به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما،آیتالله سید مختار میرعظیمی با بیان این که عباسیان سرگرم خود و بازیهای سیاسیشان بودند افزود: حکومتیان که شعار ظاهریشان طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون اهل بیت بود، فشار چندانی در این دوره بر امام وارد نمیکردند، همین موضوع موجب شد شرایط ویژه و خاصی برای امام فراهم آید و امام با گسترش جلسات علمی که زمینه آن از زمان پدر بزرگوارشان فراهم شده بود، دست به تأسیس حوزه علمیه منسجمی در مدینه زد که دارای اهداف دینی و سیاسی بسیاری بود.
وی ادامه داد: جلوه مقام امامت، سیادت، زهد و تقوی و نبوغ علمی و عملی امام در آن عصر که از طرف عالمان بسیاری ستوده شده بود، در قلوب همه، به خصوص اهل کتاب و صاحب فرق جای گرفته بود و آنها را به سوی جلسات امام میکشاند و تشکیل کلاسهای چند هزار نفری و فعالیتهای علمی و هدفمند امام باعث شد که سکان دینی و علمی جامعه آن روز تحت قدرت و نفوذ امام قرار گرفته و عرصه علمی عظیم و بی نظیری فراهم شود تا جایی که عده زیادی در پی کسب علم و دانش برآمدند و عالمان قوی و تراز اولی تربیت شدند و علوم گسترش بسیاری پیدا کرد.
آیتالله میرعظیمی با اشاره به این که شاگردان امام صادق(ع) در نوع خود بی نظیر و بی بدیل هستند اظهار کرد: هشام بن حکم، جابر بن حیان، مفضل بن عمر و محمدبن سالم و بسیاری از شاگردان برجسته که هرکدام خدمات ویژه و ارزشمندی را به دنیای علم عرضه داشتند و در نوع خود بی نظیر و بی بدیل هستند و این شاگردان منحصر به شیعیان نبودند بلکه پیروان اهل سنت و جماعت از جمله ابوحنیفه، حسن بصری، واصل عطا و... در محضر امام با واسطه یا بدون واسطه شاگردی میکردند.
*دوره زندگی امام صادق (ع) را عصر جنبش فکری و فرهنگی نامیدهاند
این استاد حوزه علمیه قم بیان کرد: در آن زمان شرایطی فراهم شده بود که علمای بلاد مختلف و صاحبان تمدن که آوازه اسلام را دیده و شنیده بودند به احتجاج با علمای اسلام بپردازند و تربیت شاگردانی با بنیه قوی علمی و اعتقادی توسط امام برای احتجاج با آنها، لازمه آن زمان و عملی کاملاً حساب شده و هوشمندانه و به نوعی یک انقلاب فکری بود.
وی یادآور شد: در عصر امام تبادل افکار و اندیشهها بالا گرفته و اهل کتاب نیز با قدرت مسائل و اعتقادات خود را به معرض نمایش گذاشته بودند و همین برخورد آرا و عقاید از چند جبهه مختلف فکری باعث ایجاد فرقههایی شده بود که صاحب نظران در نیمه راه از مسیر اصلی خود منحرف شده و تحت تأثیر همین برخورد و اختلاف آراء قرار گرفتند.
آیتالله میرعظیمی با اشاره به تأسیس بنیاد فکری و فرهنگی در آن زمان خاطرنشان کرد: امام جعفر صادق(ع) با تأسیس بنیاد فکری و فرهنگی خود و تشکیل مجالس درس و بحث و مناظره با مسئله تشتت آراء و برخورد جریانهای فکری و عقاید و طرح شبهات و اشکالات گوناگونی که در اثر تبادلات فلسفه و عقاید مسلمانان و یونانیان و صاحبان تمدنها پیش آمده بود، به مقابله میپرداختند و موضع اسلام و به ویژه تشیع را با روشن کردن دلایل برتری آن، ثابت مینمودند که جلسات مناظرات امام و شاگردانشان با علمای آن زمان در تاریخ آمده است.
*ضعف اقدامات حکومتیان در امر احکام دین
وی تأکید کرد: این اقدامات علمی و گسترش جنبههای دینی توسط مقام عظمای ولایت و امامت بود که موجب شد موج عظیم نقل حدیث و روایت با منبع اصیل اسلام و پیامبر، از مسیر منحرفانه ناقلان حدیثی که در دستگاههای حکومتی و به نفع حکومت و سیاست، احادیث جعلی و تحریف شده نقل میکردند، پیشی بگیرد و علوم اسلامی به خصوص شاخه تفسیر و حدیث و فقه قوت یابد و فقه جعفری شکل بگیرد که این پیشی گرفتن و تقدم، ضعف حرکات و اقدامات حکومتیان را در امر دین علاوه بر نواقص سیاست آنها آشکار ساخت؛ چرا که حکومت در اسلام، دین و سیاست مردم را جدا از هم نمیداند.
وی در ادامه افزود: حاکم دینی مسئول اجرای هر دو امر است و این جریان نوعی جدید از مبارزه برعلیه طاغوت و حکومت خلفای غیر حق و اثبات نقص آنها در آن زمان بود که به نحو شایستهای مدیریت و هدایت شد تا جایی که شیعه دوباره جان گرفت و بازوی تقلب در دین و بی کفایتی دینی آنها که به بازوی سیاست عباسیان بسته شده بود با اقدامات صحیح امام شکسته شد و موضع سست آنها بر همگان مشخص شد.
این استاد حوزه علمیه قم به حدیثی از امام ششم شیعیان اشاره کرد و گفت: امام صادق میفرمایند: «ما کسانی هستیم که خداوند فرمانبری از آنان را فرض و لازم ساخته است، در حالی که شما از کسی تبعیت میکنید که مردم به خاطر جهالت او در نزد خداوند معذور نیستند»؛ یعنی عذر جهالت و نادانی حاکمان برای مردم نزد خداوند به خاطر انحراف، دلیل پسندیدهای نیست چرا که اصل تبعیت از زمامدار نااهل و جاهل خود خلاف بزرگی در نزد خداوند است چه رسد به اینکه به تبع آن راه هم به خطا رفته شود.
آیتالله میرعظیمی در پایان با اشاره به ایجاد تفکر سیاسی در عصر امام صادق(ع) تصریح کرد: امام با حرکت فرهنگی و انقلاب فکری خود زمینه تفکر سیاسی را فراهم کرد که نتیجه آن اثبات بی کفایتی حکومت وقت بود، حکومتی که پایه الهی نداشت و بر پایه امامت بنیانگذاری نشده بود و علی رغم شعار عباسیان نه تنها حکومت به علویان و صاحبان حق واگذار نشد بلکه شعار حمایت از آنها نیز عملی و اجرا نشد تا جایی که خطر وجود ایشان و محبوبیت امام در گوش حکومت به صدا در آمد و باعث شد که امام را در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری قمری به شهادت برسانند.