی فنا و موت حقیقی. «ما الحقیقة الّا فی موت النفس» (نک: خواجه عبدالله، طبقات ... ، 515)؛ ازاین رو، عارف در فنا و موت حقیقی، طلوع آفتاب حقیقت را می بیند (عبدالرزاق، شرح ... ، 545) و با این موت، بر پا شدن قیامت را در شهودش نظاره می کند (حکیم، بیان، 65) و به این اعتبار می تواند دوره اش را آخر الزمان بنامد (خواجه حوراء، 18- 19). از این رو، حقیقت، رنگ فرجام شناسانه دارد، چون به حکم قرآن (طارق/86/ 9) رازها و حقایق در روز قیامت آشکار می شود. (حقیقت در عرفان اسلامی، علی اشرف امامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی)
لازم به ذکر است که تعابیر عارفانه از حقیقت که گاهی به چالش میان حقیقت و شریعت دامن میزند، تنها با تفسیر آخرالزمانی آن موجه و صحیح است.
یعنی تعبیر «لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع»، که از ابطال شریعت با ظهور حقایق پرده بر میدارد، چنین تفسیری دارد.
مولوی که جمله فوق را بیان داشته، در این باره، انقطاع شریعت و طریقت را مشروط به وداع با این حیات (دنیوی) میداند. (مثنوی، مقدمۀ دفتر پنجم، 1-2)
مولانا بعد از اینکه عبارت «لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» را در مقدمه دفتر پنجم مثنوی میآورد، تقریبا ده سطر بعد، تصریح میکند: «چون آدمی از این حیات میرد، شریعت و طریقت از او منقطع شود و حقیقت مانَد» (مقدمه دفتر پنجم، مثنوی معنوی)
پس چه زمانی این حقایق که در عبارت فوق آمده، ظاهر و آشکار می شود؟ پاسخ این است که بعد از مرگ.
و معلوم است که بعد از مرگ، شرایع باطل میشود و دیگر، آنجا جای تکلیف و انجام امور شرعی نیست.
نتیجه:
اگر مراد از عبارت «لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» (یعنی اگر حقایق ظاهر شود، شرایع باطل می شود) این باشد که در همین دنیا، انسان عارف به حقیقت کامل میرسد و احکام و شریعت باطل میشود و لازم نیست مثلا عبادت کند، نماز بخواند و ....
این سخن قابل دفاع نیست و مردود است و هر کس چنین مراد و مقصودی داشته باشد، باید در اندیشهاش تجدید نظر کند.
اما اگر مراد این باشد که ظهور حقیقت به معنای واقعی کلمه، بعد از مرگ طبیعی است، و در آن وقت است که دیگر، شریعت باطل می شود و تکلیف ها برداشته می شود و باید نتیجه اعمال را ببینیم ، کاملا قابل دفاع است و با توجه به مبانی، اصول ، مسائل و عبارات دیگر مولوی و عرفای دیگر و با جمع بندی همه سخنان در این باره، این برداشت از عبارت فوق، صحیح است.
نکته پایانی که حتما باید توجه داشت:
روش برخی این است که عبارات را تقطیع کنند تا مخاطب را از فهم صحیح، دور کنند و سپس نسبت به عرفان اسلامی و عارفان بزرگ، بدبین کنند. خداوند همه ما و آنها را به راه مستقیم، هدایت فرماید.
انتهای پیام/ فارس