به گزارش سرویس سياسي
تفتان ما، آیتالله سید احمد علم الهدی امام جمعه ۷۲ ساله مشهد که اخیراً نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی نیز شده است، از جمله خبرسازترین چهرههای دینی و سیاسی کشور به شمار میرود. ابتداییترین مصداق این سخن، خطبههای هفتگی اوست که کمتر از سخنان خطبههای جمعه تهران بازتاب ندارد. با تمام این احوال، او در دوران تبلیغات انتخابات اخیر مجلس خبرگان رهبری، ترجیح داد تا در برابر تخریبها سکوت کند و داوری را به مردم بسپارد. او پس از سپری شدن دوماه از این رویداد و در گفتوشنود با ما، ازحاشیههای انتخابات اخیر مجلس خبرگان رهبری و نیز وقایع جاری کشورسخن گفت و با صراحتی که از او معهود است، نکاتی جالب را مورد اشاره قرارداد. آنچه پیش رو دارید، مشروح گفتوشنود روزنامه جوان با آیتالله علمالهدی است.
در انتخابات اخیر مجلس خبرگان رهبری شاهد بودیم که از یک جریان قوی تبلیغاتی برای رأی نیاوردن شما و چند نفر دیگر رونمایی شد! این جریان در تهران به خاطر تفاوت شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توفیقاتی را نیز به دست آورد، اما در شهرهای دیگر ناکام ماند و چهرههای مورد تخطئه آنها، با آرای نسبتاً بالایی از سوی مردم انتخاب شدند که جنابعالی از مصادیق این طیف هستید. ظاهراً شما وعده داده بودید که پس از اتمام انتخابات مجلس خبرگان رهبری در این باره سخن بگویید. فکر میکنم الان فرصتی مناسب برای روایت این پدیده باشد. بفرمایید که در دوران تبلیغات انتخاباتی شاهد چه پدیدههایی بودید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. در مشهد، ابتدا در فضای مجازی تخریب شدیدی علیه من شروع شد. وقتی هم به دستگاههای اجرایی میگفتیم اگر قرار است جلوی تخریب در انتخابات گرفته شود، چرا جلوی اینها را نمیگیرید؟ اینها میگفتند: «ما نمیتوانیم شناسایی کنیم! افراد در شبکههای اجتماعی میآیند و نظراتشان را منتشر میکنند و نمیدانیم کی و چی هستند؟» منتها بعد ماجرا از فضای مجازی به فضای حقیقی کشیده شد، یعنی حتی کسانی که خودشان کاندیدا بودند، در سخنرانیها صراحتاً علیه بنده شروع به تخریب کردند. یک وقتی افرادی انسان را نقد میکنند و نقطه ضعفهای کسی را میگیرند و آنها را بیان و حتی بزرگنمایی میکنند. داستان درباره بنده فراتر از این حرفها بود. یکی از کارهای آنها که عجیب هم بود، این بود که اینها تمام حملاتی را که در سالهای اخیر در فضای مجازی به من کرده بودند، آوردند و دوباره بازنشر کردند! اینها نقد نبود، حمله بود. در مرحله بعد در فضای حقیقی، کار به فحش دادن رسید. یعنی وقتی دیدند نمیتوانند نقطه ضعفی بگیرند و در نهایت نمیدانند به مردم چه بگویند، شروع کردند به فحاشی! مثلاً آقایی به ایرانخودرو در مشهد رفته بود که سخنرانی تبلیغاتی کند.
برای خبرگان یا مجلس شورای اسلامی؟
کاندیدای مجلس از جریان اصلاحطلب بود. رفته بود برای خودش سخنرانی تبلیغاتی کند و در آنجا شروع کرده بود به فحش دادن به من! و عبارات رکیکی را ابتدا درباره آقای جنتی و بعد درباره بنده به کار برده بود! در دانشگاه فردوسی که وضعیت فجیعتر بود. دو نفر مناظره گذاشته بودند. یکی از کاندیداها مدعی بود اصلاحطلب است و دیگری اصولگرا. کاندیدای اصلاحطلب شروع میکند به توهین و بدگویی از بنده. کاندیدای اصولگرا به او میگوید: «خود بنده هم ممکن است نقدهایی به فلانی داشته باشم، ولی شما چرا این حرفها را اینجا به من میزنی؟ برو به خود ایشان بگو.» در هر حال هر دو و هرکدام به گونهای، علیه من حرف زده بودند!
از همه اینها جالبتر اینکه در شب انتخابات که قانوناً تبلیغ ممنوع بود، عدهای در اطراف حرم و تعدادی هم در مناطق جنوبی شهر- که قشر مستضعف و آسیبپذیر زندگی میکنند- خانه به خانه را زده و لیست اصلاحطلبها را به دست مردم داده بودند. در اطراف حرم هم مردم به آنها میگفتند: ما زوار هستیم و این افراد را نمیشناسیم! میگفتند: مهم نیست به هر کسی رأی میدهید بدهید، فقط به علمالهدی رأی ندهید که اگر به او رأی بدهید، تمام وضع مملکت به هم میریزد و کشور نابود میشود!!
این که یک جور تبلیغات برای شما بوده است، اظهار اینکه «اگر به ایشان رأی بدهید کشور نابود میشود!» به نوعی قدرت شما را نشان میدهد.
(باخنده) به هرحال با اینجور تعابیر با مردم حرف زده بودند. متأسفانه دستگاههای اجرایی هم هیچ حرکتی انجام ندادند و با این رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی، مقابله و برخوردی نکردند. وقتی هم عدهای به آنها میگفتند، جواب میدادند: ما خبر نداریم! در حالی که وقتی کاری اینچنین آشکار انجام میگیرد که در یک بحث آزاد در دانشگاه فردوسی که این همه استاد و دانشجو در یک جلسه عمومی جمع شدهاند و این حرفها زده میشوند، چطور دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و اجرایی بیخبرند؟ موضوع ساده بود، کافی بود یکی به آنها تذکر میداد شما دو نفر کاندیدا هستید و حق دارید برای خودتان تبلیغات کنید، به چه مناسبت در جلسهای که فردی حضور ندارد، او را تخریب میکنید؟ این مسلماً تخلف انتخاباتی است.
غرض اینکه اینها تا این درجه هم تخریب کردند که تا حدی اثر کرد و تا حدی هم اثر نکرد! و نهایتاً ما رأی آوردیم. این تخریبها، به این شدت در تهران نبود. به نظر من این کار، از همه جا شدیدتر در مشهد انجام شد، ولی خواه ناخواه این حرکتها روی موقعیتهای زمانی و مکانی مختلف، اثرات گوناگونی دارند. البته و درمجموع، ریشه اینگونه رفتارها در جای دیگری بود. به طور مشخص در تهران که مسئله متفاوت بود و باید درجای خود بررسی شود. یکی از مسائلی که دراینباره مطرح شده این است که در طیف اصولگرا، کسانی که متولی ساماندهی انتخاباتی بودند، بدنه و عقبه اجتماعی این جریان را به درستی مدیریت و جمع نکردند و اینها را به طور شایسته به عرصه نیاوردند.
حتی بدنه مذهبی و سنتی جامعه را هم نتوانستند به درستی منسجم و آنها را با خود همراه کنند. اینطور نیست؟
بله، آنها باید عقبه و پشتوانه اجتماعی خود را جمع و این بدنه را به خودشان ضمیمه میکردند. اینکه چهار نفر به خیال خودشان و به عنوان نمایندگان یک جریان سیاسی، در اتاقی بنشینند و فقط صحبت کنند که ائتلاف شکل نمیگیرد، بلکه باید بروند و نفوذ خود را در بدنه اجتماعی و اقشاری که در گذشته به طور طبیعی همراه با آنان بودهاند، محک بزنند و ببینند درحال حاضر چه شرایطی دارند؟ آیا واقعاً اگر یک کلمه حرف زدند، بدنه اجتماعی پای حرفشان میآید؟ و اگر نیست باید بروند و بدنه را هماهنگ کنند که نکردند. طبیعی است اگر چند جریان با هم ائتلاف کنند، اما بدنه با آنها همراهی نکند، کاری انجام نمیگیرد.
منشأ و اتاق فرمان اینگونه تخریبها هم فصلی در خور بررسی برای پدیدارشناسی این موضوع است. به هر روی اگر ریشه این رویکرد شناسایی نشود، در ادوار دیگر هم میتواند به مثابه یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد. شما دراینباره به چه جمعبندیای رسیدید و نقش برخی خواص را در این فرآیند، چقدر مؤثر ارزیابی میکنید؟
انسان وقتی متشرع و متدین باشد، خیلی نمیتواند آدمها را به میدان محاکمه بیاورد، مگر اینکه اطلاعات صریح صد در صدی داشته باشد که مثلاً بگوید آقای هاشمی یا دیگران دراین ماجرا مقصر بودهاند. بنده در این زمینه اطلاعات دقیقی ندارم، ولی فعالیتهای اجتماعی ایشان و حمایتی که از یک جریان خاص اجتماعی میکردند و لیستی که در برابر جامعتین دادند، خواه ناخواه در جامعه بسترهایی را ایجاد و جریانهایی را حمایت میکرد که به میدان بیایند، ولی الان من شرعاً نمیتوانم مستقیماً بگویم که آقای هاشمی این جریان را نظم داده است. چیزی که میتوانیم بگوییم این است که اگر شخصی با این سابقه در انقلاب و سیاست برود و در کنار جریاناتی که به خاطر سوابق وی در انقلاب، تا چندی پیش با خود ایشان هم درگیر بودند، در آن طرف میز بنشیند و از آنها حمایت کند، طبیعی است که محل سؤال و شائبه میشود. طبیعی است که این حمایت، چنان آثاری را هم در پی دارد و آن جریانات هم از نظر فکری و هم از نظر عملی، بیپرواتر و هنجارشکنتر وارد میدان میشوند. این اتفاقات نتیجه آن همگرایی است، اما اینکه بگوییم آقای هاشمی مستقیماً چنین دستوری داده است، من نمیتوانم به صراحت ادعا کنم. البته واقعیت این است که اینجور مسائل را پیش از آنکه بخواهیم در محدوده مسائل و رویدادهای داخلی خودمان بررسی کنیم، باید پشت پرده خارجی آنها را ببینیم. وقتی بیبیسی یعنی دستگاه رسانهای حکومتی انگلیس که وابسته به «ملکه» است، رسماً در رقابتهای انتخاباتی ایران وارد عمل میشود، معلوم است که ریشه قضیه در داخل نیست. اشکال ما به بعضی از دوستان این است که شما چرا با اینها همصدا شدید؟ آن هم به این شکل که حتی از فضای مجازی عبور کنید و در عرصه فضای حقیقی کار را به تقابل بکشانید، اهانت کنید، بد و بیراه بگویید، توهین کنید و همه تبلیغاتتان را علیه رقیبتان به کار ببرید؟یکی از آقایان که از ابواب جمعی این جریان تخریبی بود، به بنده تلفن زد که فلان آقایی که به شما اهانت کرده بود، میخواهد بیاید شما را ببیند! گفتم: میخواهد بیاید مرا ببیند که چه بشود؟…
بعد از انتخابات؟
خیر، در جریان تبلیغات انتخاباتی! گفتم: میخواهد بیاید مرا ببیند و مثلاً بگوید که من نبودم؟ الان دیگر زمانهای نیست که بشود این حرف را زد، چون همه موبایل دارند و ضبط میکنند و فیلم میگیرند. گذشته از اینکه رفتار این آقا، الان تأثیر خودش را هم گذاشته است. به من گفت: حاجآقا! این چیزها در رقابتهای انتخاباتی امری طبیعی است! گفتم: «بنده با ایشان چه رقابتی دارم؟ بنده کاندیدای مجلس خبرگان هستم و ایشان کاندیدای مجلس. تازه بر فرض که رقابت انتخاباتی هم داشته باشیم، به هر حال در یک رقابت انتخاباتی ادب و هنجاری وجود دارد. اینکه نمیشود بگوییم رقابت انتخاباتی مجوز همه جرایم، جنایات و همه حرامهای الهی است.» به هرحال این آقایان تحت عنوان رقابتهای انتخاباتی بلندگوی انگلیس میشوند. بنابراین اینکه ما بیاییم و اینگونه رفتارها را به یکسری جریانات داخل کشور محدود کنیم، درست نیست. در فتنه سال ۱۳۸۸ مقام معظم رهبری اصرار داشتند بروید و مردم را روشن کنید و بگویید مسئله داخلی نیست. ریشه این فتنه در خارج است و خارجیها دارند از پشت پرده آن را هدایت میکنند. واقعیت هم همین است. به هرحال مردم عقل دارند و وقتی بیبیسی با این صراحت میگوید: به این هفت هشت نفر رأی ندهید! بعد هم چند جریان سیاسی در داخل شروع میکنند این چند نفر را تخطئه کردن و به آنها اهانت میکنند و لیستهایی بیرون میآید که اینها را حذف کردهاند، این پیام روشنی دارد. این اتفاقات ناشی از آن جریان پشت پرده خارجی و انگلیس هستند و لذا اصل توطئه، خارجی است. این محاسبه خیلی روشن است.
از حاشیههای مرتبط به شما در روزهای اوجگیری انتخابات، نقل قولی بود که از شما توسط یکی از نمایندگان مجلس درباره نگاه رهبری به آقای هاشمی منتشر شد. ظاهراً و براساس گفتههای راوی، رهبری دیگر آقای هاشمی را همسنگر خود نمیدانند. حال که غبار تبلیغات انتخاباتی فرونشسته، مناسب است که درباره چندوچونِ این نقل قول توضیح دهید.
آن نقل قول، ادبیاتش درست نبود. سخن رهبری با بنده، به این شکل مطرح نشد…
واقعیتش را نقل کنید.
قضیه مربوط به حالا نیست و مال سال ۱۳۸۸ است و بعد از نامه سرگشادهای که آقای هاشمی به آقا نوشتند. بنده در جلسهای این نامه سرگشاده را تحلیل کردم و بعد بعضی از آقایان به عرض آقا رسانده بودند که ایشان دارد با اشخاص برخوردهای سیاسی میکند و به بعضی از بزرگان نظام توهین کرده است! بنده خدمت آقا رسیدم و در واقع در مقام توضیح گفته خودم با ایشان صحبت کردم. آقا ابتدائاً چیزی به من نفرمودند. من در آن جلسه خدمت ایشان گفتم که اصل قضیه این بوده که پس از انتشار آن نامه سرگشاده، در جمعی گفتم: «آقای هاشمی شما که همسنگر دیروز و امروز آقا بودهاید و ما هم قبول داریم که اینطور بوده است، چرا نامه سرگشاده نوشتید؟ همسنگر که نامه سرگشاده نمینویسد. میرفتید و با خود آقا صحبت میکردید». آقا فرمودند: «ایشان همسنگر دیروز ما بود، ولی معلوم نیست امروز هم باشد». یعنی در مقام تخطئه آقای هاشمی حرفی نزدند، در واقع منظورشان این بود که آقای هاشمی کل یوم فی شأن است.
یعنی دیروز همسنگر من بوده، اما ممکن است امروز نباشد…
یا دیروز مرا قبول داشت و امروز ممکن است قبول نداشته باشد! تعبیر آقا این بود. به هرحال بنده رفتم و توضیح دادم که درصدد تخطئه بزرگان نظام نبودهام و مطلب به این صورت بوده است که گلایه کردم که شما که همسنگر دیروز و امروز آقا بودید، چرا نامه سرگشاده نوشتید؟ میرفتید و با آقا حرف میزدید. منتها این دوست ما، این مطلب را به عنوان یک بیان خاصِ مستقل از آقا و به این صورت که ایشان در مقام تنقید از کسی این حرف را زدهاند، در مجلسی مطرح کرد…
در حالی که اینطور نبود…
بله، اصل قضیه به این ترتیبی بود که گفتم. به آن صورت که آقا بخواهند کسی را تخطئه یا از او تنقید کنند، نبوده است.
به باور شما، چرا با این تخریبهایی که به برخی از مصادیق آن اشاره کردید، دوباره در مشهد رأی آوردید؟ ریشه خاندانی دارد؟ کارنامه خودتان است؟ یا امر دیگری؟
این سؤال را باید از مردم بپرسید.
ارزیابی خود شما چیست؟
به هرحال مردم ما هوشمند هستند. چه آنجایی که رأی میدهند و چه آنجایی که رأی نمیدهند. اینطور نیست که فلّهای به طرفی بروند. ارزیابی و تحلیل دارند. در تهران هم که رأی ندادند، وقتی دیدند کل جریانهای دینی که باید این طرف بیاید و حمایت کند، حمایت نمیکند و فقط چند نفر آن بالا نشستهاند و…
برای همه تصمیم میگیرند…
این خیل عظیم ائمه جماعات، جامعه روحانیت که در شهرها و محلات تهران هستند، نیروهای متدین، بسیجی، انقلابی و…در عرصه حمایت از یک جریان حاضر نیستند، طبعاً پرانگیزه به میدان نیامدند. در چنین شرایطی طبیعی است بعضی از مردم از جریانات حمایت میکنند و به آنها رأی میدهند یا نمیدهند. در مشهد هم جریانی از ما حمایت نمیکرد و ما اصلاً جریان حامی نداشتیم. مردمِ متدین و بدنه اجتماعی در مشهد هم روی برداشت خودشان رأی دادهاند و طبیعی است وقتی بدنه اجتماعی از خودش رأی داشته باشد، هم تخریبها بیاثر است و هم ترویجها و این بستگی به شخص بنده یا دیگران هم ندارد. اگر بخواهم درباره وضعیت مشهد تحلیل کنم و نه راجع به رأی آوردن خودم، بلکه رأی آوردن دیگر نمایندگان خبرگان و مجلس شورای اسلامی، باید بگویم نتیجه انتخابات حکایت از این میکند که آنچه بر جریان فکری مردم مشهد حاکم است، اندیشه ولایی است. اندیشه ولایی در مردم مشهد اصیل است. در بعضی از جاها، گاهی اندیشه ولایی هیجانات و احساسات را بالا میآورد، ولی ریشه ندارد. در مشهد اینطور نیست و اندیشه ولایی در مردم مشهد نفوذ زیادی دارد. نه اینکه مردم احمد علمالهدی را میخواهند، بلکه گرایش ولایی تسلط قابل توجهی دارد. چه در خبرگان و چه در مجلس مردم به کسانی رأی دادند که اینها را به ولایت وابستهتر میدیدند.
این مسئله باعث شد نهتنها بنده، بلکه دیگران هم رأی آوردند. تخریبهایی هم که درباره بنده انجام شد، به شکلی انجام میگرفت که بسیار شدید و زننده بود. این تخریبها، در واقع در جبههگیری در مقابل ولایت صورت میگرفت. از یک روحانی چهره خشنی را معرفی میکردند که انگیزه او برای خشونت، احیای ارزشهای دینی و مقابله با منکرات شرعی است! میگویند:آدم خشنی است و چنین وضعی دارد، ولی مردمی که در آنها اندیشه ولایت حاکم است، وقتی میبینند فردی به خاطر تصلب، تعبد و پایبندیاش مورد تعرض قرار گرفته است، نهتنها کارشان اثر نمیکند، بلکه اثر معکوس دارد.
همانطور که اشاره کردید، آرای مشهد در انتخابات اخیر هم پیام بسیار روشنی و هم واکنشهای عجیبی را به همراه داشت. عدهای از اصلاحطلبان گفتند: مردم شهرهای دیگر به این دلیل به اصلاحطلبها رأی ندادهاند که توسعه نیافته هستند!جالب است که این جماعت دائماً دم از حقوق مردم و شأن انسانی آنها میزنند، اما در سربزنگاه، آنها را اینگونه قضاوت میکنند! گذشته از این، شما بهتر مطلعید که بافت جمعیتی مشهد، یکسان نیست. هم مهاجر زیاد دارد و هم تحولات و تغییرات جمعیتی آن بعد از انقلاب خیلی زیاد بوده است. چه شد که اصولگرایان توانستند فرهنگ این شهر را بهگونهای بازسازی کنند که در این شرایط سخت چندگانگی و تنوع فرهنگی، در مشهد فضا را در دست بگیرند و آیا میتوان آن را الگویی برای بقیه شهرها و تهران دانست؟
آنچه در مشهد اتفاق افتاد، محصول یک کار تشکیلاتی سازماندهی شده نبود که بگوییم این تشکیلات بیاید و در عرصه اجرا برای دیگران الگو شود. قضیهای که در مشهد انجام شد، نفوذ اندیشههای ولایی در مردم با تمام پراکندگیای که داشتند، بود. در مشهد خوشبختانه مسئله ترویج ارزشهای ولایی، مبانی مقام معظم رهبری و مسائلی که مربوط به ولایتمداری مردم است، خوب دارد انجام میگیرد و مردم از آشنایی نافذی در این زمینه برخوردارند که در اینگونه موارد، با توجه به تمام نکاتی که اشاره کردید، یعنی تنوع فرهنگی و پراکندگی جمعیتی باز هم خود را نشان میدهد. این در واقع مرهون این رویکرد و تلاش است. اگر بنا شود که نیروهای ارزشی ما در همه بلاد بیایند، آنهایی که این انقلاب را دوست دارند و به آن وابستهاند، بلکه بالاتر بگویم، آنهایی که به وجود اقدس امام زمان(عج) وابسته هستند، بیایند و در مسئله ترویج اندیشههای ولایی و افکار رهبری و افکاری که از راهبردهای ایشان سرچشمه میگیرد کار کنند، نتیجه مطلوبی میگیرند. اگر نیروهای انقلابی و ارزشی و نیروهایی که رسالت آگاهسازی مردم را به عهده دارند، بیایند و در این عرصه کار کنند، همه جا مثل مشهد و بهتر از مشهد میشود، چون مشهد مشکلاتی دارد که به بخشی اشاره کردید. مردم چندپارچه هستند و جمعیت مشهد پراکنده است…
به علاوه که مشهد امروز، دیگر مشهد قدیم نیست…
اتفاقاً مشهد از همان قدیم همینطور بوده است! از همان اول، مشهد شهری بود که هیچوقت ساختار یکپارچه نداشت. یک شهر زیارتی و مهاجرپذیر است و مردم دائماً در آن در حال رفت و آمد هستند. ما اگر بخواهیم ۳ تا ۴ میلیون زائر در سال را به روزهای سال تقسیم کنیم، در هر روز ممکن است چندین هزار آدم غیرمشهدی در مشهد باشند. اینها فقط به حرم نمیروند که زیارت کنند، بلکه خواه ناخواه با جامعه ارتباط دارند و تأثیر فرهنگی میگذارند. بدیهی است که با این تأثیرات فرهنگی گسترده، هیچوقت یکپارچگی فرهنگی نمیتواند بر این شهر حاکم شود و با این کیفیت، این توسعه ترویج مبانی ولایت و اندیشه سیاسی رهبری و راهبردهای قوی آقا را برای مردم توضیح دادن و تحلیل کردن و مردم را آگاه کردن و آنها را متوجه این مبانی کردن، به خودی خود چنین اثری را میگذارد.
بالاخره یک برنامهریزی و اتاق فکری هم پشت سر این رویکرد بوده است. طبعاً که این پدیده به طور اتفاقی رخ نمیدهد؟
عرض کردم، وقتی چنین ارزشهایی در جامعه حاکم شد، اگر جریانی هم آمد و دنبال قضیه را گرفت و عناصری هم آمدند و آن را پیاده کردند، اثر میکند و میگیرد. این را فراموش نکنید که اگر از این طرف جریانی فعال بود، جریان مقابل چندین برابر فعال بود و حسابشدهتر و سازماندهیشدهتر هم عمل میکرد که یک نمونهاش، همین تخریب بود که اشاره کردم. در مشهد علیه یک اصلاحطلب، حتی یک مورد تخریب وجود نداشت! در حالی که در بین کاندیداهای اینها کسانی بودند که در فتنه ۸۸ مباشرت داشتند. یک نفر مسئول ستاد آقای میرحسین موسوی بود یا تنها استاد دانشگاهی بود که او را به دلیل هدایت تعطیلات امتحانات دانشگاهی فردوسی و…دستگیر کرده بودند.
و نظام چه سخاوتمندانه اینها را رد صلاحیت نکرد…
بله، ما حتی در این زمینه که اینها رد صلاحیت شوند، یک قدم هم برنداشتیم. البته شورای نظارت در مشهد اینها را رد کرده بود، اما به تهران که آمد شورای مرکزی تأیید کرد. امکان داشت در مشهد حرکتهای قوی صورت بگیرد که هیئت مرکزی تأییدش را پس بگیرد، ولی چنین کاری هم نشد! در اجتماعات مشهد هم کسی نیامد بگوید به این آقا رأی ندهید یا حتی در حد یک صفحه در شبکههای اجتماعی هم اینها را تخریب نکردند!
این طبیعی است. خودیها نه حضور پررنگی در شبکههای اجتماعی دارند و نه اساساً خیلی بلدند که کسی را تخریب کنند…
به هرحال چنین کاری در مشهد شد، ولی از آن طرف بهقدری سازماندهیشان قوی بود که علیه امام جمعهای که منصوب رهبری است، اینطور رفتار کردند! منظور اینکه وقتی در جامعهای اندیشهای حاکم شد، این نوع سازماندهیها و اتاق فکرها مؤثر هستند، ولی درصد تأثیرشان بسیار کم است. نکتهای که نیروهای متدین و ارزشی ما، مخصوصاً تریبوندارهای دینی ما باید روی آن فکر کنند این است که در جایجای کشور روی ترویج راهبردهای رهبری کار کنند. مهمترین ویژگی راهبردهای سیاسی مقام معظم رهبری این است که مبدأ آنها وحی، قرآن و حدیث است. ایشان آیه قرآن و حدیث میخوانند و راهبرد میدهند. هر متدینی باید بفهمد که منشأ ومبنای دینی رویکردهای رهبری چیست؟طبعاً وقتی اینها برای بدنه مذهبی جامعه باز شود، هم خودشان برای حضور جدی در عرصه آماده میشوند و هم این فکر را به دیگران تزریق میکنند.
پس شما راه فرهنگسازی انقلابی در شهرها را منحصر در ترویج دیدگاههای رهبری میدانید؟
مسلماً. ایشان مرجع تقلیدی هستند که در ریزترین مسائل سیاسی تعیین تکلیف میکنند و راهبرد نشان میدهند، آن هم مبتنی بر قرآن و حدیث. باید دید اگر پشت سر این رهبر حرکت نکنیم، نزد خدا چه حجتی داریم؟کسی که این رهبر را کنار بگذارد و دنبال یک تحلیل یا اندیشه سیاسی که از جای دیگری آمده است برود، در درگاه اقدس امام زمان(عج) چه توجیهی را میتواند اظهار کند؟تکلیف شرعی و وظیفه دینی ما ترویج مبانی رهبری است که البته همان مبانی دینی است. آقایان باید اندیشهها و راهبردهای رهبری را به گونهای ترویج کنند که در جامعه یک حاکمیت و نفوذ قوی پیدا کند. دراین باره، شخص بنده یا شخص دیگری مطرح نیستیم. نتیجهاش این است که در مردم انگیزه حرکت به سمت اهداف مقدس انقلاب ایجاد میشود و اساساً مردم انقلابی میشوند و این جامعه یک جامعه درپی آرمانهای دینی خواهد بود.
ارزیابی شما از ترکیب مجلس آینده خبرگان چیست؟ طرف مقابل در انتخابات خبرگان به این رفتارها دست یازید تا اینکه یا در کار رهبری خلل ایجاد و نوعی نظارتِ مزاحم برای رهبری درست کنند یا اگر لازم شد رهبری را انتخاب کنند، رهبری از جنس خودشان برگزینند! با توجه به نتایج انتخابات، از نظر شما آنها چقدر توانستند به این نتیجه برسند؟
خوشبختانه فضای خبرگان با این کارها به هم نخورد. آنچه مسلم است، ۸۰ درصد خبرگان از لیست «جامعتین» انتخاب شدهاند. ممکن است لیست جامعتین از طرف جریانهای دیگر سیاسی هم تأیید شده یا نشده باشد، ولی ۸۰ درصد کسانی که انتخاب شدند در لیست جامعتین بودند. وقتی شورای نگهبان صلاحیت افراد را تصویب کرد، آقایان هم در جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین شخصیت ولایی اینها را ارزیابی و معرفیشان کردند و ۸۰ درصد ترکیب مجلس از این افراد است در مجلس قبلی ۹۰ درصد از این افراد بودند. طبیعی است فضای حاکم بر این مجلس، فضای تعامل و همگامی با رهبری خواهد بود، ضمن اینکه به هرحال وظایف قانونی خود را هم انجام خواهند داد.
خاطرم است در دوره قبلی مجلس صحبتی درباره نحوه رهبری مقام معظم رهبری و مدیریت ایشان نسبت به نظام شد. در روزی که آقایان پس از رحلت حضرت امام به رهبری ایشان رأی دادند، آرای مثبت ۶۳ درصد بود، اما در چند سال پیش که درباره رهبری آینده نظام زمزمههایی شد، صددرصد به آقا رأی دادند و حتی خود آقای هاشمی هم این مطلب را شخصاً صراحتاً ابراز کرد. اعلام شد که گزینه رهبری برای نظام در حال حاضر، صددرصد منحصر به ایشان است. الان حتی سختترین دشمنان آقا که به ایشان انتقاد هم دارند، گزینهای بهتر از ایشان را برای رهبری نظام نمیشناسند. الان ما در کشور در شرایطی هستیم که درست مثل زمان حضرت امام، برای رهبری گزینه دومی نداریم! خود مقام معظم رهبری پس از رحلت امام فرمودند:«همه برای امروز ما نقشه داشتند، خود ما نداشتیم!» چرا؟ چون برای رهبری گزینهای غیر از امام نداشتیم. الان هم همینطور است. یعنی حتی جریانات سیاسی مخالف ایشان هم معتقدند که گزینهای بهتر از ایشان وجود ندارد، چه رسد به خبرگانی که بخواهند رهبر دیگری را مشخص کنند…
دستاویز عدهای برای ایجاد تزلزل در جایگاه رهبری، طرح مسئله شورایی کردن آن است. اگرچه آقای هاشمی از طریق یکی از سخنگویانش، فعلاً این حرف را پس گرفته است، اما هرازگاهی آن را مطرح میکند و فضای جامعه را تست میزند. دیدگاه شما دراین باره چیست؟
این حرفها مفهوم ندارد. اولاً: روایاتی داریم در نفی شورا برای رهبری. البته این غیر از مشورتپذیری رهبری است که در هرحال وجود داشته و دارد. سخن اینجاست که شورای رهبری، مانع روایی دارد. ثانیاً: الان واقعا کدام شوراست که بتواند مثل مقام معظم رهبری این بحرانهای عظیم سیاسی را مهار کند و تمام جریانات فتنه دشمن را شکست بدهد؟ کدام شوراست که چنین قدرتی داشته باشد و به طور مشخص قدرتش بالاتر از قدرت کنونی مقام معظم رهبری باشد؟خبرگان مجتهد، فقیه و بصیر هستند. اگر خدای ناکرده کسی یا گروهی بخواهند بیایند و در مقابل مقام معظم رهبری بایستند، چقدر باید بیعقل و بیدین باشند و چطور ممکن است بتوانیم تصور کنیم فضای مجلس خبرگان، خدای ناکرده از یک عده آدمهای بیعقل و بیدین تشکیل شده است.
یکی از مسائل مهم خبرگان آینده انتخاب رئیس است. در انتخابات اسفندماه، رئیس قبلی را با تبلیغات از میدان به در کردند، گرچه تفکر آن ریاست همچنان در مجلس آینده تسلط دارد. گزینههایی که بین اعضا مطرح است چه کسانی هستند؟
تا مجلس خبرگان تشکیل نشود، اینگونه مسائل همه حدس و گمان است. به نظر من تنها جایی که نمیشود برای آن با گمانهزنی تعیین تکلیف کرد، خبرگان است. در مجلس شورای اسلامی میشود با گمانهزنی… با لابیگری…
لابیگریها که در همه جا مؤثرند، ولی نمیشود در مورد خبرگان با گمانهزنی کاری کرد، چون ماهیت کارهای آخوندها اصلاً قابل پیشبینی نیست! حتی برای دشمن هم قابل پیشبینی نیست. تنها نقطه ضعفی که دشمنان ما در برابر ما دارند همین است که ماهیت آخوندها قابل پیشبینی نیست. (با خنده) یکی از دوستان ما میگفت: تو رفیق خوبی هستی و همه جا هم با آدم میآیی، اما یکمرتبه انگشتت را در چشم آدم میکنی!…بنابراین اینها خیلی قابل پیشبینی نیستند و غالباً تابع تکلیفند. تکلیف هم در هر روزی اقتضایی دارد. ممکن است از نظر سیاسی با آقایی مخالف و حتی با او مبارزه هم کرده باشند، ولی وقتی پای تکلیف در میان میآید، به او رأی بدهند! در خبرگان دوستی داشتیم که با آقایی خیلی بد بود. بعد دیدیم در مسئله ریاست خبرگان رفت و به همان آقا رأی داد! از او پرسیدیم:«چرا به او رأی دادی؟» پاسخ داد:«چند نفر آمدند و از من عهد شرعی گرفتند که به این آقا رأی بدهم و من برای اجرای عهد شرعیام، به او رأی دادم!» بنابراین رفتار افرادی را که اینجور با یک عهد شرعی مقید میشوند، نمیتوانید پیشبینی کنید.
گزینههای خود شما چه کسانی هستند و تصور میکنید چه کسانی بیشتر در معرض انتخاب برای این هستند؟
مواضع بنده کاملاً روشن و مواضعِ ولایی محض است. هر فرد و جریانی که به رهبری وابسته باشد، بنده به او ارادت دارم. هر جریانی که با رهبری زاویه داشته باشد، بنده با او زاویه دارم. حالا بنا نداریم فردی را مشخص کنیم. با توجه به اینکه بنده آدم موضعداری هستم، اگر پشت سر یک فرد بروم، از فردا همه کسانی که با موضع من مخالف هستند، آن فرد را تخریب میکنند! آن بنده خدا چه گناهی کرده که بنده او را در مقابل یک عده از جریانات سیبل کنم؟
یعنی با این اظهارنظر شما، ممکن است موجی از حملات علیه شخص مورد نظرتان به راه بیفتد؟
بله، این چه کاری است که مسلمانی را که به او ارادت داریم، در مقابل دشمنان سیبل کنیم. بنابراین بهتر است دراینباره حرفی نزنم.
از مسئله خبرگان که بگذریم، چند مسئله مربوط به شخص شماست که بسیار مهم هستند. قبل از هرچیز، یک شبکه گسترده که عمدتاً درفضای مجازی فعال است، به بازتاب سخنان شما علاقه زیادی نشان میدهد منتها به شکل تحریف شده و منقطع! آخرین موردِ آن هم این بود که شما گفتهاید: بیحجابی از اختلاس بدتر است! که البته بعداً تکذیب کردید. آیا تا به حال پیگیر شدهاید که این جریانات را چه کسانی اداره میکنند و چرا از دروغ پردازی دست بردار نیستند؟ چون اگر دائماً تکرار شود، هم برای نماینده ولیفقیه در مشهد نامطلوب خواهد بود و هم برای نظام. آیا دستگاههای اطلاعاتی دراینباره کارخاصی انجام دادهاند؟
ما که وظیفه نداریم تعقیب کنیم و اساساً امکان تعقیب هم برای ما نیست. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی باید پیگیری کنند. به بنده بارها تهمت زدهاند. بنده در سخنرانیای که شما به آن اشاره کردید، مطلقاً کلمه «اختلاس» بر زبانم جاری نشده است! بنده در آن جلسه سوره ناس را تفسیر میکردم و درباره «اَلْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» توضیح میدادم. آن جلسه تفسیرم ۵۰ دقیقه طول کشید و در آن مدت مطلقاً از لفظِ اختلاس استفاده نکردم. من نمیدانم این حرف را از کجا برداشتهاند؟ اساساً مسئله مقایسه و صحبت بد و بدتر مطرح نبود. سخن این بود که بنده در تفسیر «اَلْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» گفتهام که: «گناهان بر دو قسم هستند، یک وقت انسان گناه میکند و دراین میان تنها اتفاقی که افتاده این است که معصیتی را انجام داده و نافرمانی خدا را مرتکب شده است. یک وقت گناهی را مرتکب میشود و شیطان آن گناه را ابزاری برای گنهکاری دیگران میکند تا مثلاً بهوسیله گناه من دیگران را منحرف سازد.» مثال بنده بیحجابی بود. یک زن بیحجاب با رعایت نکردن حجاب گناه میکند، چون یک واجب شرعی را ترک کرده است…
ولی تالی فاسد دیگر هم دارد…
اما داستان به اینجا ختم نمیشود، بلکه گناه را ابزار میکند برای اینکه دیگران را منحرف و جهنمی کند و چه بسا انحرافی که دیگران در نتیجه این گناه پیدا میکنند، به مراتب شدیدتر از خود گناه است. بحث ما این بود.
بحث اختلاس که مطرح نبود.
نه، من حرفی از اختلاس با معنای عرفی و متعارف آن نزدم. گفتم:«یک وقت هست بنده ضربه اقتصادی به کسی میزنم یا مال یک نفرمسلمان را میخورم، یعنی به مال او تجاوز کرده و فعل حرامی را هم انجام دادهام، ولی دامنه گناهم فقط تجاوز به مال یک نفر است، اما دامنه انحراف یک زن بیحجاب ممکن است حتی جمع کثیری را در برگیرد.» این کل بحث بنده بود.
پس بخش اقتصادی و اختلاس را خودشان درست کردهاند؟
بله، اگر جا پیدا کنند، تهمت میزنند. نتوانند حرفهای بنده را میگیرند و اول و آخرش را میزنند! درست و البته بلاقیاس مثل کاری که شیاطین با قرآن میکنند. میگویند: قرآن گفته است نماز نخوانید! راست هم میگویند. قرآن میگوید:«لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَه» ولی پشت سرش گفته است:«وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَ لاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنکُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ». این بخش را حذف میکنند و میگویند قرآن به ما دستور داده است نماز نخوانید! ممکن است به قرآن تهمت نزده باشند، ولی قرآن را تقطیع کردهاند. همین معامله را با حرفهای خیلیها و از جمله بنده میکنند!
آیا در دیدارهایی که با رهبری داشتهاید و سخنانی که به شما گفتهاند، خطبههای شما در مشهد، بازتابی هم داشته است؟ نظر رهبری در باره کارکرد، بیان و موضعگیریهای شما چیست؟ البته نظر ایشان در ماه اخیر که بسیار آشکار بود و حکم نمایندگی خودشان را به شما دادند و در آن حکم، تعابیر جالبی را هم درباره شما به کار بردند. با این همه قطعاً در خیلی از دیدارها دراین باره نکاتی را به شما گفتهاند که شنیدن آن در این بخش از گفتوگو برای ما مغتنم است.
مقدمتاً باید عرض کنم روزی که آقا به بنده فرمودند: به مشهد برو و نماز جمعه را بخوان، من آدم ناشناختهای نبودم و حداقل در تهران غیر از مسئولیتی که در دانشگاه امام صادق(ع) داشتم مواضعم در فضای دانشگاهی وآکادمیک کشور کاملاً مشخص بود…
در مجامع زیادی سخنرانیهایی هم داشتید.
بله، سخنران معروف شهر تهران بودم. بنابراین مواضعم کاملاً معلوم و آشکار بود و حضرت آقا با توجه به این مواضع، به بنده تکلیف کردند امامت جمعه مشهد را به عهده بگیرم. حکمتِ مقام معظم رهبری یک امر ثابت شده و در عرض این حکمت قدرت مدیریت ایشان کاملاً مشخص است. یکی از ویژگیهای فوقالعاده برجسته مقام معظم رهبری، مدیریت برکلیت ِ نظام مستقر است چه رسد به مدیریت بر مجموعههایی که زیرمجموعه خودشان است. بنده سرباز آقا هستم و هر وقت موضعم ضد ایشان باشد، خواهند گفت بس است و کنار برو!
با این همه گاهی اوقات از رهبری نقل قولهایی در باره مواضع شما میشود که البته بیشتر به شایعه میماند. دراین باره هم قدری توضیح دهید.
تا حالا چند نفر آمده و به من گفتهاند آقا نسبت به حرفهای شما یا موضعگیریهای شما، نظر مساعد ندارند یا گلایه دارند! خدمت آقا که عرض کردهام، فرمودند: چنین حرفی نزدهام! حتی گاهی بعضی از بزرگان این حرف را به من زدهاند که: آقا از فلان موضعگیری شما ناراحت شدهاند. خدمت ایشان عرض کردم که: فلانی آمده و به من گفته است که شما در یک جمع چنین انتقادی از بنده داشتهاید. ایشان فرمودند: من حرف کسی را تکذیب نمیکنم، ولی خودم چنین چیزی یادم نیست!یا مثلاً یک بار یکی از مسئولان سیاسی میگفت: خدمت آقا رفتم و عرض کردم به مشهد و نماز جمعه رفتم و فلانی خطبههای خوبی خواند! آقا فرمودند: الحمدلله یک نفر هم آمد و از ایشان تعریف کرد، هر کسی که میآید شکایت میکند! در مشهد خدمت آقا رسیدم و عرض کردم: این آقا به من گفته که خدمتتان آمده است و شما گفتهاید عمدتاً نزد شما از من گلایه میشود. آقا فرمودند: یادم نمیآید چنین حرفی زده باشم، کسی از شما پیش من شکایت نکرده است، من هم چنین حرفی نزدهام! دو سه بار به این شکل اتفاق افتاده است.
بنابراین تمامی آنها شایعه بوده است، اینطور نیست؟
آیا میتوان پذیرفت مقام معظم رهبری که دارد دنیای اسلام را اداره میکند ـ در مدیریت جهان اسلام که همه ایشان را قبول دارند ـ زیرمجموعه خودشان، یعنی نمایندگی یا امامت نماز جمعه مشهد را نتوانند اداره کنند؟ آن هم در جایی که خودشان به شخص حکم دادهاند؟بعضی از دوستان آمدند و گفتند: شما برای آقا هزینهساز شدهاید! نگفتند آقا ناراحت هستند، بلکه گفتند برای آقا هزینهساز شدهاید!گفتم:«بنده آدمی هستم که جز برای خدا و اسلام، برای هیچکس و هیچ چیزی هزینه نمیدهم. اعتقادم به آقا هم این است که آقا به خاطر قاطعیت و صلابتش برای منِ طلبه که هیچ، برای بزرگتر از من هم هزینه نمیدهد، هزینهای که میدهد برای اسلام میدهد، چون نیروی آقا بالاتر از این است که برای جریان و عنصری غیر از اسلام هزینه شود، چه رسد به یک فرد. یعنی چه که من هزینهساز شدهام؟ بنده جز درباره رهنمودها و راهبردهای رهبری در باره چه چیزی حرف زدهام؟»
به هر حال مسئله نهی از منکر و جبههگیری در برابر جریانهای غیر ارزشی و به تعبیر خودم پدافند فرهنگی، طبیعی است که آثار و برخوردهایی را به دنبال دارد. وقتی به امیرالمؤمنین(ع) هم میگویند: چرا با وجود کمیل بن زیاد، مالک اشتر را فرمانده کردید؟ حضرت میفرمایند: جنگ آدم خودش را میخواهد! ایستادن در برابر منکرات شرعیه و مقابله کردن با اندیشههای ضد انقلاب، ضد نظام و ضد شرع، درگیری میخواهد و در درگیری و برخورد هم حلوا و نخودچی و کشمش خیر نمیکنند! سنگ و چوب میزنند و سر هم را میشکنند. نمیشود بگوییم میخواهیم به جبهه برویم، اما هیچ تیری هم به ما نخورد!
سؤال بعدیام در باره صحبتی است که در دوران بیماری مرحوم آیتالله طبسی کردید و گفتید:«پس از ایشان وضعیت مشهد مبهم است.» الان شما منهای تولیت آستان قدس، در جایگاه خود ایشان نشستهاید، چون بیشترین حیثیت مرحوم آقای طبسی، ایفای نقشِ نمایندگی حضرت امام و مقام معظم رهبری بود. الان چقدر در این جایگاه، بر اوضاع مسلط شدهاید؟
ابهامی که بنده اشاره کردم به خاطر دو مسئله بود. یکی اینکه نمایندگی رهبری و تولیت آستان قدس و مدیریت حوزه خراسان، همگی در یک نفر جمع شده بود. گستره شخصیتی ایشان از نظر ریشه و سابقهای که در انقلاب داشت، کمنظیر بود و لذا این سه جریان در یک نفر جمع بود و طبعاً هماهنگ مدیریت میشد. داخل پرانتز عرض کنم که آستان قدس در کشور ظرفیت کمنظیری است. حوزه علمیه خراسان هم ۲۴ هزار طلبه دارد و سومین حوزه مهم جهان شیعه است و مدیریت سومین حوزه مهم شیعه جهان و مدیریت کمنظیرمجموعه آستان قدس به اضافه نمایندگی رهبری دراستان خراسان، در یک نفر جمع شده بود که با آن سابقه، شخصیت و نبوغ فوقالعادهای که مرحوم آقای طبسی در مدیریت داشت، اگر بخواهیم مصداق کاملی از مدیریت اسلامی را نشان بدهیم، بیشک مصداق آن ایشان است. سؤال بنده این بود که پس از رحلت ایشان، چه کسی میتواند این سه بعد را به شکل هماهنگ مدیریت وجمع کند؟ همین حرفی را که من زدم، مقام معظم رهبری دقیقاً با رفتارشان نشان دادند.
منظورتان تقسیم این وظایف بین افراد مختلف است؟
بله، ایشان با تقسیم مسئولیتهای آقای طبسی به سه بخش و محول کردن به سه نفر، توانایی و قدرت بالای آقای طبسی را بهخوبی نشان دادند. تولیت آستان قدس را به یک نفر و نمایندگی خودشان را به یک نفر دادند و برای اداره حوزه علمیه هم شورا تعیین کردند. در همه جا نماینده مقام معظم رهبری مدیر حوزه مرکز استان هم است، ولی در مورد خراسان به دلیل پهنه عظیم حوزه، این کار را نکردند و برای اداره حوزه شورای عالی تعیین کردند. این تصمیمگیری مقام معظم رهبری همان حرف بنده را اثبات میکند که در آن ایام گفتم: آیا پس از مرحوم آقای طبسی فردی پیدا میشود که بتواند همه این کارها را بکند؟
آیا به عنوان نماینده ولیفقیه در جایگاه ایشان تسلط وافی و کافی به شهر پیدا کردهاید؟
حکم آقا، افتخاری بر مفاخر بنده افزود و اعتماد ایشان برای بنده اعتباری شده است. در این بحثی نیست، ولی از نظر اجرای این برنامهها، بنده قبلاً همه این کارها را میکردم. به خاطر اینکه مرحوم آقای طبسی در آخر عمرشان دچار نقاهت شدید جسمی شده بودند و وضعیت جسمانیشان به همه ریخته بود. گرفتاریهای آستان قدس هم زیاد شده بود. در مسائل حوزه هم از بنده کمک میخواستند و طبعاً در خدمت ایشان بودم. مراجعات به نماینده ولیفقیه عمدتاً از طرف مردم و به ارجاع خود آقای طبسی به بنده بود، هم در عرصه گرفتاریهای شخصی مردم، هم در مشکلاتی که آنها در ادارات و دستگاههای دولتی داشتند، هم در هماهنگی بعضی از دستگاههای مدیریتی استان و هم در مسائل سیاسی. مراجعات عملاً به بنده بود، چون گرفتاریهای جسمانی ایشان در حدی بود که نمیتوانستند به طور کامل در دسترس همه مردم باشند. طبیعتاً ما چون در دسترس مردم بودیم، مردم هم مراجعه میکردند و حتی کاری هم نداشتند که ما نماینده ولیفقیه هستیم یا نیستیم! مردم میخواستند و میخواهند که مشکلشان حل شود. ما هم که سرباز آقا بودیم و باید سربازی میکردیم. لذا بنده این کارها را قبلاً هم انجام میدادم و بعد از حکم آقا عملاً چیزی بر وظایف من اضافه نشده است. دو سه نهاد بود که قبلاً به بنده ارتباط نداشت و تقریباً جنبه تشکیلاتی دارد؛ یکی مرکز رسیدگی به امور مساجد است که شورای مسئول دارد و خودش اداره میکند، دیگری نهاد امور اهل سنت استان است که درآن نماینده ولیفقیه هست و خودش تشکیلاتی دارد و بخش عمدهاش مربوط به نهادی در دفتر خود مقام معظم رهبری است و یک بخش مربوط به اجرائیات ماست. آن هم تشکیلات است که وضعش مشخص است و چیزی نیست که بگوییم برای ما کار بیشتری تولید کرده است. پس عملاً داریم همان کاری را که میکردیم، ادامه میدهیم. فقط توقع مردم به اعتبار حکم آقا بیشتر شده است و اینکه مردم از ما ناراضی نشوند، هدف ماست. بنده چون سمتی نداشتم و کار مردم را راه میانداختم، مردم در گوشه و کنار عمدتاً راضی بودند. فقط باید تلاش کنیم طوری باشد که آنها همچنان از ما راضی باشند. انشاءالله
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما ممنونم. مطبوعات ارزشی ما وظیفه خطیری بر عهده دارند. امیدوارم شما و سایر جراید انقلابی، بتوانید به این وظیفه در این دوره حساس عمل کنید. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته
انتهای پیام/ راه دانا