به گزارش سرویس باشهدا
تفتان ما
چند روز پیش تعداد 5 تن از اسرای لبنانی که توسط گروه تروریستی جبهه النصره به اسارت درآمده بودند مبادله شده و به خاک کشورشان بازگشتند. حزب الله لبنان در طول کارنامه درخشان خود پرچمدار انجام مبادله موفق است. بدون شک می توان گفت مهم ترین مبادله اسرا در سالهای اخیر مبادله ای بود که طی آن حزب الله توانست تعدادی از اسرای خود را که سالها در بند رژیم صهیونیستی بودند آزاد کنند که در بین آنها سمیر قنطار نیز حضور داشت. انجام این مبادله عقبه جالب و خواندنی ای دارد که به مناسبت مبادله چند روز گذشته بد ندیدیم که گوشه ای از کارنامه درخشان حزب الله را بازخوانی کنیم. آنچه پیش روی شماست قسمت دوم بازخوانی این واقعه جالب است.
مسئول اسراییلی: سازمان ملل در مورد اسرای لبنانی از اسراییل درخواست کرد و آن ها گفتند در فرصت مناسب روی این موضوع فکر خواهند کرد. آن ها به دنبال ضمانت های بین المللی نبودند بلکه مترصد یک معامله بودند و برای همین به این گفتار ادامه دادند. منظورم این است که نمی توانی جواب متفاوتی به دست بیاوری.
بلافاصله گروههایی از مبارزین در طول مرز مستقر شدند و پستهای دیدهبانی برپا کردند و آماده ایفای نقش جدیدی شدند.
مسئول اسرائیلی: میدانستیم که حزبالله از طرف نیروهایش برای اقدام در مسیر آزادی اسراء تحت فشار است بعد از عقبنشینی نظامیان اسرائیل محدوده مانور حزبالله کم شد. یقین داشتیم کاری خواهند کرد اما نمیدانستیم چه کاری.
سید حسن نصرالله: از روز اول عقبنشینی این امر را در دستور کارمان داشتیم که در اولین فرصت ممکن عملیات اسیرگیری را انجام دهیم. این تنها راه آزادی برادرانمان از زندان بود. یعنی از 25 می سال 2000 این تصمیم اتخاذ شد. این سخنرانی سیاسی مقدمه عملیات بود. یعنی این سخنرانی سیاسی فضای عمومی لبنان و دنیای عرب و جهان را آماده میکرد تا روزی که مقاومت عملیات اسیرگیری را انجام دهد در حقیقت این هدفی بود که از این سخنرانی دنبال میشد.
حیدر از رزمندگان مقاومت: ابتدا مامور شدیم که یک نقشه دفاعی برای مقابله با هر واکنش خشونت بار دشمن بعد از عملیات طراحی کنیم. قبل از ورود به منطقه عملیات تمرین بسیاری کردیم در نقشه مان باید محاسبه میکردیم که دشمن ممکن است از زمین و هوا حمله کند. و ما نیز باید برای مقابله با آن وضعیت به سلاح های مناسب مجهز میشدیم.
کوکسیل نماینده یونیفل در لبنان: حزب الله به منطقه مرزی تسلط کامل داشت و در آن جا مزاحمی نداشتند حضورشان کاملا عادی شده بود و قسمتی از جغرافیای آن جا بودند. امروز ما می دانیم که آن ها از روز اول نقشه ای کشیده بودند.
نیروهای مقاومت به مدت 3 ماه سربازان اسراییلی را در گشت ها و پایگاه هایشان به طور دائم و دقیق زیر نظر گرفتند. تا اینکه یک اشکال در هماهنگی بین نیروهای اسراییلی دیده شد. بین محدوده ی عمل لشکرهای جولان و الجلیل که مقابل مرزهای لبنان مستقر بودند چندین متر فاصله دیده می شد. یعنی دقیقا در نقطه ی نظامی 590 در مقابل دروازه شبعا.
جهاد فرمانده عملیات اسیر گیری: دست ما در منطقه کاملا باز بود و مراقب تمام جزییات بودیم. ما به جمع آوری اطلاعات تمام تحرک های دشمن مشغول شدیم. تمام پایگاه های مرزی و راه های منتهی به آن و همه نقاطی که دشمن معمولا در آن ها پراکنده میشد. متوجه شدیم تحرکات تیم های اسراییلی با گذشت زمان تغییراتی کرد و به جای ماشین های مستعمل از ماشین های مسقف و خودروهای زرهی استفاده شد و در اوقات حرکت تغییراتی صورت گرفت. همه چیز زیر دید کمین های زره یبود. در حالی که همه شان به شدت ضعیف و آسیب پذیر بودند.
دانی یانوم رییس سابق موساد: هشدارهایی داشتیم که ممکن است سربازهایی درمرزهای شمالی و یا دیگر جاها ربوده شوند. این هشدارها امروز هم وجود دارد و خرابکاران برنامه ربودن افراد امنیتی، سربازان و حتی شهروندان اسراییل در خارج کشور را با هدف آزادی دوستان زندانی شان در اسراییل تدارک دیده اند.
ارتش اسراییل نقشه پیشگیرانه ای را آماده کرد. و رزمایش بزرگی به اسم صدای هانیبال ترتیب داد. سربازان می دانستند که وقتی این صدا پخش شود به معنای تلاش دشمن برای عملیات گروگانگیری است و باید فورا تدابیر فوق العاده ای صورت گیرد. همین رزمایش در مقابل دروازه شبعا هم انجام شده بود. پس از تعیین هدف، منطقه ای مشابه منطقه عملیاتی انتخاب شد و افراد مقاومت در آن جا آموزش های ویژه ای را شروع کردند تا این که نقشه نهایی طراحی شد.
حیدر از رزمندگان مقاومت: بر اساس نقشه وظیفه ی تیم دفاعی از تیم عملیات هجومی جدا بود. ما تمریناتمان را طوری انجام می دادیم که در حین عملیات تلفات و شاید اسرای بیشتری از دشمن بگیریم.
شروع انتفاضه در فلسطین برای فعالیتهای ارتش اسرائیل در شمال مؤثر بود. بسیاری از سربازان و ماشینهای زرهی به کرانه باختری در غزه منتقل شدند، در عوض بودجهای برای تعبیه سیمخاردار الکتریکی در مرز لبنان در نظر گرفته شد. مقاومت از همین امر استفاده کرده و برای این عملیات آماده شد.
جهاد فرمانده عملیات اسیرگیری: گروههای مقاومتی که برای عملیات اسیرگیری انتخاب شدند آموزشهای بسیار ویژهای دیدند منطقهای که با منطقه عملیات از نظر جغرافیایی و لُجستیکی مشابه بود، در نظر گرفته شد و در آن دهها رزمایش نظامی برای بالا بردن سطح رزمی نیروها و نیز برای آموزشهایی جهت مقابله مستقیم با دشمن و گرفتن اسیر انجام گرفت.
سحرگاه هفتم اکتبر سال 2000، گروههای مقاومت در مواضع خود مستقر شده بودند، صبح زود گشتیهای اسرائیل موانع خاکی کنار سیم خاردارها را در جاده خاکی کنار مرز بازرسی میکردند، اندکی بعد از 8 صبح هشدارهایی حاکی از احتمال وقوع عملیات به ارتش اسرائیل رسید. فرماندهی اسرائیل دستوراتی برای آمادگی سربازان صادر کرد، سپس تیم گشت دیگری را جهت پاکسازی و اطمینان از وضعیت فرستادند. نزدیک ساعت 11 صبح فلسطینیها در کنار دروازههای زرعیت در منطقه غربی مرز در حمایت از انتفاضه تجمع کردند و ارتش اسرائیل مشغول متفرق کردن آنها بود. حوالی ظهر که موعد عملیات نزدیک میشد یک کار باقی مانده بود که باید انجام میگرفت. مبارزین سنگ و کلوخهای مسیر منتهی به دروازه را برداشتند انجام این کار محتاج یک عمل فریبدهنده بود. بچهها وانمود کردند که فوتبال بازی میکنند. این کار فقط در چند دقیقه و بدون جلب توجه انجام شد. حدود ساعت 12:40 جیپ نظامی را دیدیدم که از سر پیچ ظاهر شد و آهسته به دروازه شبعا نزدیک گردید در این لحظه فرمان آغاز عملیات به همه گروهها ابلاغ شد. هنگام رسیدن جیپ به نقطه عملیات بود که معلوم شد تنهاست و مهمتر اینکه از نوع ضدزره هم است.
حیدر از رزمندگان مقاومت: هیچگونه تیراندازی از اطراف سربازان اسرائیلی داخل جیب صورت نگرفت یعنی وقتی که بچهها به محل عملیات رسیدند سربازان را روی زمین دیدند و آنها را بلند کرده و به طرف ماشین رنجرور بردند. طبق نقشه عملیات جهت پوشش عملیات عقبنشینی توپخانه مقاومت همه پایگاههای اسرائیلی را موشکباران کرد. تقریباً بعد از 20 دقیقه هلیکوپترها و هواپیماهای جنگی آمدند و ماشینهای غیرنظامی را هدف قرار دادند ما هم بعد از 40 دقیقه اسرا را بدون هیچ خطری به جای امنی رساندیم.
همه چیز طبق نقشه حمله انجام شد.
دانی یانوم رئیس سابق موصاد: اطلاعات به شکل تدریجی و غیردقیق به دفتر نخستوزیری میرسید اطلاعاتی درباره ناپدید شدن سه سرباز دریافت کردیم وقتی این اطلاعات با باراک رسید،او دستور فوری داد که هواپیماها و هلیکوپترها برای پیگیری ماجرا و امکان جلوگیری از عملیات آماده ورود به فضای لبنان شوند.
سرتیپ موشه یعلون رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل: در همان منطقه تخریب مهاجمان را شروع کردیم اما وقتی که معلوم شد ربایندگان و اسرا خیلی دور شدهاند و ردشان را گم کردیم و نفهمیدیم کجا هستند تعقیب متوقف شد وگرنه باید همه لبنان را میگشتیم و ما نمیدانستیم کجا را باید بگردیم مرحلهای که تماس قطع شد تعقیب و گریز هم متوقف شد.
سخنگوی سابق نیروهای یونیبل در لبنان: خب چه واکنشی باید صورت میگرفت شاید زدن بعضی از جاها ممکن بود ولی اگر هدفهای غیرنظامی زده میشد حزبالله با موشک جواب میداد پس چه کاری باید انجام میشد بهترین راه گروگانگیری بود و این کار شدنی است ولی کار خیلی پیچیدهای است و خطرهای زیادی دارد.
تلویزیون اسرائیل به پیگیری اخبار مشغول شد و هیچکس به طور یقین نمیدانست چه اتفاقی برای سربازها افتاده است و سرنوشت آنها نامعلوم بود.
سرباز اسرائیلی: به نقطه 590 رهسپار شدیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است وقتی به محل رسیدیم دیدیم که آتش از جیپ شعلهور است و لاشه آن به سمت دروازه لبنان افتاده است.
برای بسیاری از اسرائیلیها این روز فراموش نشدنی است، رسیدن خبر به خانواده سربازان ربوده شده دردناک بود این خبر برای آنان غیرقابل باور بود.
یعقوب آویتان پدر سرباز آدی آویتان: قطعا بسیاری از مردم هم روز گروگانگیری را به خاطر دارند آن موقع وقتی من در شهر تردد میکردم مردم برایم تعریف میکردند که در آن لحظه کجا بودند و چه میکردند. این یک اتفاق نبود بلکه مثل آتشی در مغز انسان بود که هرگز نمیشود آن را خاموش کرد این یکی از موضوعات حک شده در خاطر ماست. تا آخر عمر صدمه و عجز ناشی از آن در ذهنمان خواهد ماند. معنای کلی گروگانگیری چیست آیا کسی میتواند این را توضیح بدهد، آن روز هم پیش مادرم بودم من و همسر و فرزندانم در حال گردش بودیم که پسر کوچکم آمد و به من گفت ه بابا تو را از طرف ارتش میخواهند با خودم فکر کردم که من 10 سال پیش خدمت ارتش را تمام کردم و میدانستم که این یعنی چه بعدش هم احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد. اتاق آدی آویتان از لحظه ناپدید شدن به یک قبر تبدیل شد و خانوادهاش تا این لحظه به خاطر اخبار صد و نقیضی که دریافت کرده بودند همچنان در حیرت به سر میبردند.روزهای اول هیچ اطلاعاتی نداشتیم فقط گفته میشد که سه سرباز در این عملیات ربوده شدهاند و ممکن است پسر من آدی نیز در بین آنها باشد. خیلی تعجبآور است شاید حتی یک کلمه دروغ هم به انسان امید بدهد. در اینجاست نگرانی به عجز آغاز میشود و تو واقعاً نمیدانی که چکار باید بکنی، احساس حقارت میکنی، دستت به هیچ جا نمیرسد میخواهی بدانی چه اتفاقی افتاده، میخواهی پسرت را آزاد کنی اما به کجا باید برویم؟ دچار خشمی دردناک میشوی، فهمیدن اینکه چه کار باید بکنی ساده نیست و وقتگیر است. دنیا هم ناگهان بیدار میشود و موضوع را در اخبار و تلویزیون و رسانهها تبلیغاتی میکند.
ابراهیمالامین روزنامهنگار لبنانی: آنچه در اینجا اتفاق افتاد تأثیرات بزرگی بر ملت لبنان باقی گذاشت تا کنون تعداد اندکی حقیقت ماجرا را میدانند علیرغم گذشت زمان زیادی از عملیات کسی نمیدانست که چرا سه سرباز اسرائیلی فوراً کشته شدند در بین عامه مردم این مسئله ساده انگاشته شد بمبی آماده شده بود و خیلیها در کمین بودند و خودروهای مسقف اسرائیلی را زیر نظر داشتند. در همین زمان بمب اول منفجر شد و خودرو را از کار انداخت. سربازان اول متوجه نشدند که بمب ماشین آنها را از کار انداخته است خیلی ترسیدند و بعضیهایشان بیهوش شدند تمام گشتیهای اسرائیلی که در آن اطراف بودند در حالی که نمیدانستند چه اتفاقی افتاده به طرف این خودرو حرکت کردند. روز 7 اکتبر سال 2000 یک ماشین جیپ اسرائیلی آمد، اسرائیلیها بهش سوفا میگویند یک جیپ کوچک و غیر زرهای و سه سرباز اسرائیل درون آن بودند. بعد از آنکه به نزدیکی دروازه رسید معلوم شد که ماشین دیگری همراهشان نیست دستوراتی که ابلاغ شد حزبالله را وادار کرد دست به اقداماتی بزند که در آینده امکان تکرار آن وجود نداشت.
برگرفته از تلویزیون اسرائیل: آن روز و کمی پس از انجام عملیات اسرای لبنانی در زندانهای اسرائیل جزو اولین کسانی بودند که از نتیجه این اتفاق اطلاع داشتند.
جواد قصفی: تلویزیون از داخل زندان و آن برادر از خارج زندان ما را مطلع کردند من هم با یک گوشی میشنیدم برای لحظهای فکر کردم که دارد با من حرف میزند گوشی را برداشم و بهش گفتم داری با من حرف میزنی به من گفت سه تا، گفتم چی سه تا؟ گفت سه اسیر، گفتم سه اسیر چی؟ گفت سه اسیر اسرائیلی گرفتیم، گفتم چی داری میگی، کجا؟ گفت تو شبعا. من نشسته بودم و حواسم جمع بود همین که این را بهم گفت اعصابم به هم ریخت شروع کردم به فرستادن صلوات و ذکر بسمالله به تلویزیون نگاه کردم اشک توی چشمهام بود گفت به کسی نگو، گفتم باشه به تلویزیون نگاه کردم دیدم نوشت خبر فوری، آن را خواندم دیدم خبر را اعلام کرد من آن روزها امید زیادی نداشتم ولی با این خبر امیدوار شدم که حتماً آزاد میشویم. گفتند انشاءالله تا سه ماه دیگر آزاد میشوید
همسر جواد قصفی: اگر بخواهم خوشحالی خودم و دخترم را به شما بگویم خوشحالی ما قابل وصف نبود گفتیم تمام شد این تنها خبری است که میتواند تمام اسرا را به خانه باز گرداند. جمیله به من گفت اگر یک هفته منتظر شویم بابا میآید و با هم سر سفره مینشینیم و غذا میخوریم او فکر میکرد که باباش میآید و دیگر میتوانیم با هم برویم بیرون و تا دیر وقت کنار هم باشیم. من هم سعی میکردم او را بیشتر امیدوار کنم، شادی جمیله قابل وصف نبود.
انور یاسین آزاده لبنانی: در حقیقت وقتی ما این خبر را متوجه شدیم در زندان جشنی برپا شد فقط برای ما نبود همه بازداشتگاههای اسرائیل مملو از جشن و سرور بود نه فقط اینجا بلکه هر اسیری دوست دارد که خودش جزو آزاد شدهها باشد تو این شادی همه شریک بودند.
مصطفی دیرانی: ما فهمیدیم که اتفاق مهمی افتاده و مرحله جدیدی از گفتوگوها آغاز خواهد شد البته با توجه به شناختی که از این کشمکشها داشتیم میدانستیم که این مسئله،مسئلهای نیست که طی یک شب و یک روز تمام بشود بلکه به وقت نیاز دارد و این وقت مشخص نبود. ولی آنچه ما حدس میزدیم این بود که اسرائیل در نهایت راضی خواهد شد و این موضوع معلوم بود.
ادامه دارد...
انتهای پیام/