به گزارش سرویس مذهبي
تفتان ما،به نقل ازفارس، حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی رئیس شورای سیاستگذاری چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی سخنرانی کرد.
متن سخنرانی وی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
سلام و عرض ادب دارم خدمت برادران و خواهران گرامی، اساتید و پژوهشگران ارجمند حوزه و دانشگاه و جا دارد در بدو کلام از حضور و تشریک مساعی شما عزیزان در چهارمین کنگره علوم انسانی اسلامی صمیمانه سپاسگزاری نمایم.
از باب وظیفه، در مراسم شروع به کار این کنگره عظیم، لازم میدانم ضمن بیان برخی دغدغهها، گزارشی هر چند مختصر از روند برگزاری چهارمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی حضورتان ارائه کنم.
در شرایطی آغازگر این کنگره مهم هستیم که بحران ناشی از افول و غروب تفکر و خردورزی، روز به روز شرایط سختتری را به جهان تحمیل میکند. شاید امروز کمتر کسی منکر این واقعیت باشد که سلطه مستبدانه مدرنیسم بر بخش مهمی از حیات جمعی بشر، جان و روح تفکر آزاد و انتقادی را گرفته، و با تبدیل علم به یک خط راست و ممتد و همچنین یکدستسازی نهادهای علمی، علم انسانی و اجتماعی را به سود عمل زدگی، به مجموعهای از کلیشهها تبدیل ساخته است که برآیند آن، نگاهی یکنواخت به مسائل، و راه حل های آن از سوی دانشمندان علوم انسانی میباشد.
شاید بیان این حقیقت برای همه کس آسان نباشد که علوم انسانی مدتهاست به نام فلسفهگریزی با عمق بینی و درک گوهری مقولات و پدیدهها وداع کرده و با انتقال و حاکم ساختن روشهای رایج سایر علوم بر علوم انسانی، علوم انسانی را به یک موجود تک چشم بدل ساخته که قادر به مشاهده و تفسیر بخش مهمی از واقعیتهای عالم نیست.
اگر در گذشته، شعار اصلی علم، گشودن مستمر پنجرههای جدید به روی دنیا بود، امروز به اذعان بسیاری از اندیشمندان غربی، علم مدرن، خود پای عالمان را به زنجیر کشیده و توان برداشتن قدمهای بلند و گشودن پنجرههای نو به سوی عالم را از آنها گرفته است، به طوری که هم اکنون اصل پویایی و تکامل علم با چالش رو برو شده و علم از یک جریان خروشان به یک مرداب بزرگ تنزل پیدا کرده است که قانونهای یکنواخت و تکراری آن برای فهم و حل مسائل، دانشمندان این علوم را هم با یأس روبرو ساخته است.
قانونهای علمی جدید گرچه در ظاهر امر خود را ابطالپذیر یا نقد پذیر معرفی میکنند لکن در عمل چنان از خود در برابر نقدها و به تبع آن، تحول، سرسختی نشان میدهند که بیش از اینکه در قامت یک قانون علمی در حال تطور و تکامل جلوهگر شوند، در قامت تابوهایی جلوهگر میشوند که علوم انسانی باید مستمراً به سمت آنها تعظیم کند.
آنچه مسلم است، علوم انسانی اسلامی ذاتاً به سمت تفکر و خردورزی آزاد گرایش دارد. توجه به روند شکوفایی تمدن اسلامی در دو قرن 4 و 5 هجری قمری، این واقعیت را روشن میکند که نه تنها سیاست یکدستسازی علم و نهادهای علمی و تبدیل دانش به کلیشه رواج نیافت بلکه بر عکس، آنچه موجب شد تا در این مقطع طلایی، بابهای تازهای به روی علوم انسانی و اجتماعی باز شود، تابوشکنی و مهیاسازی بسترهای مساعد برای ظهور تفکرات متنوع و متکثری بود که تنها راه ماندگاری آنها مقاومت در برابر نقدهای عقلانی آن روزگار تلقی میشد.
چیزی که امروز باید در عمق تفکر حاکم بر علوم انسانی اسلامی نهادینه شود و علوم انسانی اسلامی را به جریان پرخروشی تبدیل کند که قادر است در ذیل جهانبینی الهی و ظرفیتهای منحصربفردی که باز شدن چتر جهانبینی الهی بر سر علوم انسانی ایجاد میکند، دائماً جامعه اسلامی را با گشایشهای علمی تازه روبرو کند.
این یک واقعیت است که باز شدن چتر جهانبینی الهی بر سر علوم انسانی، نه فقط چشم دوم علوم انسانی را بر میگرداند، بلکه با گشودن راه اتصال زمین به آسمان، میدان تنگ علوم انسانی سکولار را به میدانی باز و بینهایت مبدل میکند که بر خلاف تصورات بیمبنا، این گشایندگی در قلمرو علم، به بهبود کارکرد روششناسی تجربی در متن علوم انسانی نیز کمکهای بزرگی خواهد کرد.
برادران و خواهران گرامی، خوشوقتم از اینکه خدمتتان عرض کنم، هر چند هنوز بخش مهمی از ظرفیتهای منحصربفرد علوم انسانی اسلامی ظهور و بروز لازم را پیدا نکرده و تا رسیدن به نقاط مورد نظر، چند دهه فاصله قابل برآورد میباشد، لکن علوم انسانی اسلامی امروز با عبور از مراحل ابتدایی و تقویت لایههای زیرین تفکر بنیادی خود، هر روز در عرصهای جدید به عنوان رقیبی جدی برای علوم انسانی سکولار و غربی رخ نمایی می کند.
هرچند روند تقویت و تکامل علوم انسانی سقفی ندارد، اما مهم این است که طی دهه اخیر ساخت و تقویت تفکر بنیادی علوم انسانی اسلامی سرعتی چشمگیر پیدا کرده و دهها دیدگاه و نظریه در این زمینه ارائه و سپس در معرض نقد قرار گرفته است. البته نباید از نظر دور داشت که استمرار حرکت علوم انسانی اسلامی مستلزم سرمایهگذاری مناسب و همچنین حضور جدیتر اساتید نخبه در صحنه است.
نمیتوانم پنهان کنم که سرمایهگذاری کشور چه مادی و چه معنوی در زمینه تحول بنیادی در علوم انسانی در حد صفر است و عملاً آنچه امروز در کشور رخ میدهد محصول حرکت خودجوش اساتید و محققانی است که شرایط را برای ایجاد یک تغییر تاریخی در علوم انسانی مساعد دانسته و با بضاعت خود وارد صحنه شدهاند؛ لکن نباید انکار کرد که برای ادامه این حرکت، سرمایهگذاریهای صحیح و هدفمند ضروری است.
از سوی دیگر، غلبه بر پیچیدگیهای حاکم بر روند نوسازی علوم انسانی و عبور از بن بستهای نظری و یا کاربردی، چیزی نیست که بتوان بدون بهرهگیری حداکثری از قوه نخبگی و حتی ظهور نوعی نبوغ فکری توأم با شجاعت، بر آن فائق آمد چیزی که در ماههای اخیر ذهن مسئولین کنگره علوم انسانی اسلامی را به خود مشغول ساخته است.
دغدغه دیگر کنگره علوم انسانی اسلامی هموار سازی مسیر حضور علوم انسانی اسلامی در ساحت عمل است. نباید از نظر دور داشت که علوم انسانی اسلامی در عین باور به عمقنگری و فاصله گرفتن از عملزدگی و سطحیگرایی، حضور راهگشای خود در ساحت عمل- به ویژه نقش آفرینی در پیشرفت همه جانبه کشور- را یک مفروض اساسی میداند.
در این میان، از یک طرف، رسیدن به یک اندیشه قوی برای اتصال تئوری به عمل و ورود علوم انسانی به ساحت قاعدهگذاریهای خُرد و جزئی در عرصههای گوناگون آن هم در پوشش یک نظم نو، و از طرف دیگر، اقناع مدیران کشور به بهرهگیری حقیقی از نسخههای علوم انسانی اسلامی، یکی از سرفصلهای کاری جدی کنگره برای آینده میباشد که به لطف الهی برخی مقدمات آن در حال فراهمسازی است.